ملیکا رضائی: دولت مراکش طی چند سال گذشته در قانون مجازات این کشور تجدید نظرهایی کرده است. لایحهای که در تاریخ 14 فوریه 2013 توسط پارلمان مراکش تصویب شد، خشونت علیه زنان را جرمانگاری کرد. در این لایحه عنوان شده است که هر اقدام فیزیکی، روانی و جنسی که بر پایه تبعیض جنسیتی صورت گیرد و به زن آسیب بزند، خشونت محسوب شده و مشمول مجازات خواهد شد. همچنین این قانون، ازدواج اجباری، ازدواج پیش از بلوغ، آزار در شبکههای مجازی و آزار جنسی به وسیله ایمیل و پیام مکتوب را مشمول مجازات به شمار آورده است.
مفاد این قانون که سالها محل بحث میان احزاب سیاسی و گروههای مدنی و فعالین حقوق زنان قرار گرفته بود، دیدگاههای متفاوتی را در جامعه مراکش ایجاد کرد. بخشی از مردم، تدوین این قانون را پیشرفت تلقی کردند. به نظر آنها با اینکه تغییر یک الگوی رفتاری که برآمده از ضعف فرهنگی یک جامعه است، دههها طول میکشد اما نباید اثرات کوتاهمدت آن را دست کم گرفت؛ چرا که این قانون، مردم و مسئولین را مجبور میکند که آگاهی خود را در خصوص خشونت جنسی بالا ببرند. همچنین میتواند راهنمای تأسیس کمیتههای ملی برای حمایت از زنان و کودکان باشد.
پیش از تصویب این لایحه، زنان مراکش در معرض انواع خشونتها در محیطهای عمومی و خصوصی اعم از تجاوز، آزار جنسی و خشونت خانگی بودند که با سکوت قانون مواجه میشد. در سال 2009، یک پژوهش دولتی در مراکش نشان داد که 62/8 از زنان، خشونت فیزیکی، روانی، جنسی و اقتصادی را تجربه کردهاند. از میان 55% کسانی که تجربه خشونت در رابطه زناشویی خود را تایید کردهاند، تنها 3% این مسئله را به مقامات مسئول گزارش دادهاند. قانون جدید اما، مجازاتهای سنگینتری برای مجرمین قرار داد که شامل یک ماه تا پنج سال زندان و و جرائم نقدی از دویست تا هزار دلار میشد.
بخش دیگری از جامعه مراکش در انتقاد به قانون مصوب، معتقد بودند که این قانون ظرفیت مقابله با بستر تهدیدآمیزی که برای زنان مراکش وجود دارد را نداشته و کماکان بخش عمدهای از زنان درخطر خواهند ماند. در حقیقت این قانون دو نقطه ضعف بزرگ دارد که در همان زمان هم موجب ناامیدی جامعه مدنی مراکش شد. اولین مورد آن، سهلانگاری درباره خشونت خانگی بود؛ چرا که آن قانون کماکان تعریف دقیقی از مفهوم خشونت خانگی ارائه نداده و تنها ابعاد خاصی از آن را جرم تلقی میکند. برای مثال تجاوز در ازدواج و خشونت کلامی یا فیزیکی همسر، غیر قانونی شمرده نمیشود.
دومین مورد که عملا این قانون را فاقد ارزش میکند، ایرادات اجرایی متعدد موجود در آن است. فعالان حقوق زنان در مراکش معتقدند که این قانون نه تنها در تعریف آزار جنسی به حد کفایت عمل نمیکند، بلکه در راهنمایی قضات، ضابطین و پلیس برای چگونگی برخورد با پروندههای خشونت جنسی ناکام میماند و در نتیجه پیگیری شکایتها، نافرجام باقی خواهد ماند. این قانون همچنین برای محکومین پروندههای آزار جنسی در اماکن عمومی، مجازات زندان میان یک تا شش ماه و جریمه نقدی میان 2000 تا 10000 دلار مراکش، که حدود 211 تا 1054 دلار آمریکا است، را تبیین میکند. اما زنان مراکشی میگویند که نسبت به شکایت در چنین مواردی بیمیل هستند.
