دیدبان آزار

نگاهی به مبارزات زنان فلسطین

مبارزان پایدار و ناپیدا

ترجمه و تلخیص: فهیمه میری

ناظران بیرونی اغلب تمایل دارند چهره غزه را «مردانه» تصور و تصویر کنند؛ جنگجویانی با ریش‌های بلند، عضو گروه حماس یا مرد جوانی که در آن سوی حصار مرزی سنگ پرتاب می‌کند. روایت غربی از مبارزات فلسطینی در رسانه‌ها غالبا اینگونه و فاقد تصدیق نقش حیاتی زنان در مقاومت است. این تصویرسازی در حالی است که زنان فلسطینی، چه در غزه و چه در کرانه باختری، حضور چشمگیری در تاریخچه مقاومت این مناطق دارند. آنها همواره در اعتراض به اشغال فعالیت داشته، به عنوان ستون فقرات یک جامعه پراکنده و تضعیف‌شده، در شکل‌دهی مبارزات نقش‌آفرینی کرده‌اند و حتی ساختارهای پدرسالارانه ریشه‌دار در فرهنگ و مذهب نیز آنها را از این حضور بازنداشته است.

مشارکت زنان فلسطینی در مبارزات ملی با ظهور آرمان فلسطین درواقع در اواخر قرن نوزدهم و زمان ساخت اولین مستعمرات یهودی آغاز شد. اولین فعالیت سیاسی قابل‌توجه این زنان در شهر افولا در سال 1893 بود، زمانی که آنها علیه ساخت یک شهرک جدید یهودی در این منطقه تظاهرات کردند. از آن زمان به بعد، این حضور به شکل‌های مختلفی ادامه یافت؛ گاهی به شکل تظاهرات و اعتراض‌های مدنی و گاهی در قالب فعالیت‌های مسلحانه. در عین حال،‌ واقعیت این است که در اغلب این دوران، زنان فلسطینی همزمان در دو جبهه مبارزه کرده‌اند؛ مبارزه برای آزادی ملی و تلاش برای به‌دست‌آوردن برابری جنسیتی.

 

 

مقاومت در برابر کنترل بریتانیا

«قیمومت فلسطین» یک موجودیت ژئوپلیتیک بود که در سال‌های ۱۹۱۷ تا ۱۹۴۸ در منطقه فلسطین و به‌عنوان بخشی از تقسیم‌بندی امپراتوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول و به سرپرستی امپراتوری بریتانیا تشکیل شد. در آن دوران،‌ بریتانیا و فرانسه، کل منطقه را طبق توافق‌نامه سایکس–پیکو بین خود تقسیم کردند که این برای اعراب به منزله خیانت بود. مشکل دیگری که قضیه را از این نیز پیچیده‌تر می‌کرد، بیانیه بالفور بود که به یهودی‌ها قول می‌داد بریتانیا از آنها برای فراهم‌کردن خانه‌‌ای ملی پشتیبانی کند. در چنین شرایطی، زنان فلسطینی دوشادوش مردان علیه این کنترلگری چندجانبه بر کشورشان اعتراض کردند، موسسات اجتماعی تشکیل دادند و به حضور سیاسی پرداختند.

طی همان دوران بود که طرب عبدالهادی، فمینیست فلسطینی، کنگره زنان عرب فلسطین را تاسیس کرد. اولین جلسه کنگره زنان عرب فلسطین در خانه عبدالهادی در بیت‌المقدس روز 26 اکتبر 1929 برگزار شد؛ رویدادی که از آن به عنوان اولین حضور رسمی ورود زنان فلسطینی به عرصه سیاست یاد می‌کنند. او همچنین یک سازمان‌دهنده فعال در گروه مشابهی به نام انجمن زنان عرب بود که در سال 1929 تاسیس و به برجسته‌ترین سازمان فمینیستی در فلسطین تبدیل شد. این انجمن پس از کشته‌شدن 9 زن فلسطینی در اعتراض‌های دیوار غربی در سال 1929 در بیت‌المقدس شکل گرفت. این اتحادیه‌ها تلاش‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ملی متعددی از جمله برنامه‌ریزی و سازماندهی تظاهرات و نوشتن نامه به رهبران عرب برای حمایت از فلسطینیان را آغاز کردند.

