«هاروی واینستین»، «کوین اسپیسی» و «لوئی سی.کی»؛ هیچ نشانهای از فروکش سیل اتهامات تعرض جنسی در هالیوود دیده نمیشود. «آلیسا میلانو»، بازیگر زن، #MeToo را فراگیر کرد و در سراسر کشور، زنان (همچنین تعدادی از مردان) از این هشتگ برای به اشتراک گذاشتن تجربیاتشان از تجاوز، تهاجم و آزار جنسی استفاده کردند. اما کارزار MeToo بیش از یک دهه پیش آغاز شد و خاستگاه این جنبش به دو دهه پیش باز میگردد. زمانی که «تارانا بورک»، مدیر اردوگاه جوانان در آن زمان، با دختری سیاهپوست ملاقات کرد که مورد آزار جنسی قرار گرفته بود؛ بورک در خلال تعاملاتشان دریافت استفاده از عبارت MeToo میتواند بازماندگان آزار جنسی، بهویژه در اجتماعات اقلیت را از شرمی که احساس میکنند برهاند و به توانمندسازی آنان کمک کند. ۱۰ سال بعد تارانا بورک کمپین MeToo را راهاندازی کرد و امروز نیز به فعالیتش در سازمان «دختران خواهان برابری جنسیتی»[1] ادامه میدهد. دختران خواهان برابری جنسیتی سازمانی غیرانتفاعی است که به زنان جوان کمک میکند زندگی مستقلی داشته باشند. در ادامه گفتوگوی من با تارانا بورک را میخوانید.
گفته بودید MeToo# را برای جلب توجه نسبت به خشونت جنسی علیه زنان رنگینپوست به راه انداختید. پیش از ماجرای آلیسا میلانو و هاروی واینستین این جنبش چگونه بود؟
در ابتدا این جنبش بسیار عملگرایانه و از طریق کار کردن مستقیم با افراد جوانتر یا بزرگسالان، برگزاری کارگاهها یا گفتوگو درباره خشونت جنسی آغاز شد. MeToo علاوه بر اینکه درباره زنان رنگینپوست است، به این میپردازد که پس از آزار جنسی چه رخ میدهد: «بازمانده» دقیقا چه معنایی دارد؟ اجتماع محلی ما در چنین مواردی چندان به تراپیست و مشاور یا مراکز بحران تجاوز مراجعه نمیکند. من به این فکر میکنم که دختری سیاهپوست در مسکنهای عمومی در برانکس[2] بودم. کسی سراغ من نیامد. من هیچ درک یا زبانی نداشتم که با توسل به آن به خودم بگویم «تو عادی هستی»، نه فقط اینکه تنها نیستی، بلکه عادی هستی.
وقتی باخبر شدید که بازیگران سفیدپوست هالیوود از #MeToo استفاده کردند و زمام آن را در دست گرفتند آیا نگران نشدید که هدفتان- تمرکز بر افراد به حاشیه رانده شده- سفیدشویی[3] شود؟
درباره این مساله نگران بودم. نگرانی اصلی این بود که بازگویی آنلاین روایتها که شاهد آن بودم گفتوگو را به مسیری متفاوت ببرد و من دیگر نتوانم صدایم را به جایی برسانم. اگر حرف نزده بودم یا خودم را در جریان ادغام میکردم، آوریل بعدی که خبر وبسایت جدیدمان را اعلام میکردم مردم پاسخ میدادند: «باشه اما آنها شش ماه قبل MeToo را به راه انداختند.» در این صورت کاری که زندگیام را وقف آن کرده بودم تضعیف میشد.
وقتی گفتید گفتوگو به سمتوسوی متفاوتی میرفت...
