زرین جوادی: سریال «باور نکردنی» زنگ هشداری است برای مخاطبانش، یا حتی فراتر از آن کلاس درسی برای همۀ ما. این سریال هشت قسمتی که روایت رخدادهایی واقعی بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ در آمریکا است، براساس مقالهای برنده جایزه پولیتزر با نام «یک داستان باورنکردنی از تجاوز» ساخته شده است.
ما با تصاویر صبحی به ظاهر آرام و معمولی از شهر میگذریم و وارد زندگی دختری هجده ساله به نام «ماری» میشویم. لحظاتی بیشتر نگذشته اما دیگر هیچچیز معمولی نیست؛ «ماری» در انتظار پلیس است تا گزارش کند شب گذشته در خانهاش به او تجاوز شده؛ با ورود اولین افسر پلیس به صحنه جرم و آغاز روند بررسی ادعا، ضعفهای سیستم رسمی، از مراقبتهای پزشکی و روانی لازم برای آزاردیده گرفته تا رفتار حرفهای پلیس و مراحل ثبت پرونده قضایی یکی پس از دیگری رخ مینمایند.
این داستانِ تفاوت میان واکنشها و عملکردهاست، تفاوتهایی که میتوانند منجر به متوقف شدن یا ادامه یافتن جنایت و تجاوز شوند. از طرفی شاهد کارآگاههایی هستیم که با تکرار پرسشهای بیاهمیت از آزاردیده و به دام انداختن او در پروسه طاقتفرسای بازگفتن واقعه با جزئیات و اصرار بر تناقض اظهارات شاکی او را از گزارش به پلیس پشیمان میکنند، و از طرفی مادرخواندهای بدگمان را میبینیم که با اتکا بر آسیبدیدگی ماری از گذشته تلخ خانوادگیاش اعتقاد دارد احتمالا دخترخواندهاش تمام داستان تعرض را برای جلبتوجه ساخته است. برخوردهایی که با بیشتر شدن فشار، ماری را مجبور میکنند تا قبول کند از ابتدا دروغ میگفته و شکایتش را پس بگیرد.
در روی دیگر سکه و سه سال بعد، کارآگاه «کَرن دووال»، مامور بررسی پرونده تجاوزی جدید شده و اینجاست که کلاس درسِ برای بیننده آغاز میشود. شیوه برخورد دوستانه دووال با آزاردیده و احترام به وضعیت شکننده روانی و حریم خصوصی او منجر به کسب اطلاعات جزئی و بسیار ارزشمندی برای پیگیری رد متجاوز میشود. کارآگاه جوان به طور اتفاقی و از طریق همسرش متوجه شباهت پرونده خود و پرونده حل نشده دیگری در مرکز پلیسی متفاوت میشود. مطرح کردن این شباهت با کارآگاه کارکشته، «گریس رَسمِسن»، منجر به همکاری مشترک دو مرکز پلیس برای یافتن متجاوزی سریالی میشود.
در واقع کارگردان این سریال با وحدت دو کاراگاه زن برای پیدا کردن متجاوز سریالی، صحنههایی را به تصویر میکشد که آن دو با درگیر کردن همکاران مردشان، در پی پاسخ سوالهای مهمی هستند که پیش روی بینندگان قرار میگیرد؛ چرا مساله تجاوز برای پلیسها و دستگاه قضایی عمدتا جدی نیست؟ چرا روایت قربانیان تجاوز نه به صورت فردی که به صورت سیستماتیک زیر سوال میرود و تعرض به بدن زنانه عادیانگاری میشود؟ چرا روایت از آزار جنسی، از خشونت خانگی گرفته تا آزارهای خیابانی و تجاوز، حتی برای مردم عادی هم آنقدر که باید مورد توجه قرار نمیگیرد؟
اما تلاش شبانهروزی این دو کارآگاه برای یافتن مجرم آنها را به چند پرونده مشابه و حلنشده دیگر میرساند. زنانی که خلاف تصور عمومی و کلیشههای رایج، دارای ویژگیهای سنی و ظاهری کاملا متفاوت هستند؛ میانسال، جوان، سفیدپوست، رنگینپوست، لاغراندام یا با اضافهوزن. زنانی معمولی با ویژگیهایی معمول که همگی قربانی تجاوز یک نفر هستند. زنانی که همچون دهها نمونه واقعی، سیستم مردسالارِ پلیس و دستگاه قضا توجه کافی به اظهاراتشان نشان نداده و شکایتهایشان را نیمهکاره رها کرده است.
در صحنهای از داستان، کارآگاه «رسمسن» خطاب به مامور ارشد اف.بی.آی میگوید: «یعنی میخواید بگید دلیل اینکه مامورهای شما این شکایتها رو پیگیری نکردن اینه که پروندههای قتل براشون مهمتر از تجاوزه، درسته؟». جملهای که پاسخش سر تکان دادن به نشان تایید است. با کنار هم گذاشته شدن قطعههای پازل، و با راهنماییهای مختلف قربانیان این آزارها، سرنخ به فردی احتمالا از ارتش یا پلیس میرسد؛ مجرمی که به خوبی با روشهای دور زدن کارآگاهان آشناست و از بیتوجهی حتمی پلیس نسبت به تعرض جنسی کاملا آگاه است. واقعیتی که بعد از پیدا کردن و دستگیری او که یک کهنه سرباز بوده، از دهان خودش همچون سیلیای محکم به گوشمان میخورد:
«شما پلیسها همیشه یک قدم از ما عقبید، چون ما خیلی به کاری که میخوایم بکنیم فکر میکنیم. اولش سخته که ردی به جا نذاری ولی وقتی تکرار میشه آدم بهتر میشه. توی پرونده اول، من کلی مدرک جا گذاشته بودم، کلی دیانای، اینقدری که فرداش مطمئن بودم پلیس میاد جلوی در خونه و میبرتم، ولی هیچکس نیومد و من به خودم گفتم: خب! پس انگار میتونی این کارو ادامه بدی!»
«باور نکردنی» آیینهای تمام قد از وضعیتی است که همه ما در آن زیست میکنیم. روایت زنانی که مورد تعرض قرار میگیرند و شنوندگان و شاهدانی که اغلب دلیلی مییابند تا خود آنها را مقصر بدانند. تنها نمونهای از هزاران موردی است که آزاردیده دست کمک به سوی نهادهای قدرت دراز کرده و متهم به دروغگویی یا بزرگنمایی شده است. داستان این زنان به ما میآموزد که هیچ واکنش استاندارد یا مقبولی در مواجهه با تجاوز وجود ندارد. یک آزاردیده شاید تمام جزئیات حادثه را به خاطر بیاورد و دیگری شاید با محو کردن اتفاق از ذهنش از خود محافظت کند. اینها همه میتوانند تلنگری باشند برای تکتک ما، تا بیاموزیم و تمرین کنیم اولین قدم برای متوقف کردن آزار جنسی میتواند گفتن دو جمله ساده به آزاردیده باشد: «من کنارت هستم، من حرفت را باور میکنم.»