الهه محمدی: اذیت و آزار جنسی زنان دانشجو در دانشگاههای سراسر دنیا، موضوعی رایج است. سال پیش بود که روزنامه واشنگتنپست با اشاره به یک نظرسنجی نوشت که درسال ۲۰۱۹ حدود یک چهارم از دانشجویان دختر در مقطع کارشناسیِ ۳۳ دانشگاه بزرگ آمریکا گفتند در طول چهار سال دوران تحصیل خود آزارهای جنسی را بارها تجربه کردهاند.
این نظرسنجی را شرکت پژوهشی «وستات» انجام داده بود و بسیاری از فعالان حوزه زنان و محققان نتایجش را افتضاح بزرگی برای دانشگاههای آمریکا دانستند. نتایج تحقیقات در دانشگاههای دیگر کشورهای دنیا هم نتیجهای مانند همین نتایج دارد.
اما آنطور که از تحقیقات دیگری که پیش از این انجام شده برمیآید، زنان دانشجو در رشته پزشکی از دانشجویانی هستند که بارها اذیت و آزار جنسی را تجربه میکنند؛ چه از سوی بیماران و چه از سوی بالادستیهایشان مثل رزیدنتها و یا استادان پزشکی. نتایج تحقیقی در سال ۲۰۰۵ که از سوی انجمن پزشکی انگلیس انجام شده، نشان میدهد که حدود ۳۵ درصد دانشجویان پزشکی از سوی پزشکان ارشد مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. (۱)
دانشجویانی که بیشترشان این آزارها را گزارش نمیکنند چون فکر میکنند میتوانند خود اوضاع را کنترل کنند و اینگونه حوادث را به اندازه کافی جدی نمیدانند یا اینکه احساس خجالت و شرم میکنند. طبق تحقیقات انجام شده، اکثر زنان دانشجو در رشته پزشکی نمیدانند که آیا دانشکده پزشکی که در آن درس میخوانند سیاستی برای رسیدگی به شکایات دارد یا خیر. بسیاری گفتهاند که نمیدانند باید به چه کسی مشکلاتشان در این باره را گزارش کنند یا تصور میکنند گزارش مشکلاتی مانند آزار جنسی و تبعیض نتیجه و اثری ندارد.
مطلب زیر ترجمهای از روایت «جنیفر تسای»، پزشک اورژانس ساکن در نیو هاون است. (۲) او که هنگام نگارش این روایت پزشک اورژانس بوده، در این مطلب از تجربه شخصیاش درباره اذیت و آزارهای جنسی در دوران دانشجوییاش نوشته است. او گفته که دانشجویان دختر پزشکی در دوران دانشجوییشان بارها از سوی بیماران، رزیدنتها و همکلاسیهایشان اذیت و آزار میبینند و بیشترشان سکوت میکنند. «تسای» همچنین چندین بار در این نوشته بر خلاء نهادهای رسیدگیکننده در دانشکدههای پزشکی برای بررسی اذیت و آزارهای جنسی تاکید کرده است.
من فقط میخواستم او را معاینه کنم
ما فقط چند دقیقه کوتاه با هم گذراندیم اما در همین مدت کوتاه، بیمار من، درباره اینکه بدنم در لباس آبی پزشکی به چه شکلی دیده میشد و اینکه تمایلات جنسیام چیست، چندین اظهارنظر مستهجن بیان و من را با زنانی که قبلا با آنها سکس کرده بود، مقایسه کرد. او از من پرسید که آیا دوستپسری دارم؟ و اگر دوست داشته باشم میتوانم از بودن با او لذت ببرم.
این حرفها درحالی از سوی این بیمار زده میشد که آخرین کاری که من میخواستم انجام دهم بررسی حساسیت در اطراف بیضههایش بود. کاری که ضروری بود و باید انجام میشد. بیمار با دردکمر به بخش اورژانس آمده بود و من حتی به عنوان دانشجوی پزشکی سال چهارم هم میدانستم که باید ناحیه لگن او را بررسی کنم. بیحسی در آن ناحیه نشان میدهد که چه اتفاق خطرناکی برای بیمار ممکن است افتاده باشد. آخرین بیماری که با این مجموعه از علائم دیده بودم هرگز نمیتوانست دوباره راه برود اگر ما موفق نمیشدیم دیسک مهره او را که در حال قطع کردن نخاعش بود، پیدا کنیم.