در یکی از اقدامات، طرب عبدالهادی به‌عنوان یکی از اعضای انجمن زنان عرب، در آوریل 1933 طی دیدار با یک ژنرال بریتانیایی گفت: «زنان عرب می‌خواهند شما این را به خاطر بسپارید و به دولتتان بگویید... مادران، دختران و خواهران قربانیان عرب در اینجا جمع شده‌اند تا به جهانیان درباره خیانت انگلیس شهادت دهند. ما می‌خواهیم همه اعراب به یاد داشته باشند که انگلیسی‌ها عامل رنج ما هستند و باید از آن درس عبرت بگیرند.»

 

طرب عبدالهادی

 

همچنین در نمونه‌ای دیگر از این مقاومت زنانه،‌ صبحی بیادسه، مورخ فلسطینی، در کتابش رویدادی را یادآور می‌شود که روستاییان برای او نقل کرده‌اند. بنا به نوشته او، در دوران قیمومت بریتانیا بر فلسطین، انگلیسی‌ها در سال 1936 روستای بقاع غربی را گلوله‌باران کردند، سپس ارتش همه مردان روستا را به اسارت درآورد و منجر به این شد که زنان شبانه با فرزندانشان به سمت پادگان‌های نظامی بروند. اگرچه این زنان معترض تنها به سنگ مسلح بودند، موفق شدند درخواستشان برای آزادی مردان روستا از دست ارتش را تحقق ببخشند.

در این میان، علاوه بر انجمن‌ها و اتحادیه‌هایی با فعالیت‌های مدنی، سازمان‌های زنان مسلح نیز شکل گرفت. سازمان زهرات العقوان (گل‌های داوودی) یکی از این نمونه‌ها است که در ابتدا به‌عنوان یک سازمان اجتماعی در سال، 1933 از سوی دو خواهر به نام‌های محیبه و عربیه در شهر یافا تاسیس اما در ادامه به یک گروه مسلحانه تبدیل شد. این تبدیل شیوه مبارزه زمانی رخ داد که محیبه شاهد شلیک یک تک‌تیرانداز تحت فرمان بریتانیا به سر یک پسربچه فلسطینی بود که در آغوش مادرش قرار داشت. زهرات العقوان تا زمان سقوط یافا در سال 1948 در مبارزه با باندهای مسلح یهودی شرکت داشت، تا این‌که بیشتر جمعیت فلسطینی شهر پاکسازی قومی شدند، از جمله محیبه که بقیه عمرش را به‌عنوان پناهنده در اردن گذراند.

 

همراهی برای تحقق آرمان فلسطین

پس از فرازوفرودهای فراوان و درنهایت تشکیل دولت اسرائیل در سال 1948، که بیشتر فلسطینی‌ها را مجبور به فرار و تبعید کرد، زنان باز هم نقش کلیدی‌ را در استمرار مبارزات -هم به‌عنوان محافظ خانواده‌هایشان و هم به‌عنوان منبع حفاظت و اشاعه‌ فرهنگ و هویت ملی-  بر عهده داشتند. این نقش به این دلیل حیاتی بود که فلسطینی‌ها در هرکجای دنیا که بودند، می‌خواستند آنچه را که رخ داده بود در خاطر نگه دارند و همچنان بر حق بازگشت به وطن‌ پافشاری کنند. اغلب زنان بودند که خاطراتشان از فلسطین و اشغال آن را به نسل‌های بعدی منتقل کرده و آتش مبارزه را شعله‌ور نگه می‌داشتند.

