شعری افراز: محیط و جایگاه شغلی که زنان در آن قرار میگیرند نقش مهمی در میزان خشونتی که تجربه میکنند دارد. از آنجا که دستفروشی در ایران جزو مشاغل غیررسمی محسوب میشود، از شمول نظارت قانونی خارج است و در قانون هیچ حقوقی برای شاغلان این حوزه تعریف نشده است. به عبارت دیگر افراد شاغل در حوزه دستفروشی در فضای خاکستری قرار دارند که از نظر سیاستگذاری قابل رویت نیستند و به راحتی منافعشان قابل چشمپوشی است و به همین دلیل تجربه خشونت بیشتری نسبت به همتایان خود در بخش رسمی اقتصاد دارند.
زنان دستفروش به صورت روزانه با انواع خشونتهای فیزیکی، روانی، جنسی و مالی مواجه میشوند و سیاستهای قهری مسئولان شهری در خصوص دستفروشی، این خشونتها را شدیدتر میکند. در سالهای اخیر تعداد زنانی که در مترو به دستفروشی مشغول شدهاند افزایش یافته؛ به گفته خود این زنان بحرانهای اقتصادی، افزایش هزینههای زندگی و فشارهایی که مأموران شهرداری به دستفروشان بساطگستر در خیابان میآورند باعث شده آنها زیرِزمین را به روی زمین ترجیح دهند و در مترو امنیت بیشتری احساس کنند. برای فهم شرایط شغلی زنان دستفروش و میزان خشونتی که تجربه میکنند، به مترو رفتم تا گفتوگویی با آنها داشته باشیم. تعداد زیادی از آنها مایل به مصاحبه نبودند اما موفق شدم با هفت نفر مصاحبه کنم که در ادامه میخوانید.
برای آزاد کردن جنسهایم بارها با پیشنهادهای جنسی مأموران مواجه شدهام
مهنازِ ۳۵ ساله، سه سال است که در مترو دستفروشی میکند. پیشتر در بازارچههای موقت که در سطح شهر برپا میشدند غرفه میگرفت اما با افزایش هزینههای زندگی مجبور شد به مترو بیاید. فوقدیپلم حسابداری دارد، متأهل است و سه فرزند دارد. مهنازمیگوید صبح زود از خانه خارج شده و حدود پنج عصر به خانه برمیگردد:
در یکسال اخیر به خاطر شیوع کرونا اوضاع کار ما تغییر کرد. قبل از کرونا بسته به فصل تا شب در مترو بودم. درآمدی که بدست میآورم پول اجاره خانه میشود و با حقوق همسرم در طول ماه زندگی میکنیم. در هفته دو روز به بازار میروم و اجناسم را تهیه میکنم. این شغل سختیهای فراوانی دارد. مجبورم اجناس را مدام حمل کنم و مدتی است آرتروز گردن گرفتم. در کل روز هم از نور خورشید و هوای آزاد محرومم. زمانی که طرح جمعآوری اجرا شود با مأموران مترو درگیری داریم. به طور میانگین ماهی یکبار که گاهی به توقیف اجناس میرسد. چند سال پیش در بازارچههای فصلی غرفه میگرفتم اما اجاره خانه اینقدر بالا رفت که مجبور شدم تمام وقت کار کنم.
دستفروشی در مترو نسبت به دیگر مشاغل درآمد بهتری دارد اما پایدار نیست و بیمه هم ندارد. میانگین درآمد ماهیانه من بین سه تا چهار میلیون تومان است. من واگن بانوان را برای کار انتخاب کردم که از آزار مردان در امان باشم اما وقتی جنسم را توقیف میکنند با هزار پیشنهاد بیشرمانه مأموران مواجه میشوم تا جنسم را آزاد کنند تا جایی که بارها از پس گرفتن اجناسم صرفنظر کردم. از مدیر ایستگاه گرفته تا مأمور و حتی نظافتچی بارها به من پیشنهاد دادند و وقتی این پیشنهاد را رد میکنی یا نمیگذارند در آن ایستگاه لحظهای استراحت کنی یا جنست را توقیف میکنند. فشار روانی زیادی را باید تحمل کنی تا بتوانی دوام بیاوری.
