سال 1988، «شیور»، «هازن» و «برادشا» درباره میل جنسی نوشتند: «تمایلات جنسی در میان قویترین محرکهای رفتار انسان قرار دارد و لذت جنسی یکی از بزرگترین لذتهای انسانی است.» یکی از پایدارترین افسانههای پیرامون تجاوز به همین موضوع مرتبط است، این باور نادرست بر این قرار است که منشاء تجاوز لذت جنسی است. اما درک تفاوت این باور با واقعیت نقش مهمی دارد؛ تجاوزمسئله قدرت است و به میل جنسی ارتباطی ندارد و متاسفانه به عنوان یک معضل اساسی در جامعه امروز تداوم پیدا کرده است، چراکه مردان میخواهند به این روش نسبت به زنان اعمال قدرت کنند. (به تعداد کمتر هم این کار را زنان انجام میدهند.)
تحقیقات بیشماری درباره آمار تجاوز به زنان وجود دارد و بیشتر این مطالعات نشان میدهند که آزار جنسی و تجاوز به وفور در دوره کالج و دانشگاه رخ میدهد. مطالعهای که اخیرا انجام شده نشان میدهد که 15 درصد زنان در سال اول دانشگاه، مورد تجاوز قرار میگیرند و اگر این مطالعه با تعاریف وسیعتری از تعرض جنسی صورت بگیرد، این عدد بیشتر هم میشود. با این وجود، با در نظر گرفتن این که چقدر تجربه تجاوز وحشتناک است، 15 درصد هنوز هم آمار به شدت بالایی است. اما چه اتفاقی بعد از تجاوز رخ میدهد؟ در شرایط تجاوز و رابطه جنسی، این تجربه چگونه بازماندگان را تغییر میدهد؟
همانطور که انتظار میرود، پاسخ به این سوال ساده نیست. تجاوز یک آسیب روانی و فیزیکی عظیم است و افراد با حوادث تروماتیک به شیوههای مختلفی کنار میآیند. من زنان بازمانده تجاوز زیادی را درمان کردهام که بعد از تجربه تجاوز با الکل یا مواد مخدر خوددرمانی کردهاند؛ میتوان گفت بسیاری از آنها را با توجه به علائمی که نشان دادند دچار اختلال اضطراب پس از سانحه شده بودند. زنانی که به شکل بالینی با آنها کار کردهام و به آنها تجاوز شده است، معمولا گزارش میدهند که یکی از سختترین بخشهای تجربه آنها از دست دادن احساس اعتماد به مردان است. حتی مردی که با آنها در رابطه عاطفی بوده است. برای بازماندگان مجرد، آشنایی عاطفی و برقراری رابطه جنسی با مردان عموما به یک تجربه دلهرهآور و پراسترس تبدیل میشود.
افزایش خطر خودکشی
براساس مطالعه دانشگاه «یوسیال» انگلیس در سال 2004، 40 درصد زنان مورد بررسی قرار گرفته که بیماری روانی شدیدی داشتند، در دوران بزرگسالی مورد تجاوز جنسی یا اقدام به تجاوز قرار گرفته و 53 درصد این افراد هم اقدام به خودکشی کردهاند. از میان کل جمعیت مورد مطالعه، 7 درصد قربانیان تجاوز بودند و 3 درصد هم اقدام به خودکشی کردند. اگر این آمار برای شما دقیق به نظر نمیرسد، تردید یا ناباوری شما واقعیت دیگری را درباره تحقیقهای مربوط به تجاوز تایید میکند؛ بخاطر این که بسیاری از بازمندگان تجاوز ممکن است آن را به دلایل مختلف گزارش ندهند، آمار و ارقام معنای محدودی دارند.
در حالی که بسیاری از متون پیرامون مسئله تجاوز به زنان تمرکز میکنند، باید به این سوال هم پاسخ داد که تجربه کسانی که در رابطهای عاطفی با زنان بازمانده تجاوز هستند، چگونه است؟ شاید اگر بیشتر به این مسئله فکر کنیم، بتوانیم به این افراد آموزشهای لازم را ارائه بدهیم تا حساسیت بیشتری نسبت به موقعیت بدست بیاورند. هدف این است که با ارائه نکاتی، شریک جنسی یا عاطفی خود را بهتر درک کنید و برای آن زن تجربهای تا حد ممکن آرامبخش و تسکیندهنده ایجاد کنید.
بیشتر بخوانید:
چرا پس از تجربه خشونت جنسی باید به رواندرمانی فکر کنیم؟
نکاتی درباره بازگو کردن تجربه خشونت جنسی برای اطرافیان
وقتی اولین بار از تجربه ترومای او مطلع میشوید
بیشتر مواقع و مخصوصا در آغاز برقراری رابطه عاطفی، اکثر زنان بازمانده تجاوز تجربه گذشته خود را تا زمان اعتماد به آن مرد، افشا نمیکنند. (بله تجاوز در روابط همجنسگرایانه هم رخ میدهد اما مسئلهای بسیار پیچیده است که متنی مجزا میطلبد) وقتی در شرایطی قرار بگیرید که زنی تجربه تجاوزش را به شما افشا میکند، احتمالا شنیدن آن غافلگیر کننده و ترسناک است و میلیونها فکر به ذهنتان هجوم میآورد. مردان در این شرایط گاهی مضطرب میشوند و مطمئن نیستند که چه باید بگویند، از سویی این فشار را احساس میکنند که باید حرف «درست» را بزنند. واقعیت این است که اصلا نباید حرف زیادی بزنید، سعی هم نکنید ماجرا را طوری باز کنید تا ببینید تجاوز قابل جلوگیری بوده است یا نه.