براساس نظر «استفانی ویلمن»، عضو موسس نهاد مدنی «جنبش حقوقی» در شهر رباط مراکش، بیانگیزگی زنان مراکشی برای اقدام به شکایت، اساسا ریشه فرهنگی دارد. در واقع گویا این امر میان مردم جامعه پذیرفته شده که در اماکن عمومی آزار، یک امر عادی است. چرا که مردان مراکشی به شکلی جامعهپذیر شدهاند که فکر میکنند باید مدام مردانگی خود را از این راه ثابت کنند. ویلمن بیش از 17 سال است که با سمنها، گروههای حمایت از حقوق زنان و تیمهای حقوقی در سرتاسر مراکش همکاری داشته است. او میگوید: «مردان، حس تملک بر بدن زنان را دارند و فرهنگ اینجا حاکی از آن است که مردان باید این مسئله را به طور شفاهی، بیان و همواره آن را در رفتارهای خود ابراز کنند؛ در غیر این صورت رفتارشان «مردانه» تلقی نخواهد شد. متاسفانه بخشی از زنان نیز بر این فرهنگ غلط صحه میگذارند. از آنجایی هم که قوانین ضدخشونت، اساسا به شکلی نوشته نشدهاند که کاربرد داشته باشند، پس در وضع موجود تغییری ایجاد نخواهد شد. این یک قانون فرمالیته است که به سختی قابلیت اجرا دارد؛ چرا که نقش نیروی پلیس در اجرای آن محدود است و مدارک مورد نیاز برای اثبات آزار جنسی به دشواری قابل جمعآوری است.»
فعالان حقوق بشر درمراکش میگویند: «بسیاری از زنان شکایتهای قضایی خود از آزار جنسی را، در نتیجه فشارهایی که از سوی خانواده خود یا خانواده آزاردهنده به آنها وارد میشود رها میکنند و قانون جدید هم نمیتواند در این راستا از آنها حمایتی جدی به عمل آورد.» همه زنان مراکشی انرژی و البته آگاهی لازم برای مقابله به مثل در برابر آزار جنسی را ندارند. بسیاری از آنها از یک جایی به بعد تصمیم میگیرند که زندگی خود را پیرامون این چالشها شکل دهند و طبق عادت با آن دستوپنجه نرم کنند و از مواجهه با آن بپرهیزند. بنابراین ممکن است آزارگر، هرگز واکنشی جدی در قبال رفتار خشونتآمیز خود دریافت نکند.» اما بهطور مشخص درباره آزار خیابانی، شاهد چه نوع الگوهای رفتاری هستیم؟ آزار خیابانی در مراکش عمدتا توسط مردان جوانی انجام میشود که در گوشه و کنار خیابانها در سرتاسر شهر پرسه میزنند و معمولا به این اشکال نمود پیدا میکند: آزار کلامی، لمس بدن، توهین با حرکات نمایشی یا رفتارهای طعنه آمیز و عکس گرفتن بدون اجازه.
در مراکش سه دلیل عمده برای وقوع آزار خیابانی وجود دارد:
1- مالکیت مردان بر فضاهای عمومی
بر اساس سنت دیرینهای که در میان مردم مراکش جریان داشته است، مکانهای عمومی، همچون خیابانها و کافهها، همواره قلمروی رفتوآمد مردان تلقی میشدند و زنان اجازه داشتند که تنها در صورت همراهی یک مرد، به این فضاها ورود کنند. اما استقرار در معابر عمومی حق آنها نبود و از آن منع میشدند. درعوض زنان، فرمانروای فضای خصوصی یعنی خانه بودند. این عرف ازحدود دهه 1950 میلادی یعنی از زمانی که کشور کم کم به سوی آزادی بیشتر رفت، تغییر کرد. زنان دیگر مجبور به پوشیدن روسری نبودند و حضور یک مرد برای همراهی آنها در فضاهای عمومی الزامی نبود.
