همزمان که شنیدن روایتهای آزار جنسی عمیقا دردناک است، دیدن کامنتهایی مانند اینکه «من که نمیفهمم، چرا زن مکان رو ترک نکرده؟» یا «اگر بمونی دیگه اسمش آزار جنسی نیست» حتی از روایتها هم دردناکتر است. به عنوان یک رواندرمانگر متخصص تروما میدانم که این حرفها ربطی به حقیقت ندارند. آزاردیدگان دو بار تروماتیزه میشوند: یک بار با آزاری که دیدهاند و بار دیگر به واسطه شماتتشدن ناعادلانه پس از صحبت کردن. برای بسیاری از آزاردیدگان، باور نشدن تقریبا همانقدری دردناک است که خود تجربه آزار.
دانش تروما
سیستم عصبی بدن دو حالت دارد. زمانیکه شما آرامید و احساس امنیت میکنید، روی حالت «امن» هستید. در حالت امن، ذهن شما آرام است و قادرید به صورت کاملا عادی اعمال روزانهتان را انجام دهید. اما زمانی که وارد حالت «ناامن» میشوید، ذهن شما شروع به خاموش کردن بخشهای غیرضروری میکند. این بخشی از مکانیزم جنگ-گریز-فریز یا میخکوب شدن(Fight-Flight-Freeze) است که به شما اجازه میدهد تا روی جان سالم به در بردن از تهدید تمرکز کنید. زمانیکه شما وارد حالت ناامن میشوید دسترسی به بسیاری از ساختارهای ضروری مغز منجمله بخشهایی که به شما در مورد افکار انتزاعی و منطقی کمک میکند، حس کردن بدن و مغزتان، برنامهریزی و سخنورزی، قطع میشود. به طور مثال اگر شما تا به حال تجربه این را داشته باشید که به علت آشفتگی زیاد امکان حرف زدن (یا حرف زدن قابل فهم) را از دست دادهاید،
به این علت است که ذهنتان وارد حالت ناایمن شده است. ذهن شما برای اینکه در لحظه خطر تمام انرژیاش را صرف زنده نگهداشتن شما کند، از این تکنیک استفاده میکند. ذهن شما از رسیدن خون و مواد مغزی به بخشهایی که مسئول تفکرند جلوگیری میکند و آن را به سمت بخشهایی هدایت میکند که مسئول امن نگهداشتن شما هستند. ذهن شما به جای اولویتبخشی به افکار انتزاعی و حل مسئله، اولویت را به ارتباط بین حسهای پنجگانه و رابطه بیرون و درون میدهد. به همین دلیل است که مردم میتوانند در مواقع خطر و فشار جدی قدرت بدنی نظیر ابرانسانها، یا توانایی بینایی خارقالعاده از خود نشان دهند. زمانیکه شما وحشتزدهاید، یا فشار بیش از حدی را متحمل میشوید، ذهنتان بدون اینکه حتی متوجه شوید تمام توانش را در خدمت میگیرد تا شما را زنده نگاه دارد.
بیشتر بخوانید:
چرا بازماندگان آزار جنسی زودتر قدم پیش نمیگذارند؟
واکنش روانی غالب در مقابل تجاوز، سرشدگی و یخ زدن است
میخکوب شدن چه تفاوتی دارد؟
بیشتر مردم در مورد واکنش جنگ یا گریز شنیدهاند. این یک مکانیزم است که به پستانداران امکان زنده ماندن برای هزاران سال را داده است. وقتی چیزی اتفاق میافتد که شما را میترساند، شما فکر نمیکنید؛ تنها واکنش نشان میدهید. اگر تجربه این را داشتهاید که مبهوت شده و بدون اینکه حتی فکرش را کرده باشید که «اوه، نه من باید از اینجا در برم» بدنتان شروع به دویدن کند، این مکانیزم گریز شما بوده است. جنگ یا گریز هر دو مکانیزمهای دفاعی هستند که برای جلوگیری از آسیبدیدن شما فعال میشوند.
اما میخکوب شدن متفاوت است، مغز زمانی از میخکوب شدن استفاده میکند که راهی برای خارج شدن از وضعیت را متصور نیست. مغز از این روش برای کاهش صدمه یا کمکردن از غلظت آسیب استفاده میکند. شما درست مانند گوزنی که با دیدن نوربالای ماشین نمیداند برای گریختن از خطر باید چهکار کند، میخکوب میشوید. همه ما در لحظه میخکوب شدن با یکدیگر تفاوتهایی داریم: بعضی ممکن است هنگام میخکوب شدن به نظر هوشیار و سفت و سخت بیایند، حال آنکه بعضی ممکن است به نظر بیحس و خالی. میخکوب شدن مکانیزمی است که ذهن در برابر تروماهای زیاد و تکرار شونده به کار میبندد. زمانی که مکانیزم جنگ یا گریز دیگر به کار شما نمیآید، ذهن از مکانیزم میخکوب شدن به عنوان راهی برای جلب توجه کمتر مهاجم پرخاشگر استفاده میکند. به این مکانیزم شبیه کاری که صاریغ یا غزال انجام میدهد نگاه کنید، زمانیکه از دنبال شدن توسط مهاجم خسته میشوند و برای اینکه طعمه بیاهمیتی جلوه کنند خود را به زمین میاندازند.