بدون استثنا، هیچوقت آن زن را مقصر ندانید؛ چه در حرفهایتان و چه در ذهنتان. برای مثال میتوانید بگویید: «من واقعا ناراحتم که نمیدانم چه بگویم و از آن بیشتر بابت اتفاقی که برایت افتاده ناراحتم»، «این که بدانم کسی این کار را با تو کرده، قلبم را به درد میآورد»، «اگر کار خاصی مدنظرت است که میتوانم انجام بدهم بگو.» نکته اصلی این است که کمتر حرف بزنید و بیشتر بشنوید. سعی نکنید که مسئله را «حل» کنید یا اینکه بفهمید چطور میشد جلوی این اتفاق را گرفت.
نیاز به همدلی
مهمترین قانونی که باید به خاطر بسپارید این است که هیچ دستورالعمل همگانی واحدی در مواجهه با کسی که تجربه ترومای خود را با شما به اشتراک میگذارد، وجود ندارد. روی این تمرکز کنید که نشان دهید به او گوش میکنید و اینکه چه حسی نسبت به این تجربه دارد، برایتان مهم است. با خیره شدن، با او مثل یک نمونه آزمایشگاهی برخورد نکنید و به خودتان نگویید که یک اتفاقی عجیب و غریب برای او رخ داده است (درحالی که اینطور نیست.) اگر کاملا با احساساتتان صادق هستید، شاید یک لحظه این سوالات برای شما به وجود بیاید؛ او واقعا آسیب دیده است؟ او میتواند از این اتفاق عبور کند؟ پاسخ: بله، او آرام آرام از این ماجرا عبور میکند.
حساسیت خود را منتقل کنید
وقتی زنی به صورت محدود درباره تجربهاش از تجاوز صحبت میکند، بگذارید زمان بگذرد؛ مثلا چند ساعت یا شاید چند روز و بعد از او اجازه بگیرید که چند سوال درباره این اتفاق بپرسید. شاید بخواهید از او بپرسید که این اتفاق روی احساساتش نسبت به مردان یا رابطه جنسی چه تاثیری گذاشته است. درباره احساسش نسبت به برخورد شما با او در تخت خواب و کارهایی که میتوانید انجام دهید تا او احساس راحتی و امنیت بیشتری کند، بپرسید.
ممکن است بعضی از زنان بخواهند درباره تجربهشان واضح صحبت کنند و بعضی دیگر اصلا قصد صحبت نداشته باشند. تا جایی که به شما مربوط است، تصمیم بازمانده در این زمینه (صحبت کردن یا نکردن)، کاملا بحق است. من پیشنهاد میدهم، اگر با زنی در رابطه هستید که نمیخواهد از تجربهاش صحبت کند، تجربه زنان دیگر را در این باره بخوانید. متوجه خواهید شد که خواندن تجربیات زنان دیگر از کتابها یا به صورت آنلاین، به شما کمک میکند وحشت از تجاوز را بهتر درک کنید. درباره آثار روانی تجاوز مطالعه کنید.
آیا یک زن پس از درمان و نجات از تجاوز قویتر میشود؟
افراد امیدوارند که پس از درمان یک «تروما»ی اساسی، احساس مقاومت بیشتری نسبت به قبل پیدا کنند، اما هیچ ضمانتی وجود ندارد که پس از درمان، زندگی به چه شکلی ادامه پیدا میکند. مراجعه به مراکز خدماتی سلامت روان، راهی حیاتی برای کنار آمدن با تجربه پیش آمده است. اما تاثیرات تروما روی زندگی احساسی یک نفر طولانی و پیچیده است. تجربیات بالینی من با زنان، نشان داد که نجات یافتن از یک تهاجم جنسی باعث میشود که وقتی فرد تنها است یا در یک محیط منزوی و تکافتاده قرار میگیرد، هوشیارتر شود و ترس بیشتری داشته باشد.
در حالی که برخی از مردم دوست دارند باور داشته باشند که «هر اتفاقی به دلیلی رخ میدهد»، اما وقتی صحبت از آسیب روانی میشود، چه تجاوز جنسی یا هر مسئله دیگری، من هیچ حقیقت روانشناختی را در این زمینه نیافتهام. با این حال، دریافتهام که همواره اتفاقات خوب میتواند از یک اتفاق بد ناشی شود. زنی که من چندی پیش با او در ارتباط بودم و مورد تجاوز قرار گرفته بود، تنها یک فایده واقعی از آن واقعه یافت: او بیش از هر زمان دیگری با احساسات خود - به ویژه عصبانیت - خو گرفته است. و گرچه شناخت و خو گرفتن با عصبانیتتان ارزش زیادی دارد، اما بیایید اعتراف کنیم که متحمل شدن یک آسیب جنسی یا روانی، مسیری بسیار وحشتناک برای یادگیری این درس است.
نویسنده: سف میرز
برگردان: نیو صدر
منبع: Pychology Today