اما در عین حال ، سنت فرمانروایی مردان بر خیابانهای شهر به قوت خود باقی ماند؛ چرا که ریشه فرهنگی آن قدمتی بسیار طولانی داشت و ناخودآگاه از سوی جامعه هم مورد پذیرش واقع میشد. بنابراین گرچه امروزه زنان در مراکش حق حضور در اماکن عمومی را دارند، اما کمتر از مردان میتوانند در آنجا احساس راحتی کنند؛ زیرا مردان ممکن است رفتارهایی از خود بروز دهند که بعضا مصداق آزار جنسی و عمدتا هتاکانه تلقی شود و در واقع از این رفتارها به عنوان شیوهای برای ابراز تسلط خود بر فضا استفاده کنند. این شکل از آزار خیابانی که سلطهمحور نیز هست، اشکال متفاوتی دارد.
تصور کنید زنی هستید که به تنهایی سفری به کازابلانکا، عروس شهرهای آفریقا داشتهاید. در طی گشتوگذارتان احساس خستگی میکنید و وارد کافهای میشوید که در آنجا جمعیت غالب را مردان تشکیل میدهند. در این کافه هیچکس جلوی ورود و نشستن شما را نمیگیرد، اما در عین حال باید انتظار نگاههای خیره یا طعنهآمیز را داشته باشید تا خاطرتان تلخ نشود. جالب است بدانید در کافههایی که زنان بیشتری حضور دارند، برخوردها و واکنشها هم عموما صمیمانهتر است. تصور کنید زنی هستید که در یکی از پیادهروهای همان شهر، خود را در مسیر برخورد با یک مرد میبینید. اگر فرهنگ غالب را مد نظر قرار بدهیم، نباید توقع داشته باشید که او به شما راه بدهد و اگر شما هم این کار را نکنید به احتمال زیاد او نه تنها با شما برخورد تنبهتن خواهد داشت، بلکه ممکن است با تعجب به شما نگاه کند که چرا راه را برای او نگشودهاید!
2- مردانی که تصور میکنند شکارچی هستند
در واقع دومین دلیلی که مشخصا میتوان از آن به عنوان یکی از علل آزار خیابانی در مراکش یاد کرد این است که مردان از این شیوه به عنوان راهی برای ابراز حضور خود استفاده میکنند. آنها ممکن است زنان را در پیادهروهای شهر تعقیب کنند و یا بیش از حد نزدیک به آنها شوند؛ بهگونهای که فضای شخصی زنان تحتالشعاع قرار بگیرد و موجب هراس یا انزجار آنها شود. در این شیوه مردان بدون در نظر گرفتن آزاری که ممکن است زن متحمل شود به جلب توجه او میپردازند. یک واژهای که مدام در دهان برخی پسران خیابانهای مراکش میچرخد و آن را خطاب به زنان به کار میبرند کلمه «گزلا» است؛ یعنی غزال. در واقع آنها خود را صیادانی تصور میکنند که باید غزالشان را در پیادهروها و معابر عمومی شکار کنند. گرچه ممکن است مضحک به نظر برسد، اما همین مسئله ساده بیانگر بخشی از ریشههای فکری مردم است.
از سویی دیگر، مراکش کشوری است که شان و منزلت زیادی برای مردان و زنان مجرد در جامعه قائل نیست و با این وجود آنها در دوره تجرد حتی حق وقت گذراندن و فرصت آشنایی با هم را ندارند. افراد جوان نمیتوانند در ملاءعام همصحبت شوند، حتی زوجهای جوان دست هم را نمیگیرند و با هم نمیرقصند. این افراد باید مدام مراقب رفتارهای خود در اماکن عمومی باشند، که مبادا مورد تحقیر یا سرزنش واقع شوند .بنابراین وقتی مسئله یافتن فردی برای ازدواج پیش میآید، راهکارهای کافی برای جلبنظر زنان وجود ندارد. پس مردان جوان چه میکنند؟ آنها به اصطلاح، در ملاءعام به شکار زنان میپردازند! بسیاری از زنان با کمرویی به این برخوردها واکنش نشان میدهند.