شرایط سخت آن دوره مانع از فعالیت‌های سیاسی می‌شد. پاکسازی قومی حدود ۸۰۰ هزار فلسطینی (دو سوم جمعیت بومی) به‌دست نیروهای اسرائیلی، به فروپاشی بیشتر اقتصاد و زندگی اجتماعی در فلسطین منجر شد. پس از آن، تا سال 1967 هیچ تشکل رسمی اتحادیه‌های زنان وجود نداشت و تشکل‌های غیررسمی محدود به طبقات نخبگان بودند. در دهه 1960 با ظهور یک جنبش آزادی‌بخش فلسطین که مصمم به بازپس‌گیری میهن از دست رفته بود، برخی از زنان به فعالیت‌های ستیزه‌جویانه‌تری رو آوردند و از طریق عضویت در جناح‌های سیاسی اصلی فلسطین، بیش از گذشته وارد عرصه سیاست رسمی شدند.

 

لیلا خالد

 

اگرچه جامعه فلسطین محافظه‌کار بود و زنان و دختران را از ورود به آنچه غیرسنتی تلقی می‌شد بازمی‌داشت، در آن زمان بسیاری از زنان جوان‌ شکل جدیدی از رهایی را از طریق آموزش و بسیج سیاسی پیدا کردند. پس از شکست در جنگ شش‌روزه ژوئن 1967، بعد از آن‌که کرانه باختری، نوار غزه، بلندی‌های جولان و صحرای سینا از سوی اسرائیل اشغال شدند، مقاومت فلسطین تشدید شد و مبارزه مسلحانه بر همه اشکال مدنی ارجحیت یافت.  مشارکت ملی زنان در آن دوره، نه‌تنها در مقاومت مسلحانه، بلکه در کارهای اجتماعی و امور سازمانی مخفی در کرانه باختری و نوار غزه ادامه یافت.

از زنان سرشناس آن دوره می‌توان به لیلا خالد اشاره کرد؛ زنی که دو هواپیمای مسافربری را به نمایندگی از جبهه مردمی برای آزادی فلسطین ربود و به چهره‌ای آشنا در رسانه‌های غربی تبدیل شد. شادیا ابوغزاله، یکی از اعضای فعال جبهه مردمی برای آزادی فلسطین نیز یکی دیگر از نمونه‌های مشارکت زنان در مبارزات مسلحانه است. او که از ترک فلسطین امتناع کرده بود، در نوامبر 1968 در زادگاهش نابلس در سن 19‌سالگی به دلیل انفجار تصادفی بمبی که آماده می‌کرد کشته شد. دلال مغربی، یکی از اعضای شاخه مسلح فاتح نیز از زنان سرشناس دیگری است که در سال 1978، پس از ربودن اتوبوسی که از حیفا به سمت تل‌آویو در حرکت بود، در عملیاتی که به‌عنوان عملیات جاده ساحلی شناخته شد، جان باخت.

 

نقش زنان فلسطینی در انتفاضه اول

هنگامی که انتفاضه اول –معروف به انقلاب سنگ– در سال 1987 آغاز شد، زنان، مردان و حتی کودکان فلسطینی تلاش‌های مشترکی را برای مقاومت در برابر اشغال سرزمین خود انجام دادند. اگرچه شوک غیرمنتظره انتفاضه اول برای اسرائیل، درنهایت منجر به سرکوب و قتل عام گسترده‌ فلسطینی‌ها شد، به اعتقاد ناظران، نقش قدرتمند زنان فلسطینی در این مبارزه، در حافظه جمعی به یادگار می‌ماند زیرا اسرائیل را در آستانه فروپاشی قرار داد. در آن زمان، هنگامی که نیروهای اشغالگر اسرائیل یک کمپین دستگیری، تبعید و اعدام دسته‌جمعی را علیه مردان فلسطینی آغاز کردند، زنان به‌سرعت پا به عرصه گذاشتند تا خلاء در رهبری انتفاضه را پر کنند. تمام بخش‌های زنان جامعه فلسطینی شامل نسل‌های مختلف، جناح‌های سیاسی و طبقات گوناگون بسیج شدند. زنان فلسطینی از همه اقشار به‌طور ناگهانی مسئول سازماندهی تجمع صدها هزار نفر در تلاشی هماهنگ علیه استعمار و اشغال اسرائیل شدند. آنها در عین حال شروع به اعتصابات سیاسی گسترده کردند که شامل امتناع از پرداخت مالیات و همچنین تحریم کالاها و محصولات اسرائیلی می‌شد.

