فضاهای عمومی هر جامعهای یکی از بارزترین عرصههای تجلی هویت، فرهنگ و تمدن آن جامعه میباشد که همانند پلی دنیای کوچک شهری، خرده فرهنگها، گروههای متفاوت قومی، نژادی و جنسیتی را به هم متصل میکند. «تعاریف فضای عمومی بر دسترسی بدون محدودیت به فضا و فعالیتهای متنوع تأکید میکند که قابل ذکرترین آنها تعامل اجتماعی است که در نتیجه این دسترسی محدودنشده در آن روی میدهد.»(مدنیپور، 1379 : 124)
هرچند آرمان اولیه فضای عمومی بر مبنای برابری در دسترسی قرار دارد اما زندگی واقعی فضاهای عمومی مبین این است که این فضاها صرفاً برحسب دسترسی بنا نشده است، بلکه از طریق اشکال کنترل و طرد نیز سازمان یافتهاند و هر روزه فضاهای عمومی بیشتری به فضاهای کنترلشده و اختصاصی (شبه فضاهای عمومی) تبدیل میشوند که فقط افراد خاصی میتوانند به آن راه پیدا کنند. مطلب قابل تعمق در باب فضاهای عمومی شهری این است که: «عموماً تخصیص و استفاده از فضاهای عمومی تجربهای است که برای تمامی افراد یکسان نیست زیرا متغیرهایی نظیر سن، جنس، گروههای اجتماعی و اقلیتهای قومی و نژادی بر چگونگی درک و استفاده از فضاهای شهری تأثیرگذارند.» (رفیعیان، 1384: 36)
امروزه اکثر فضاهای شهری ماهیتی جنسیتیشده یافتهاند و فضاهای شهری عملاً در برابر تحرک آزادانه زنان اعمال محدودیت میکنند، به عقیده بسیاری از محققان، محدودیتها و حصارهای فرهنگی ایجادشده برای زنان در فضای اجتماعی و عرصههای عمومی باعث شده است که آنها نتوانند به خوبی از موقعیت خود بهره ببرند و مجبور باشند خود را همچون یک عنصر غیرلازم از صورت مسئله فضاهای شهری حذف کنند و منکر نیازهای فضایی خود به عنوان یک شهروند گردند.
بیشتر بخوانید:
چرا شهر برای زنان ترسناک میشود؟
زنان برای استفاده از فضاهای شهری چه محدودیتهایی دارند؟
از این نظر یکی از راهکارهایی که برای افزایش حضور زنان در فضاهای عمومی و تأمین رضایت بیشتر زنان در فضاهای شهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی 1357 مطرح و به کار گرفته شد مطرح کردن پوشیدن حجاب به عنوان پیششرط حضور آزادانه آنها در فضای عمومی و توسل به جداسازی زنان و مردان در این فضاها و ایجاد خدمات و تسهیلات اختصاصی برای آنها بوده است (ر.ک به امیرابراهیمی، 2006).
حوزه شهری و فضاهای عمومی عرصهای است که نابرابری و تبعیض جنسیتی در آن دیده میشود، بهگونهای که ادعا میشود زنان و مردان فضاهای شهری را به صورتهای متفاوتی تجربه میکنند و به عبارت دیگر زنان به طور یکسان با مردان از فضاهای شهری بهرهمند نمیشوند و به زعم برخی مفسرین شهری: «شهرها محصول برنامهریزیهای شهری مردانه است و شهرسازی مدرن در ماهیت خود خصلتی پدرسالارانه دارد، گویا شهرسازی مدرن از هنجارهای مردانه تبعیت میکند.» (مهدیزاده، 1387: 6)
مطالعات نشان میدهد که عموماً در برنامهریزیهای شهری گرایشی به سمت حذف زنان، کودکان، طبقات کارگر، فقرا، سالخوردگان و به طور کلی گروههای خاص از فضاهای عمومی وجود دارد، این گروهها در واقع راندهشدگان اجتماعی از فضاهای عمومی هستند هستند. در تحقیق معصومه شفیعی، دانشگاه به عنوان یکی از فضاهای در معرض سیاست تفکیک جنسیتی، مورد بررسی قرار گرفته است.
در بیان دلیل انتخاب دانشگاه نسبت به فضاهای دیگری همچون پارک، مترو و... باید گفت که در چارچوب نظری میشل فوکو تمامی روابط انسانی همراه با مناسباتی از قدرت شکل گرفتهاند، بهگونهای که حتی در سادهترین اشکال روابط مانند رابطه زن و شوهر، والدین و فرزندان نیز میتوان مناسبات قدرت را مشاهده نمود؛ ولی موضوعی که برای نویسندگان این مقاله انتخاب محدودهای مشخص را ایجاب میکند، اهمیت کلیدی یک پروژه فضایی برای اجراکنندگان و مخالفانش است.
به عبارت دیگر منازعه و درگیری بر سر تفکیک جنسیتی دانشگاه به نسبت ساخت پارک ویژه بانوان و یا ایجاد واگنهای اختصاصی مترو برای بانوان بسیار شدیدتر است و نیروهای منازعه از دو جهت بسیار قویتر عمل میکنند. نگاهی کوتاه به نوشتهها و اظهارات مخالفین و موافقین در این باب، گویای اهمیت ویژه این مورد خاص است. البته در اینجا نیت نه اثبات اهمیت این حوزه بلکه توصیف وضعیت قدرت و مناسبات درونی آن است.
پرسشی که نویسندگان این مقاله را به انجام تحقیقی در این خصوص واداشته این است که رویکرد کاربران (در اینجا دانشجویان) در این فضای تفکیک شده (در اینجا دانشگاه) نسبت به بازنمود فضا چیست؟آیا ادارهکنندگان فضا موفق شدهاند سوژهای بسازند که مطیع و فرمانبر این فضای پنداشته و طراحیشده باشد و مطابق با اهداف در نظر گرفتهشده برای آن، چنین فضایی را مصرف کند؟
این مقاله برگرفته از رساله کارشناسی ارشد جامعهشناسی معصومه شفیعی با عنوان «زنان و فضاهای شهری: مطالعهای درباره تفکیک جنسیتی دانشگاه» به راهنمایی دکتر فردین علیخواه در دانشگاه گیلان میباشد.