۲۴ ساعت از ضربآهنگ نفسها و زمزمههای داخل تخت نگذشته بود که داشتم فکر میکردم مردان چه بیمسئولیتی ماتمآوری در روابط جنسی یکشبۀ گذرا دارند. درواقع با گذشت یک روز از آن مهمانی بین تن من و آن مرد، متوجه نابرابری شده بودم که در نظرم همه شبهای طوفانی با مردان زندگیام را به مراسم خاکسپاری تبدیل کرده بود. حرفی که میخواهم بزنم این است: حتی اگر زن مجردی باشید که شانس تحصیل، پیدا کردن شغل و جداشدن از خانواده را داشتهاید که روابط سرخوش یکشبه یا همان «وان نایت استند» را ترجیح داده، باز پایتان داخل یک مرداب عمیق دیگر گیر است.
نمیخواهم مانند محافظهکاران سنتی کاسه کوزه را بشکنم، فقط سعی دارم چیزی را توصیف کنم که در زندگی زنان مجرد با رابطههای آزاد در اطرافم بارها دیده و شنیدهام ولی کمتر به صورت عیان از آن حرف زده شده است. کنجکاوی، ماجراجویی و حرارت رابطههای آزاد گذرای یک شبه در روابط دگرجنسگرایی، تا چهاندازه بین بدن زنانه و مردانه برابر است؟ این شبنشینیهای طربناک حتما برای زنان زیادی هم لذتبرانگیز بوده که آن را انتخاب میکنند اما پشت بیشتر آنها، سایهای از نابرابری وجود دارد که سهم زنان را از این عیشونوش کمتر میکند. «وان نایت استند» (که ای کاش برایش معادلی فارسی داشتم) اغلب به رابطههای جنسی بدون تعهدی گفته میشود که بدون شک نویسنده قصد ندارد کلیت آن را زیر سوال ببرد اما خواه ناخواه زنان را با مشکلات و خطرهای متنوعی از بارداری ناخواسته، آسیب قرصهای معروف به اورژانسی و تنشهای دیگر روبرو میکند که مردان اغلب از آن بیخبر میمانند.
بیایید یکییکی پیش برویم: مردی را تصور کنید که بعد از رابطه جنسی متوجه میشود کاندوم داخل مجرای داخلی گردن رحم زن مانده است. اینجا شما با دو مشکل روبرو هستید: اول درآوردن کاندوم و دوم خطر بارداری. نه کسی میتواند برایتان آن را دربیاورد و نه کسی میتواند به جای شما خطر بارداری را دور بزند. اگر همان لحظه آن را در نیاورید، فردا با خاموششدن عطش جنسی، راه بستهتر و دسترسی به اعماق این گردنه سختتر میشود. پس تازه بعد از یک همآغوشی که بهتر است صحبت درباره کیفیت آن را عقبتر بیاندازم، باید دستبهکار شوید و دنبال گمشدهتان بگردید. اگر پیدا نشود؟ عفونت میکنید. پس تا راه ورودی تنگ نشده، باید عملیات جستوجو را ادامه دهید؛ نگران نشوید: جوینده یابنده است. اما نکته دردناک این عملیات جستوجو این است که شریک شما در بهترین حالت فقط یک نظارهگر باقی خواهد ماند. دقت کنید: در بهترین حالت. در بسیاری از روابط یکشبه یا کسی دیگر سراغی از لاتکس شخصیاش در بدن شما نمیگیرد و یا اگر هم سوال کند بیشتر برای این است که ببینند آیا هیچ قرص ضدشورشی برای مقابله با تحرکات طغیانگران رهاشده داخل اندام جنسیتان مصرف کردهاید یا نه.