 

 

زنان فلسطینی در دوران انتفاضه بیش از گذشته از روش‌های نوآورانه بهره گرفتند. آنها برخلاف قوانین محدودکننده اسرائیل، باغ‌هایی را ایجاد کرده، تعاونی‌های کشاورزی راه‌اندازی کردند و به زنان آموزش دادند که غذای خود را تولید کنند. هر مسئله‌ای که در جریان انتفاضه پیش می‌آمد، زنان فلسطینی به‌سرعت راه‌حل‌هایی را برای آن پیدا می‌کردند. آنها حتی آموزش پزشکی دیدند و به‌دلیل افزایش خشونت اسرائیل علیه معترضان، تیم‌های پزشکی را برای ارائه مراقبت‌های اضطراری تشکیل دادند. این مقاومت‌ها ادامه داشت تا این که انتفاضه در سال ۱۹۹۱ میلادی آرام شد و با امضای پیمان اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادی‌بخش فلسطین به پایان رسید. امضای معاهده اسلو در سال ۱۹۹۳، روابط با اسرائیل را عادی‌سازی کرد، به خیزش مردمی پایان داد و اصول ملی خودمختاری، آزادی و عدالت را در ازای تثبیت قدرت سیاسی و اقتصادی وعده داده‌شده پذیرفت.

 

خطاب قراردادن جهان

اگرچه زنان در جریان انتفاضه و پیش از آن،‌ در سازمان‌های غیردولتی و جامعه مدنی فعال بودند، مشارکتشان در دولت تازه ‌تشکیل‌‌شده خودگردان فلسطین ضعیف و به حاشیه رانده شد و فرصت‌های شغلی محدودی در اختیار آنها قرار گرفت. پس از آن هم، زنان فلسطینی باز دست از مبارزه به شیوه‌های گوناگون برنداشتند و این بار اقدام‌هایی برای گفتگو بین زنان فلسطینی و اسرائیلی صورت گرفت. در ژوئیه 2006، اعضای کمیسیون بین‌المللی زنان برای صلح عادلانه و پایدار فلسطینی-اسرائیلی (IWC) یک جلسه اضطراری در آتن تشکیل دادند. آنها از جامعه جهانی خواستند که در این زمینه مداخله کند و تاکید کردند: «غیرنظامیان، عمدتا زنان و کودکان، هرروز بهای این دور باطل انتقام و مقابله‌به‌مثل را می‌پردازند. گذر زمان خطر بزرگی است... اگر امروز اقدامی صورت نگیرد، فردا خیلی دیر است.» اگرچه هیچ قطعنامه‌ای از این فراخوان یا فراخوان‌های مشابه به‌دست نیامد، ابتکارهایی که زنان دو طرف منازعه در آن حضور داشتند، اقدام امیدوارکنندهای ارزیابی می‌شد.

