من در اولین اعتراض خیابانیای که شرکت کردم، دستگیر شدم. درست یادم نمیآید چطور از این تجمع اعتراضی باخبر شده بودم ولی احتمالا از طریق مرکز زنان دانشگاه تورنتو بود. سال دوم دانشگاه بودم؛ در اولین واحدهایم در مطالعات زنان غوطهور بودم و همزمان به سازمانهای فمینیستی و فعالیتهای اکتیویستی درون دانشگاه سرک میکشیدم. دولت محلی محافظهکاری که تازه بر سر کار آمده بود، دست به کاهش قابل ملاحظۀ خدمات بازماندگان خشونت خانگی و تعرض جنسی زده بود. زنان از سازمانهای ضدخشونت همچون مرکز بحران تجاوز تورنتو۱ تصمیم گرفتند یک چهارراه در نزدیکی مرکز قانونگذاری انتاریو را بند بیاورند. من کاملا آماده بودم تا در کنشهایی که شهر را برهم میزند، شرکت کنم. آماده بودم تا با خواهرانم دستگیر شوم.
تب اعتراضی شدیدی از اواسط تا اواخر دهۀ ۱۹۹۰ انتاریو را در بر گرفته بود. اتحادیههای کارگری اعتصابات گستردۀ یک روزهای را معروف به «روزهای عمل۲» در اواخر ۱۹۹۵ با موفقیت سازماندهی میکردند. اولین تجربۀ حضور من در یک تظاهرات اعتراضیِ گسترده، به شرکت در روز عمل تورنتو در ۲۵ اکتبر ۱۹۹۶ بازمیگردد. حدود ۲۵۰ هزار نفر شرکت کرده بودند که بزرگترین تظاهرات اعتراضی در انتاریو تا آن زمان محسوب میشد. بهتآور بود. تا پیش از آن هیچوقت خودم را بخشی از امری چنین بزرگ و جمعی احساس نکرده بودم و شهرم را اینچنین تجربه نکرده بودم؛ تصرف خیابانها، بازو در بازوی غریبهها و ابراز خشم، شادی و همبستگی. دوست داشتم تا ابد ادامه پیدا کند.
با این پیشینه، وقتی شنیدم فعالان فمینیست در حال سازماندهی یک حرکت اعتراضی علیه کاهش خدمات دولت محلی به زناناند، مشتاقانه به آنها پیوستم. برای آنکه بتوانم سیاست فمینیستیام را به بیرون از کلاس درس و خیابانی ببرم که از قضای روزگار یک بلوک با محل تولدم فاصله داشت، بیطاقت بودم.
ما شبی را در مرکز زنان دانشگاه تورنتو به آمادهسازی گذراندیم. برگزارکنندگان میخواستند این نکته را روشن کنند که این یک اعتراض رسمی و مجوزدار نیست. ما مجوز نداریم و حمایتی هم از پلیس دریافت نمیکنیم. در واقع وقتی پلیس از راه رسید باید منتظر دستگیری باشیم.
به گذشته که فکر میکنم میبینم فقط جوانی و صاف و سادگی و امتیازاتم بود که بیپروایی و جسارت نهفته در این کنش را به هیچ میگرفت. ما چطور میخواستیم با تعدادی کمتر از سی نفر در وسط هفته یکی از چهارراههای اصلی شهر را مسدود کنیم؟ یادم نمیآید ترسیده یا مردد شده یا از تاکتیکهای برگزارکنندگان سؤالی پرسیده باشم. از اینکه بخشی از چنین گروه الهامبخش و باشکوهی از اکتیویستهایی بودم که به خاطر عقایدشان خطر میکردند، هیجانزده بودم. آنها ما را برای آنچه واقعاً در روز اعتراض قرار بود اتفاق بیفتد، آماده کردند و واقعیت آن است که همهچیز دقیقاً همانطور که پیشبینی کرده بودند، پیش رفت. خاطرۀ روشن من از آن اعتراض بنرهای سفید و بزرگی است که با خود حمل میکردیم و روی آن جملۀ معروفی از فمینیست رنگینپوست آدری لرد نوشته شده بود که میگفت «سکوت از شما محافظت نخواهد کرد». به چهاراره که رسیدیم در یک حلقۀ بزرگ نشستیم. شعارهایی دادیم که دقیق خاطرم نیست. یادم نیست چقدر طول کشید تا پلیس آمد. وقتی افسران پلیس رسیدند، به تکتکمان اخطار دادند که اگر حرکت نکنیم، دستگیر میشویم. هیچیک از ما بلند نشد و حرکتی نکرد. برگزارکنندگان به ما هشدار داده بودند که ممکن است پلیس دست به خشونت بزند یا سعی در عصبانی کردنمان کند. اما پلیس هیچیک از این کارها را نکرد. آنها آرام بودند و ما هم آرام ماندیم.