آنقدر به بدنم دست زدند که تا چند روز گریه میکردم
زهرا ۱۷ ساله و دانشآموز است. از سال گذشته در مترو دستفروشی میکند. زهرا تجربه یکساله دستفروشی در مترو را اینطور روایت میکند:
شروع کار من از اینستاگرام بود اما بعد از مدتی به پیشنهاد دوستم به مترو آمدیم. در روز حدود هفت یا ۸ ساعت کار میکنیم. من همیشه در واگن بانوان اجناسم را میفروشم، یکبار از سر کنجکاوی رفتم در واگن آقایان. فکر کردم برای همسر یا دوستدخترشان خرید میکنند اما اینقدر اذیتم کردند و به بدنم دست زدند که تا چند روز گریه میکردم. فکر میکردند من دنبال رابطه جنسی هستم. دوستم گفت فکر میکنی چرا هیچ کدام از زنان به واگن مردانه نمیروند؟ فکر میکنی مشتری اجناسشان نیستند؟ زنان ترجیح میدهند در دو واگن ابتدا و انتهای قطار با مشتریهای بسیار کمتر کار کنند تا با آزار مردان مواجه نشوند.
اجناس من در کوله پشتیام جا میشود و وقتی از کنار مأموران رد میشوم مشخص نیست که دستفروشم اما نمیدانم مأمور ایستگاه کنار خانهمان از کجا متوجه شد که دستفروشم. خیلی اذیتم کرد گفت باید کیفت را بگردم سریع زنگ زدم به برادرم و خودش را رساند. با مأمور درگیر شد و پلیس آمد. پدرم را هم آوردند. یکی از بدترین روزهای عمرم بود. پلیس و مأموران به پدر و برادرم گفتند بیغیرتید که میگذارید دختر جوانتان در مترو دستفروشی کند. به هزار راه بد کشیده میشود. برادرم بغض کرده بود و پدرم سرش را پایین انداخته بود و هیچ نمیگفت. خیلی عصبانی بودم. دیگر به آن ایستگاه نرفتم. حاضرم مسیر طولانی طی کنم تا به ایستگاه دیگری برسم اما آن مأمور را دیگر نبینم.
به مامور مترو گفتم نه! او مرا تهدید کرد
شبنم ۲۲ ساله و دانشجوست. یک سال است که در مترو دستفروشی میکند. ماسک پارچهای میفروشد و مشکلاتش را اینگونه روایت میکند:
به خاطر فشار درسی نمیتوانم شغل ثابت داشته باشم و ناچارم در مترو دستفروشی کنم. دوستپسرم مخالف کار کردن من در متروست و همیشه نگرانم اتفاقی مرا اینجا ببیند. البته حق هم دارد چون خیلی اذیت میشوم. هم از سمت مسافران، هم توسط دستفروشان مرد و مأموران که دیگر جای خود دارند. وقتی میفهمند دستفروش هستی به خودشان اجازه میدهند پیشنهاد رابطه بدهند. چون میدانند به پول احتیاج داری که در این وضعیت قرنطینه به این دالان مرگ میآیی. نمیدانم بقیه جاها هم همین طور است یا نه. اولین تجربه کاری من است اما دوستانم که در شرکتها کار میکنند هم با آزار جنسی مواجه هستند. به نظر من در مترو بدتر است چون دستت به هیچ جا بند نیست. یکبار مأموری حرفهای جنسی بسیار زشتی به من گفت. با او درگیر شدم و به مدیر مترو اطلاع دادم. مدیر طرف مأمور را گرفت و حرفهای ناپسندی به من زد. گفت اگر خانواده درستی داشتم اینجا کار نمیکردم. این حرفها برای من خیلی سنگین است. انگار در این کشور زندگی نمیکنند و وضعیت اقتصادی را نمیدانند. اگر مجبور نبودیم که در وضعیت قرنطینه در مترو دستفروشی نمیکردیم. برای اینکه از اذیت و آزار مردان در امان باشم فقط در واگن بانوان کار میکنم. اینها از طریق دوربینها ما را شناسایی میکنند. یکبار یکی از مأموران به من پیشنهاد رابطه داد و من با تندی رد کردم. در کمال