آریاناز گلرخ: بسیاری از ما در طول زندگی خود انواع آزار جنسی را در خیابان، فضاهای عمومی و یا حتی توسط آشنایان و نزدیکانمان تجربه کردهایم. شاید این واقعیت که پس از این تجربهها هنوز زندگی ما ادامه دارد و ما از پس امور روزمره خود برمیآییم، ما را در مورد شدت پیامدهای مخرب این تجربیات بر سلامت روانمان به اشتباه بیاندازد. در این یادداشت به این میپردازیم که ساختار روان ما، تجربه آزار جنسی را چطور پردازش میکند و پس از آن دچار چه تغییراتی خواهد شد. همچنین به این مسئله خواهیم پرداخت که این تجربه چه پیامدهای کوتاه و بلندمدتی برای روان ما دارد و ما چطور پس از این واقعه ممکن است با بازآفرینی آن در موقعیتهای مشابه اضطراب و هیجانات ناخوشایندی را تجربه کنیم.
ساختار روان ما چطور آزار جنسی را در لحظه وقوع تجربه، پردازش و ادراک میکند؟
دانستن این مسئله مهم است که آنچه که در پاسخهای احتمالی افراد به آزار جنسی عامل تعیین کننده است، تصور افراد از ماهیت آزار جنسی است و نه آنچه که در واقعیت رخ میدهد. اگر آزار جنسی را یک تروما در نظر بگیریم، روان ما هنگام تجربه این تروما عمیقا متاثر میشود و هیجاناتی از قبیل درماندگی، وحشت و جدا شدن از واقعیت و جدا شدن از عاطفه را تجربه میکند. بیشتر مردم وقتی از آنها پرسیده شود، در صورتی که در معرض اقدام به تجاوز قرار گیرند چه واکنشی خواهند داشت پاسخ میدهند که به صورت فعالانه از خود دفاع خواهند کرد: به طور مثال با جیغ کشیدن، حمله کردن به آزارگر یا فرار از موقعیت. اما آنچه که به واقعیت نزدیکتر است این است که در بیشتر موارد افراد در برابر چنین تهدیدی منفعل شده و نمیتوانند به صورت فعالانه از خود دفاع کنند. دلیل این عدم تطابق میان واکنشی که خودمان پیشبینی میکردیم و رفتارمان در واقعیت، یک پدیده نوروبیولوژیک است. ما وقتی در مورد قرار گرفتن در موقعیت تجاوز تخیل میکنیم، در واقع داریم از فرآیندهای عالی شناختی مغزمان استفاده میکنیم و بر اساس تفکر منطقی تصمیم میگیریم در حالی که در واقعیت وقتی در معرض چنین تجربه سهمگینی قرار میگیریم، این فرآیندها (به صورت طبیعی) مختل شده و ما توانایی تفکر منطقی را از دست میدهیم و به صورت غریزی واکنش نشان میدهیم.
در صورت قرار گرفتن در معرض تهدیدی مثل خطر تجاوز، سیستم انسانی در واقع با یکی از این پنج استراتژی قابل پیشبینی واکنش نشان میدهد: ستیز، گریز، یخ زدن، دوستی و شکست. انتخاب استراتژی نجاتبخش در هر موقعیت به عوامل متعددی بستگی دارد: چه چیزی احتمال بقا (در این جا مصون و زنده ماندن از دست متجاوز) را تضمین میکند؟ چه راهکارهایی در گذشته (در موقعیت مشابه) موثر واقع شده و چه راهکارهایی ناموفق بودهاند؟ دانستن این فرآیندها در واقع نشان میدهد که چرا برخی از زنان در چنین موقعیتی مقاومت میکنند، اقدام به فرار و یا گریه و درخواست کمک میکنند و برخی دیگر روشهای به مراتب منفعلانهتری را انتخاب میکنند و در مواجهه با موقعیت یخزده، بیحرکت و ناتوان از هرگونه واکنشی میشوند. در چنین موقعیتی مهم است بدانیم که انفعال و بیتحرکی به هیچ وجه با رضایت یکی نیست و اگر پس از اقدام به تجاوز هیچ اثری از جراحت، پارگی لباس و مقاومت در آزاردیده وجود نداشت به معنای رضایت او به عمل تجاوز نیست و نباید این طور تلقی شود.