دو افسر پلیس یکییکی ما را از زیر بغل بلند و به ماشین پلیس منتقل کردند. از ما عکس گرفتند و به طور رسمی دستگیر شدیم. به ما دستبند نزدند ولی بهسرعت چیزی حدود بیستوخردهای معترض به ون پلیس منتقل شدند و برای یک بعدازظهر در بازداشت موقت ماندند. این چنین بود که اعتراض به پایان رسید.
حقِ شهر
شهرها محل اصلی کنشورزی برای اکثر جنبشهای اجتماعی و سیاسی در دو قرن اخیر بودهاند. شهرها این امکان را مهیا میکنند تا مردم معترض بتوانند پیام مستقیمشان را به مراکز قدرت (دولتها، شرکتها، سازمانهای بینالمللی و غیره) برسانند. همچنین دسترسی به ارتباطات و رسانهها باعث شده تا شهرها منابع مناسبی برای رؤیتپذیر و تأثیرگذار بودن اعتراضات باشند. اگرچه رسانههای اجتماعی نقش فزایندهای در ایجاد حرکتهای اعتراضی داشتهاند، اما اغلب جنبشها در بزنگاههای حساس به خیابان آمدهاند. برای مثال هشتگ جان سیاهان مهم است۳ از شبکههای اجتماعی سربرآورد و به جنبشی بینالمللی در اعتراض به خشونت و نژادپرستی علیه سیاهپوستان تبدیل شد. زندگی در شهر، چه کوچک و چه بزرگ احتمال مواجهه با نوعی کنش سیاسی اعتراضی را بالا میبرد.
من بهواسطۀ کنشگری و بهویژه اعتراض عمومی، به شهرها و سیاست فمینیستی گره خوردم.
مدتها پیش از آنکه با مفهوم چپ شهری یعنی «حق شهر» آشنا شوم، شرکت در اعتراضات احساس تعلقم به شهر را بیدار کرده بود و مرا نسبت به بیعدالتیهای گستردهای که نهتنها زندگی خودم که زندگی میلیونها آدم دیگر را تحتتأثیر قرار میداد، خشمگین میکرد. اعتراضات به من چیزهای بسیاری دربارۀ همبستگی و کنش اعتراضی به نفع عدالت اجتماعی، رابطۀ فمینیسم با سایر جنبشهای اجتماعی، تقاطعباوری۴ یا درهمتنیدگی نظامهای قدرت و شکستها و موفقیتهای آن یاد داد. اعتراضات به همۀ تفکرات من دربارۀ اینکه شهر فمینیستی چطور میتواند باشد و چطور باید باشد، جان داد.
بیشتر بخوانید:
در آرمانشهر زنان، آزار خیابانی رخ نمیدهد
آنچه شهر را برای آزار خیابانی مناسب میکند
تصویر زنان سرسختی که به خیابانهای شهرشان میآیند، ذهنم را بهسرعت با خاطراتی پر میکند: راهپیمایی زنان طرفدار حق رأی به سمت هایدپارک لندن، مقابلۀ زنان ترنس رنگینپوست و درگکویینها با پلیس در استونوال نیویورک، رهبران کوییر زنی که در جنبش جان سیاهان مهم است، رژۀ افتخار ۲۰۱۶ تورنتو را متوقف کردند و نیز حدود پنج میلیون زن در سراسر ایالت کرالا در هند که در مخالفت با منع ورود زنان به معابد زنجیرۀ انسانی تشکیل دادند. همان طور که آنری لوفور فیلسوف شهر میگوید شهر برای زنان همزمان هم مکان و هم موضوع منازعه و مبارزه بوده است. به بیان دیگر شهر از یک طرف مکانی است که باید قدمهای زنان در دلش طنین بیفکند و از سوی دیگر مکانی است که باید با مبارزه به نفع زنان بازپس گرفته شود؛ مبارزه برای تعلقیافتن به آن، مبارزه برای امنیتداشتن در آن، مبارزه برای زیستن و معاش و بازتابدادن جمعهایمان در آن و هزار و یک مبارزۀ خرد و درشت دیگر.
