احتمالا برای بسیاری از زنان پیش آمده که تا شروع به حرف زدن درباره ناامنی در خیابان میکنند دوستان مرد با احساس همدردی میگویند: «دزدی و سرقت آنقدر زیاد شده که ما هم دیگر امنیت نداریم.» اما آیا ترسی که زنان از جرم دارند با مردان شبیه به هم است؟ نه. وقتی زنان از ناامنی حرف میزنند از لمس بیاجازه، تجاوز، آزار جنسی سخن میگویند که ماهیتشان با کیفقاپی و سرقت متفاوت.
نمیتوان به ترس فقط به عنوان یک حالت عاطفی روانی نگاه کرد و تاثیری که جنسیت، آزار و فضای شهری بر آن میگذارد را نادیده گرفت. پژوهشهای مختلفی نشان میدهد با وجود اینکه میزان جرم صورت گرفته در محیطهای عمومی به دلایل متعددی که اینجا جای بحث آن نیست، در مورد زنان نسبت به مردان کمتر است اما آنها بیشتر از مردان از مواجهه با جرم میترسند. اگر دنبال سرنخی برای این ترس بگردیم عوامل متعددی از آن را در فضای شهری پیدا خواهیم کرد.
زنان از کدام نقاط شهر بیشتر میترسند؟
شکل و شیوهای که شهرها طراحی شدهاند باعث میشود تجربه زنان از امنیت در برخی از نواحی با مردان متفاوت باشد. این شیوه طراحی منجر به احساس سطوح مختلف ترس میشوند و این تاثیرگذاری در میان زنان بالاتر است. زنان در ذهنشان نقشهها و مکانهایی که باید از آنها دوری کنند برمی سازند. (حامدی و نعیمی، 1389)
برای اینکه جواب دیگری به این سوال بدهیم که زنان در شهر بیشتر از چه چیزی میترسند؟ سراغ تحقیقی در استرالیا رفتهایم. این تحقیق به این نتیجه رسیده که زنان بیشتر از این موقعیتها میترسند: وسایل نقلیه عمومی، بیرون رفتن در شب، پیاده رفتن تا نزدیکترین فروشگاه، استفاده از تلفن عمومی، پیاده رفتن به منزل دوست، پیاده رفتن به پارک، سینما، رستوران یا بار، در ایستگاهها منتظر اتوبوس ماندن، پیاده رفتن به سمت پارکینگ، تنها رانندگی کردن و فضاهای باز (معابر و کوچه ها).
بیشترین مکانها و وسایل نقلیهای که زنان بیشتر از آنها هراس دارند، همان مکانهایی هستند که بیشتر وقتشان را در آن میگذرانند. برای مثال زنان بیشتر از مردها به مراکز خرید مراجعه میکنند ولی معمولا اطراف این پاساژها و مالها دسترسی کمتری به حملونقل عمومی وجود دارد. در عوض پارکینگهای بزرگی دارند که معمولا به خاطر نسبت کمتر زنان دارای خودرو به نفع زنان نیست. (همان، 1389)
از سوی دیگر محلههایی که کاربریهای متنوعی نظیر تجاری، اداری و تفریحی دارند نسبت به محلههایی که تک کاربری هستند امنترند. پژوهشی که سال 1380 توسط هما زنجانی انجام شده نشان میدهد که مهمترین عامل ترس زنان در فضای عمومی شهر، محل سکونت آنهاست. حدود ۳۰ درصد از زنان مورد مطالعهای که گفتهاند در محلهشان افراد خلافکار در جای ثابتی جمع میشوند اذعان کردهاند که این افراد تا حد زیاد و خیلی زیاد برایشان مزاحمت ایجاد میکنند. (به نقل از علیخواه و ربیعی، 1385)
به غیر از فیزیک شهری، برای ترس میتوان دلایل فیزیولوژیکی هم برشمرد. برای مثال استانکو[1] اعتقاد دارد که توانایی جسمی کمتر عمده زنان برای دفاع از خود عامل مهمی برای این ترس است. یا اینکه تاکید میکند زنان خودشان را موظف میدانند از کودکانشان محافظت کنند و همین موضوع آنها را مستعد ترس میسازد. از بین دلایل متنوعی که برای ترس میتوان پیدا کرد هیچ کدام به اندازه تجربه آزار در فضای شهری توضیحدهنده علت این پدیده اجتماعی-روانی نیست.
