در سال 2006 برنارد (بری) گلیسر، شهروند آلمانی ساکن اوگاندا، پناهگاهی را برای کودکان آسیبدیده و قربانی خشونت جنسی راهاندازی کرد. به گفته دختران ساکن پناهگاه، گلیسر راز سربهمهری را پنهان میکرد. به ادعای دختران، گلیسر با استفاده از موقعیت خود بهعنوان یک «خارجی سفیدپوست و پولدار»، والدین آنها را ترغیب میکرد که دخترانشان را به آنجا بسپارند، اما واقعیت این بود گلیسر از «پناهگاه بری» به عنوان پوششی برای سوءاستفاده جنسی و عاطفی از دختران تحت مراقبت خود استفاده میکرد.
بت در حال حاضر 14 ساله است و از چهارسالگی در پناهگاه بری زندگی میکرد. او میگوید: «از دست دنیا عصبانی هستم، بزرگترها باید از ما محافظت کنند، ولی نمیدانم چرا به ما صدمه میزنند.»
مرسی که حالا 17 سال دارد، میگوید: «همه ما دختران بزرگتر، از سن 8 سالگی دستگاه جلوگیری از بارداری داشتیم و اغلب خود بری آنها را نصب میکرد و به ما اطمینان میداد که خودش دکتر است.»
نجاتیافتگان مدعی هستند که برای دریافت غذا و لباس، مجبور بودند به خواستههای جنسی تن بدهند و مجبور بودند بطور منظم مورد معاینات زنان و زایمان قرار گیرند و باید نوبتی همبستر گلیسر میشدند. طبق اطلاعاتی که گاردین به دست آورده است، اگر آنها از این کار امتناع میکردند، تهدید به بیخانمانی یا گرسنگی میشدند.
بیشتر بخوانید:
ژوهانسبورگ؛ شهری در مسیر امنتر شدن برای زنان
بررسی آزار جنسی زنان در دانشگاههای آفریقا
وقتی کارآگاهان پلیس ملک بری را تفتیش کردند، آنجا اسباببازیهای جنسی و مواد روانکننده پیدا کردند همینطور معاینات پزشکی هم نشان داد که همه دختران دارای دستگاههایی درون رحمشان بودهاند. با اینحال پرونده کودک آزاری گلیسر بهدلیل کمبود شواهد، لغو شد و پناهگاه همچنان پابرجا ماند.
کتی، 17 ساله میگوید: «آیا سرزنش کردن درد انسان را تسکین میدهد؟ آیا جوابگوی بلایی که سرتان آوردند میشود؟ اصلا چرا شما را انتخاب کردند؟ این چیزها هر روز فکرم را مشوش میکنند.»
شش سال بعد، در تابستان 2019، گلیسر مجددا بهدلیل موارد بیشمار لکهدار کردن عفت، قاچاق انسان، آزارجنسی و اداره محلی غیرقانونی برای کودکان دستگیر شد. او ادعای بیگناهی داشت تا اینکه در می 2020 ، که هنوز در حال محاکمه بود، بر اثر سرطان درگذشت.
به باور بقیه، پناهگاه بری تنها یکی از صد پناهگاه و یتیمخانه غیرقانونی اوگاندا است و مقامات هشدار دادند که خیلی از این پناهگاهها پوششی برای سوءاستفاده جنسی و قاچاق انسان است. دولت اعلام کرده قصد دارد در سال 2019 نزدیک 500 مورد از این پناهگاهها را تعطیل کند درحالیکه دهها مورد از آنها بودجه انگلیس را دریافت کردهاند.
بلسینگ 8 ساله بازمانده دیگر یعنی ایمی 7 ساله را در خانه امن لیلی دلداری میدهد. اما بودجه این خانه امن به اتمام رسید و دختران به همان اجتماعی که آنها را به بری سپرده بود، بازگردانده شدند.
عکاس اوگاندایی، دلووی کواگالا، که مجموعه عکسهای تاثیرگذارش به نام «نجات از بری: ماجرای آسیب جسمی دختران» تاثیرات سوءاستفاده 15 دختر نجاتیافته را به تصویر میکشد، معتقد است که آسیب و شوک حاصل از زمان حضور زنان و دخترانی که از بچگی به پناهگاه بری فرستاده شده بودند، هنوز هم ادامه دارد.
شنیدن این داستانها نقطه عطفی برای دلووی بود، چرا که او فردی نانباینری (فارغ از هویت جنسی) و عکاس خودآموزی است که در کودکی توسط یکی از اقوامش مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته و از عکاسی بهعنوان ابزاری برای عادیسازی و مبارزه برای حقوق همجنسگرایی استفادهکرده، آن هم در کشوری که روابط جنسی همجنسگرایان مجازات حبس ابد دارد.
دلووی میگوید که «این دختران احساساتی را تجربه کردهاند که من هم با آن مواجه بودهام. یکی از اولین کارهایی که از آنها خواستم، این بود که احساسشان را در مورد آنچه که اتفاق افتاده، بنویسند، تا بتوانیم همان حس را به عکس منتقل کنم. با صحبت در مورد اتفاقاتی که برایشان رخ داده بود، توانستم کارم را بهوضوح بهتری ارائه دهم.»
فلاور که اکنون 20 سال دارد، 10 سال از عمرش را در پناهگاه بری گذراند و در حال حاضر به فعالیتهای حمایتی مشغول است تا دختران جوان را تشویق کند در موقعیت سوءاستفاده و تجاوز جنسی طلب کمک کنند. او احساس خود را اینطور توصیف میکند: «احساس میکردم قلبم از جا کنده شده است و عمیقا احساس فریبخوردگی و طردشدگی داشتم.»