توهینها در سرم زنگ میزد؛ یادم آمد که اغلب دانشجویان پزشکی برای انجام معاینات آلت تناسلی، معاینات پوستی، نبض استخوان ران و معاینه بین مقعد و آلت تناسلی، تردید دارند. در مورد این فکر میکردم کهه این مرد در وضعیت دشواری قرار داشت و احتمالا به خاطر سوءمصرف مواد، آن رفتار زننده را با من داشت. رفتار او باعث شد به ادامه کارم بیمیل شوم و احساس بدی داشته باشم اما محکم به خودم گفتم که ناراحتی من نباید بر مراقبت بالینی از او تاثیر بگذارد.
علاوه بر این، موضوع دیگری را هم درنظر گرفتم؛ من در یک موقعیت شغلی یک ماهه مشغول به کار بودم که برای گرفتن یک توصیهنامه عالی به آن نیاز داشتم. در پایان 14 شیفت هشت ساعته، پزشکان ناظر با دادن نمره مهارت، مرا در ۱۰ درصد برتر قرار میدادند. زمان محدود بود؛ من ۱۱۲ ساعت وقت داشتم تا بتوانم خودم را به عنوان کادر درمانی برای قسمت اورژانس ثابت کنم. بنابراین به بیمارم گفتم که میخواهم احساس درد در کشاله ران او را بررسی کنم. او مچ دستم را گرفت و آن را روی آلت تناسلیاش گذاشت. من دستم را پیچاندم اما او مچ دستم را به سمت پایین نگه داشته بود و میخندید.
بعد از معاینه وقتی داشتم به سمت تیم پزشکان برمیگشتم، رفتار زشت او در سرم تکرار میشد. بین وظیفه اخلاقی و حرفهایام و حرفهای توهینآمیزی که از سوی بیمار شنیده بودم، گیر افتاده بودم. در پایان آن شیفت، پزشک معالج به من گفت که کارم را به خوبی انجام دادهام. گفتم ممنونم و فرم ارزیابیام را به او دادم.
من گیره موهایم را همیشه دور مچم میاندازم تا زمان احیای بیماران سریع موهایم را ببندم تا مزاحم کارم نشود. یک بار یک از بیمارانم آنقدر دست مرا محکم گرفت که کبودی روی بدنم یک هفته طول کشید تا خوب شود. پنج دندان کلیپس مویم روی نبض دستم فرو رفته و چند جای سوراخ روی آن گذاشته بود.
بیشتر بخوانید:
مرز میان معاینه متعارف و آزار جنسی چیست؟
من تنها نیستم
من در این رنج تنها نیستم. اطلاعات مربوط به خشونت جنسیتی در بخش آموزش پزشکی کمکم آشکار میشود و این آمار نگرانکننده است. گزارشی از آکادمیهای ملی علوم، مهندسی و پزشکی نشان داده که دانشجویان دختر علوم پزشکی ۲۲۰ درصد بیشتر از دانشجویان دیگر در معرض آزار و اذیت جنسی هستند.
سه نویسنده زن در مقالهای در مجله پزشکی نیو انگلند، نوشتند: «تصور کنید رییس دانشکده پزشکی، با این پیشبینی، روحیه شما را تضعیف کند: «به زنان سمت چپ و راستتان نگاه کنید، به طور میانگین در ۴ سال آینده یکی از آنها مورد آزار جنسی قرار میگیرد...»
آزار و اذیت از همه جهات وجود دارد. بسیاری از دوستان من در دانشکده پزشکی داستانهایی درباره اذیت و آزارهای جنسی دارند؛ از لحظاتی که بیمار مرد خودش را بین دانشجوی زن و درِ اتاق قرار داده، در را بسته و نگذاشته او آنجا را ترک کند. همچنین حرفهای آزاردهنده درباره نژاد، وزن و قیافه زنان دانشجوی پزشکی، نظرات و لاس زدنهای آزاردهنده، اتاقهای تاریک و پیشنهاداتی که به این دانشجویان داده شده است.
استادان و کارمندان، دست در دست یکدیگر
یکی از بیماران، هنگام معاینه قوزک پا، صورت دوست من را که دانشجوی پزشکی بود، لیس زد و وقتی دوستم این موضوع را به رزیدنت بالادستیاش گفت، او هیچ اهمیتی نداد. یکی از دوستان او همان موقع فاش کرد که میتواند موارد بیشتری از رفتارهای نامناسب پزشکان ناظر یا همان رزیدنتها را مثال بزند. پزشکانی که در مواقع آزار دیدن دانشجویان دختر پزشکی، رفتار نامناسبی با این دانشجویان دارند.