هر تلاشی برای تصویرکردن شهری فمینیستی باید بر نقش اکتیویسم صحه بگذارد. به تاریخ مبارزات که بنگریم اگر نگوییم هرگز، دستکم بهندرت گروههای بهحاشیهراندهشده بدون کشمکش و مقاومت، چیزی (آزادی، حقوق زنان، بهرسمیت شمردهشدن، منابع و امکانات) به دست آوردهاند. مردم برای پیشبرد خواستههایشان، چه حق رأی باشد چه ورود به فضاهای قدرت، بهدنبال تغییر بودند. گاهی مطالبات به شکل اعتراض عمومی سربرمیآورند و مطالبات فمینیستی در شهر نیز از این امر مستثنی نیست. میدانم این آزادی نیمبندی که لذتش را میبرم از مبارزات و کنشهای جسورانۀ تمام کسانی حاصل شده که خود را زن مینامند و با روح، جسم و ذهنشان برای دستیابی به شهر و تمام متعلقاتش مثل کار، تحصیل، فرهنگ، سیاست و بسیاری دیگر جنگیدند. یادآوری این پیشینه و پیداکردن جایگاه خودم در آن، محور اصلی تفکر من دربارۀ شهرهای فمینیستی حال و آینده است. در آینده هیچچیزی بدون نبرد و مبارزه به دست نخواهد آمد.
کنشگری زنان در شهر اشکال متفاوتی به خود گرفته است. در اواخر قرن نوزدهم زنانی همچون جین آدامز و آیدا ولز در شیکاگو نهتنها به دفاع از زنان بهویژه زنان مهاجر و رنگینپوست میپرداختند بلکه در ارائۀ اشکال نوین آموزشی، اسکان و روشهای جدید مطالعه و درک زندگی شهری زنان نیز پیشرو بودند. برنامهریزان شهری زن در اواخر قرن بیستم در کنشهایی درگیر شدند تا بتوانند مسائل جنسیتی را در دستورکار شهر قرار دهند. برای مثال حتی توالتهای زنانه بخشی از تاریخ طولانی و تأثیرگذار کنشگری زنان در شهرند. میخواهم به طور خاص به کنشهایی بپردازم که به شکل اعتراض جمعی درآمدند و با استفاده از فضای فیزیکی شهر نیروهای قدرتمندی مثل دولتها، شرکتها، کارفرمایان و پلیس را درگیر کردند. نیروهایی که به زندگی زنان و سایر گروههای بهحاشیهراندهشده سروشکل میدهند و بر آنها تأثیرگذارند. اعتراضات همواره با چالشها و تناقضات درونی خودشان درگیرند و همین چالشها بود که مرا وادار به بازنگری در چیستی فمینیسم و فضاهای فمینیستی کرد.
در نخستین حضورم در اعتراضات شب را پس بگیر۵، چهرههای آشنای بسیاری از سازمانهای مختلف زنان دیدم که همگی از مرکز شهر به سمت قسمت شرقی آن در حرکت بودند. این اعتراض و راهپیمایی حرکتی زنانه بود و تنها زنان حضور داشتند. با اعیانسازی مناطق و محلههای غربی تورنتو، درست در شرق خیابان یونگ بسیاری از فرودستان، طبقۀ کارگر و بیخانمانها جای گرفته بودند یا به عبارت بهتر به آنجا رانده شده بودند. در این قسمت از شهر که برچسب جرمخیز و خطرناک بر پیشانی داشت، بسیاری از کارها و خدمات جنسی در خیابان رؤیتپذیر و آشکار بودند. این ناحیه از شهر در تصور عمومی مکانی ترسناک و دلهرهآور جا افتاده بود، مکانی که بهویژه برای زنان ترس از وقوع جرم را بالا میبرد.
تاریخچۀ راهپیماییهای شب را پس بگیر به اواسط دهۀ ۱۹۷۰ در آمریکای شمالی بازمیگردد؛ زمانی که فمینیستهای رادیکال در شهرهایی مانند فیلادلفیا، نیویورک و سانفرانسیسکو جهت افزایش آگاهی در مورد خشونت علیه زنان دست به تظاهرات زدند. شب را پس بگیر صرفاً بهدنبال در اختیار گرفتن زمان نبود بلکه فضا را هم میخواست از آنِ خود کند. خواستۀ جنبش آن بود که زنان حق دارند در هر زمان، با خیال راحت و آسوده به تمام فضاهای شهری دسترسی داشته باشند.