وقاحت گفت بگذار طرح اجرا شود و اجناست را توقیف که کردم به دستوپایم میافتی. این اجرای طرح هم شده ابزاری تا این کثافتها هر کاری میخواهند بکنند. بعضی از دستفروشان خانم با این مأموران رابطه دارند یعنی مجبورند داشته باشند. خبرش میرسد که فلانی رابطه دارد و وقتی طرح اجرا میشود دستفروشان دیگر به او رجوع میکنند تا پادرمیانی کند و جنسشان را پس بگیرند. واقعا وضعیت امنیت در متروها دردناک است. مخصوصاً برای دختران جوان. اینقدر آزار میبینند که تسلیم خواسته مأموران میشوند و ترجیح میدهند با یک نفر باشند تا از گزند بقیه در امان بمانند. چون وقتی میفهمند زنی با یکی از خودشان در رابطه است بیخیال او میشوند. منتظرم درسم تمام شود تا بتوانم شغل ثابتی در شرکتی پیدا کنم و از این جهنم خلاص شوم.
جرأت نمیکنم به واگنهای عمومی بروم
لیلا ۴۰ ساله است. لیسانس ادبیات دارد و هفت سال است که در مترو دستفروشی میکند. این نخستین شغل او نبود. پیشتر معلم حقالتدریسی آموزش و پرورش بود و به خاطر هزینههای زندگی به اجبار به دستفروشی روی آورد:
بارها اجناسم توقیف شده و با هزار بدبختی آزادشان کردم. چندبار هم پس ندادند و ضرر زیادی متحمل شدم. مدیرانی که این طرحها را میگذارند برایشان اهمیتی ندارد چه بر سر ما میآید. میگویند مترو که فروشگاه نیست انگار ما خوشمان میآید این کار را بکنیم. یکبار یک مسئول دولتی به مترو آمد و با ما صحبت کرد. به او گفتم این شغل آخرین امید ماست. این را هم از ما بگیرید زندگیمان نابود میشود. تا مدتی پس از آن طرح اجرا نشد اما دوباره شروع شد. بارها گفتند میخواهیم شما را ساماندهی کنیم و اسمنویسی کردیم اما هیچ کاری نکردند.
من ابتدا کنار خیابان بساط میکردم. مأموران شهرداری اینقدر اذیت میکردند که ترجیح دادم به مترو بیایم. رشوه کمترین درخواستشان بود و پیشنهادهای کثیف میدادند. هر چه بیشتر در خیابان باشی آزار هم بیشتر است. کمترینش متلک و حرفهای زشت است. زیر زمین شرایط امنتر از روی زمین است. البته به خاطر واگن بانوان. وگرنه جرأت نمیکنم به واگن عمومی بروم و میدانم چه در انتظارم است.
بیشتر بخوانید:
مترو رایگان به امنیت زنان هندی کمک خواهد کرد؟
آیا این یک توهم عمومی از سوی زنان است؟
هر بار آن مامور مترو را میبینم تمام بدنم میلرزد
محدثه ۲۹ ساله است. متأهل و مادر یک کودک خردسال. سه سال است که در مترو دستفروشی میکند. شرکتی که در آن کار میکرد به محض اطلاع از بارداری اخراجش کرد و پس از تولد فرزندش تا یک سال در خانه ماند. به خاطر هزینههای زندگی مجبور به دستفروشی شد. او شرایط شغلش را اینگونه بازگو میکند:
هیچ قانونی از ما حمایت نمیکند. انگار وجود نداریم. سالهاست زنان در مترو دستفروشی میکنند و تنها کاری که مسئولان تاکنون انجام دادهاند ممنوعیت کار ما بوده است. اجناسمان را میگیرند و باید هفتخان رستم را بگذرانیم تا پس بدهند. من مجبورم اینجا کار کنم. حقوق وزارت کار کفاف هزینه ما را نمیدهد. درآمد دستفروشی از بقیه شغلها بهتر است. بهتر یعنی با هزینهها سربهسر میشود. زمانش هم منعطف است و مجبور نیستم در ساعت مشخص سر کار باشم. فرزندم کوچک است و شغل ثابت مناسب شرایط من نیست.
