غنچه قوامی: پس از راهاندازی جنبش Me too، زنان در نقاط مختلف دنیا از جمله کشورهای مسلمان به جریان روایتگری آزار جنسی پرداختند.در این راستا بسیاری از زنان مسلمان محجبه در شبکههای اجتماعی، تجربههای خود را از آزار و اذیت جنسی بازگو کردند. لیلیان اسعد، یک کاربر توئیتر با هشتگ #Metoo نوشته است: «یکی از دوستانم که حجاب کامل دارد و دوست دیگری که نقاب میپوشد هر دو مورد دستدرازی و آزار جنسی کلامی قرار گرفتهاند. پس لطفا دهانتان را ببندید و به جای ربط دادن مسئله به حجاب، از زنان حمایت کنید». کاربر دیگری به نام هاجر نوشته: «من حجاب کامل دارم و بارها این آزارها را تجربه کردهام. آزار جنسی زنان محجبه در مصر، بخشی از زندگی روزمره است. شیوه لباس پوشیدن هیچ ربطی به این آزارها ندارد.»
زنان مسلمان اخیرا هشتگ #MosqueMeToo را به راه انداختند و در فضای مجازی به افشا کردن روایتهای آزار جنسی در مراسم حج و دیگر مراسم مذهبی پرداختند. مروری بر این روایتها نشان میدهد که حتی نقاب و برقع هم نتوانسته زنان را از آزار و اذیت جنسی حفظ کند. بر اساس تحقیقی که نهاد زنان سازمان ملل در سال 2013 انجام داده، 99.4 درصد از زنان مصری آزار جنسی را تجربه کردهاند. این در حالی است که بخش عمدهای از جمعیت زنان این کشور با پوشش محافظهکارانه یا حجاب کامل در اماکن عمومی تردد میکنند. نتایج پژوهش دیگری که توسط مرکز حقوق زنان مصر در سال 2007 صورت گرفته نشان میدهد 72 درصد از زنانی که مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند حجاب کامل سر و بدن و یا حتی نقاب داشتهاند.
تحقیقات انجام شده در یمن هم نشان میدهد، علیرغم پوشش کامل سرتاپایی بخش عمدهای از زنان یمنی، آزار جنسی به صورت گسترده در فضای عمومی رخ میدهد. بر طبق نتایج تحقیقی که سال 2009 موسسه «اثر» در زمینه آزار خیابانی در یمن انجام داده است 84 درصد از زنان آزاردیده حجاب کامل داشتهاند.(1) روایتهای متعددی که از آزار جنسی زنان محجبه منتشر شده خط بطلانی است بر این ادعا که حجاب و پوشش امنیت میآورد.
آزار جنسی؛ نمایش روابط نابرابر قدرت
نظریه بیولوژیک میگوید مردان در مقایسه با زنان رانه جنسی قدرتمندتری دارند و به طور ذاتی برای کامیابی جنسی به سمت زنان کشیده میشوند. از این منظر آزار جنسی، به جذابیت «طبیعی» میان افراد تعبیر میشود. نتیجه چنین رویکردی این است که زنان باید تلاش کنند و بتوانند خود را از این نیروی ناگزیر و مهارناپذیر شهوانی حفظ کنند. در این جا است که (فارغ از سویههای ایدئولوژیک حجاب اجباری در ایران) پای شیوه پوشش به عنوان راهحل امن ماندن به میان میآید و توجیهپذیر جلوه میکند. عدهای دیگر هم زمانبندی و محدودسازی حضور زنان در عرصه عمومی و یا تفکیک و جداسازی جنسیتی را پیشنهاد میکنند. وبسایت آزاریاب (وبسایتی که در مصر فعالیت میکند و بستری برای ثبت گزارشهای آزار جنسی بر روی یک نقشه جغرافیایی است) با مطالعه روایتهای زنان مصری اعلام کرده که آزار و تعرض جنسی در هر نقطهای از شهر و در هر ساعتی از شبانهروز اتفاق میافتد.(2) در ایران هم که حجاب اجباری است، پیماش ملی در این زمینه صورت نگرفته اما پژوهشهای دانشگاهی که در شهرهای مختلف کشور صورت گرفته حاکی از گستردگی آزار جنسی در خیابانها، اماکن عمومی و حتی در محیطهای کاری و دانشگاهی است.
