ازدواج و سایر روابط شخصی، اغلب پیچیده و پر از فراز و نشیب هستند؛ با این حال، تعداد کمشماری از افراد پیشبینی میکنند که در این نوع روابط صمیمانه، متحمل خشونت جنسی شوند. روابط شخصی به دلیل ماهیت صمیمانهای که میان دو فرد به وجود میآورند، میتوانند بسیار پیچیده باشند. جنبههای جنسی رابطه، اغلب از شخصیترین و ارزشمندترین اوقات میان شرکای زندگی است. با این حال، در برخی موارد، آنچه که باید ابراز محبتی سالم باشد، ممکن است به نوعی خشونت بیانجامد و منجر به خشونت جنسی یک شریک زندگی نسبت به شریک دیگر شود. با توجه به تحقیقاتی که نشان میدهند که در ایالات متحده، هر شش دقیقه، یک زن مورد تجاوز قرار میگیرد و از هر دو زن، یک زن در طول زندگی خود با آزار جنسی مواجه میشود، بررسی خشونت جنسی در تمام انواع رابطه باید یکی از اولویتهای ملی قرار گیرد. در حالی که توجه بسیاری به حملههای جنسی از سوی افراد غریبه، در مناسبات دوستیابی و به دست آشنایان معطوف شده، اما به خشونت جنسی در روابط طولانیمدت و متعهد، کمتر توجه نشان داده شده است. این فصل تلاش میکند تا شناختی از آزار جنسی که میان افراد متأهل در ازدواج یا روابط طولانیمدت همراه با تعهد اتفاق میافتد، به دست دهد. در طول این فصل، هم تجاوز جنسی و هم اصطلاحات دیگر شامل آزار و خشونت جنسی، بر اساس اصطلاحشناسی ذکر شده در تحقیق، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. این فصل شامل اطلاعاتی دربارهی بازماندگان روابط دگرجنسگرایانه و همچنین گیها و لزبینهاست. با این حال، اطلاعات بسیار محدودی دربارهی روابط خارج از هنجارهای دگرجنسگرایی ارائه میشود، زیرا تحقیقات بسیار اندکی در مورد خشونت جنسی در این نوع دیگر از روابط شخصی انجام شده است. خیلی اوقات غالباً برچسب تجاوز جنسی، به خشونت جنسی غریبهها یا و افراد آشنا زده میشود. اما اغلب اوقات، کمترین احتمال داده میشود که همسران و شرکای زندگی در چنین خشونتهایی مجرم شناخته شوند و خشونت صورت گرفته به دست آنها، کوچکنمایی شده و کمشدتتر از آنچه که به دست غریبهها روی میدهد، معرفی میشود.
تاریخچه حقوقی و مبانی نظری
از گذشته، تعاریف حقوقی دربارهی تجاوز، بر زنان متأهل متمرکز بوده است. این چنین دیدگاهی ناشی از قوانین مختلف در کشور انگلیس است؛ شامل (۱) قوانینی که تعهد قراردادی زن در مقابل شوهرش در ازدواج را نوعی دسترسی نامحدود جنسی برای شریک زندگی او تلقی میکنند. (۲) دیدگاههای اولیه دربارهی زنان به عنوان داراییهای همسرانشان که موجب میشد برخی استدلال کنند که کسی به دلیل خشونت نسبت به اموال خود، مجرم شناخته نمیشود و (۳) استدلالهایی که ازدواج را به عنوان اتحاد زن و شوهر و یکی شدنشان تلقی میکنند و بنابراین، یک مرد نمیتواند به موجودیت خود خشونت ورزد. در اوایل دههی ۱۹۹۰، قوانین ایالتی تجاوز زناشویی را جرم برنمیشمردند و در موارد مربوط به تجاوز جنسی، برای شوهران، معافیت قائل میشدند. نمونهی زیر از قانون کارولینای شمالی (که تا سال ۱۹۹۳ وجود داشت)، یک مثال از چنین قوانینی است: «اگر قربانی در زمان ارتکاب تجاوز جنسی یا جرم جنسی، همسر قانونی این شخص باشد، تحت این ماده قابل تعقیب نخواهد بود، مگر اینکه این دو طرف جدا از هم زندگی کنند (قانون عمومی کارولینای شمالی، ۸. ۲۷-۲۴). موانع دیگر از قبیل مقاومت عمومی اجتماعی در قبال پرداختن به این مسئله، دیدگاه عمومی را چنین شکل میدادند که خشونت جنسی در میان شرکای زندگی یک موضوع خصوصی است (هنوز هم گاهی این دیدگاهها به چشم میخورند)، و با چنین ادعاهایی نهاد ازدواج به چالش کشیده میشود و ممکن است زنان از ادعاهای دروغین تجاوز درون ازدواج برای انتقامجویی ازدواج استفاده کنند.