در مترو هم امنیت ندارم. اسمش این است که در واگن بانوان و فضای زنانه کار میکنیم. اما باید قطار و خط عوض کنیم و از گیت مأموران بگذریم. تجربههای بدی از برخورد مأموران دارم. چند ماه پیش بود که اجناسم را توقیف کردند. یکی از مأموران به من پیشنهاد رابطه داد. گفتم متأهلم. اهمیتی نداد و بر پیشنهادش اصرار کرد. من هم بیخیال اجناسم شدم. هر بار او را میبینم تمام بدنم میلرزد. جرأت نمیکنم به همسرم بگویم چون مانع کار کردنم میشود و واقعاً با یک درآمد زندگیمان نمیچرخد.
انگار همه میخواهند از بدنت سهمی داشته باشند
شهره ۴۴ ساله است و ۱۵ سال میشودکه دستفروشی میکند. صبح زود از اطراف کرج به تهران میآید و تا شب در مترو کار میکند. وضعیت قرنطینه یکسال اخیر به شدت شغلش را تحت تأثیر قرار داده و در این مدت دو بار به کرونا مبتلا شده:
جوان بودم که دستفروش شدم و اکنون احساس پیری میکنم. سرمای زمستان و گرمای تابستان و سیلیهای زندگی تنم را فرسوده کرده. وقتی دستفروشی یعنی آدم نیستی. زن هم که باشی بدبختی دو چندان میشود. دولت هیچ کمکی به تو نمیکند فقط همه چیز را بدتر میکند. بعد از سالها دستفروشی در خیابان، مترو را انتخاب کردم تا بتوانم امنیت بیشتری داشته باشم. هر چه بیشتر در دسترس مأموران باشی آزار هم بیشتر است. دوستی داشتم که در خیابان دستفروشی میکرد. خیلی زیبا بود. مأموران شهرداری رهایش نمیکردند. متأهل بود و فرزند داشت اما متأهل بودن اهمیتی برایشان نداشت.
هر روز به شکلی او را آزار میدادند تا اینکه مجبور شد با یکی از مأموران رابطه برقرار کند. تا مدتی دست از سرش برداشتند تا حوزه آن مأمور را تغییر دادند. بین مأموران اسم دوستم بر سر زبان افتاده بود و مثل لاشخور بر سرش ریخته بودند که نفر بعدی باشند. دیدن این اتفاقها خیلی دردناک است. کافی است زن باشی و فقیر، دستت هم به هیچ جایی بند نباشد. آن وقت ببین همین مردان اتو کشیده و شیک چگونه با تو برخورد میکنند. انگار بیتالمالی و همه باید از بدنت سهمی داشته باشند. تا یکجایی میشود ادامه داد از یک جا به بعد کم میآوری.
