«ابتکار عمل مردانگی انتقادی شهر داتچا» در حال حرکت است! هدف ما از آغاز به کار این است که بارِ خودانتقادی و خود-دگرگونیمان را از دوش افراد دیگری که داشتن مناسبات برابر با آنها را پیشفرض میدانیم برداریم و بر دوش خود بگذاریم. این تسویهحسابی است که به عنوان شُرکا و شریک جرمهای جهان نرینه باید با آن مواجه شویم و میدانیم که «مردانگی»یی وجود دارد که باید از شرّ خویش رهایی یابد و مسیر این رهایی پیش از هر چیز از مواجهه و تسویهحساب میگذرد.
هدف ما از آغاز به کار نالیدن، غُر زدن، بهاصطلاح درست فهمیده شدن، و اصطلاحاً طلب حق برای همسان تلقی نشدن با مردان شناختهشده نیست، برعکس هدف ما استنطاق مردانگیمان به دست خودمان و ایجاد فاصلهای است که دادخواهی و دادپذیریمان ما و «خودمان» را ممکن سازد!
«ابتکارعمل مردانگی انتقادی داتچا» آغاز به کار میکند اما نه همچون جنبشی حقطلبانه!
ما کیستیم: ما کسانی هستیم که با لِه کردن غیر خود، خویش را آزاد و مقتدر میپندارند؛ ما کارگر کارخانه، رئیس خانه خود، شکنجهگر پلیس، پدری هستیم که شفقت خود را در خانه با خشم بروز میدهد. ما کسانی هستیم که برای تحقق خویش و قدرتمند احساس کردن خود در خانه، در وسایل حملونقل عمومی، در تاریکی شبها و در محل کار به دنبال ستم کردن، شاخوشانه کشیدن و تعرض کردن هستند، ما کسانی هستیم که با سجده در برابر قدرت سعی داریم مقتدر باشیم.
ما آن مردانی هستیم که میدانید!
میدانیم خشونت علیه زنان، دگرباشان جنسی، کودکان و جانداران، در رأس آنها حیوانات، پدیدهای نیست که با اصطلاحاتی مثل امری غیرطبیعی، غیرقابل انتظار، نپذیرفتنی، انحراف، حالت بیماری، عارضه، مورد استثنایی، عدم خودشناسی، توحّش، بربریت، فقدان تمدن، بینزاکتی، بیادبی و مسئله آموزش یا آگاهی تبیینپذیر باشد، امری که به صورت ضمنی هنجاری را فرض گرفته و به آن مشروعیت بخشیده و با انحراف از این هنجار توضیحپذیر میشود؛ برعکس، باور داریم و اعلام میکنیم که این امر از زمان نابودی اجتماعات برابریخواه تا به امروز، حتی اگر نشانگر اَشکال و شدتهای متفاوتی باشد، اساسیترین تجلی هنجار نرینهبنیادی است که جامعه را امکانپذیر میسازد.
در این معنا، ما هرگونه بیولوژیسم تباری و اقدام به طبیعیسازی را مردود میشماریم که با ادعای اساس قرار دادن انسان همچون چیزی به اصطلاح نوعی، در نهایت با این فرض که «زن، زن است و مرد، مرد» گرایش به این دارد که آنچه مهم است انسانیت است و به تدریج فاعلیت مردان در هر چیزی را به تفاوتهای بیولوژیک مثل تستوسترون ربط میدهد.
مردانگی مُسری است؛ از مردی به مرد دیگر و به دیگران سرایت مییابد.
امروز، در کشوری که در آن به سر میبریم، آنچه مردانگی هنجارین«مردانه» تلقی نمیکند، در رأس آنها زنان و کودکان و از جمله خود مردان، خشونت علیه هر بخشی از جانداران، بهویژه زمانی که زنان و دگرباشان محل بحث هستند، وضعیت جنگی آشکار است. کشتار زنان دیگر یک قتلعام جنسیتی(cinskırım) واضح است! در این جنگ که همچون قتلعام جنسیتی علیه زنان برپا شده است، کسانی که کشته نشدهاند به منظور اینکه وادار به اطاعت و موقعیتهای پَست شوند، در تمام سطوح و لایههای جامعه یا در معرض تعرض و تجاوزند یا به واسطه تهدید به قتل، تعرض، تجاوز، گرسنگی، فقر و محرومیت گروگان گرفته شدهاند!