فریدا در حال حاضر تنها 19 سال دارد و به خاطر تجاوز، چندین بار دست به خودکشی زده است. او هنگام تعریف داستان نمیتواند جلوی اشکهایش را بگیرد و میگوید: «تا به حال شده حس کنید زیر لایههای آوار دارید خفه میشوید و بدنتان لحظه به لحظه احساس بیحسی عجیبی میکند؟ با خنجرهای تیز که مدام به روح ضربه میزند؟ این چیزی است که در 12 سال آخر عمرم هر روز احساس میکنم.»
فریدا که ۱۹ سال دارد، اشکهایش بند نمیآید اما با خودش مدام تکرار میکند که باید این ماجرا را تعریف کند به امید اینکه سایر دختران بتوانند با بازگویی حرف دل خود، نجات پیدا کنند.
بت در حال حاضر ۱۹ ساله است، ۸ ساله بود توسط یک مامور به خانه امن بری آورده شد. او بعد از مرگ والدینش با عمه خود زندگی میکرد.
دلووی میگوید که بسیاری از کسانیکه علیه گلیسر شهادت دادند، توسط رسانه محلی مورد اتهام قرار گرفتند و عدهای در محله آنها را تهدید کردند. مردم روستا با این مرد مثل پادشاه برخورد میکردند؛ چرا که به مردم محلی پول و دارو میداد، به همین دلیل وقتی پرونده تشکیل شد، از او حمایت کردند. حتی روزنامهها هم داستان را از دیدگاه بری تعریف کردند. آنها با دختران درگیر صحبت نکردند، فقط سوال کردند که علت این افشاگریها چیست و آیا برای پول این داستانها را سرهم کردهاند.
بت، که اکنون 14 سال دارد، از 4 سالگی در پناهگاه بری زندگی میکرد. او معتقد است: «ممکن است او معصومیت و پاکی مرا از بین برده باشد، ولی من چیزهای کوچکی که خوشحالم میکنند را دوست دارم. مثلا این لباس من را خیلی خوشحال میکند چون یک هدیه است.»
ایوا میگوید در سال 2013 به مقامات در مورد اتفاقات پناهگاه گزارش داده بود اما به ادعاهای او هیچ اعتنائی نشد و این امر باعث شد که مورد انتقاد سایر دختران پناهگاه و عموم مردم قرار بگیرد و او را متهم به «زندانی کردن یک مرد بیمار و بیگناه» و بعدا «کشتن او» بکنند. وقتی بری دستگیر شد، بقیه دختران را تهدید کرد که بر ضد ما متحد شوند و بگویند ما داریم دروغ میگوییم و تا جایی پیش رفت که برای مختومهکردن پرونده بدون بررسی بیشتر، رشوه داد. ما طرد شدیم و همه از ما متنفر شدند.»
تمامی این 15 نجاتیافتهای که دلووی به تصویر کشیده، برای زندگی از پناهگاه بری به پناهگاهی که حامیان حقوق کودکان اداره میکردند، بهنام ناموسوکه آسیا امباجا، منتقل شدند. اما پس از اتمام بودجه پناهگاه، خیلی از دختران مجبور شدند به همان منطقهای که سالها پیش آنها را به پناهگاه بری فرستاده بودند، برگردند.»
لیلیان 22 ساله، اخیرا از دانشگاه فارغ التحصیل شده است. او متحمل تهدید حامیان «عدالت برای بری» شده که او را را نیز متهم به «زندان انداختن مرد بیمار و بیگناه» و سپس «کشتن او» کردهاند.
الیونا که اکنون 18 سال دارد میگوید: «خیلی غمانگیز است که در پناهگاه بری، هیچکس به دیگری برای بازگو کردن ماجرا اعتماد نداشت و همه ما فکر میکردیم که این اتفاق تنها برای ما میافتد و خیلی از این امر خجالتزده بودیم. هر کسی به تنهایی زجر میکشید.»
تشخیص اینکه آیا خانوادهها از چیزی که به سر دختران آمده احساس تقصیر میکنند یا خیر، دشوار است، دلووی میگوید: «در اوگاندا، اگر کسی به شما کمک کند و شما از آن فرد به هر دلیلی شکایت کنید، اصلا وجهه خوبی ندارد. دختری به من گفت که مادرم از دست من عصبانی شده که چرا علیه بری اقامه دعوی کردهام. اینجا والدین هیچ مسئولیتی قبول نمیکنند و برای اشتباهاتشان عذرخواهی نمیکنند چون یک ضربالمثل اوگاندایی میگوید: «چشمان افراد پیر از همه بهتر میبیند.»
با این حال، در وسط این آسیب و صدمه، روزنههایی از زندگی جدید وجود دارد. دلووی به دو زن جوان، لیلیان و فلاور، اشاره میکند که هر دو به دانشگاه رفتهاند و بعد از آن حامیان نجاتیافتگاه تجاوز جنسی شدهاند. حالا فلاور میگوید: «هر روز با یادآوری اینکه شخصیت من، محدود به آسیبهایی که متحمل شدهام نیست، احساس قدرت میکنم. تجربه من تعیین نمیکند که من چه کسی هستم. آسیبهای روانم هویت من را مشخص نمیکند. این حس به من بینشی میدهد که چگونه میتوانم قدرتی برای ترغیب سایر دختران و زنان به تلاش، پیش رو داشته باشم.»
دلووی کواگالا مینویسد: «وقتی درحال اتمام تصویربرداری روزانه بودیم، مرسی که 17 سال دارد، این گلها را با بزرگترین لبخند به من هدیه داد که واقعا به من امید بخشید.»
نویسنده: کیت هودال
برگردان: سمیرا راهی
منبع: Guardian