با وجود موانع زیادی که در ایجاد راههای قانونی برای بازماندگان تجاوز زوجینی وجود دارد، تغییرات به کندی صورت گرفته است، اما سرانجام با تلاشهای فزاینده مدافعگری فمینیستها در اوایل دهه ۱۹۷۰، این راه حلها ارائه شدند. در همه ایالتها، تغییراتی ایجاد شده تا زمینه را برای زنان به منظور انجام اقدامات قانونی علیه همسر خود به دلیل تجاوز فراهم کند. در عین حال، این قوانین از ایالتی به ایالت دیگر متفاوت است. سیودو ایالت همچنان بخشی از معافیتها را در قانون خود حفظ کردهاند که اساساً تجاوز درونازدواجی (و در برخی موارد، تجاوز میان زوجهایی که با هم زندگی میکنند) را تحت برخی شرایط و بدون هیچ عاقبتی مجاز میشمارد. در واقع، چالشها به قوت خود باقی ماندهاند.
تمرکز محدود جامعه بر خشونت جنسی در روابط شرکای زندگی نیز در توسعهی مفهومی موضوع در حوزهی پژوهش نیز به چشم میخورد. خشونت جنسی در روابط طولانیمدت همچنان با یک مدل نظری شامل یک دیدگاه جامع دربارهی عوامل فردی، زوجی و اجتماعی بررسی میشود که ممکن است این تجربیات آسیبزا را تحت تأثیر قرار دهد. نظریههای فمینیستی در مورد ارتکاب خشونت جنسی در رابطه با شریک زندگی نشان میدهند که مسائلی چون کنترل و تسلط، نیروهای محرک خشونت جنسی هستند. در میان این دیدگاهها نظریههای ساختارگرایی اجتماعی و اجتماعی شدن نقش جنسیت بر پایهی نقشهای سنتی قدرت یا باورهای سنتی دربارهی نقشهای جنسی استوار است. هر یک از این نظریات تلاش میکنند تا نیروهای اساسی و مهم در بحث خشونت جنسی را توضیح دهند. با این حال، همانطور که قبلاً نیز ذکر شد، مدلهای نظری جامعتر همچنان کشفنشده باقی ماندهاند؛ مدلهایی که بتوانند یک چشمانداز جامعهشناختی اجتماعی جامع که شامل عوامل فردی، زوجی، و اجتماعی باشند را ارائه کنند.
نرخ رواج خشونت جنسی زوجینی
در حالی که این افسانه که خشونت جنسی اغلب توسط یک فرد غریبه انجام میشود، همچنان پابرجاست، اما تحقیقات ملی بر خشونت علیه زنان (NVAWS) نشان دادهاند که ۶۲ درصد از زنانی که قربانی خشونت جنسی شدهاند، گزارش کردهاند که مجرم، شریک زندگی گذشته یا حال آنها بوده است. عوامل مختلفی از قبیل روششناسی، استفاده از تعاریف، و عدم گزارشرسانی بر توانایی ما برای اینکه به یک نرخ قابل اعتماد دربارهی تجاوز و دیگر اشکال خشونت جنسی دست پیدا کنیم، تأثیر گذاشتهاند. با این حال، یافتههای تحقیقات مختلف، نشاندهندهی نرخ ثابت ۱۵ درصد خشونت به زنان ایالات متحده از دههی ۱۹۸۰ است. این یافتهها به طور خاص روی زنان متأهل متمرکز شدهاند و نشان میدهند که ۱۰ تا ۱۴ درصد این زنان در ایالات متحده، به دست شوهرانشان مورد تجاوز قرار میگیرند.