اعضای هیات علمی و کارمندان، عاملان تقریباً نیمی از خشونتهای جنسی علیه دانشجویان پزشکی هستند. وقتی چنین خشونتهایی از بالادستیها به وجود میآید، راه حلهای این مسائل کمتر میشود. به یاد میآورم که یکی از دوستانم قبلا به من گفت، بعد از آزار جنسیای که از سوی یک عضو هیئت علمی دیده بود، آن مرد او را به مرخصی یک ساله از دانشکده پزشکی فرستاده بود: «من هیچ کار غلطی نکردم، عرق داغ او روی پوست من میریخت و من احساس غم و ناتوانی میکردم. تنها کاری که میتوانستم بکنم دور نگه داشتن او بود.»
آزار جنسی همکلاسیها ادامه دارد
در اولین جلسه آزمایشگاهی آناتومی در سال ۲۰۱۴ در ماه اولی که به دانشکده پزشکی رفته بودم، یکی از همکلاسیهایم متوجه معذب بودنم هنگام تشریح جسد شد. او به بدن من تکیه داد تا چیزی را درگوشم بگوید و با خنده گفت: «همه همکلاسیها رایگیری کردند. آنها تصمیم گرفتند که تو باید آلت تناسلی مردانه جسدت را بو کنی.» من ساعتهای بیشماری را صرف یادگیری نحوه نجات مردم کردهام اما هرگز یاد نگرفتم که چگونه با این آزارهای جنسی کنار بیایم.
تلاش برای یافتن راه حل
در این تابستان رزیدنت ارشدی که برای کار با من تعیین شده بود، به من گفت که او فقط یک قانون برای دانشجویان پزشکی که با او کار میکنند، دارد؛ «قاعده من این است که اگر ناراحت هستید در همان لحظه به من بگویید.» من به یاد خندههای اذیتکننده بیمار قبلیم افتادم. اما به استادم دراین باره چه میگفتم؟ حتی در تصور من، گزارش کردن شکایتگونه این رفتار آن مرد هنوز هم عجیب به نظر میرسید. اگر من این موضوع را گزارش میکردم همه آن را نشانهای از حساسیت بیش از حد من تلقی میکردند و بعداً میتوانستند در اتاق ناهار مسخرهام کنند. آرزو میکردم که ای کاش این رزیدنت دو ماه قبل مسوول من شده بود. حرفهای او به من اجازهای را که به آن احتیاج داشتم، داد.
اما اگر تقریبا نیمی از خشونتهای جنسی علیه دانشجویان پزشکی از بالادستیهای دانشکدهها ناشی شود - کسانی که واقعاً قدرت دارند که در مسیر پیشرفتهای شغلی قرار بگیرند و رویاهای دانشجویان را نقش برآب کنند - فقط گزارش کردن نمیتواند روشی برای حمایت جدی از آزاردیدهها باشد. آزاردیدهها بارها و بارها مجازات و به تنهایی هزینههای آزارها را متحمل میشوند.
من در ماه می از دانشکده پزشکی فارغالتحصیل شدم. امسال یاد میگیرم که چگونه مایعات را به داخل رگها ببرم قبل از اینکه خون خشک شود، چگونه لولههای پلاستیکی را داخل گلوی بیماران کنم تا نفس بکشند، میتوانم سکته قلبی را ارزیابی کنم، زخمها را بدوزم و درباره بیخانمانها و خشونتهایی که میبینند، فکر کنم. اینها کارهای ترسناکی است اما قفسه من با کتابهای درسی پر شده و جلسات آموزشی به مدت پنج ساعت در هفته برایم برنامهریزی شده است تا سرپرستانم مرا درباره هر نوع سوراخ کردن بدن بیماران، تصمیمات بالینی و عوارض پزشکی راهنمایی کنند.
به زودی از من هم انتظار میرود که دانشجویان پزشکی را تحت نظر بگیرم. من این شغل را مانند مسئولیتهای دیگرم جدی میگیرم، اما از یک چیز مطمئنم: من به دانشجویان پزشکی خواهم گفت که فقط یک قانون دارم. به کارآموزان پزشکی - و مسئولان آنها – یادآوری میکنم که امنیت آنها یک بار اضافی یا تجملاتی نیست، بلکه یک ضرورت است. اما نمیدانم چگونه میتوانم این امنیت را در میان دانشجویان دختر پزشکی تضمین کنم.
علاوه بر دلسوزی، نمیدانم اگر دانشجویان در موافقت با قانونی که مدعی آن هستم پیش من بیایند چه اقدامی میتوانم انجام بدهم؟ و فرضا من درست رفتار کنم، اگر بالادستیهای من این قانون را رعایت نکنند چه؟ من به کمک نیاز دارم. نمیدانم چگونه از دانشجویان آزاردیده محافظت کنم. حتی مطمئن نیستم که چگونه میتوانم از خودم در برابر اذیت و آزارهای جنسی محافظت کنم.
منابع: