دیدبان آزار

خوابگاه و انضباط‌بخشی بدن

فائقه طباطبایی: بسیاری از دختران دانشجو، چندین سال از زندگی خود را در خوابگاه می‌گذرانند؛ جایی که مثل همه فضاهای عمومی «تحت کنترل» است. اما خوابگاه‌های دخترانه در چه فرایندی ساکنانش را کنترل می‌کند؟

«خوابگاه» تصویر «امنیت» را تداعی می‌کند و امنیت بازتابی از انضباط است. ما آموخته‌ا‌‌یم که لازمه محیطی امن، انضباط است و نظمی که در خوابگاه با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم طبیعی و ضروری به چشم‌مان می‌آید. آیا می‌توان این انضباط را مُهره‌ای بدانیم که توسط آن سردمداران قدرت از بالفعل شدن نیروهای سرکشِ بالقوه جلوگیری می‌کنند؟

با توجه به برساخته‌ای فرهنگی و جنسیتی، این تصویر در زیست دانشجویان زن نقش پررنگ‌تری دارد. آنچه که در خوابگاه‌های دختران در قالب برقراری امنیت به آنان تحمیل می‌شود کارکرد انضباط‌بخشی دارد. آیین‌نامه‌ها، قوانین و دستورالعمل‌های اجرایی همگی بر یک ستون استوار هستند؛ برقراری امنیت در خوابگاه‌ها. در این میان ما شاهد مکانیسم‌های آشکار و منسجمی هستیم که سبب شده جریان کنترل، طرد و انضباط‌بخشی را از یاد ببریم. نخستین گام برای بازاندیشی در این فرایند، واکاویِ عملکرد و کارکرد «امنیت» است.

بررسی آنچه که در خوابگاه دختران تحت عنوان «امنیت» رخ می‌دهد ابعاد پیچیده و وسیعی دارد. در این جستار کوتاه تلاش دارم تنها به سه مورد حساس و فراگیر اشاره کنم. این موارد به شکل وسیعی در خوابگاه‌های مختلف مشاهده می‌شوند و نشان می‌دهد که قدرت و سرکوب در چه گستره پهناوری حضور دارند.

 

کنترل عبور و مرور

یکی از آشکارترین و البته قهری‌ترین سیاست‌های کنترل بدن در خوابگاه کنترل عبور و مرور است. این سیاست درون گفتمان مردسالار تقویت و تشدید شده است. اگر بپذیریم که بر فرض محال، تنها برای برقراری امنیت و محافظت از دانشجویان زن چنین کنترلی بنا نهاده  شده، ساده‌ترین نقدی که می‌توان وارد کرد کمک به بازتولید ناامنی در سطح جامعه است. با اجبار زنان برای حضور در ساعات معین، محیط ناامنی که ادعایش را دارند بازتولید می‌شود. در واقع با حذف زنان از جامعه شهری در ساعات مقرر، نمی‌توان ادعا کرد که محیط امنی برای آنان فراهم شده است. در چنین شرایطی به رغم دعاوی خیرخواهانه نسبت به زنان، عوامل اخلال‌گری شناخته می‌شوند که با جلوگیری از حضورشان می‌توان نظم را به جامعه بازگرداند. در هر حال چنین مسئله‌ای ابعاد پیجیده‌تری در خود دارد. ساخت بدن و ذهن زمانمند می‌تواند از راهگشاترین سیاست‌های سرکوب باشد. ذهنی که بدن را ملزم می‌داند در ساعات مقرر در مکان معینی حاضر باشد. جمعیتی که بر اساس زمانبندی مشخصی فعالیت دارند بسیار کنترل‌پذیرند. این زمانبندی بسیار وسیع‌تر از ساعت عبور و مرور است و حتی می‌توان آن را به ساعات غذاخوری، باز بودن سایت و کتابخانه و… نیز تعمیم داد.

 

معماری خوابگاه

«خواب تصویر مرگ است و خوابگاه تصویر گور… هرچند خوابگاه مشترک است، با این حال، تخت‌ها طوری ردیف شده‌اند و با پرده چنان با دقت محصور شده‌اند که دخترها می‌توانند بی آنکه یکدیگر را ببینند برخیزند و بخوابند.»[۱]

آنچه که از نظارت در خوابگاه می‌دانیم، مامورانی هستند با فرم و ظاهر مشخص. این نظارت آشکاری است که تنها جنبه فرمال و شاید بتوان گفت اداری دارد. اشخاصی با جایگاه مشخص که اساس سلسله مراتب در خوابگاه را رقم می‌زنند. دانشجویان می‌توانند نظارت عمیق و موثری را انجام دهند. معماری اتاق‌ها به گونه‌ای است که هر اتاق مقابل اتاق دیگر در امتداد راهرویی مشترک قرار دارد. معماری خوابگاه که فضاهای منفرد و تفکیک شده‌ای را می‌سازد، روابط بین دانشجویان را مسموم می‌کند. اعتمادی به وجود نمی‌آید و همراهی شکل نمی‌گیرد. در چنین فضای مسمومی هر دانشجو  امکان نظارت را دارد. همانطور که شکایات و گزارشات دانشجویان در خوابگاه می‌تواند گواهی بر این ادعا باشد.