در روابط یکشبه قاعده همین است که کسی با فرد دیگر کاری نداشته باشد، چیزی از او نخواهد و بگذارد عیش آن شب، در همان شب تمام شود؛ اما آیا واقعا برای ما زنان همین اتفاق میافتد؟ آیا زنان نقش برابری در این مهمانی طربناک با مردان دارند؟ برای ما هم جشن و سرور همان شب تمام میشود؟ نه. فرقی ندارد روش پیشگیری چه بوده، در هر صورت تا زمان پیدا شدن لکههای خون عادت ماهیانه، تن ما میلرزد که چه سرنوشتی در انتظارمان است. اینجا جای ملامتی برای مردان نیست، بدنمان همین است. ولی آیا منصفانه است که به تنهایی مسئول همه اضطرابهای سکس یکشبه باشیم؟ حالا اگر ناخواسته باردار شوید چه اتفاقی میافتاد؟ حتی اگر مردی همراه خود داشته باشید، باز سقط مسئلهای زنانه است. حتی اگر در چرخیدنها و راهرفتنهای پشت سر هم بعد از خوردن قرص زیر بغلتان را بگیرد، حتی آنجا که از حال میروید و میدانید شریکی هست که برایتان آب قند درست کند، باز هم مسئله، مسئله زنانه یا مسئله بدن منتسب به زنان است. گلولۀ خونی از بدنتان بیرون میآید که باید شادتان کند اما غول سیاه غم و تنهایی روی کولتان سوار میشود که تا مدتها شما را بابت همان گلولۀ خون سرزنش میکند. حالا دیگر تصور کنید که شریکی هم نباشد؛ این تجربه به مراتب فردیتر، هزینهبر و عذابآورتر خواهد شد که در حلقه بین زنان و در نهایت دوستان آنها باقی میماند.
بیشتر بخوانید:
«مخفیکاری هنگام رابطه جنسی» مصداق تجاوز است
گفت گریه نکن تا زود کارم را تمام کنم
بیایید روایتهای دیگری از این نابرابری بخوانیم: در سالهای گذشته سه نفر از اطرافیانم ماجراهایی از ابتلای خود به اچپیوی تعریف کردهاند که در همه آنها یک عنصر مشترک بوده: در همه آنها مردان همبسترشان با وجود آگاهی از این بیماری، آن را پنهان کرده بودند. فارغ از غیراخلاقی بودن این پنهانکاری، این کار جنبه غیرمنصفانه دیگری هم دارد. پزشکان میگویند که اچپیوی برای زنان خطرناکتر از مردان است. چرا که این بیماری اگرچه میتواند منجر به شکلگیری طیف مختلفی از سرطانها برای هم مرد و هم زن شود اما سرطان دهانه رحم در بین همه آنها بیشتر شایع است. علاوه بر این، اچپیوی میتواند تهدیدی برای شکلگیری سرطانهای مقعد به صورت مشترک در بین زنان و مردان باشد اما باز بر اساس یافتههای علمی، احتمال ابتلا این نوع سرطان باز هم در بین زنان بیشتر از مردان بوده است. همچنین سرطان آلت تناسلی مردانه هم بیماری دیگری است که میتواند بعد از اچپیوی شکل بگیرد اما باز میزان شیوع این بیماری بسیار کم (با احتمال پایینتر مرگ) بوده است. پس سرطان دهانه رحم، چهارمین سرطان رایج در بین زنان است، آنهم در حالی که همگی موارد آن، بر اثر اچپیوی در بدن زنان ظاهر شده؛ اما انواع دیگر سرطان که از آنها نام بردم، کمتر به دلیل اچپیوی در بدن افراد ظهور کردهاند و دلایل دیگری هم جز این ویروس داشتهاند.
