نیلوفر حامدی: در آغاز 16 روز نارنجی از مصائب ورزش کردن زنان در فضاهای عمومی مثل خیابانها و پارکها نوشتیم. روایتهای شما باعث شد تا دوباره به این موضوع بازگردیم اینبار با تمرکز بر دوچرخهسواری زنان در خیابانها.
«یک سال است که دوچرخهام گوشه انبار خاک میخورد» این جمله و روایتهای مشابه از مخاطبان دیدهبان آزار نشانگر این است که دوچرخهسواری برای زنان در خیابانها با تجربههای متعدد آزار خیابانی همراه بوده است؛ شاید بیش از سایر فعالیتهای ورزشی. ورزش در فضاهایی غیر از خانه و باشگاهها برای زنان همیشه مصائبی را به دنبال داشته است. نکته جالب اینکه این مشکلات محدود به ایران نمیشود و حتی کشورهای غربی هم با آن درگیر هستند. در همین کشورها هم بارها پیش آمده که جای متجاوز و فردی که مورد تعرض قرار گرفته، از نظر حق و حقوقی عوض شده است، چرا که مردم به طور مثال پوشش آن زن را عاملی برای رخداد تجاوز دانستهاند.
مولی تیبتز دختری که میخواست در دانشگاه روانشناسی بخواند اما یکی از روزهایی که برای ورزش کردن بیرون می رود و دیگر برنمیگردد. ونسا مارکوتا دیگر زنی بود که سال 2016 با همین سناریو به قتل رسید. پیرو همین فجایع بود که روزنامه «رانرز ورلد» در یک نظرسنجی از زنان آمریکایی درباره آزارهایی سوال کرد که موقع دویدن در خیابانها تجربه کردهاند. بر اساس این نظرسنجی که سال ۲۰۱۷ انجام شد ۴۳ درصد از زنان موقع دویدن آزار دیده بودند. این آمار برای زنان زیر ۳۰ سال تا ۵۸ درصد هم بالا رفته بود. این در حالی است که تنها چهار درصد از مردان چنین چیزی را تجربه کرده بودند. #MilesforMollie جنبشی بود که در سراسر آمریکا در حمایت از مولی و از سوی زنان برگزار شد. آنها به احترام مولی دویدند تا بگویند هر اتفاق وحشتناکی هم که بیفتد زنان به دویدن ادامه خواهند داد.
اما تفاوت قوانین در خارج از مرزهای ایران باعث شده تا شکل رسیدگی به این تعرضها متفاوت باشد. قانون در ایران هنوز آنچنان که باید به آزارهای خیابانی توجهی نمیکند و مسئله امنیت زنان در فضای شهری در اولویت مسئولان نیست. دوچرخهسواری ورزشی است که حداقل در ایران بیش از سایر فعالیتها بسترساز چنین آزارهایی برای زنان میشود. راضیه از نوجوانیاش میگوید: «آن زمان عاشق دوچرخهسواری بودم. با اصرار از پدرم خواستم مقابل در بایستد تا من بتوانم در خیابان شلوغ و بزرگ نزدیک خانهمان دوچرخهسواری کنم. اما انتهای خیابان که کمی تاریکتر بود متلکها شروع میشد. یک بار هم یک زن با حالتی عصبانی به من گفت: با این سنت خجالت نمی کشی؟ یک بار هم پسری توهینی کرد که آن زمان و با آن سن اصلا معنیاش را نمیدانستم.» راضیه که الان 31 سال دارد هنوز به دوچرخهسواری و حتی موتورسواری علاقه دارد اما به به خاطر تجربههای بد خود از آزارهای جنسی و جنسیتی به سراغش نمیرود.
پریناز هم از تجریباتش نوشته و اینکه چقدر تلاش کرده و جنگیده است: «متلکها را نشینده میگرفتم و اگر حس میکردم خطر جانی برایم ندارد پاسخ مناسبش را هم میدادم. وقتی میدیدم موتور یا ماشینی به سمتم میآید یا پسربچهای دوچرخهاش را سمت من گرفته جاخالی میدادم و اگر ون گشت ارشاد میدیدم به کوچهای میرفتم اما ذهن فرسوده و روان تحقیر شده هر کسی به آرامش نیاز دارد.» در تجربه پریناز چیزی که بیش از همه حرفهایش باعث حیرت مخاطب میشود این است که حتی یک پسربچه هم میتواند به زنی دوچرخهسوار آسیب برساند و آزارش دهد. چون این طور یاد گرفته که یا جای زن در خانه است، یا دوچرخه ابزار زنانهای نیست و یا آزار به زن را مولفهای از بزرگتر و به اصطلاح «مرد شدن» میداند.
فرزانه هم میگوید همین موضوعات باعث شده تا دوچرخهسواری برایش تبدیل به حسرت شود: «الان چند سال است که دلم میخواهد دوچرخهام را بردارم و به خیابانها بروم اما نمیتوانم چون واقعا برایم آزاردهنده است. وقتی بچه بودم این مسائل هیچ اهمیتی برایم نداشت اما حالا واقعا سخت شده است. الان حتی حسرت یک لحظه قدم زدن با آرامش به دلم مانده است.»
طرح دوچرخه که از چند ماه پیش توسط شهرداری تهران در پایتخت اجرایی شده فرصتی است تا زنان هم با ترس و انزوای خود بجنگند و هم اینکه چهره شهر را زنانهتر کنند. برخورد مناسب با آزار و اعلام به اورژانس های اجتماعی و 110 در زمان درست هم جزو اقداماتی است که زنان باید نسبت به آن آگاه باشند و در صورت لازم از آنها استفاده کنند. تنها راه به چالش کشیدن نگاهی که دوچرخهسواری زنان را تحریککننده و حرام میداند، حضور بیشتر دوچرخهسواران زن در فضاهای عمومی است. تا این تابو بشکند و چشمهای اجتماع به تصویر پرجنب و جوش زنان عادت کند و «زنانگی» را برای خود بازتعریف کند. اگرچه فضای شهری تهران شاید استانداردهای لازم برای دوچرخهسواری را نداشته باشد اما از این فرصت ارزشمند هم نباید گذشت. آزار خیابانی بحرانی جهانی برای زنان است، اگر قوانین در جهت حمایت از زنان ضعف دارد، این خودمانیم که باید گام برداریم.