اما این جریان کمکم تبدیل به یک بازی میشود که در آن پسران علاقه خود را در فضای عمومی به زنان ابراز میکنند. در خیابان؛ جایی که هیچ کس نمیتواند آنان را متهم به قرارهای ممنوعه کند. بنابراین گاهی حتی ممکن است این ابراز علاقه، کاملا واقعی باشد و حتی زن را با خود همراه کند اما به هر روی این قصد در پوشش آزار خیابانی نمود پیدا کرده است. این نوع از آزار خیابانی در شکلهای کمتر تهدیدآمیزی ظاهر میشود. مثلا ممکن است مردی بدون استفاده از واژگان جنسی درباره ظاهر یک زن اظهارنظر کند: «شما چهقدر خوشگل هستید خانم!»؛ یا اینکه رفتارهای جلب توجه کننده دیگری همچون آوازخواندن، رقصیدن، بوق زدن و ...از خود بروز دهند.
3- من یک مرد هستم؛ پس باید رفتار «مردانه» داشته باشم
سومین دلیل مبنی بر رایج بودن آزار خیابانی در مراکش، کلیشههای جنسیتی است که در واقع مردان بر اساس این کلیشهها تصور میکنند که «باید» چنین رفتار کنند. این نوع رفتار در ریشه خود لزوما جنسی نیست، بلکه میتواند برآمده از دل همان استدلالی باشد که میگوید فضاهای عمومی را تنها مردان باید در اختیار داشته باشند. در این میان مسئله پراهمیت این است که بسیاری از جوانان حس میکنند اگر زنان را در خیابان آزار ندهند، توسط همجنسهای خود پذیرفته نمیشوند. بسیاری از مردان جوان مراکشی، زنان را در خیابانها آزار میدهند، تنها به این خاطر که در حین ارتکاب این عمل دیده شوند. اما نباید به این واقعیت به دیده توجیه نگریست. باید این مسئله مورد توجه قرار بگیرد که آزارخیابانی، به هرشکلی مذموم است و باید از آن جلوگیری شود. چه به قصد تحقیر زن باشد، چه برای ابراز علاقه به او و جلب توجهش و چه برای دریافت پذیرش اجتماعی. چرا که آزارهای خیابانی علاوه بر اینکه موجب ایجاد حس سرکوب و خفقان در زنان میشود، چالشی بزرگ است که میتواند راه را برای سلب آزادی آنها در تحصیل، اشتغال، ازدواج و ... هموار کند و کمکم حس عدم امنیت به خانههایشان هم سرایت کند.
از طرفی پذیرش آزار خیابانی و یا بیتوجهی به آن میتواند ریشههای فرهنگی را که سبب ایجاد نگاههای تبعیضآمیز میشود، در میان مردم مستحکمتر کند. همچنین باید در نظر گرفت که راه مقابله با آزار خیابانی را نباید در مسیر محدود کردن زنان به بهانه نوع پوشش یا نوع رفتارشان جست. چرا که این اتفاق، هم برای زنان روسریپوش رخ میدهد، هم برای زنان برقع پوشیده و هم بیحجاب. آزار خیابانی، فارغ از این مسئله که کسی که مورد هدف آزار قرار گرفته به چه میزان «باحیا» است یا تا چه حد رفتار اغواگرانه دارد، اتفاق میافتد. هم برای زنان جوان رخ میدهد و هم برای زنان مسن. آزار خیابانی برای «همه» زنان رخ میدهد.