 

 

شدتگرفتن رویارویی مسلحانه

چنین فعالیتهایی با شروع انتفاضه دوم که با عنوان انتفاضه الاقصی نیز شناخته می‌شود پایان یافت. در آن زمان، مقاومت دیگر یک تلاش مشترک و مدنی برای همه بخش‌های جامعه نبود، بلکه یک رویارویی مسلحانه بود. در چنین شرایطی،‌ زنان از افزایش سطح خشونت و کاهش امنیت غیرنظامیان به‌شدت آسیب دیدند. در میان غیرنظامیان،‌ این زنان بودند که بیش از همه احساس امنیت را از دست داده بودند. دخترانی که از خانه به مدرسه و دانشگاه می‌رفتند نگران بودند که در پست‌های بازرسی ارتش اسرائیل مورد آزار و اذیت قرار بگیرند. در نتیجه بسیاری از والدین دختران خود را در خانه نگه داشتند و با ترک تحصیل، سن ازدواج دختران کاهش پیدا کرد.

از سوی دیگر، با وخیم‌شدن وضعیت اقتصادی، زنان فرصت‌های کمتری برای اشتغال داشتند. همزمان،‌ زنان بیش از گذشته نگران سلامتی و زنده‌ماندن فرزندانشان شدند و سطح اضطراب در آنها به‌شدت افزایش یافت. با شدت‌گرفتن کنترل اسرائیل، بسیاری از فلسطینی‌ها احساس کردند که دیگر کنترلی بر زندگی‌ خود ندارند. تحت یک رژیم خشن و سرکوبگر، مبارزه‌های سیاسی دشوارتر شد و احزاب فلسطینی ضعیف و بی‌اثر به نظر رسیدند. در آن شرایط بود که برای عده‌ای به نظر می‌رسید جنبش اسلام‌گرای حماس شکل قاطع‌تری از مبارزه ارائه می‌دهد و بسیاری از زنان جذب سازمان‌دهی این گروه شده و در مقام مبارزان حماس برآمدند (هدف مترجم صرفا نگاهی تاریخی به مبارزات زنان فلسطینی است و این به معنای تایید گروه و جناح خاص یا شیوه‌های مبارزه نیست).

 

طالعات: پیوند میان رهایی زنان و رهایی فلسطین

روز 26 سپتامبر  سال 2019، زنان و اجتماعات فلسطینی در فلسطین، فلسطین اشغالی، لبنان و جمعیت مهاجران فلسطینی با یک‌دیگر اعلام هم‌‍‌بستگی کرده و به خیابان آمدند تا در برابر تمامی اشکال خشونت علیه زنان اعم از خشونت کلامی، خشونت فیزیکی، خشونت خانگی، خشونت روانی و خشونت سیاسی اعتراض کنند. این اعتراضات تاکید داشتند که آزادی فلسطین در گرو آزادی زنان فلسطین است. فراخوان این تجمع توسط «طالعات»، کلکتیو زنان فلسطینیِ ساکن در فلسطین و سراسر فلسطین اشغالی، داده‌ شد. این تجمع در ابتدا واکنشی بود به زن‌کشی وحشیانه‌ای در اواخر ماه آگوست، زمانی که اسراء غریب، دختر بیست‌و‌یک‌ساله فلسطینی به دست خانواده‌اش به قتل رسید. اعتراضات خیابانی در شهرهای حیفا، رام‌الله، یافا، بیروت،الطیبه، بیت‌المقدس، عرابه، الجیش و همچنین بیروت و برلین برپا شدند.

 

26 سپتامبر، رام‌الله

 

«ریا الصناح»، فعال و پژوهش‌گر فلسطینی حوزه زنان و یکی از اعضای کلکتیو طالعات، انگیزه این اعتراضات خیابانی را اینگونه توضیح داد: «ما می‌خواهیم برای همگان روشن کنیم که زنان توسط یک هیولای بیرونی مورد تعرض و خشونت قرار نمی‌گیرند، اغلب اوقات این خشونت در خانه که اتفاقا فضایی امن انگاشته می‌شود و توسط اعضای خانواده بر زنان وارد می‌شود. ما تاکید می‌کنیم که مساله زنان نمی‌تواند از سایر حوزه‌های سیاسی جدا باشد بلکه محور اصلی مقاومت‌های رهایی‌بخش سیاسی و اجتماعی است. ما رهایی‌بخشی در تمامی حوزه‌های سیاسی و اجتماعی را در گرو آزادی  زنان می‌دانیم، رسیدن به مطالبات برابری‌طلبانه در هیچ حوزه‌ای به شکلی تک‌افتاده ممکن نیست.»