بهعنوان دختری برآمده از مناطق غربی تورنتو، تقریباً بهکلی با فضای شرقی و دهکدۀ همجنسگرایان واقع در خیابان چرچ۶ بیگانه بودم. راهپیمایی در این منطقه هیجانانگیز بود. هرگز به این قسمت از شهر نرفته بودم. بهدلیل ناآشنابودن فضا بهدرستی به خاطر ندارم کجاها رفتیم ولی یادم میآید که در بیرون یکی از کلوپهای شبانۀ تورنتو ایستادیم. در آن زمان این سؤال برایم پیش نیامد که آیا حرکت ما کارگران جنسی را طرد میکند یا کارگران جنسی خود، بخشی از زنانیاند که ما شب را برای آنها پس میگرفتیم. آنقدر هیجانزده و سرخوش بودم که سر از کار سیاستهای گستردهتری که زمینهساز شکلگیری شب را پس بگیر در دهۀ ۱۹۹۰ بودند، درنمیآوردم. اما در آن زمان آنچه اصطلاحاً «جنگهای جنسی۷» در فمینیسم نامیده میشود، کاملاً در جریان بود. منازعۀ میان اکتیویستهای ضدپورنوگرافی/ضدخشونت مثل آندریا دورکین و کاترین مککینون با فمینیستهای موج سومِ طرفدار آزادی جنسی و جنسیتی. برای برخی شب را پس بگیر نمونۀ بارز سیاستهای ضد آزادی جنسی در فمینیسم و ناتوانیاش در بهحسابآوردن عاملیت زنانی بود که در صنعت سکس از جمله روسپیگری، رقصهای اروتیک و پورنوگرافی مشغول به کار بودند. در واقع اسم جنبش نیز برآمده از عنوان کتابی معروف در زمینۀ مخالفت با پورنوگرافی در سال ۱۹۸۰ بود: شب را پس بگیر: زنان و پورنوگرافی۸. متأسفانه باید بگویم وقتی در کنار آن کلوپ شبانه برای شعاردادن و فریادکشیدن توقف کرده بودیم، هیچچیز مرا آزار نمیداد.
از طرف دیگر من به سیاستِ این رخداد در قالب فضایی منحصراً زنانه فکر نمیکردم. البته که از کلاسهایم در مطالعات زنان چیزهایی دربارۀ دشواری تعریف «زن» و گروههایی که به طور تاریخی از این دسته حذف شدند، یاد گرفته بودم اما صادقانه بگویم ما زیاد دربارۀ زنان ترنس حرف نمیزدیم. همچنین سیالیت جنسیتی و هویتهایی که خود را خارج از دوگانۀ زن-مرد تعریف میکردند بهندرت موضوع بحثهایمان قرار میگرفتند. بهعنوان زنی که هویت جنسیتیام با ویژگیهای جسمانی و ظاهریام همسو۹ است(مفهومی که به طور قطع در اواسط دهۀ ۹۰ استفاده نمیشد)، این «منحصراً زنانه» بودن شب را پس بگیر برایم هیجانانگیز و مملو از حس قدرت بود. من به این فکر نمیکردم که آیا زنان ترنس میتوانند به جمع ما وارد شوند یا در بینمان جایی ندارند. همچنان که به کارگران جنسیای که فریادهای ما میتوانست در کارشان خلل ایجاد کند، فکر نمیکردم و نیز نسبت به احساس زنانی که در آن محله زندگی میکردند و شاهد کنشهای ما بودند، بیتفاوت بودم.
