نگین باقری: تفکیک جنسیتی شما را به یاد چه چیزی میاندازد؟ ورودیهای جدا شده زنان و مردان؟ تابلوهای برادران و خواهران؟ اگرچه نماد تفکیک جنسیتی همین باشد اما درواقع چیزی فراتر از اینهاست. بارزترین اتفاقی که با اعمال تفکیک جنسیتی رخ میدهد جدا شدن بعضی از کلاسها است اما در واقع در سایه این سیاست، تنشهای دیگری شکل میگیرد. تنشهایی که در یادداشت زیر به چند بعد آن اشاره خواهم کرد:
هزینههای فردی
شاید ابتدا کلاسها جدا شود، ورودیهای جداگانه بسازند اما این نظارت با شروع تفکیک جنسیتی بسیار پیشتر خواهد رفت. کم کم صندلیهای پارکها زنانه و مردانه میشوند، پیادهروها، پاتوقها زنانه و مردانه شده و تخطی از آن با هزینههای سنگین همراه خواهد بود. تفکیک جنسیتی تا سطح روابط بین فردی هم کشیده میشود. مهمترین چیزی که از آن زمان به یادم مانده پسری است که تنها ورودی مرد یکی از گرایشهای جامعهشناسی در سال ۸۷ بود و به خاطر اینکه شبکه روابطش را تنها دختران کلاس تشکیل میدادند به کمیته انضباطی احضار شد. سوال اصلی جلسه کمیته انضباطی او این بود که چرا با دخترها معاشرت میکنی؟ همین سوال به ظاهر خندهدار فارغالتحصیل شدن او را یک ترم عقب انداخت؛ او یک ترم تعلیق شد.
تداوم دیگریسازی از جنسیت
به غیر از هزینههای فردی که احتمالا همدورهایهایم خاطرات و تجربههای متنوع بیشتری از آن دارند، تبعات تفکیک جنسیتی فراتر است. در دانشکده علوم اجتماعی به وضوح تعداد مردان کمتر از زنان بود و با تفکیک جنسیتی مشکلات برای به حد نصاب رسیدن کلاسهای مردان بیشتر میشد. به همین خاطر گاهی آنها در کلاسهای خصوصی با ۱۰ دانشجو مینشستند و کلاسهای دختران با ۳۰ تا ۴۰ نفر برگزار میشد. اینگونه حداقل در ظاهر امتیازی برای مردها به وجود میآمد تا شانس حضور در کلاس کمجمعیت را داشته باشند اما مگر جز این بود که کلاسهای علوم انسانی نیاز به حضور جنسیتهای متفاوت داشت؟ به همین دلیل این سیاست عملا به نفع هیچ کسی نبود. دانشی که قرار بود در این کلاسها منتقل شود یک آگاهی ابتر و ناقص بود که از سوی یک استاد غالبا مرد به تنها یک جنسیت انتقال داده میشد. به جای اینکه از محیطهای تک جنسیتی به کلاسهای دانشگاهی مختلط برسیم باز انگار در دبیرستان نشسته بودیم. کلاسها به جای اینکه محل رویارویی دو تجربه زیسته جنسیتی مختلف باشد باز به همان منوال مدرسه برگزار میشد. دانشگاه درحالی که میتوانست تا حدی باعث فروپاشی «دیگریسازی» که از سالها قبل در مدارس شکل گرفته بود بشود، باز با تفکیک جنسیتی به خلق «دیگری» ناشناختهای حول زن و مرد پرداخت.
درحاشیه ماندن زنان
زنانی که به دلایل متعددی تا قبل از آن اعتماد به نفس کافی برای نشان دادن تواناییهای خود را پیدا نمیکردند با کمک تفکیک جنسیتی باز به سپهرهای زنانه (این بار در قالب دانشگاه) پس زده میشدند. به یاد دارم دانشجویان زنی هم بودند که از این تفکیکها خوشحال میشدند چرا که دیگر هنگام کنفرانسها قرار نبود نگران تپق زدن، حالات بدن و یا مزهپرانیها باشند. دانشگاه به جای اینکه به آنها کمک کند تا از انحصار و گتوئیزه جنسیتی که سالها بر آنها تحمیل شده بود بیرون بیایند و خودشان را بروز بدهند، این اعتماد به نفس را هنگام رویارویی در کلاسهای غیرتکجنسیتی از دست میدادند. گویی باز هم تعریف جهان زنانه و مردانه در فضای تفکیک جنسیتی شده ناشناخته باقی ماند و نمیتوانست فرصتی برای کشیدن خط بطلان بر تصورات کلیشهای از جنسیت باشد. جهانی که سالها با کمک رسانهها، آموزش و پرورش و خانواده با ویژگیهای غیر واقعی به افراد تحمیل میشد میتوانست در دانشگاه ترک بردارد اما با تفکیک جنسیتی هیچ راهی نبود که این بیگانگی بشکند.