از مردان مسافر و مأموران تا مسئولان مترو و مردان دستفروش
میترا ۲۰ ساله و دانشجوست. دو سال است که در مترو دستفروشی میکند. دستفروشی نخستین تجربه شغلی اوست و لوازم آرایشی و بهداشتی میفروشد:
اکثر خانمهای دستفروش در مترو افسردگی دارند چون از نور خورشید محرومند و ساعتهای طولانی را در فضایی بیروح میگذرانند. بدترین بخشش هم وقتی است که مأموران مانع کار کردنت میشوند و جنس را توقیف میکنند. اگر نتوانی جنس را پس بگیری به اندازه سود یک ماه ضرر میکنی. آزار و اذیت مردها هم که جزو لاینفک زندگی ما زنان است. هم مردان مسافر و هم مأموران و مسئولان مترو و هم مردان دستفروش. اوایل که کار را شروع کردم و از سازوکارهای مترو اطلاعی نداشتم. یکی از مأموران به من پیشنهاد رابطه داد. با عصبانیت به او گفتم الان میروم و به مدیر ایستگاه اطلاع میدهم. گفت هر کار دوست داری بکن. رفتم به اتاقک مدیریت و ماجرا را گفتم. فکر میکنید چه اتفاقی افتاد؟ مأمور را خواست تا اجناسم را توقیف کند و با زنندهترین الفاظ مرا از اتاق بیرون کرد و اجناسم را هم پس نداد. به شدت تهدیدم کرد که مرا به پلیس تحویل میدهد که بازداشتم کند.
اگر میخواهید بدانید چه بر سر زنان دستفروش میآید خلاصهاش میشود هر چه بر سرت بیاید دستت به هیچ جا بند نیست چون ادامه فعالیتت مدارا با افرادی است که بر اساس قانون تو را مجرم میدانند چون از نظر آنان دستفروشی جرم است. دقیقتر بخواهم بگویم چون فقیر بودن جرم است.
مشخص است کدام یک از زنان فروشنده برای کارهای بیشرمانه به مترو میآیند!
وضعیت زنان دستفروش در مترو در زمان اجرای طرحهای منع دستفروشی اسفناکتر میشود و این طرحها ابزاری در دست مجریان است تا بتوانند در موضع قدرت قرار گرفته و به زنان خشونت اعمال کنند. برای بررسی آزار و اذیتهای جنسی زنان دستفروش در مترو، سراغ یکی از مدیران مترو رفتم. او با بیان اینکه از بالا دستور میآید که جلوی دستفروشی را بگیریم، میگوید: «متأسفانه از این مسائل مطلع هستیم ولی شما شرایط ما را نیز در نظر بگیرید. از بالا دستور میآید که جلوی دستفروشی را بگیریم. مسافران اعتراض میکنند که دستفروشان مزاحم آنها هستند. قطار شهری جای فروشندگی نیست و هیچ جای دنیا در مترو دستفروش وجود ندارد.»
او ادامه میدهد: «متروی تهران را همه به عنوان محل دستفروشی میشناسند و به هیچ شکلی نمیتوان دستفروشی را جمع کرد. بارها در ایستگاهها غرفه دادیم که بیایید غرفه بگیرید و رسمی فعالیت کنید. زیر بار نمیروند و مجبور به اعمال زور هستیم. در این دوره کرونا هم محدودیتها بیشتر شد و به خاطر حفظ بهداشت مجبور بودیم سخت بگیریم. چون دستفروشان فاصله اجتماعی را رعایت نمیکنند. ما هم وجدان داریم و میدانیم به خاطر شرایط سخت زندگی مجبورند در مترو دستفروشی کنند. اما از ظاهر و جنسی که میفروشند مشخص است که کدام نیازمند است، کدام برای تفریح این کار را میکند و کدامشان برای کارهای بیشرمانه به مترو میآیند.»
طرحهایی که رنج زنان دستفروش را افزایش میدهد
راهحلهایی که مسئولان در مواجهه با دستفروشی اتخاذ میکنند تاکنون بر وخامت شرایط دستفروشان افزوده است. زنان دستفروش به صراحت از افزایش انواع خشونتها در دورههای اجرای طرحهای منع دستفروشی سخن گفتند. تکرار مداوم این طرحها نه تنها به مسئله دستفروشی پاسخی نمیدهد بلکه تنها رنج این زنان را افزایش میدهد. تنها راهکاری که برای برون رفت از این وضعیت وجود دارد ایجاد سازوکار قانونی است که این فضای خاکستری را زیر سیطره قانون بگنجاند و حقوق و مسئولیت این شغل مشخص شود.