روان ما در لحظه مواجهه با یک تروما (آسیبی که روان در مواجهه با یک رخداد وحشتناک میبیند) از برخی ساز و کارهای تجزیهای مثل واقعیت زدایی (این احساس که جهان اطراف من واقعی نیست یا دارم خواب میبینم)، غیر شخصی کردن ( این احساس که این اتفاق برای من رخ نمیدهد و در حال رخ دادن برای شخص دیگری است) و تجزیه (احساس جدا شدن از جهان واقع) استفاده میکند. پیامدهای فعال شدن مکانیزمهای تجزیهای در زمان وقوع تروما شامل: گم کردن زنجیره اتفاقاتی که رخ داده است؛ اقدام به برخی رفتارها بدون تصمیمگیری فعالانه برای انجام دادنشان؛ تغییر در ادراک زمان (این طور به نظر میرسد که همه چیز با سرعت آهسته یا بسیار سریع دارد اتفاق میافتد.)، اختلالات حسی (به طور مثال لحظاتی که بدن فرد تغییر یافته یا تحریف شده ظاهر میشود)؛ و در نهایت افزایش احتمال ابتلای فرد به PTSD.
یکی از عواقبی که در اثر مختل شدن فرآیندهای شناختی مغز در لحظه تجربه تروما اتفاق میافتد، تحریف و یا تقطیع خاطرات تروما است که توانایی فرد در به خاطر آوردن جزئیات تجاوز یا آزار را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد. خاطرات تجربه تروماتیک، اغلب به صورت تکه تکه و نه یکپارچه تجربه میشوند. بنابراین قربانیان چنین وقایعی، هیجانات و عواطفی که در لحظه وقوع تروما تجربه کردند را به مراتب آسانتر از روایت خطی و دقیق تجاوز به خاطر میآورند. اگر آزاردیده در زمان کوتاهی پس از تجربه تجاوز مورد سوال قرار بگیرد، نتیجه بهتری از سوالاتی که بر ادراک او تمرکز دارند (مثل این که: چه احساسی داشتی؟ چه بویی میآمد؟ چه صدایی شنیدی؟) به دست خواهد آمد نسبت به سوالاتی که صراحتاً سراغ جزئیات واقعه میروند.
با گذر زمان و به خصوص با خواب (مشخصاً خواب REM[i]) ساختارهای عالی مغز میتوانند به طور بالقوه، حافظهای را که به صورت ضمنی رمزگذاری شده است را پردازش کنند و با این کار، فرآیند به یاد آوردن آشکار اطلاعات تسریع میشود. با پردازش بیشتر و عمیقتر رویداد (به طور مثال از طریق خوابیدن، صحبت کردن درباره رویداد یا هردو) امکان دستیابیی به بیشتر اجزای روایت میسر میشود.
آثار بلند مدت تجربه آزار جنسی بر روان آزار دیده
آزار جنسی شدید و خصوصا تجاوز، یک تجربه تروماتیک است. این کاملا طبیعی است که همانند دیگر سوانح تروماتیک، فرد تا چند هفته پس از تجربه آزار جنسی اختلال اضطرابی پس از سانحه (PTSD)[ii] را تجربه کند. در واقع ۹۴ درصد زنان تا دو هفته پس از تجربه تجاوز این علائم را تجربه میکنند. این علائم واکنش طبیعی روان ما به ترس، احساس عدم کنترل بر موقعیت، آسیبپذیری و وحشتی است که به ناگهان در تجربه یک تروما (مثل تجاوز) احساس میکنیم. برخی از این علائم از این قرار هستند:
- تجربه دوباره سانحه (از طریق یادآورهایی مثل استشمام دوباره بویی که در محل تجاوز بوده، حضور در موقعیت مکانی مشابه صحنه تجاوز، دیدن فردی شبیه به آزارگر و به یاد آوردن یا تعریف کردن خاطرات تجاوز)
- اجتناب از محرکهای مرتبط با سانحه
- تغییرات محسوس در افکار و خلق و خو (افکار منفی، خلق افسرده، مضطرب یا خشمگین)
- افزایش برانگیختگی و واکنشپذیری (اضطراب، تحریکپذیری، گوش به زنگی افراطی، خلق تکانشی، زودرنجی)
فرد آزار دیده ممکن است برخی علائم PTSD مثل جدا شدن از عاطفه، فلش بکها و مشکلات خواب را در زمان کوتاهی پس از وقوع آزار جنسی یا تجاوز تجربه کند. بسیاری از افراد پس از گذشت چند ماه شاهد کاهش شدت این علائم هستند ولی تعدادی تا سالها بعد هم به همان شدت اول این نشانهها را تجربه میکنند.