ترس و فضای شهری با در نظر گرفتن تجربههای پیشین آزار
تصور کنید که هر روز از در خانه که بیرون می روید یک سطل آب بالای سرتان خالی می شود. آیا بعد از یک هفته جرات میکنید از خانه بیرون بروید؟ ترس ما از اینکه مبادا برایمان جرمی اتفاق بیفتد میتواند ناشی از حافظه و تجربههای قبلی آزار باشد که به دلیل جنسیتمان تحمل کردهایم. زنان بیشتر از مردان تجارب اولیهشان از ترس و جرم را به یاد میآورند، آنها بیشتر در فضای شهری مورد آزار قرار میگیرند و این ترس را به لحظه لحظه زندگی خود تسری میدهند.
پژوهشی که در سال 1384 در ایران انجام شده[2] نشان میدهد که حدود 48 درصد زنان در حد زیاد, ۳۳ درصد در حد متوسط و ۱۹ درصد در حد کم در شهر از اینکه جرمی برای آنها اتفاق بیفتد میترسند. (علیخواه و ربیعی، 1385) این ترس هر روزه آزار آنها را در حالت تدافعی دائمی قرار داده. انگار که شهر میدان نبردی است که باید هر روز برای مبارزه با نیروهای دشمن در آن آماده شوند. تجربه مزاحمت جنسی رابطهای مثبت با ترس از تجاوز به عنف دارد. زنانی که از تجاوز به عنف وحشت دارند به احتمال زیاد رفتوآمد خود را محدود میکنند. ( فرچایلد و رودمن ، ۲۰۰۸) افرادی که یک بار قربانی شدهاند بیشتر از آنهایی که قربانی نشدهاند احساس ترس دارند. همچنین زنان در مقایسه با مردان در فضای شهری احتمال بیشتری دارد که مراقب رفتارشان باشند تا از جرم خودشان را دور نگه دارند. آنها کمتر از خانه بیرون میروند، زودتر به خانه برمیگردند یا در شب همراه با یک اسکورت بیرون میروند. زنان 35 سال یا بالاتر که تجربه بزهدیدگی نداشتهاند به ترتیب 54 درصد و 64 درصد احساس ناامنی و ترس از جرم دارند و در صورتی که یک بار تجربه بزهدیدگی داشته باشند، در همان ترتیب سنی، این عدد به 63 درصد و 77 ، درصد میرسد. (صادقی و میرحسینی، 1388)
نکتهای که درباره ترس باید به آن اشاره کرد این است که اگرچه ترس مسئلهای جنسیتی و برآمده از آزارهای قبلی است اما طبقه اقتصادی، بیماری یا معلولیت و پارامترهای طرد اجتماعی دیگر مثل قومیت هرکدام ترس را بیشتر میکند. به همین دلیل با توجه به پژوهشهای متعدد منابع مختلف ترس زنان را بررسی کرده و به این ابعاد رسیدهایم:
ترس و فضای شهری با درنظر گرفتن سن
در سنین متفاوت میزان ترس زنان و همچنین منبع ترس آنها متفاوت می شود. وار [3] و برنگارت [4] معتقد بودند که تا 35 سالگی ترس زنان عمدتا ترس از تجاوز است ولی از زمانی به بعد به خصوص در زنان سالمند این ترس به واهمه آنها از آسیبپذیری تبدیل میشود. میزان ترس از جرم در زنان زیر 25 سال بیشتر از زنان بالای 40 سال است.)علیخواه و ربیعی، 1385) در سنین متفاوت ترسهای متفاوتی وجود دارد. برای مثال دختران نوجوان بیشتر از سفر و حمل و نقل با وسیله حملونقل عمومی هراس دارند اما زنان مسن به این امر راحتتر هستند و بیشتر از رفتوآمد در شب میترسند. (حامدی و نعیمی، 1389)
ترس و فضای شهری با درنظر گرفتن طبقه اقتصادی
طبقه اقتصادی که زنان در آن قرار دارد جنس ترس آنها را متفاوت میکند. برای مثال وقتی بحث بر سر ناامنی زنان بازاری باشد منبع عمده تهدید امنیت را دزدی منزل و مغازه میدانند. (سحابی و همکاران، 1388) زنانی که درآمد اندکی دارند بیشتر مجبورند که در تاریکی شب درایستگاههای مترو یا اتوبوس منتظر بمانند و یا این که آنان پول کافی جهت خرید ابزارهای ایمنی حفاظت از خانه را ندارند. به همین دلیل ترس از جرایم در آنان بیشتر خواهد بود اما هم زمان این امکان مالی بیشتر برای زنان با توانایی مالی بیشتر باعث می شود که برای رفت آمد میل بیشتری برای زندانی کردن خودشان در حصار خودروی شخصی یا تاکسی داشته باشند.