در مروری بر تجاوز درونازدواجی، مارتین و همکارانش انواع مختلف خشونت جنسی در رابطهی ازدواج و نرخ رواج آن را به طور خلاصه دستهبندی کردند. یافتههای آنها نشان میدهد که این نوع خشونت بین شرکای زندگی میتواند در یکی از دو نوع زیر، بسته به اینکه شخص مهاجم چه تاکتیکی را به کار ببند، جای گیرد: (۱) اجبار جنسی غیر جسمی که رواج بیشتری دارد و تاکتیکهای غیر جسمی را در بر میگیرد که ناشی از عوامل اجتماعی (مانند باورهای سنتی دربارهی مسئولیتهای جنسی همسر) و میانفردی (مانند استفاده از منابع یا قدرت برای دریافت رفتارهای جنسی مطلوب از همسر) هستند. و (۲) انواع اجباری یا همراه با تهدید رابطهی جنسی که میتوانند خود بر اساس شدت همزمانی خشونت و دیگر انگیزههای مهاجم دستهبندی شوند.
مطالعات روی نمونههای بالینی و ملی میان زنان متأهل، نرخ ۳۶ تا ۶۱ درصد از روابط جنسی اجباری غیر جسمی، و ۴ تا ۴۸ درصد را برای روابط جنسی اجباری یا همراه با تهدید را نشان دادهاند. از این نظر که چه کسی ممکن است مورد خشونت قرار بگیرد، تبعیضی وجود ندارد. با این حال، دادههای موجود به وضوح نشان میدهند که زنان به طرز نامناسبی، تحت تأثیر تجاوز و یا دیگر اشکال خشونت جنسی هستند. زنان دگرجنسگرا، مورد تمرکز اکثریت تحقیقها در این زمینه بودهاند و به این ترتیب، توجه کمتری به مردان و گیها و لزبینها که ممکن است قربانی خشونتهای جنسی شرکای زندگی خود باشند، شده است. یافتههای تحقیقات ملی بر خشونت علیه زنان نشان میدهند که ۲.۹ درصد مردان، مورد تجاوز واقع شدهاند. با این حال، بر خلاف مورد زنان، بیشتر تجاوزهای رخ داده علیه مردان، به دست مردی غریبه اتفاق افتاده و فقط در ۱۸ درصد، این تجاوز به دست شریک زندگی آن مرد انجام شده است.
خشونت جنسی همچنین در روابط شخصی زوجهای گی و لزبین نیز در نتایج برخی مطالعات به چشم میخورد و همانطور که کریستوفر و فلیگر در سال ۲۰۰۷ آن را خلاصه کردهاند، یافتهها نشان میدهند که بیش از ۵۰ درصد لزبینها و ۴.۷ درصد از گیها، خشونت جنسی را تجربه کردهاند. با این حال، در تحقیقات ملی بر خشونت علیه زنان، شصت و هفت نفر از ۸۰ مرد گی پاسخ دادهاند که به وسیلهی یک مرد مورد تجاوز قرار گرفتهاند و هیچ موردی از تجاوز یک زن لزبین به زن دیگر وجود نداشت.
این یافتهها به ما هشدار میدهند که نرخ خشونت جنسی، به خصوص علیه زنان تا چه اندازه بالاست. همانطور که پیشتر هم ذکر شد، این دادهها دارای محدودیتهایی برای نشان دادن شدت خشونت جنسی هستند. دادههای ملی روی این نمونهها تنها در دسترس مطالعات محدودی است که از نظر روش و تعریف خشونت جنسی متفاوت هستند.
همچنین، این تحقیقات، کمتر روی روابط میانزوجی گروههای اجتماعی، مانند گیها و لزبینها متمرکز شده است. این نگرانی نیز وجود دارد که بسیاری از بازماندگان هرگز دربارهی تجربهی خود در این باره صحبت نمیکنند.
شناخت عوامل مرتبط با خشونت جنسی زوجینی
ثابت شده است که خشونت جنسی در روابط زوجینی در طیف وسیعی از بازماندگان از قومیتها، نژادها، سنها، گرایشهای جنسی، و شرایط جسمی مختلف اتفاق میافتد. با این حال، مطالعات، برخی از نگرشها را هم در مورد ویژگیهای خاص در سطوح فردی، زوجینی و اجتماعی نشان میدهند که با وقوع چنین خشونتهایی مرتبط است. باید این نکته را ذکر کرد که هیچ مشخصه یا رفتاری از بازماندگان خشونت جنسی رفتار مهاجم را توجیه نمیکند، اما تحقیقات تجربیای که روی عوامل فردی که ممکن است افراد را بیشتر در معرض خطر قربانی خشونت شدن قرار دهند، حائز اهمیت هستند، چرا که در تهیهی راهنمایی برای پیشگیری و درمان به ما کمک میکنند.