در ادبیات پژوهشی این حوزه، این نکته حائز اهمیت است که توجه اصلی پژوهشگران حول علائم PTSD متمرکز شده و از دیگر فرمهای پیامدهای بالینی و روانی تجربه آزار جنسی بر فرد آزار دیده تا حدی چشمپوشی شده است. این علائم شامل گستره وسیعی اعم از افسردگیهای مقطعی یا مزمن، نشانههای فیزیکی بدون وجود علائم پزشکی (اختلالات روانتنی)، درگیری شدید با ظواهر بدنی (اختلال خود زشت انگاری)[iii]، اختلالات در خوردن مانند کم خوری یا پر خوری عصبی، اختلالات در عملکرد جنسی، رفتارهای خود آسیبرسان و افکار خودکشی یا اقدام به خودکشی میشود.
در یک سانحه تجربه پیامدهای آزار جنسی برای زنان میتواند شدیدتر و مخربتر باشد. این تجربه علاوه بر افسردگی و اضطراب شدید، تصور زنان را از فردیتشان خدشهدار میکند. آنها احساس میکنند برای جلوگیری از وقوع دوباره این اتفاق باید رفتار، پوشش و نحوه بودنشان را تغییر دهند. زنان در واقع با این دوگانه مواجه میشوند که همزمان از آنها انتظار میرود که اصالت داشته باشند، خودشان باشند، گشوده و روراست باشند و در عین حال برای گریز از حس ناامنی نیاز دارند که پنهان شوند، طوری رفتار کنند که جلب توجه نکند و در خیلی از مواقع هیجاناتشان را آن طور که هست ابراز نکنند و به چیزی که در واقع نیستند تظاهر کنند.
واکنشهای هیجانی کوتاهمدت پس از تجربه تجاوز بین افراد متفاوت است. آزاردیده ممکن است برونگرا شود و مدام گریه کند، ممکن است ساکت شود و در خودش فرو رود، پریشان و بهتزده شود و یا در حالت انکار قرار بگیرد. همچنین خود سرزنشگری و سرزنش آزارگر از واکنشهای طبیعی کوتاه و بلند مدت پس از تروما هستند که به عنوان ابزاری به فرد آسیب دیده برای بازگرداندن دوباره تخیلات مثبت کمک کرده و سپر دفاعی در برابر پیشبینی و کنترل ناپذیری جهان پیرامونش میشوند.