باید گفت این تصور که رفتار آزارگران ریشه در انگیزهها و امیال جنسی دارد، نه تنها سادهانگارانه بلکه از دو جهت مشکلساز است. اول اینکه آزاردیده را مقصر تلقی میکند و دوم اینکه از توضیح علت آزار جنسی زنانی که حجاب کامل دارند و یا زنانی که با استاندارهای «زیبایی» رایج مطابقت ندارند، ناتوان است. کاترین مککینون فمینیست رادیکال و حقوقدان آمریکایی در سال 1979 در کتاب خود با عنوان «آزار جنسی زنان کارگر» به رابطه میان تبعیض جنسیتی و آزار جنسی میپردازد. مککینون معتقد است آزار جنسی گسترده زنان در محیط کار از آنجا ناشی میشود که آنها عموما مشاغلی را در پایینترین سلسله مراتب قدرت اشغال کردهاند. آنها برای استخدام، ترفیع و دریافت مزایا متکی به اراده و تایید کارفرمایان مرد هستند، امنیت شغلی ندارند و بنابراین در عمل قدرت مقاومت در برابر پیشنهادات و رفتارهای غیرمعقول در محیط کار را پیدا نمیکنند. زنان به دلیل موقعیت فرودست مورد آزار جنسی قرار میگیرند و همزمان آزارجنسی موجب حفظ و بازتولید این موقعیت میشود. بنابراین علت آزار جنسی را نمیتوان به لذتجویی جنسی مردانه تقلیل داد. آزار جنسی ریشه در روابط نابرابر قدرت و تبعیض جنسیتی دارد و در واقع نمودی عینی از روابط قدرت است. زنان بیشتر از مردان مورد آزار جنسی قرار میگیرند چون در بیشتر در موقعیت فرودست قرار میگیرند.(3)
آزار جنسی؛ مجازات انحراف از نقشهای جنسیتی
در میان نظریههایی که به توضیح ریشههای آزار جنسی پرداختهاند، رویکردی که علت را در ساختارهای اجتماعی، جامعهپذیری جنسیتی و قدرت مردانه در سیستم مردسالار میجوید دقیقترین پاسخ را به دست میدهد. آزار جنسی رفتار جنسی و شهوتآلود «مردان مریض و حیوان» نسبت به زنان نیست. بلکه نوعی اعمال قدرت، ابراز سلطه و بازتولید نقشهای جنسیتی است که علیه مردانی که «مردانگی ایدهآل» را اجرا نمیکنند، علیه دگرباشان جنسی و افراد دیگری که در قالب نقشهای تعیینشده نمیگنجند هم بروز پیدا میکند. جنیفر بردال، روانشناس اجتماعی با تکیه بر تحقیقات خود آزار جنسی را شکلی از تبعیض جنسیتی معرفی میکند که نابرابری جنسیتی در محیط کار را تثبیت میکند. او در سه مطالعه مجزا به بررسی دو رویکرد رایج به مقوله آزار جنسی میپردازد: 1) آزار جنسی به واسطه هوس جنسی برانگیخته میشود و زنانی را هدف میگیرد که ایدهآلهای زنانگی را نمایش میدهند. 2) آزار جنسی با انگیزه مجازات انحراف از نقشهای جنسیتی صورت میگیرد و زنانی را هدف قرار میدهد که ایدهآلهای زنانگی را نقض کردهاند. مطالعه اول شامل دانشجویان زن و مرد بود و نشان داد که زنانی که ویژگیهای به اصطلاح مردانه (استقلال، سلطهگری، قاطعیت و ...) را از خود بروز میدهند بیشترین میزان آزار جنسی را متحمل میشوند. مطالعه دوم نشان داد که این موضوع ارتباطی به اینکه زنان دارای ویژگیهای «مردانه» موضع سرسختتری نسبت به آزار جنسی نشان میدهند ندارد.
مطالعه سوم نیز به تجربه زنان و مردان شاغل در 5 سازمان مختلف پرداخت و نشان داد که زنان در محیطهای کاری مردمحور بیشتر از محیطهای زنمحور مورد آزار جنسی قرار میگیرند. و همچنین زنان دارای ویژگیهای «مردانه» در محیطهای کاری مردمحور بیشترین میزان آزار جنسی را تجربه میکنند.(4) از این منظر میتوان گفت زنان محجبه مورد آزار قرار میگیرند چون به «زنانگی مطلوب» که با کالاوارگی جنسی و تنانگی پیوند دارد متعهد نبودهاند. در تحقیقی که با رویکرد مشابه در مصر انجام شده، برخی از آزارگران، زنان را مستحق آزار جنسی دانستهاند به این دلیل که «از فرمان خدا سرپیچی کردهاند، از خانهها بیرون آمدهاند و به دنبال اشتغال رفتهاند.»(5) به واسطه آزارهای جنسی کلامی و جسمی، مردان سعی دارند موقعیت مسلط خود و فرودستی زنان را تثبیت کنند و نمایش «مردانگی» را بدون نقص به اجرا بگذارند.