به خود روز ماجراجویی برگردیم. در رابطههای جنسی گذرا و بدون تعهد، حتی اگر با آغوش باز هنجارشکنی را بغل کنید و سدهایتان را برای یک گشتوگذار لذتبرانگیز بشکنید، باز احتمال زیادی دارد که انتهای این ماجراجویی، خموده و سرافکنده به تنهایی خود برگردید. ماجرا این است که بسیاری از زنان ارگاسم را با دخول تجربه نمیکنند. برای یک لذت تمامعیار باید از قبل ذهنشان را آماده کنند، یا باید قبل از رابطه جنسی تا اندازه زیادی برانگیخته شوند. حتی در موارد زیادی با یک پیشمهمانی باشکوه قبل از بزم دونفره هم به ارگاسم نمیرسند. در رابطههای جنسی، بدن منتسب به زنان بعضا تبدیل به پازل سخت و ناشناختهای میشود که فقط با گذشت زمان میتواند به انتهای آن لذت جنسی مطلوب برسند. زمان، اما همان چیزی است که در «وان نایتها» پیدا نمیشود. اینجا فرصتی برای آزمون و خطا نیست؛ اگر آن شب موفق شدید، شدید. در غیر این صورت باید آنقدر شانستان را با روابط مختلف و روشهای متفاوت همآغوشی امتحان کنید تا حداقل خودتان پیچوخمتان را پیدا کرده و بفهمید چطور به انتهای آن عیش میرسید. دوستانی داشتهام که میگویند در نهایت بعد از گذراندن وقت زیاد، وقتی باز هم نمیتوانند به سرزمین ناشناخته اوج لذت جنسی نزدیک شوند، از ترس تعجب شریک جنسی خود تظاهر میکنند. دوستی میگفت در همه روابط یکشبه خود تظاهر (فیک) میکند. برخی دیگر از ما فداکاری میکنیم و از حق خودمان برای داشتن یک لحظه باشکوه میگذریم تا هر بار از حیرت مرد بابت ارضانشدن از خود و بدنمان خجالتزده نشویم. اتفاقی که برای بدن ما در تخت میافتد شبیه فوتبالیستی است که در تلاش اول و دوم نمیتواند پاس گل همتیمیاش را وارد دروازه کند و از پاس سوم به خاطر ترس قضاوتهای آن بازیکن، بازی را به حریف واگذار میکند.
در رابطههای یکشبه الگوی پرتکراری از مردانی وجود دارد که سکس را به شیوه بازیگران فیلمهای پورنوگرافیک روی صحنه به نمایش در میآورند. مثلا زمانی که زنان به لحاظ ذهنی آماده نشدهاند، اصرار میکنند که آنها را به سمت تخت ببرند و ماموریت آخر را همان دقایق اول تمام کنند. آنها شروع طوفانی و ناگهانی را اغلب ترجیح میدهند. معمولا به خاطر اینکه اولین بار است با هم روبرو میشوید، ایدهای از جزییات و حساسیتهای بدن شما ندارند (که خب نباید هم داشته باشند) ولی ماجرا وقتی غیرمنصفانه میشود که این ناشناختهبودن باعث میشود تلاش کمتری کنند و طوفان را به نفع خودشان به پایان برسانند. همه چیز به نفع آنهاست؛ نه میدانند و نه میتوانند بدانند که برای اولینبار دقیقا با بدن شما باید چه کنند. ادعا ندارم این حکم برای همه زنان و حتی مردان صدق میکند و بیشتر این حرفها حاصل تجربه معاشرت با دوستانی بوده که روابطی مشابه خودم داشتهاند.
شاید نوشتن این یادداشت برای من که در ایران زندگی میکنم و با هزار مدل سلطه و تبعیض و خشونت روبرو هستم در نگاه اول خندهدار باشد؛ اما هر کسی سزاوار این است که دنیا را از چشم خودش برای دیگران توصیف کند. از جایی که من نشستهام و به دنیا نگاه میکنم، تلخی این روابط یکشبه برای ما زنان این است که با وجود پذیرفتن خطرهایی که هنجارشکنی میتواند برایمان داشته باشد، آن هم در جامعهای که حتی حضور زن مطیع را هم برنمیتابد، همیشه به مراتب سهم کمتری از آن مهمانیهای طربناک نصیبمان میشود. سهمی که با یک مسئولیتپذیری ساده یا همدلی دوستانه میتواند بار تشویش این فرایند را برایمان سبکتر کند.