اعضای گروه طالعات باور داشتند که که مبارزه برای آزادی زنان نباید تا فرارسیدن رهایی ملی فلسطین به تعویق بیفتد. این جنبش رهایی ملی را به گونه‌ای بازتعریف کرد که مترادف با رهاییِ فراگیرهمگان باشد. در گفتمان مقاومت فلسطین، مسئله زنان عموما امری حاشیه‌ای است. درواقع باور عمومی بر این قرار است که تا زمانی فلسطین تحت اشغال است، سخن‌گفتن از فمینیسم و حقوق زنان، حاشیه‌ای و حتی نوعی خیانت به مبارزه ملی است. اهمیت رویکرد طالعات، در به‌چالش‌کشیدن همین نگاه و هدف‌قراردادن هم‌زمان استعمار و بنیادگرایی است.

 

جنگ هفتم اکتبر حماس و اسرائیل

بروز وضعیت جنگی کنونی و ادامه درگیری خونبار میان حماس و اسرائیل، زنان غزه را بیش از گذشته با خطرهای گوناگون مواجه‌ کرده است و با این حال آنها باز هم با نقش‌های مراقبتی تلاش می‌کنند خانواده‌ها را از آسیب‌های بیشتر در امان نگه دارند. داده‌های ارائه‌شده از سوی سازمان ملل نشان می‌دهد که تا روز پنجم دسامبر ۲۰۲۳ تنها در نوار غزه ۴۸۸۵ زن جانشان را از دست داده‌اند، ۹۵۱ هزار و ۴۹۰ زن و دختر خردسال مجبور به جابجایی اجباری شده‌اند، دو هزار و ۷۸۴ زن همسرانشان را از دست داده‌اند و این نبرد در حالی ادامه دارد که ۵۰ هزار زن در نوار غزه باردارند.

 

 

افزون بر اینها زنان غزه با احساس ناامنی مبنی بر احتمال خشونت جنسی از سوی سربازان و طیف دیگری از مشکلات ناشی از جنگ هم مواجه‌اند. آمارها بیانگر این است که زنان و دختران غزه بر اثر حمله‌های مداوم، آوارگی‌ و همچنین اختلالات اجتماعی و مشکلات اقتصادی زیر بار فشارهای تحمل‌ناپذیری قرار دارند. ناامنی غذایی، کمبود مراقبت‌های بهداشتی و پزشکی، ناامنی روانی و احساس ترس نسبت به تصمیم‌های اساسی که خودشان در آنها دخیل نیستند، بار سنگین مسئولیت نگهداری از فرزندان، مراقبت از افراد مجروح و بیمار خانواده، نگرانی برای همسران و فرزندان درگیر جنگ و بسیاری از موضوعات دیده و نادیده‌ دیگر، زنان غزه را تحت فشارهای مضاعف قرار داده است. با‌این‌همه، در میان انبوهی از خون، خشم، خشونت و تاریکی روزهای پیش‌رو، زنان فلسطینی تلاش می‌کنند همچنان نمادی از قدرت، امید و شفقت باشند و تصویری شجاعانه از مبارزه به دنیا ارائه کنند. آنها هرشب در گوش فرزندانشان زمزمه می‌کنند که روز دیگری صلح از راه خواهد رسید بی‌آنکه حقیقتا اطمینان داشته باشند طلوع فردا را خواهند دید.

 

منابع:

Open Democracy

The Conversation

New Arab

UN Women

Meidaan

 

 

منبع تصویر: The Palestinian Museum Digital Archive

مطالب مرتبط