علاوه بر این، فاعلان نرینهای که قدرت و اقتدار عمومی خود را به کار میگیرند، در رأس آنها سربازان و مأموران امنیتی در تمام سطوح، پلیسها و پاسبانها (بکچیها) به سبب جرایم مردانهای که مرتکب شدهاند متأسفانه در سطوح متعدد قدرت عمومی از آنها حفاظت شده و به کار گرفته میشوند و به همین ترتیب شریک جرمهایشان به هیچ صورتی در معرض پیگیرد قضایی قرار نمیگیرند و پروندههای مرتبط با این فاعلان تا حد ممکن به سرعت مختومه اعلام شده یا از رده خارج میشوند. افزون بر این، در نتیجه اَعمال این فاعلانی که با تکیه بر قدرت عمومی مرتکب جرایم مردانه میشوند، کسانی که جان خود را از دست میدهند یا زنده مانده و مجبور میشوند با مشکلات شدیدی سروکله بزنند، از جانب همین فاعلان و شُرکای جرمهایشان زیر فشار و محاصره سنگین قرار گرفته، ولو سعی میشود جنازههایشان نیز از خانوادهها، آشنایان، دوستدارانشان و آرای عمومی رُبوده شوند و حتی ربوده میشود. این واقعه و پدیدهها، با هر اصطلاحی که در رابطه با انسان، سیاست و حقوق تبیین شوند هم نه قابل مشروعیتیابیاند و نه از جانب کسی که خود را انسان میداند، پذیرفتنیاند.
بیشتر بخوانید:
با یک متلک چه چیزی از شما کم میشود؟
در حالی که نظم حقوقی این خشونت را که تبدیل به جنگ قتلعام جنسیتی شده، هم در اَشکال گوناگون نادیده میگیرد و هم با گامهایی تأثیرگذار در کنار مردانگی هنجارین میایستد، نظم سیاسی به این هم اکتفا نکرده و در مقیاسها و حدود مشخص به دنبال بازپسگیری امضای خود از کنوانسیون استانبول است که همچون ضمانتی نسبی برای زنان تلقی میشود.
«ابتکارعمل مردانگی انتقادی داتچا» بی چون و چرا از کنوانسیون استانبول حمایت میکند؛ در هر شرایطی از آن دفاع کرده و در کنار مدافعان آن قرار میگیرد! ما مدافع اجرای بند 6284 هستیم و به این هم اکتفا نمیکنیم، و قاطعانه مخالف حذف ویژگیهای محافظ کودکان در بند 103 قانون مجازات ترکیه، مخالف اقداماتی در جهت عفو استثمارگران کودکان و مخالف پایین آوردن بیشتر سن کودکی هستیم که مشوّق استثمارگران است. علاوه بر این، ابتکارعمل ما در تمام سطوح سیاسی، اقتصادی، حقوقی و اجتماعی مدافع تبعیض مثبت در قبال زنان و دگرباشان جنسی است.
ما میدانیم که؛ هیچیک از ما به عنوان مرد به دنیا نمیآییم؛ مرد میشویم! عرصه مبارزه «ابتکارعمل مردانگی انتقادی داتچا» نه مسئله زنان بلکه مردانگیها و مردان همچون یک مسئله است! در این چهارچوب، هر چقدر هم در تمام سطوح از جنبشهای زنان و جنبشهای دگرباشان جنسی با هم یاد کنیم، تقلیل یکی به دیگر، فهم یکی به صورت جذبکننده دیگری و نفی خاصبودگیهایشان را مردود میشماریم. البته علاوه بر اینکه میدانیم نیاز به یادگیری چیزهایی زیادی از این دو جنبش داریم، خود را تقلید یا رونوشت بسیار دیررسیده این جنبشها نمیدانیم!
ما، به عنوان مردان عضو این ابتکار عمل، هیجان امکانپذیریِ حیاتی برابر با تمام دیگریهای نظم دگرجنسگرا و هنجارانگاری دگرجنسگرایانه را بر عهده گرفته و از آن دفاع میکنیم.
از خودمان این پرسشها را میکنیم: چگونه به مردانگی هژمونیک، اسطوره قدرتمندی، دگرجنسگرایی و هنجارانگاری دگرجنسگرایانه متصل میشویم و چگونه با این موارد یکی میشویم؟ چطور تبدیل به بخشی از شبکه اقتدار مردانه شده/یا به این سمت رانده میشویم؟ به بیان خلاصه، به عنوان مردان چگونه و چرا تبدیل به بردههای مطیع این نظم مردانه میگردیم؟
«ابتکار عمل مردانگی انتقادی داتچا»؟ ابتکار عملی مدنی است که به دنبال گسترش آگاهی از خشونت، در رأس آن خشونت علیه زنان، کودکان و دگرباشان جنسی و ایجاد این آگاهی است و به روی مشارکت داوطلبانه و فردی کسانی که خواهان مبارزه با این خشونتاند، معماری زیستی آنها هر چه میخواهد باشد، کسانی که خود را بخشی از جهان مردانه/مردانگی و شریک نظم مردانه میدانند، یعنی تمام تنوعات مردان گشوده است.
مشارکت در ابتکار عمل، فردی است. به هیچ ترتیب مشارکتکنندگانی که به نمایندگی از هرگونه سازمان، گروه، انجمن، جنبش، و اندیشه سیاسی یا غیرسیاسی حضور مییابند، پذیرفته نمیشوند.