بیشتر بخوانید:
گفتوگوی جمعی پیرامون خشونت جنسی ضروری است
از رنج به قدرت: بررسی کنشگری، جنبش میتو و بهبودی ترومای تعرض جنسی
عوامل فردی
یافتههای تجربی نشان میدهند که عوامل فردی در خشونت جنسی مهاجم به فرد غریبه و یا شریک زندگی جایگاهی مهم دارند. این عوامل شامل، مشخصههای فردی مانند شناخت اجتماعی پایین، دیدگاههای آسانگیر، سطح پایین همدلی، نگرشهای فوق مردانه، باور به افسانههای تجاوز و ارتکاب دیگر انواع خشونت هستند. محققان ادا میکنند که بسیاری از این عوامل رفتاری و نگرشی که منجر به قرار گرفتن در معرض جرم میشوند، عمدتاً با تجربهی فرد از خشونت در زمان کودکیاش مرتبط هستند؛ چه این تجربه مشاهدهی آزار میان والدین یا پرستاران باشد و چه تجربهی مستقیم آن، میتواند بعداً، روی رفتارهای فرد در روابط شخصیاش مؤثر واقع شود (Dean & Malamuth, 1997). برای بزماندگان از خشونت در رابطه میانزوجی، خشونت، مرزهای جمعیتی و جغرافیایی را نیز در مینوردد، اما مطالعات معدودی نشان دادهاند که برخی عوامل مشخص وجود دارند که ممکن است برخی بازماندگان را در خطر بیشتری قرار دهند. برای مثال، در یک نمونهی جمعیتی از زنان، قاطعیت جنسی پایین برای عدم پذیرش رابطهی جنسی، مصرف مواد مخدر، تجربهی خشونت جنسی سابق در روابط شخصی قبلی، و همچنین دورههای اعتیاد به الکل و تعداد شرکای جنسی میتواند بر قربانی خشونت جنسی شدن به دست افراد غریبه تأثیر بگذارد.
مطالعاتی که بر مشخصههای جمعیتشناسی متمرکز بودهاند، نشان دادهاند که تجاوز در بستر ازدواج میتواند در برهههای مختلف زندگی اتفاق بیفتد، اما حداقل یک مطالعه نشان داده که اولین تجاوزها در ازدواج، اغلب در پیش از ۲۵ سالگی تجربه شده است. تحقیقات اخیر نیز یافتههای ترکیبیای از خطرات بالاتر برای طبقات اجتماعی پایینتر را نشان دادهاند، چرا که این نوع تحقیقات کمتر روی مقولهی طبقه متمرکز بودهاند. بازماندگان از خشونت جنسی میانزوجی در تمام گروههای نژادی و قومی به چشم میخورند. با این حال، زنان آفریقایی/آمریکایی و هندی آمریکایی/آلاسکایی تقریباً بیشتر از زنان سفید، لاتینتبار و آسیایی در معرض چنین خشونتی قرار داشتهاند. به علاوه، مهاجر بودن نیز با میزان خطر در ارتباط است. خطرات بالاتر ممکن است ناشی از مسائل متعددی باشند، مانند ادامهدار بودن نقشهای جنسیتی نابرابر در فرهنگهای مختلف، موانع مالی برای ترک یک رابطه، و چالشهای پیش رو با شرکایی که ممکن است همسرانشان را به پس فرستادن به کشور مبدأ تهدید کنند و یا به دیگر تاکتیکهای اجباری متوسل شوند. عوامل دیگر نیز هستند که میتوانند روی خشونت جنسی تأثیر داشته باشند؛ از قبیل موقعیت جغرافیایی که نشان داده شده است که چنین خطری در میان شرکای زندگی که در مناطق روستایی زندگی میکنند، بالاتر باشد. وابستگی به شریک زندگی عمدتاً به عنوان یکی از عوامل رابطهی جنسی ناخواسته گزارش شده است (Impett & Peplau, 2002). شرایط جسمی و موضوعات مرتبط مانند بارداری، بیماریهای جسمی و سابقهی اخیر مرخص شدن از بیمارستان نیز از دیگر عوامل تأثیرگذارند.