با گذشت زمان و آگاهشدن از رویکردها و چشماندازهای مختلف و نیز شنیدن انتقادات رنگینپوستان، بومیان، افراد معلول و نیز افراد ترنس، درک بهتری از این امر پیدا کردم که چطور اعتراضات میتوانند نظامهای امتیاز و ستم را بازتولید کنند. اکنون دیگر آنقدر میدانم که از نگرش استعماری مستتر در «پسگرفتن» تبری بجویم و نسبت به دینامیکهای نژادی و طبقاتیای که در هدایت تظاهرات به سمت شرق شهر وجود دارد، هشیار باشم. با توجه به برخی ریشههای فمینسم رادیکال در جنبش شب را پس بگیر و با در نظرگرفتن آنکه برخی از این اصطلاحاً «فمینستهای رادیکال» نسبت به زنان ترنس خصومت داشتند، به نظر میآید این راهپیماییها فضایی امن و گشوده به روی زنان ترنس نبوده است. زنان ترنس در عین حال که خود قربانی خشونتهای جنسیتی میشوند، ناچار به ایجاد فضاهای کنشگری خاص خود هستند و از سویی دیگر برای ورود به رخدادها و فضاهای فمینیستی مبارزه میکنند. اخیراً استفاده از کلاه گربهای صورتیرنگ بهشکل نمادین در راهپیماییهای زنان علیه ترامپ به نمونهای تبدیل شد که نشان میدهد چطور درک محدود و مبتنی بر بیولوژی از زنبودن همچنان میتواند در سازماندهی فمینیستی نفوذ کند و به طور نمادین گروههایی را از جمله افراد ترنس، بیناجنسی۱۰ و افرادی که خود را در دوگانۀ زن-مرد هویتیابی نمیکنند، حذف و طرد کند.
از طرف دیگر راهپیماییها و اعتراضات خیابانی به طور ضمنی و با محوریت قرار دادن حرکت و نیز، احتمال برخوردهای فیزیکی و تصاحب فضاهای مختلف در کار عادیسازی سالمبودن بدنهای مشارکتکنندگاناند. اگرچه افراد معلول دهههاست که درگیر اعتراضات آشکار و تقابلی حول حقوق معلولیتاند، اما اکثر اعتراضاتی که متمرکز بر معلولیت نیستند بهلحاظ دسترسپذیری دچار مشکلاند. اعتراضات خیابانی افراد معلول را طرد میکند؛ چه بهخاطر مکانهای تجمع و مسیرهای غیرقابلدسترس یا سرعت حرکت و چه بهخاطر کمبود امکانات مورد نیاز برای افرادی با سطوح مختلف نیازهای دیداری و شنیداری.
تلاش افراد معلول و ترنس در تشویق سازمانهای فعال برای بالابردن دامنۀ شمول و دربرگیرندگی بیشتر شهروندان، مشهود است. اکنون دیگر «شب را پس بگیر» در شهرهایی مثل تورنتو در اهداف و سازماندهی آشکارا شکافهای تبعیضآمیز را مورد توجه قرار میدهد. «شب را پس بگیر» در وبسایتش اینطور وصف میشود: «رخدادی مردمی که نسبت به تجارب بازماندگان خشونت جنسی، تعرض جنسی، خشونت جنسی در کودکی، خشونت خانگی و بازماندگان خشونت دولتی مانند خشونت پلیس، نژادپرستی، ستمهای مبتنی بر جنسیتزدگی و سایر اشکال خشونت نهادینهشده متعهد است. این رخداد به روی تمام جنسیتها و افراد ترنس گشوده است». همچنین دسترسی به ویلچر، زبان اشاره و مراقبان در این رخداد مهیاست. تاریخ نشان داده تغییر اجتماعی بدون شکلی از اعتراض اتفاق نمیافتد. بسیاری از پیشرفتها در زندگی زنان شهری به جنبشهای اکتیویستی بازمیگردد. با این حال همۀ زنان در حرکتهای اعتراضی شرکت نمیکنند و در واقع تعداد کمی فعالاند. ولی همان تعداد کم، تمام زندگی ما را تحتتأثیر قرار میدهند. مهمترین معلمان من فضاهای کنشگریاند. اگر تجربۀ کنشگری نداشتم، هرگز قادر به صورتبندی شهری فمینیستی نبودم. در طول سالها چیزهای بسیاری در مورد نحوۀ اعتراضکردن آموختم ولی مهمتر از آن یاد گرفتم شهر فمینیستی شهری است که باید برایش جنگید.
نویسنده: لسلی کرن
برگردان: آتنا کامل
منبع: کوبه
پینوشت:
متن حاضر ترجمه و تلخیصی از فصل چهارم کتاب «شهر فمینیستی: راهنمایی میدانی» (۲۰۱۹) نوشتۀ لسلی کرن است.
(Feminist City: A Field Guide by Leslie Kern)
- Toronto Rape Crisis Centre
- Days of Action
- #BlackLivesMatter
- intersectionality
- Take Back the Night
- Church
- Sex wars
- Take Back the Night: Women and Pornography
- Cisgender
- intersex