از سوی دیگر زنان مناطق شمال شهر بیشتر ساعت 13 تا 16 و 21 به بعد را خطرناک میدانند اما زنان مناطق جنوب تهران بیشتر اعتقاد دارند از ساعت 23 به بعد شهر دلهرهآور میشود. همچنین بین درآمد زن و ترس رابطه معناداری وجود داشته است. یعنی هرچه درآمد زن بالاتر بوده، ترس او کمتر شده است. (علیخواه و ربیعی، 1385)
برخلاف تصورات کلیشهای و تبلیغات موجود در پژوهشی که علیخواه داشته بین نوع پوشش، زندگی مجردی، با خانواده و متاهلی و ترس هیچ ارتباطی وجود نداشته است. آنچه که بین همه این عوامل بالا مشترک است این بوده که نهتنها فیزیولوژی یا کلیشههای جنسیتی توضیحدهنده علت ترس بیشتر زنان نیستند بلکه مکان هم به اندازه کافی نمی تواند این ترس را توضیح دهد. به حاشیه راندن زنان و فرودستسازی آنها بر احساس عدم امنیتشان تاثیری مثبت دارد. «مطلقه یا بیوه بودن، معلولیت، تجربه مادری و اقلیت بودن، هر کدام به صورت خاصی بر شکلگیری ترس در میان زنان اثر میگذارد.» همچنین زنان اقلیتهای دینی زمانی که به عنوان اقلیت شناخته نشوند ترس مضاعفی را تجربه نمیکنند اما اگر احساس کنند اطرافیان به دین، مذهب آنها شناخت پیدا کرده احساس آزار بیشتری را تجربه میکنند. به خصوص اینکه مردان درباره آنها گمان میکنند که مرز و محدودیتهای خاصی برای رفتارهای اجتماعی و ارتباطی قائل نیستند یا اینکه آنها را نجس میشمارند.(صادقی و میرحسینی، 1388)
منابع:
صادقی فسایی، سهیلا و میرحسینی، زهرا (1388) تحلیل جامعه شناختی ترس از جرم در میان زنان شهر تهران .فصلنامه نامه علوماجتماعی، 17(36)
علیخواه، فردین و نجیبی، مریم (1385) زنان و ترس از جرم در فضاهای شهری. فصلنامه علمی ئژوهشی رفاه اجتماعی، سال ششم، شماره 22
حامدی، راضیه و نعیمی، محمدرضا(1389) زنان و اجتماعی ایمن. مجله پلیس زن، دوره چهارم، شماره 12
سحابی، جلیل و فیضی، عین و صمدی بگهجان، جمیل (1388) بررسی تاثیر عناصر اجتماعی بر امنیت اجتماعی در شهر سنندج. پژوهشنامه علوماجتماعی، سال سوم، شماره سوم
- Fairchild, cimberly and Rudman, laurie (2008) Everyday Stranger Harassment and Women’s Objectification, social justice research, vol. 21, issue 3 pp 338-357.
پاورقی
[1] E.stanko
[2] علیخواه و ...
[3] M. War
[4] R. G. Braungart