منظور تمرکززدایی توجه از افراد به حاشیه رانده شده است. تا حدودی این اتفاق همچنان رخ میدهد. مباحث به طور گستردهای درباره هاروی واینستین و دیگر افراد منفور است. مهم نیست من چقدر از مسئله روابط قدرت و امتیازات از سخن بگویم. آنها همچنان بحث را به افراد و اشخاص بازمیگردانند. کار سختی نیست که مسیر و تمرکز این جریان را تغییر دهیم اما چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. عدم تمرکز بر گروههای به حاشیه رانده شده منجر به شکست هدف جنبش خواهد شد. من از دختران رنگینپوست و افراد کوئیر حرف میزنم. در این گفتوگوها ]درباره آزار جنسی در هالیوود[ هیچ صحبتی از خشونت جنسی علیه افراد ترنس نیست. هیچ صحبتی از خشونت جنسی علیه افراد معلول نمیشود. ما باید درباره بومیان آمریکا حرف بزنیم؛ کسانی که بالاترین میزان خشونت جنسی را در این کشور تجربه میکنند. بنابراین نه، من نمیتوانم از توجه به افراد به حاشیه رانده شده دست بردارم.
بیشتر بخوانید:
آزار جنسی برای افراد به حاشیه راندهشده چه معنایی دارد؟
فمینیسم هیچ سلطهای را نمیپذیرد
تاکنون مردان سفید قدرتمند بسیاری که به آزار جنسی متهم شدند، با عواقب اعمالشان مواجه شدهاند. مردانی چون «آر کلی» که خشونت جنسیاش علیه زنان سیاپوست مدتهاست که مستندسازی شده، با پیامدهای جزئی روبهرو شدند، البته اگر اصلا پیامدی در کار بوده باشد. این موضوع را چگونه میتوان فهم کرد؟
نگاه ما به زنان و دختران سیاه به چگونگی اجتماعیشدنمان بستگی دارد. این سرکوب هم درونیشده و هم بیرونی است. وقتی بشنویم مردی سی وچند ساله[4] در یک ویدئو به دختربچه کلاس هشتمی ادرار کرده است آیا هنوز هم جایی برای آن مرد داریم و او را میپذیریم؟ و این مرد، تنها مورد اینچنینی نیست. این دلیل دیگری است که چرا من بر دختران رنگینپوست تمرکز کردهام. نکاتی حول مسئله خشونت جنسی در اجتماع ما وجود دارد که به قرنها سرکوب و سلطه سفیدپوستان بازمیگردد اما ما باید با این موارد مقابله کنیم. در تمامی اقشار احساس شرم وجود دارد اما در اجتماع ما این شرم بر ترس، طرد و حذف، اضافه میشود. لایههای متعددی وجود دارد که ما باید بگشاییم.
عدهای نسبت به جنبش MeToo ابراز ناامیدی کردند زیرا اعتقاد دارند MeToo برنامهای برای آنچه پس از آن بیان تجربه آزار جنسی با استفاده از # MeToo پیش میآید ندارد. چگونه میتوانیم این جریان را به تحولات حقیقی و ساختاری تبدیل کنیم؟
من جنبش MeTooرا به عنوان هشتگ آغاز نکردم و حتی اگر چنین امکانی را داشتم هم به این شیوه عمل نمیکردم. فکر میکنم تماشای بازگویی پیدرپی روایات، لذتبخش است اما آنچه مرا درگیر کرده این است که بازماندگان چه خواهند کرد؟ ما شاهد افشاگری انبوه ]درباره آزار جنسی[ در شبکههای اجتماعی هستیم و اگر شما هنوز در تلاشید تا با افشاگری ]درباره آزار جنسی[ کنار بیایید احتمالا هنوز آمادگی لازم را نداشتهاید.
اغلب بازماندگان آزار جنسی پس از افشاگری دچار احساساتی مشابه میشوند؛ در ابتدا حسی عالی دارند، گویی بار سنگین از روی دوششان برداشته شده است. پس از آن با افکار خود تنها میمانند: «چرا این کار را کردم؟ بر سر آن فرد که با واکنش شدید مواجه میشود چه خواهد آمد؟ اگر خانواده او بیخبر بوده و از طریق شبکههای اجتماعی متوجه موضوع شده باشند چه خواهد شد؟» اگر برای یک بازمانده آزار، شبکه اجتماعی کارکرد خودمراقبتی داشته باشد و ناگهان با سیل پستها ]درباره افشای آزار جنسی[ بمباران شود چه خواهد شد؟ این مسئله واقعا پیچیده است.
