حسین باستانی: «خانمی که میای فراخوان میزنی، میدونی دست امثال عبدالمالک ریگی به تو و دخترت و کَسوکارت میرسید [چی می شد]؟ شاید هم خوشت میاومد، شاید هم دوست داشتی..»
این اظهارات، اخیرا از یکی از شبکههای صداوسیما خطاب به رخشان بنی اعتماد کارگردان و فرزندش باران کوثری بازیگر سینمای ایران پخش شد. گوینده، محمدصادق کوشکی یک استاد نزدیک به حکومت بود که دعوت خانم بنی اعتماد برای بزرگداشت عمومی جانباختگان سقوط هواپیمای اوکراینی را -که با فشار وزارت اطلاعات لغو هم شده بود- نمیپسندید.
استفاده از استعاره «تجاوز جنسی» در رسانههای رسمی برای حمله به منتقدان سیاستهای حکومت ایران، اتفاق جدیدی نیست.
به عنوان نمونه از زمان شروع حضور منطقهای سپاه پاسداران در سوریه، بسیاری از مدافعان سپاه در مقابله با منتقدان این حضور در کشور، همین استعاره را به کار گرفتهاند؛ عمدتا با معرفی منتقدان به عنوان «بیغیرت»هایی که مشکلی با ورود داعش به کشور و تجاوز به نوامیس ندارند.
این در حالی است که چنین خطابهایی، لزوما متوجه منتقدان سپاه پاسداران یا سیاستهای منطقهای آن نبوده و چنان تفسیر مُوسّعی یافته که بعضا شامل هر منتقدِ منتسبان به سپاه هم شده است. به عنوان نمونه در مهر ۹۵، ابوالفضل قناعتی مدیرعامل سابق «موسسه سازندگی شهید همت قرارگاه خاتمالانبیا» و عضو سابق هیات رئیسه شورای شهر تهران، گفت خبرنگاری که در مورد واگذاری غیرقانونی املاک به تعدادی از اعضای شورای شهر افشاگری کرده، باید «یک هفته خواهرش دست داعش باشد تا بفهمد.»
در چنین فضایی، طبیعتا فعالان زنی که متهم به مخالفت با سپاه شدهاند به میزانی مضاعف در معرض توهینهای جنسی قرار گرفتهاند. تا آنجا که حتی دعوت یکی از معروفترین کارگردانهای سینمای ایران برای بزرگداشت جانباختگان هواپیمای اوکراینی، به همسویی با دشمنان سپاه تعبیر شده و این کارگردان، در تلویزیون هدف توهین صریح جنسی قرار گرفته است.
سعید قاسمی: «عزیزم، پسرم، دخترم، لجاجت نکن، و الّا میری اونجا [بازداشتگاه]، بعد یا می برندت سونا-جکوزی و اینها، یا اینکه نمی دونم اون کارهایی که، خدا نکنه اون کارهایی که آقای کروبی گفتن [شده باشد]... ولیکن یک اتفاقاتی می افته»
«پسرم، دخترم، لجاجت نکن، والّا اتفاقاتی میافتد»
تجربه ثابت کرده شکایت از توهین یا حتی اتهام زنی جنسیِ «خودیها» نه تنها برای هنرمندان و فعالان، که حتی برای بسیاری از مقامهای رسمی هم -که مثلا در مقایسه با منتسبان به سپاه «کمترخودی» محسوب شوند- ممکن نیست. به عنوان نمونه در دی ۹۴، نشریه انصار حزبالله معاون وقت زنان و امور خانواده رئیس جمهور را «همپالگی» افرادی دانست که این نشریه آنها را با لفظ «فاحشه» خطاب میکرد، اما شکایت او عملا بینتیجه ماند.
در فضایی که شکایت خودیها علیه خودیتَرها بی نتیجه میماند، قاعدتا تکلیف شهروندان دیگر مشخص است. در حدی که در آذر ۹۵، حسین الله کرم رئیس شورای هماهنگی حزبالله، یک روزنامهنگار زندانی را به ارتباط جنسی با «پنج» وزیر متهم کرد و طبیعتا شکایت وکیل آن زندانی هم بینتیجه ماند.