عوامل مربوط به رابطه شخصی
وقتی دربارهی خشونت جنسی در بستر روابط شخصی صحبت میکنیم، مهم است که مشخصههای زوجهایی را که در معرض خطر بالای خشونت جنسی هستند نیز در نظر بگیریم. بسیاری از این عوامل مرتبط، حول محور محرکهایی که موجب ایجاد قدرت در رابطه میشوند، قابل تعریف هستند. این ممکن است شامل محرکهایی چون تفاوت در شرایط مالی و تحصیلاتی، یا کمبود تجربیات رابطهای برای یک طرف، و یا رضایت پایین از رابطه، و یا فاصله سنی چشمگیر بین افراد، و یا ارزشی که افراد برای رابطهشان قائل میشوند، ترس از از دست دادن شریک زندگی، سطح تعهد و تنشها و ابهام دربارهی آیندهی یک رابطه باشد. یکی از عوامل تقریباً ثابت در تجربه اولیه از خشونت جنسی در یک رابطه زوجینی، وجود اشکال دیگر آزار جسمی در رابطه است. برای مثال، یافتههای تحقیقات ملی بر خشونت علیه زنان نشان میدهد که تجربهی قبلی از خشونت جنسی و جسمی به دست یک فرد در رابطه، احتمال اینکه او مرتکب خشونت جسمی علیه شریک زندگیاش شود را افزایش میدهد. یکی از عوامل ایجادکنندهی خطر برای خشونت جنسی و دیگر اشکال خشونت در روابط شخصی مصرف مواد (به خصوص الکل) به وسیلهی یکی از طرفین رابطه و یا هر دو است. یافتهها نشان میدهند که مصرف الکل میان مردان در یک ازدواج یا همزیستی، در برابر دیگر نمونههای مورد مطالعه، بسیار بیشتر است.
عوامل اجتماعی
عوامل اجتماعی و محیطی از جمله عوامل کلیدی و بسیار مهم در پذیرش خشونت جنسی در رابطه زوجینی و طولانی بودن آن است. شبکهی دوستی شخص مهاجم یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار در ارتکاب و ادامه دادن خشونت در یک رابطه زوجینی است. هرچه شبکهی دوستان شخص مهاجم خشونت علیه زنان را تأیید کند، احتمال اینکه مهاجم روی رفتار خود فکر نکند، افزایش مییابد و همین میتواند منجر به خطرات فزایندهی آزار جنسی شریک زندگیاش شود. باورها و رفتارهای بسیاری از شبکههای دوستی و شخص مهاجم تحت تأثیر هنجارهای عمومی جامعه دربارهی خشونت جنسی به صورت کلی و یا روابط زوجینی به صورت جزئی هستند. بازماندگان با باورهای اجتماعیای مواجهند که اغلب، شدت این نوع خشونتها را کوچکنمایی میکنند و نیاز به این که چنین خشونتهای جنسیای در روابط طولانیمدت باید برای شخص مهاجم، عواقبی در بر داشته باشند نیز نادیده گرفته میشود.
عوارض خشونت جنسی در روابط شخصی طولانیمدت
بازماندگان از آزار جنسی در روابط شخصی اغلب تجربهی تأثیرات کوتاهمدت و بلندمدت آن را که شامل تأثیرات روانی و جسمی است، دارند. تجربههای شخصی بازماندگان منحصر به فرد هستند، و بنابراین هیچ الگوی واحدی برای نشان دادن نتایج و عواقب پس از آن وجود ندارد. با این حال، یافتههای تحقیقی نشاندهندهی برخی تجربیات مشترک میان بازماندگان هستند.
تأثیرات روانشناختی
بازماندگان از تجاوز و دیگر اشکال خشونت جنسی، از عوارض منفی روانشناختی رنج میبرند. این عوارض میتواند شامل اختلال اضطراب پساسانحه (PTSD)، میل به خودکشی یا افسردگی و مصرف مواد مخدر باشد. بازماندگان، اغل در معرض خطر بالایی از چنین عوارضی به سر میبرند. این تجربیات، عموماً با احساسات فزایندهای چون اضطراب، خشم، تحقیر و احساس گناه همراه است. به علاوه، بازماندگان، اغلب، در معرض خطر بازقربانیسازی جنسی و رفتارهای مخاطراتی مربوط به سلامت مانند مصرف بالای سیگار، الکل و مواد مخدر هستند. اثرات روانشناختی بر بازماندگان همچنین ممکن است روی روابط شخصی آیندهای او پس از ترک شریک زندگی مهاجم تأثیر بگذارند. برای مثال، ممکن است اعتماد او، سکسوالیتهی او و به منظور ساختن روابط طولانیمدت و پایدار سالم، خدشهدار شوند.