«حجاب مصونیت است»
فرشته روح افزا، معاونت زنان در شورای انقلاب فرهنگی میگوید: «ارائه زیباییها و مواُی خطر، مبدّل میسازد که به سلب آرامش زن و امنیت اجتماعی منتهی میگردد. آنچه میتواند از این ناامنی پیشگیری کند، پوشش زن از چشمان نامحرمان است که با حجاب کامل اسلامی، عملی خواهد شد.» این اظهارات چکیدهای است از گفتمان حکومتی در ایران که به جامعه ایرانی تلقین میکند زنان محجبه یا چادری از «شهوترانی» مردان در امانند و تنها چنین زنانی استحقاق کرامت، احترام و امنیت را دارند. از بیلبوردها و تبلیغات هدفمند شهری گرفته تا شخصیتسازیهای سریالهای صدا و سیما، علنا یا تلویحا در این راستا عمل میکند. البته نگاه متهمانگارانه به قربانیان آزار و تجاور جنسی مختص ایران نیست. در دیگر نقاط دنیا هم هنوز زنان به خاطر پوشش و رفتار خود مقصر و مسئول آزار جنسی تلقی میشوند. همین چندی پیش در ایرلند، مرد 27 ساله از اتهام تجاوز تبرئه شد. چون وکیل او استدلال کرد دختر 17 ساله اگر رضایت به رابطه جنسی نداشت، لباس زیر توری بر تن نمیکرد. دستگاه قضایی هم با این استدلال توجیه شد و رای به برائت متجاوز داد.
اما در ایران با وجود قانون حجاب اجباری و تبلیغات هدفمند و ایدئولوژیک، متهمانگاری زنان به صورت سیستماتیک تبلیغ و ترویج میشود. نمونه این تبلیغات تصویری است که زن را به یک شکلات تشبیه کرده که اگر پوسته نداشته باشد مگسها دورش جمع میشوند. گروه «دیدهبان آزار» نزدیک به یک سال است که به طور مستمر و هفتگی در خیابانهای تهران با مردم در زمینه آزار خیابانی گفتوگو میکند. (6) آنچه که در این گفتوگوها حیرتانگیز به نظر میرسد، نرمالیزاسیون گسترده آزار جنسی نسبت به زنانی است که «بدحجاب» شناخته میشوند. از هر قشر، زن، مرد، پیر و جوان و ... اکثریت دائما تاکید میکنند که مقصر خود زنان هستند: «اینجا ایران است»، «کسی که لباس چسبان میپوشد لابد خودش میخواهد»، «زنان اگر ناراحت هستند درست لباس بپوشند» و ... . اینها اظهارات افرادی است که اکثریت نه تنها به حجاب اجباری بلکه حتی به حجاب هم اعتقاد ندارند اما میگویند تا موقعی که قانون کشور چنین است طبیعی است که پوششهای «نامتعارف» جلب توجه کنند. حجاب اجباری نزدیک به چهار دهه است که نه تنها نماد ملی مبارزه با غرب بلکه مهمترین عامل تامین امنیت اجتماعی عنوان میشود. از این منظر جمعیت عمدهای از زنان ایرانی که اعتقادی به حجاب ندارند و به اصطلاح «بدحجاب» نامیده میشوند، به سوژههایی نامتعارف در عرصه عمومی تبدیل میشوند که مستحق دستدرازی هستند و خود انتخاب کردهاند که در معرض تعرض قرار بگیرند. بنابراین سرکوب سیاسی و ایدئولوژیک با همدستی مردسالاری، به شیوههای مختلف اقدام به حذف این حضورهای «غیرعادی» از سطح شهر میکند.(7)
(1) ATHAR Foundation for Development. Baseline study on Fighting Street Harassment against Women in Yemen. 2009
(3) MacKinnon CA. Sexual harassment of working women: A case of sex discrimination. New Haven, CT: Yale University Press. 1979.
(4) Berdahl JL. The sexual harassment of uppity women. Journal of Applied Psychology. 2007
(5) Henry H. M. Sexual Harassment in the Egyptian Streets: FeministTheory Revisited. 2016
(7) به هیچ وجه منظور همسانسازی وزن سرکوب سیاسی و ایدئولوؤیک با آزار و اذیت جنسی نیست. منظور این است که چگونه جنسیتزدگی میتواند به تقویت و تثبیت سرکوب کمک کند و احساس ناامنی را در فضای شهر برای زنان افزایش دهد.