فراتر از آن، تعدادی از زندانیان سالهای گذشته، روایتهای تکان دهندهای را از تهدیدها و ادبیات جنسی تکاندهنده نیروهای امنیتی و بازجویان نقل کردهاند و برخی از زندانیان نیز جرات شکایت از ماموران را یافتهاند. اما این شکایتها مطلقا به جایی نرسیده است.
در مواردی که این شکایتها علنی شده، البته موضع رسمی مسئولان و رسانههای نزدیک به نهادهای امنیتی رد اتهامات بوده، ولی نیروهای نزدیک به این نهادها کماکان از به کارگیری ادبیات جنسی برای ارعاب مخالفان دست نکشیدهاند.
مثلا وقتی مهدی کروبی پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، به افشاگری در مورد تجاوز به برخی دستگیرشدگان پرداخت، قوه قضاییه -در هیاتی که عالی رتبهترین عضو آن ابراهیم رئیسی معاون اول وقت قوه بود- موضوع را به طور رسمی رد کرد. اما حتی بعد از این موضعگیری رسمی، طیفی از خودیهای نظام اشارات متفاوتی انجام دادند.
نمونهای خبرساز، سخنرانی مهر ۸۸ سعید قاسمی از چهرههای نزدیک به سپاه در دانشگاه امام صادق بود که خطاب به معترضان خیابانی گفت: «عزیزم، پسرم، دخترم، لجاجت نکن، و الّا میری اونجا [بازداشتگاه]، بعد یا میبرندت سونا-جکوزی و اینها، یا اینکه نمیدونم اون کارهایی که، خدا نکنه اون کارهایی که آقای کروبی گفتن [شده باشد]... ولیکن یک اتفاقاتی میافته.»
او در میانه خندههای سرخوشانه همفکرانش افزود: «میبرندت اونجا و اینها، بعد از بیست روزه ربّ و روبّت را اعتراف میکنی عزیزمها...»
«قربانیان تجاوز علیه السّلام نبودند»
استفاده از ادبیات تجاوز، محدود به عرصه سیاسی نبوده و در عرصه اجتماعی، کاربرد به مراتب وسیعتری داشته است.
احتمالا معروفترین کاربرد آن از سوی «خودیها» علیه زنانی بوده که سبک زندگی مطلوب حکومت -و به ویژه حجاب- را رعایت نمیکنند. در اردیبهشت ۹۳، خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه استدلالی جنجالی را منتشر کرد که حکایت داشت مدافعان شخصی بودن حق پوشش برای زنان، باید «حق التذاذ» بدون اجازه مردان از آنها را نیز به رسمیت بشناسند و تجاوز تلقی نکنند. مطابق این استدلال، نتیجه به رسمیت شناختن «حق عریانی برای زن» آن است که چون «لحاظ فطری و خلقت مرد به سوی زیباییهای زن میل پیدا میکند و علاقهمند به ایجاد رابطه جنسی است، پس حق دارد از چیزی که از آن خوشش میآید بهره ببرد.»
نوشته خبرگزاری تسنیم، به فاصله چند روز از انتشار پیشنهاد جنجالی یک وبلاگ همسو منتشر میشد که تاکید داشت بهتر است «جرم تعرض و مزاحمت به زنان بدحجاب را از مزاحمت به زنان محجبه جدا کرد» و برای تعرض به «زنان بدحجاب و بیحجاب به دلیل مشارکت آن زن در ایجاد این جرم، تخفیف و عفو فراهم نمود.»
مرور صفحات حوادث روزنامههای ایران نشان میدهد که رد پای تمسک به این نوع استدلال، مکررا در «دفاعیات» بزهکاران جنسی قابل تشخیص بوده است.
اعم از اظهارات همین چند هفته پیش (۲۶ آذر) جوانی که پس از تجاوز جنسی به زنی «هفتاد ساله»، برای دفاع از خود گفت: «آن خانم وضعیت ظاهری نامناسبی داشت و لباس نامناسبی پوشیده بود»، تا اظهارات یکی از دستگیرشدگان ماجرای معروف تجاوز دستهجمعی به خانمهای حاضر در یک مهمانی خانوادگی در خمینیشهر در خرداد ۹۰، که تاکید داشت «وضعیت» قربانیان از عوامل تجاوز به آنها بوده.