تأثیرات جسمی
بازماندگان خشونت جنسی در یک رابطه همسری یا همزیستی با شریک زندگی، اغلب، تجربهی اشکال شدیدتر آسیبهای جسمی را در مقایسه با خشونتهای جنسی انجام شده به دست افراد غریبه دارند. تأثیرات جسمی ممکن است شامل آسیبهای مقعدی و یا واژنی، بریدگیها، کبودی، سوراخشدگی، شکستگی استخوان، چشمان کبود، و بریدگیهای عضلانی باشد. بسیاری از این عوارض جسمانی، اغلب منجر به بیماریهای مزمن جسمی و بیماریهای خاص زنانگی میشود؛ بیماریهایی از قبیل درد لگن، سقط جنین، و خطر فزایندهی بیماریهای مقاربتی جنسی. اغلب عوارض مربوط به سلامت زنانع برای بازماندگان برمیگردد به مسئلهی قدرت در رابطه با یک فرد آزارگر. برای مثال، تلاش یک بازمانده برای استفاده از کاندوم به منظور محافظت در برابر بیماریهای مقاربتی جنسی یا بارداری، ممکن است منجر به رفتارهای خشن به دست شریک او شده و در نتیجه خطرات سلامتی را برای شخص بازمانده افزایش دهد. با این حال، همانطور که عوارض روانشناختی، طیفی بسیار گسترده را تشکیل میدهند، عوارض جسمی نیز در طیفی پهناور از تأثیرات ممکن و طولانیمدت، بر اساس تجربیات شخصی فرد بازمانده جای میگیرند.
نتیجهگیری
این فصل، بر موضوعات مختلفی در تحقیقات مربوط به تجاوز و دیگر اشکال آزار جنسی در روابط شخصی متمرکز است. نیازی که برای تحقیقات بیشتر و ثبات روششناختی فزایندهتر همچنان پابرجاست و دامنهی آن به تعاریف، و فرایند تشخیص تعداد بازماندگان از خشونت جنسی به دست شریک جنسی نیز کشیده میشود. این نکتهی مهمی است که تنها به زنان دگرجنسگرا در این مطالعات توجه نکنیم، بلکه بر دیگر گروههای اجتماعی از جمله زوجهای گی و لزبین و بازماندگان از اقلیتهای نژادی و قومی و همچنین کسانی که از زمینههای اجتماعی اقتصادی متنوع و همچنین مناطق جغرافیایی مختلف هستند نیز متمرکز باشیم. علاوه بر این، تلاشهای بیشتری لازم است تا مدلهای مفهومی و نظری خود را در رابطه با خشونت جنسی که خود شامل عوامل بسیاری برای تأثیرگذاری بر ترومای پس از سانحه است، توسعه دهیم. یکی از نکات اصلی و مهم برای مقابله با خشونت جنسی، به چالش کشیدن دیدگاههای اجتماعی در این باره است. تلاش جمعی محققان، مربیان، و عموم جامعه لازم است تا بتوانیم طیف گستردهتری از راهکارها را ارائه دهیم تا هنجارهایی را که منجر به پذیرش خشونت جنسی در روابط شخصی، به خصوص در روابط طولانیمدت و یا ازدواج میشوند، به چالش بکشیم. این تلاشها، مؤثرترین تلاشها برای تمرکز پایدار بر به چالش کشیدن سیاستها و موقعیتهایی است که عواقب برابر برای خشونت جنسی به دست غریبهها یا به دست شرکای زندگی قائل نمیشوند. تنها با این تغییرات است که میتوانیم منابع روانشناختی، جسمی و قانونی برای بازماندگانی که به دنبال کمک هستند، ارائه کنیم که از آنها حمایت کرده، و نه منجر به بازقربانیسازی از آنها شود و نیازهای آنان را برطرف سازد.
نویسنده: آ. مونیک کلینتون شرود و جنیفر هاردیسون والترز
برگردان: مهدیس صادقی پویا
منبع: سایت پلهایی برای زنان