گم کردن کنشگران
تبعات این تفکیک جنسیتی برای ما معنای دیگری هم داشت. مهمترین کلاسهای تخصصیام مانند نظریه جامعهشناسی را در فضای زنانه گذراندم. کلاسهایی که میتوانست هم محلی برای خودنمایی دانشجویان از داشتههای فکریشان باشد تا پتانسیلهای آنها برای فعالیت جمعی را نشان دهد، یک دورهمی زنانه بود. برای مثال اردوهای شهری که قرار بود فرصتی برای نگاه جامعهشناسانه به شهر باشد باز هم تک جنسیتی برگزار میشد. در حالی در کلاسهای جامعهشناسی سیاسی مینشستیم که شنوندهای از جنسیت مخالفمان وجود نداشت. به همین ترتیب روی دیگر تفکیک جنسیتی خودش را در فعالیتهای جمعی و گروهی نشان میداد. پیوندهای جمعی بین دو جنسیت برای فعالیت جمعی در این فضا کمتر شکل میگرفت. اگرچه کنشگری در شرایط سال ۸۸ به طور کلی کار آسانی نبود اما به یاد دارم که در جمع ما که به سختی نشریهای (بدون مجوز) منتشر میکردیم تنها یک عضو مرد وجود داشت. تلاش برای فعالیت دانشجویی سختتر بود چرا که با تفکیک جنسیتی در کلاسها شناخت دانشجویان فعال سختتر میشد.
طرد زنان خوابگاهی از فعالیت دانشجویی
در نتیجه کلاسهای جدا افرادی را که اشتیاق بیشتری برای فعالیت داشتند به این سمت سوق میداد که برای کنشگری دانشجویی قرارهای خود را به خارج از دانشگاه منتقل کنند اما باز در این میان سهم زنان خوابگاهی نادیده گرفته میشد. یعنی سهم آنهایی که ساعت ۹ شب باید خودشان را به نگهبانی خوابگاه میرساندند تا حضورشان را روی کاغذ حضور و غیاب ثبت کنند. به همین دلیل برنامهها از سوی فعالان دانشجویی در غیاب زنان ریخته میشد چراکه بسیاری از زنان سهمی از دیدارهای بعد از کلاس در کافهها و پارکها نداشتند و اینگونه از بسیاری از تصمیمگیریها بیخبر میماندند. آنها چیزی از لابیگریها نمیشنیدند، سهمی از انجمنها و گروهها نمیگرفتند و کم کم حتی از فعالیت دانشجویی هم طرد میشدند. به همین ترتیب فعالان دانشجویی دست در دست سیستم سرکوب تفکیک جنسیتی زنان خوابگاهی را نادیده میگرفتند.
کنشگری دانشجویی قرارهای خود را به خارج از دانشگاه منتقل کنند اما باز در این میان سهم زنان خوابگاهی نادیده گرفته میشد. یعنی سهم آنهایی که ساعت ۹ شب باید خودشان را به نگهبانی خوابگاه میرساندند تا حضورشان را روی کاغذ حضور و غیاب ثبت کنند. به همین دلیل برنامهها از سوی فعالان دانشجویی در غیاب زنان ریخته میشد چراکه بسیاری از زنان سهمی از دیدارهای بعد از کلاس در کافهها و پارکها نداشتند و اینگونه از بسیاری از تصمیمگیریها بیخبر میماندند. آنها چیزی از لابیگریها نمیشنیدند، سهمی از انجمنها و گروهها نمیگرفتند و کم کم حتی از فعالیت دانشجویی هم طرد میشدند. به همین ترتیب فعالان دانشجویی دست در دست سیستم سرکوب تفکیک جنسیتی زنان خوابگاهی را نادیده میگرفتند.
منبع: نشریه دانشجویی انکار