در همان زمان، حسین حسینزاده رئیس وقت پلیس آگاهی استان اصفهان گفت: «اگر در این حادثه خانمها حداقل حجاب را... رعایت کرده بودند، شاید مورد آزار و اذیت قرار نمیگرفتند»، و موسی سالمی امام جمعه وقت خمینی شهر تا به آنجا پیش رفت که اعلام کرد قربانیان تجاوز «آدمهای علیهالسّلامی نبودهاند.»
چرا «خودیها» جسورترند؟
هرچند استفاده از ادبیات تجاوز، اختصاص به «خودی»های نظام ندارد و در داخل و خارج کشور، میان موافقان و مخالفان حکومت از گستردگی فراوان برخوردار است، ولی این ادبیات، به دلایلی خاص، میان طیفی از فعالان و مقامهای حکومتی رواج ویژه یافته است.
در درجه اول بسیاری از این افراد، از «آتش به اختیارها» گرفته تا بسیاری از کارکنان رسمی نهادهای امنیتی، برخاسته از طبقاتی هستند که در آنها رویه سنتی «رجزخوانی» یا «روکم کنی» تهدید جنسی بوده است. البته بخش مهمی از این افراد، به خاطر نزدیکی به حکومت، به طبقات بهرهمند اقتصادی کشور تبدیل شدهاند، ولی طبقه فرهنگی خود را کماکان حفظ کردهاند و از امکان دسترسی به تریبونهای رسمی هم برخوردار شدهاند.
در درجه بعد، نفسِ این پدیده که خودیهای حکومت، در بیان توهین یا حتی تهمت جنسی علیه غیرخودیها یا «کمترخودی»ها از مصونیت قضایی و امنیتی برخوردارند، در ترویج ادبیات تجاوز در تریبونهای رسمی و غیررسمی نقش داشته است. تا جایی که حتی اگر توهین یا تهمتی جنسی از تلویزیون منتشر شود، امکان شکایت موثر از آن وجود نداشته، ندارد و احتمالا تا اطلاع ثانوی نخواهد داشت.
در نهایت، قابل انکار نیست که بخشی از کاربرد ادبیات تجاوز در میان خودیها، نوعی تصمیم حکومتی است. به عنوان نمونه، این واقعیت که توهین یا تهمت جنسی به «دشمنان نظام« مصون از تعقیب باشد، عملا یک تصمیم حکومتی محسوب میءشود که ظاهرا برای محافظت از مدافعان حکومت اتخاذ شده. به همین ترتیب، تبلیغ این دیدگاه از تریبونهای رسمی که اگر زنی پوششِ موردِ تایید حکومت را نداشته باشد در تعرض جنسی به خود مقصر خواهد بود را، باید نوعی برداشت حکومتی دانست که گویی هدف تلویحی آن، مقابله با «بدحجابی» در سطح جامعه است.
مجموعه این سازوکارها، به میزانی در فضای عمومی ایران تاثیرگذار بوده که باعث شده تا مجموعهای از چهرهها و رسانههای رسمی، در استفاده از ادبیات تجاوز، حتی از رسانههای غیررسمی هم بی پرواتر باشند.
به عنوان نمونه، اگرچه این ادبیات در گذشته، در برخی رسانههای مخالف حکومت هم مورد استفاده قرار گرفته، ولی تاکنون تندترین دستاندرکاران این رسانهها اصطلاحا «رویشان نشده» تا آنجا پیش بروند که مثلا ادعا کنند یک مقام حکومت در خیابان لُخت شده و در حضور فرزندش مورد تجاوز گروهی اوباش قرار گرفته است.
فانتزی جنسی عجیبی که یک برنامه خبری صداوسیمای جمهوری اسلامی، برای «زدن» کسی که «دشمن نظام» میدانست روی آنتن فرستاد و با کوچکترین مشکلی هم مواجه نشد.
منبع: بیبیسی