مشارکتکنندگان در ابتکار عمل، کسانیاند که میپذیرند مرد/مردانگی فاعل اصلی و نقطه تمرکز نظم دگرجنسگرا و هنجارانگاری دگرجنسگرایانهای است که مجبوریم در آن زندگی کنیم. با حرکت از این اصل، از تمام اعضای ابتکار عمل به عنوان وظیفه اساسی انتظار میرود که پیش از هر چیز با حالتهای مردانگی پیشاروی خود مواجه شوند.
اساس مشارکتکنندگان در ابتکار عمل این است که چه در رابطه با تمام روندهای مربوط به ابتکار عمل، چه در همه سطوح زندگی خارج از ابتکار عمل، برهان و میانجی آن هر چه میخواهد باشد، موضعی در مخالفت با بازتولید و تداوم گفتمانهای زنهراسانه، دگرجنسگرایانه، همجنسهراسانه، ترنسهراسانه، دوجنسگراهراسانه، نظامیگرایانه، شوونیستی، نژادپرستانه، نوعپرستانه، بیولوژیستی و غیره گسترش دهند.
«ابتکار عمل مردانگی انتقادی داتچا» تماماً فعالیتهای صلحجویانه دارد و در تمام این فعالیتها دقت دارد که روشها و ابزارهای صلحجویانه اساس کار باشند.
مشارکتکنندگان در ابتکار عمل، شعار «عرصه/امر شخصی، سیاسی است» را نه فقط برای زنان بلکه برای مردان نیز صادق میدانند. در این جهت، اگر هر یک از مشارکتکنندگان موضع و رفتاری رادیکال در مخالفت با بنیانهایی که در این بیانیه عنوان شده بروز دهند، در شرایطی که مشخص شود دست به خشونت کلامی، نمادین یا عملی زدهاند، ابتکار عمل بیانهای فردی که در معرض خشونت واقع شده را، در راستای سند سیاستی بنیادیِ خود، اساس قرار داده و گامهای لازم را در چهارچوب همین سند برخواهد داشت.
«داداشها، رو به عقب برویم»
هر یک از ما با هستی واحد/ خاصبودگیهای تکین خود خواهان رهایی از وضعیتی هستیم که در آن محصولات نظم مردانه میشویم، نظمی که حق مرد بودن را غصب کرده، آن را همگن ساخته، امکانات خاصبودگی را تماماً تخریب نموده و آن را با وظیفه مردانه تثبیت کرده و به واسطه این وظیفه تداومیافته و تحکیمشده، ما را شریک تمام جُرمها علیه زنان و اَشکال هستی خارج از هنجار نموده و قید و بندهایی به اذهانمان زده، زنجیرهایی به پاهایمان بسته و همچون داغ ننگی بر تنمان نقش بسته است.
«همه با هم»، «در کنار هم» از مرد بودنمان شرمساریم! هر یک از ما، یکایک ما، به جای «یک مرد» بودن در «کلیتی یکدست» خواهان تحقق خویش با تکینگیهایمان هستیم! به جز «یک مرد» بودن چیزی برای از دست دادن نداریم.
خطابمان به تمام مردانی است که این رویا را دارند و میخواهند صاحب این رویا شوند: نه برای پایهگذاری یک مردانگی نوین؛ نه برای یک کلیت جدید؛ برای نابودی آن دیواری که کلیتی است که ما را در خود خفه کرده، یکیمان کرده و نفسمان را بریده است و برای آنکه به تنهایی بتوانیم از درون آن، با تمام بالقوگیهای متمایزمان، با همه عریانیاش همچون یک وجود متولد شویم!
«ابتکار عمل مردانگی انتقادی داتچا» فراخوانی نه برای اتحاد بلکه برای پراکندگی است! به عنوان مردان خطابی است «همه با هم» نه برای پیروزی بلکه همه با هم برای شکست!
میدانیم که هر شکستِ مردانگی و مردان ما، پیروزی طردشدگان از امر هنجارین است!
فراخوان ما به شماست:
از سیاستهای نظامیگرایانهتان در داخل و خارج که این کشور را به برهوت مردان تبدیل کرده، دست بکشید!
از ترویج مسلح شدن فردی با حمایت دولت دست بکشید!
از زبان خشونت و تهدید که دیگر در سطح اجتماعی و در تمام لایههای زبان چیرگی یافته، از تسلیح زبانی دست بردارید!
از تبدیل کردن بدن مردان به سلاح دست بردارید!
از مردان خلع سلاح کنید! مردان، خلع سلاح شوید!
فراخوان ما به تمام مردان/ساختارهای نرینه، در رأس آن قدرت عمومی، است: سلاحهای در دستتان، زبانتان، جیبتان و بدنهایتان را آرام زمین بگذارید و یک قدم به عقب بروید!
فراخوان ما با آغاز از شهر داتچا خطاب به تمام مردان است:
یک گام به عقب! عقبتر! شکست خوردن رهاییبخش است!
برگردان: مهرداد امامی
منبع: صفحه توئیتر مهرداد امامی