نویسنده: ناشناس زنستیزی جامعه ایران از دوران کودکی روی چرکاش را به من نشان داده بود. زمانی که تنها دستان کوچک نهسالهام حائل میان سیلیهای پدر بر صورت مادرم بود. و وقتی نزد پدربزرگم دادخواهی می بردم هیچ جوابی جز سکوت نداشت. به یاد دارم در همین سن...
پگاه پزشکی: اما آن دو نفر چه؟ یکی از کسانی که در سالهای کودکی و نوجوانی بسیار پیش میآمد بخواهم از گذشتهاش بدانم عکسی سیاه و سفید داشت از چهار نوجوان که لبه سکوی جلوی مغازهای نشستهاند. حالا سعی میکنم عکسی را که سالهاست ندیدهام به یاد بیا...
نویسنده: سما اوریاد برگردان: طه رادمنش برای دایه فاطمه گفتاری، مادری از «مادران صلح و آشتی کردستان» ط.ر. مقدمه کنش دادخواهی برای فعالان سیاسی و ناراضیانی که بهدست مقامهای حکومتی کشته شدهاند، برای دههها عنصری مهم در جوامع مختلف بود، که پیشگ...
شرافت زرینی که در کردستان به نام دایه شریفه شناخته میشود، مادر رامین حسینپناهی (که در سال ۹۷ بهمراه زانیار و لقمان مرادی اعدام شد) روز گذشته در کامیاران بازداشت شده است. او بهمراه دختران و دامادش برای دیدار با مادر پژمان فاتحی، یکی از چهار فعال کرد...
سوزان کریمی: در ساعات منتهی به اعدام آنهاست که مینویسم. ذهنم میپراکند و خودم را به کارهای بیهوده، اغلب خیرهشدن به اسکرین مشغول میکنم. انگار ناخودآگاه بخواهم به بدنم بقبولانم که چیزی است که مردنی نیست. که اصلاً زمان نمیگذرد و مثلاً بیدار ننشسته...
شیوا موسیزاده: این نمایشنامه بر اساس مواجهات و یادداشتهای من در زندان زنان خرمآباد نوشته شده است. دربند نسوان چندین زن محکوم به اعدام با جرائم مختلف از جمله قتل و مواد مخدر زندگی میکردند و در آستانه اجراشدن حکم، روز را به شب و شب را به روز م...
شیرین علمهولی، سحرگاه یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ پس از گذراندن یک سال و ۹ ماه حبس در زندان اوین تهران به اتهام محاربه و بدون اطلاع خانواده و وکلایش در زندان اوین اعدام شد. متن پیش رو، نوشته یکی از همبندیان او است که توسط کمیته گزارشگران حقوق بشر ت...
هستی امیری: حتما شما هم آن ویدیوی خداحافظی زندانیان با همبندی خود در زندان کرمان را که به سمت مرگ با طناب دار میرفت دیدهاید. نمیدانم که در آن صحنه وداع اشکی هم ریختند یا نه. نمیدانم دقیقا به هم چه گفته بودند. نمیدانم که بیننده آن ویدیو پیش از هرچ...
نرگس محمدی: روز سهشنبه یک بار دیگر سرزمین ایران شاهد به دار آویختهشدن جوانانش بود. محمد قبادلو در شرایطی به دار آویخته شد که حتی حکم قطعی برای اعدام وجود نداشت. خبر اعدام جوانان ایران، موجی از خشم و اعتراض را در جامعه رقم زده است. زنان زندانی ...
در صدور حکم اعدام، هرگز عدالتی در کار نیست. نه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی و نه هیچ دستگاه قضایی دیگری صلاحیت تصمیمگیری درباره زندگی، این اسم رمز مبارزه ما را ندارد. با اینحال، گذر نمیکنیم از اینکه احکام اعدام ستمدیدگان با چه شتاب و بیدقتی صا...