مکانیزم میخکوب مکانیزم درخشانی است که پستانداران برای اجتناب از خطر به مدت هزاران سال استفاده کردهاند، و موفقیتآمیز بوده است. قربانیان آزار جنسی هنوز و با همین منطق این مکانیزم را تجربه میکنند. متاسفانه و البته دردناک اینکه مکانیزم میخکوب توسط بسیاری «رضایت» تلقی میشود. میخکوب شدن، رضایت دادن نیست.
مکانیزم میخکوب و آزار جنسی
معمولترین علائم مکانیزم میخکوب از این قرار است:
- افکارتان مهآلود شده و یا ذهنتان خالی میشود.
- احساس پنیک کردن میکنید اما نشانی از آن نمیتوانید بروز دهید.
- احساس حبس شدگی یا ناامیدی میکنید.
- تمایل شدیدی به فرار از وضعیت یا متوقف کردن آن دارید اما ایدهای ندارید که چهطور.
- احساس میکنید که هر کاری منجر به بدتر شدن وضعیت میشود و به نظرتان میآید که بهتر است هیچکاری نکنید.
اگر پیش از این تجربه تروما داشته باشید، تجربه میخکوب شدن محتملتر است. ترومایی که تجربه کردهاید میتواند آزار جنسی باشد، اما لزوما هم اینگونه نیست. اگر پیش از این قربانی شرم از بدنتان، روابطی مملو از بازیهای روانی، بیارزش شمردهشدن مکرر، شدهاید و یا احساس بیقدرتی مکرر در مورد تامین امنیت بدنتان، اعلام یا عدم اعلام رضایت جنسی، یا تعرض داشتهاید، احتمال اینکه واکنش شما به یک وضعیت پیچیده، میخکوب شدن باشد بسیار بالا خواهد بود. همچنین احتمال فعال شدن مکانیزم میخکوب شدن در موقعیتهایی که پویایی رابطه به صورت نابرابریست نیز بالاتر میرود: «این آقا پولدار و مشهوره» «منکه دیگه توی خونهش هستم و حتی نمیدونم چهطور باید از اینجا خلاص شد.» یا «داره بهم توهین میکنه و یه کاری میکنه که احساس کنم خودم دارم اجازه اینکارها رو بهش میدم.»
زمان آن فرا رسیده که حرفهایمان و نظراتمان را در مورد میخکوب شدن به هنگامه آزار جنسی تغییر دهیم. میخکوب شدن هرگز به معنی رضایت دادن نبوده و نیست. میخکوب شدن یعنی فریاد بدن برای رسیدن به وضعیت امن، به تنها روشی که بلد است. میخکوب شدن گیجشدگی و مضطرب شدن بدن تا مرز بیحرکتی است. میخکوب شدن چهره وحشت است که ماسک بیحس بودن به خودش زده.
همه ما میتوانیم به عوض شدن روایت در مورد میخکوب شدن، مفهوم رضایت و خشونت جنسی کمک کنیم. اینجا مثالهایی از کارهایی که میشود کرد را ببینید:
- به جای پرسیدن سوالهایی از قبیل «چرا فلانکار را نکردی؟» از کسی که مورد آزار قرار گرفته، میتوان اینها را گفت: «تو کاری رو کردی که برای جون سالم به در بردن لازم بود بکنی»، از زبانی استفاده کنید که رفتار آزاردیده را معتبر میشمرد و او را مورد شماتت قرار نمیدهد.
- اگر شما کسی را میشناسید که مورد تعرض جنسی قرار گرفته است، با آنها در مورد اینکه چهطور میخکوب شدن نوعی مکانیزم دفاعی بدن است صحبت کنید. این به آنها کمک میکند تا از احساس عذابوجدان، شرم داشتن، و مسئولیتپذیری فردیشان فاصله بگیرند.
- دیگران را در مورد زبان شماتتکنندهشان در مواجهه با آزاردیدگان مطلع کرده، به آنها آموزش دهید.
- شروع کنید به بحث کردن در مورد رضایت مشتاقانه با افرادی که روابط صمیمانهتری با آنها دارید.
نویسنده: دیوان مکدرموت
برگردان: ساینا مقصودی
منبع: میدان