تاثیر زمینههای شخصیتی فرد آزار دیده بر شدت پیامدها
جالب است بدانیم، این که روان یک فرد، چطور ترومای آزار جنسی را پردازش میکند با سلامت روان او نسبت دارد. عوامل پیش زمینهای در شکل گیری شخصیت آزاردیده بر شدت افکار خودسرزنشگرانه پس از تجربه آزار جنسی تاثیر میگذارد. در واقع برخی پژوهشگران معتقدندکه ادراک آزاردیده از کنترل گذشته (آیا میتوانستم کاری کنم که آزار رخ ندهد؟)، کنترل اکنون (من بر فرآیند بهبود و درمان خود کنترل دارم)، و کنترل آینده (آیا میتوانم کاری کنم که مانع وقوع رخدادهای مشابه در آینده شوم؟) ارتباط وثیقی با شدت افسردگی پس از تروما دارد. زنانی که باور داشتند که بر روند بهبودشان کنترل دارند (کنترل اکنون)، افسردگی خفیفتری را پس از تجربه تجاوز یا آزار جنسی شدید تجربه کردند. به طور مثال خود سرزنشگری و سرزنش آزارگر که نمودهای کنترل گذشته هستند در مواردی که آزاردیده پریشانی و علائم PTSD شدیدتری را تجربه میکند فعال میشوند. سرزنش خود و آزارگر در حقیقت دو سر یک طیف هستند و هر دو به معنای درگیری با گذشته برای جلوگیری از وقوع تجاوز تعبیر میشوند (درگیری با این ذهنیت که اگر من رفتار خاصی را انجام نمیدادم، در موقعیت خاصی حضور پیدا نمیکردم، لباس خاصی را نمیپوشیدم و یا اگر آزارگر از این رفتار منصرف میشد، اگر آزارگر انقدر ظالم نبود و... پس تجاوز رخ نمیداد.) در واقع پژوهشگران معتقدند که باور داشتن به کنترل اکنون (این حس که من بر روند بهبود و درمان خود کنترل دارم) میتواند در فرآیند بهبود آزاردیده نقش بسیار موثرتری ایفا کند زیرا در واقع نسبت به کنترل گذشته (جلوگیری از رخ دادن این تروما در گذشته) یا کنترل آینده (جلوگیری از رخ دادن ترومای مشابه در آینده) قابل کنترل تر و تحققپذیرتر است.
آیا آثار روانی ترومای تجاوز/آزار جنسی قابل درمان است؟
خبر خوب این است که پژوهشها نشان میدهند که ۹۰ درصد افراد پس از تجربه تروماتیک در گذر زمان بهبود پیدا میکنند و علائم اضطرابی خفیفتری تجربه میکنند. این واقعیت به این معنا نیست که برخی افراد به صورت طبیعی زودتر از دیگران بهبود مییابند بلکه این نظریه را تایید میکند که آنهایی که تروما را انکار نمیکنند و از پرداختن به آن اجتناب نمیکنند زودتر بهبود مییابند. این یعنی، این افراد از حرف زدن در مورد ترومایی که تجربه کردند امتناع نمیکنند؛ بلکه در عوض سعی میکنند به آن فکر کنند و دربارهاش (به خصوص با یک متخصص سلامت روان مثل روانپزشک یا روانشناس) صحبت کنند و هیجانات طبیعی مرتبط با این تروما را (هرچند دردناک) تجربه کنند. در نهایت میتوان گفت که انکار و اجتناب از پذیرش تجربه تروماتیک، موثرترین عامل در ایجاد، تمدید و تشدید علائم PTSD و آثار روانی پس از ترومای تجاوز است.
منابع:
Larsen, S. E., Louise, F. F., (2011). PTSD Symptoms and Sexual Harassment: The Role of Attributions and Perceived Control. Journal of Interpersonal Violence. 26 (13). 2555-2567.
Mason, F., Lodrick, Z., (2013). Psychological consequences of sexual assault. Best Practice & Research Clinical Obstetrics and Gynaecology. 27, 27-37.
Ullman, S. E., Townsend, S. M., Starzynski, L. L., (2006). The Role of Victim–Offender Relationship in Women’s Sexual Assault Experience. Journal of Interpersonal Violence: 21, 6, 798-819.
Yuan, N. P., Koss, M. P., Stone, M., (2006 March) The Psychological Consequences of Sexual Trauma. National Online Resource Center on Violence Against Women.
Barbash, E., (2017, April 18). Overcoming Sexual Assault: Symptoms & Recovery. Retrieved from https://www.psychologytoday.com/us/blog/trauma-and-hope/201704/overcoming-sexual-assault-symptoms-recovery
Patrick, W. L., (2017, October 14). Sexual Harassment Victims Suffer in Silence: Here’s Why. Retrieved from https://www.psychologytoday.com/us/blog/why-bad-looks-good/201710/sexual-harassment-victims-suffer-in-silence-here-s-why?amp
Barnett, R. C., Rivers, C., (2018, Jun 19). The Mental Health Costs of Harassment. Retrieved from https://www.psychologytoday.com/us/blog/womans-place/201806/the-mental-health-costs-harassment?amp
[i] Rapid eye movement
[ii] post-traumatic-stress-disorder
[iii] Body Dysmorphic Disorder (BDD)