البته بایستی در نظر داشت که چنین نظارتی حتی نیازی به بالفعل شدن ندارد. محیطی را تصور کنید که جمعیتی در آن گرد آمده‌اند. این جمعیت می‌تواند مسائل مشترک زیادی را تجربه کند اما چنین امکانی از آنان سلب شده است. حال تنها بی‌اعتمادی حاکم است، به این ترتیب این مسئله که هر دانشجویی امکان نظارت بر زندگی روزمره شما را  دارد، خواه و ناخواه وادار به رعایت قوانین می‌شوید. در چنین محیطی شرایط فعالیت مشترک و مطالبه‌گری به شدت دشوار می‌شود. این امتیاز مهمی برای قدرت حاکم است؛ نیروها را سرکوب یا برای تقویت منافعش بازتولید کرده است.

 

کنترل اندام‌های جنسی

محدودیت‌های خوابگاه پیوند عمیقی با پایه‌های ایدئولوژیک نظام دارد. در واقع هیچ یک از این محدودیت‌ها بدون شناخت صحیح ایدئولوژی‌های موجود تحلیل‌پذیر نیستند. تفکیک زن و مرد، بازتولید زنانگی و مردانگی و تاکید بر دو جنس مذکر و مونث و دگرجنس‌خواهی در جای جای خوابگاه قابل مشاهده است. آنچه که در اینجا محلی از بحث دارد تاکید بر مفهوم زن و تفکیک آن از دختر است.

اپیلاسیون واژن یکی از موارد ممنوع در خوابگاه دختران است. چنین ممنوعیتی با تاکید بر مجاز بودن زنِ شوهردار برای پاکسازی معنا می‌یابد. ساکنان خوابگاه دخترانی پیش فرض گرفته می‌شوند که اجازه  چنین کاری را ندارند. در این سطح حتی زنان ساکن خوابگاه که در کنار شوهرانشان نیستند دلیل موجهی برای این مقوله ندارند. در چنین ممنوعیتی، بدن جنسی‌شده زنان را برانداز می‌کنیم؛ بدنی که وظایفِ آن در گستر‌ه‌های اقتصاد جنسی و بازتولید نیروی کار محدود شده است.

دستان قدرت و سرکوب به واسطه چنین قوانینی تک تک اعضای بدن زنان را لمس می‌کنند. قوانینی که اعضای بدن را جنسی می‌کنند و برای کنترل آن حتی تا پایین‌ترین سطح ممکن آیین نامه می‌نویسند. در این قانون از بدن زن تنها خوانش جنسی می‌شود. آلتی که کارکرد مشخص و برای خدمت معینی است و خارج از وظیفه خدمت رسانی‌اش، رسیدگی به آن جرم محسوب می‌شود.

کنترل بدنِ زنان امری سیاسی است. تاکید بر جنس زن در راستای سیاستی قرار می‌گیرد که تلاش دارد گوناگونی جنسی را به منظور تاکید بر دگرجنس‌خواهی و بازتولید نیروی کار حذف کند. بدن زن در مختصات سیاسی قرار گرفته است که به نفع قدرت حاکم بازتولید می‌شود. بدنمندی که امروزه در نهادهای مختلف بر آن تاکید می‌شود امریست که بایستی درون گفتمان‌های قدرت تحلیل شود. هیچ یک از ابعاد چنین بدنی را نمی‌توان شخصی تلقی کرد.

آنچه که ناگفته باقی می‌ماند، سخن از سویه‌های مقاومت است. مهمترین پرسش در این سطور، مقاومت در برابر چه کسی؟ است. همان‌طور که پیش از این اشاره شد، در خوابگاه فضای مسمومی وجود دارد که هر فرد به سختی معتمد شناخته می‌شود. این فضا در بستری هدایت شده که دانشجویان مقابل یکدیگر قرار بایستند. سویه‌های تفکر انتقادی نسبت به محیط زندگی دانشجویی می‌تواند در برابر چنین انفعال و انحرافی راهگشا باشد. هدف این جستار پویایی نگرشیست که هوشیاری و به موازات آن مطالبات آزادی‌خواهانه را در دانشجویان بیدار سازد.

 

پانوشت:

[۱]مراقبت و تنبیه میشل فوکو

منبع: میدان

منبع تصویر: ISCA NEWS

مطالب مرتبط