نویسنده: ناشناس سها جان، آزادی، چشیدنش و تماشایش، مال خودت باشد یا رفیقی دیگر، تا روزی که مثل اکسیژن توی جان همۀمان نرفته یا مثل باران موهای رهای همۀمان را خیس نکرده، ناقص و بیمعنی است انگار. این «ما»ی ناکامل آزاد هست و نیست تا روزی که ما مساوی «هم...
نویسنده: مریم تیهو حذف دیگری «عقدههای روانی» (بهنجار و نابهنجار)، بخش عمدهای از ارکان روح ما را تشکیل میدهند. اعتبار منِ هر فرد (Self) از مسیر قیاس با دیگری (other)، شناساندن خود و نهایتا شناختن خویش بهدست میآید. بنابراین حذف یا...
نویسنده: ناشناس بهرسم هر دیداری با مادری دادخواه که اضطراب فرزندش را دارد، وقتی از ماشین پیاده شدم، اول دستهایشان را بوسیدم. لحظههای اول نمیدانستم آنجا بهعنوان یک رهگذر رفتهام یا خبرنگار بیحس و حال. به هر حال رفتم. حمایت از مادران معترض به اعد...
غنچه قوامی: ۱۵ ماه برای این قاب انتظار کشیدیم. انتظاری نه از جنس انسداد عمل و خیرهشدن و منفعلانه چشمدوختن به وهم و واهیات، که از جنس حفظ سنگر و ساختهها. دستهای زیادی به نام شما بهم گره خوردند، محکمتر یکدیکر را چسبیدند، به پشتوانه شما که نمیخواس...
دیدبان آزار: شهلا لاهیجی، نویسنده، پژوهشگر، مترجم و مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان و از اولین زنان ناشر بعد از انقلاب، درگذشت. او سالها تلاش کرد علیرغم سرکوب و سانسور، این انتشارات را یا به عبارت بهتر نشر اندیشه فمینیستی را پابرجا نگه دارد، ...
نویسنده: ساناز عظیمیپور چگونه به جهانی چنین متزلزل تکیه کنم؟ این سوالی است که احتمالا بارها از خود پرسیدهایم. سوالی که بعد از هر تجربه ازدستدادن، ناکامی یا در مواجهه با خشونت موجود در جهان از خود میپرسیم. سوالی که پاسخی برای «چگونه تک...
از متن «در باب مبارزات رابطهای زنان زندانی و امکان تخیل آینده بدیل»، نوشته هاله میرمیری: حرفهای صاد حواسم را نسبت به هر صدایی که از درون زندان بیرون میآمد جمعتر کرد. متمرکز شدم بر «روایات توصیفی» از ستمهای چندلایه و تاخورده بهروی ی...
نویسنده: نَشیبا زنی با دامن مشکیِ نسبتاً کوتاه و بلوزی قرمز، در لانگشات از مخاطب دور میشود. زن علاوه بر اینکه چهره ندارد، از مخاطب دور میشود و با «رفتنِ» او داستان «آغاز» میشود. برای درک و دریافت معنای «کنشِ» «شلاق خوردنِ» رؤیا ما چارهای نداریم ...
نویسنده: میم روزی که یک ویدئوی مهیب از مترو چهارراه ولیعصر در موبایلم دیدم، تهران نبودم و در شهری مسافر بودم که تصویر همهچیزش در برابر چشمانم آرام و ساکت در جریان بود؛ آسمان آبیاش، دریای سبزآبیاش، سرهای آزاد و رهای زنهای حاضر در خیابانهایش، همه...
نویسنده: ترانه مقاومت در ناممکنترین لحظهها، در ناممکنترین بزنگاهها، در لحظهای میان واقعیت و خیال ممکن میشود. در لحظهای که هزاران دلیل مادی و واقعی میگویند «نمیشود» اما فریادی طغیانگر از پشت تمام «نمیشود»ها میگوید: «میدانم، اما من میخوا...