برای بسیاری از افراد به حاشیه رانده شده، دلیل خاموش ماندن در برابر خشونت جنسی، بیاعتمادی به اجرای قانون است. چگونه باید با این بیاعتمادی مقابله کنیم؟
ما باید درباره روشهای غیرسنتی اجرای عدالت صحبت کنیم. عدالت برای بازماندگان آزار جنسی چگونه وجههای دارد؟ عدالت برای گروههای اجتماعی متعدد معنای متفاوتی دارد. آنچه من در تحقیقاتم دریافتم این است: روند ]پیگیری آزار جنسی[ اینگونه بود که در ابتدا باید به پلیس محلی مراجعه و جرم را گزارش میکردید. سپس آنها شما را به مرکز بحران تجاوز ارجاع میدادند. زمانی که از این مساله آگاه شدم واقعا وحشت کردم. این مانع بزرگی برای ماست زیرا ما ]سیاهپوستان[ به پلیس اعتماد نداریم. بنابراین مقصود من ازرویکردهای جایگزین نسبت به عدالت، عدالت ترمیمی[5] و عدالت انتقالی[6] است. زیرا روی دیگر ماجرا این است که بسیاری از این مجرمان خود بازماندگان خشونت جنسی و بهویژه آزار جنسی در دوران کودکیاند و این مسئله را پیچیده میکند. ما باید به درک شفافتری از اینکه عدالت چیست و عموم مردم چه مطالبهای دارند، دست یابیم. اگر بخواهیم اجتماعمان را التیام بخشیم، باید هم مجرمان و هم بازماندگان را درمان کنیم. در غیر این صورت گرفتار چرخهای تکرارشونده خواهیم شد.
برگردان: مهتاب محمودی
منبع: Verso Books
[1] Girls for Gender Equity
[2] یکی از بخشهای شهر نیویورک
[3]عبارت سفیدشویی در اینجا ترجمه «WhiteWashing» است. مقصود از سفیدشویی فرآیند سفیدپوستسازی و حذف رنگینپوستان است. در تاریخ هنر غرب بهندرت میتوان از زنان سیاهپوست نشانی یافت زیرا هنر غربی آنان را نادیده گرفته است. بسیاری از شخصیتهای تاریخی و اساطیری رنگینپوست در آثار هنرمندان غربی سفیدپوست بازنمایی شدهاند. مثالهای بسیاری از حذف رنگینپوستان در آثار هنری غربی و بهویژه سینمای هالیوود وجود دارد. بهعنوان مثال آندرومده، شاهدخت اتیوپیایی، و یکی از شخصیتهای اصلی داستان پرسیوس نیمهخدای اساطیری یونان در آثار نقاشان غربی همواره سفیدپوست ترسیم شده است، با اینکه اسطورهشناسان او را سیاهپوست میدانند. در فیلم سینمایی برخورد تایتانها، یکی از فیلمهای هالیوودی محبوب دهه ۱۹۸۰، نیز نقش آندورمده را زنی سفیدپوست ایفا میکند.
[4] منظور ویدئوی منتشرشده از آر کلی است که در آن به دختربچهای تجاوز و به او ادرار میکند. علاوه بر این ویدئو آر کلی در چندین مورد دیگر نیز متهم به پورنوگرافی کودکان و سواستفاده جنسی از آنان متهم شده بود.
[5] عدالت ترمیمی (Restortative Justice) به عنوان الگوی مقابل عدالت کیفری سنتی در اواخر قرن بیستم مطرح شد. این نظریه نسبت به جرم، مجرم، قربانی و مجازات رویکرد متفاوتی با عدالت کیفری سنتی دارد. در این رویکرد طرفین در خصوص چگونگی رسیدگی به پیامدهای جرمی معین، تصمیم گیری میکنند.
[6] عدالت انتقالی (Transformative Justice) فرآیندی اجتماعی است که در پی رسیدگی به خشونت میان فردی بدون توسل به خشونت دولتی است. عدالت انتقالی خشونت را در زمینههای اجتماعی آن بررسی می کند و علاوه بر توجه به نیازهای فرد آسیبدیده به دنبال از میان برداشتن و تغییر عواملی است که منجر به بروز خشونت شدهاند.