گلناز ملک: عارضه سرزنش قربانی پدیدهای است که در آن تقصیر یک جرم (اغلب در جرایمی مانند تجاوز و آزار جنسی، خشونت خانگی، یا حتی دزدی) به قربانی نسبت داده میشود. یعنی قربانی تا حدودی و یا حتی کاملاً بابت حادثه و ترومای ایجاد شده مسئول است. این عارضه در روانشناسی به عنوان یکی از اشکال عقلانی کردن تروما و از مکانیسمهای مقابله با آن، به روش فاصلهگذاریِ شونده با قربانی و حادثه، شناخته میشود. در واقع سرزنش قربانی، راه حل ذهن سرزنشکننده برای کنار آمدن با یک وضعیت ناخوشایند است که تلاش میکند، شکست دیگری را در پیشگیری از جرم برای خود قابل هضم کند.
چرا قربانیان را سرزنش میکنیم؟
مردم به دلایل متعدد کسانی را که جرم یا خشونتی در موردشان اعمال شده است سرزنش و ملامت میکنند، که این ریشه در تصورات غلط دربارهی قربانیها، خشونتگران، و ماهیت عمل خشونتآمیز دارد. گاهی قربانی به غلط، فردی منفعل تصویر میشود که خودش زمینهی بروز و تکرار خشونت را فراهم کردهاست. یا خشونتگر به چشم فردی مستاصل دیده میشود که به خاطر خشمی که قربانی در او برانگیخته کنترلش را از دست دادهاست. روانشناسی باور به جهان عادلانه، خطای اِسناد ، و نظریه آسیب ناپذیری را از دلایل شایع سرزنش قربانیها میداند.
فرضیه جهان عادلانه
فرضیه جهان عادلانه بر پایهی باوری شکل گرفته که در آن شخص تصور میکند دنیا جایی امن و عادلانه است و انسانها به آنچه سزاوارش هستند میرسند. این افراد بر این باورند که نظام اجتماعیای که تحت تاثیرش زندگی میکنند عادلانه، مشروع و موجه است. باور عمیق این افراد زمانی که با قربانی تصادفی جرائم خشونتآمیز مواجه میشوند، خدشهدار میشود. این افراد معتقدند در نهایت اتفاقهای خوب برای انسانهای خوب میافتد و حوادث تلخ برای انسانهای بد رخ میدهد؛ بنابراین وقتی با چنین باوری با قربانیها مواجه میشوند، به نوعی دنبال دلایل مقصر بودن قربانی در تجربه خشونت میگردند. به این ترتیب کسی که به جهان عادلانه معتقد است میتواند باور خود را حفظ کند، چرا که با یک قربانی رنجکشیدهی بیگناه مواجه نیست، بلکه در مقابل کسی قرار گرفته که مستحق چنین تجربهی تلخی است. عارضه سرزنش قربانی به نفع نظریههایی است که به مسئولیت و کنترل فردی بیشتر از تاثیرات اجتماعی بها میدهند. طرفداران فرضیه جهان عادلانه، خشونت حادثه را به عنوان تابعی از انگیزه خشونت میبینند. با این وجود هرچقدر ابعاد حادثه فجیعتر باشد، فرد معتقد به جهان عادلانه، بیشتر به این فکر میافتد که «میتوانست برای من هم پیش بیاید». بنابراین فرضیه جهان عادلانه راهی است که این افراد با حادثه کنار بیایند و ایمان خود را به جهان، با ملامت قربانیها، احیا کنند.
گاهی قربانی به غلط، فردی منفعل تصویر میشود که خودش زمینه بروز و تکرار خشونت را فراهم کردهاست. یا خشونتگر به چشم فردی مستاصل دیده میشود که به خاطر خشمی که قربانی در او برانگیخته کنترلش را از دست دادهاست.
خطای اِسناد
در روانشناسی اجتماعی «اسناد» روندی است که افراد طبق آن علت رفتار یا اتفاقی را درک میکنند. نظریه اسناد بررسی الگوهایی است که این روند را توضیح میدهند. فریتز هیدر(۵) در اوایل قرن بیست تحقیق درباره اسناد را آغاز کرد و بعدها هارولد کلی(۶) و برنارد وینر(۷) نظریهی او را بسط دادند. طبق این نظریه افراد رفتار را میبینند و سپس علتها را به آن اسناد میکنند. ما دو نوع اسناد داریم: درونی و بیرونی. افراد وقتی اسناد را درونی میکنند که تشخیص دهند ویژگیهای شخصی دیگری دلیل رفتار و یا موقعیتش است.
اسناد بیرونی وقتی رخ میدهد که افراد محیط و شرایط را عامل رفتار دیگری بدانند. خطای اسناد زمانی رخ میدهد که افراد هنگام قضاوت دیگران بر خصوصیات فردی بیش از حد تاکید میکنند و اهمیت ویژگیهای محیطی را درنظر نمیگیرند، که منجر به سرزنش قربانی میشود. کسانی که دچار این خطا میشوند فرد قربانی را تا حدی مسئول بلایی که بر سرش آمده میدانند و به دلایل موقعیتی بیتوجهاند. «کسی که چیزی از او دزدیده شده تا حدی خودش مقصر است که درست مراقب داراییاش نبوده است.»
نکته جالب توجه این است که افراد دچار خطای اسناد اغلب تمایل دارند شکستهای خود را به عواملی محیطی و موقعیتی، و موفقیتهایشان را به ویژگی فردی اسناد کنند. سرزنش قربانی عواقبی جدی برای سلامت روانی و روند بهبود بازماندهی خشونت و آزار دارد. بازماندههایی که مورد سرزنش واقع شدهاند به احتمال زیاد در صورت وقوع جرم بعدی آن را گزارش نمیکنند.
نظریه آسیب ناپذیری
براساس نظریه آسیبناپذیری قصد اشخاص از سرزنش قربانی محافظت از احساسات و آسیبناپذیری خود است. در واقع افراد با سرزنش قربانی برای خود احساس امنیت ایجاد میکنند. حتی اعضای خانواده و دوستان قربانی هم ممکن است برای قوت قلب دادن به خودشان قربانی را سرزنش کنند. «به دوستم تجاوز شد، چون ساعت ۱۲ شب تنها به خانه برمیگشت. من اگر این کار را نکنم مورد تجاوز قرار نمیگیرم». این نظریه میگوید وضعیت قربانی یادآور وضعیت آسیبپذیر خود ما است. ما نمیخواهیم این احتمال را در نظر بگیریم که ممکن است کنترل خود را بر بدن و زندگیمان از دست بدهیم. پس تصمیم میگیریم اینطور ببینیم که قربانی خود باعث خشونتیست که به او اعمال شده است، تا برای خود احساس امنیت کاذب ایجاد کنیم.
سرزنش قربانی به ما اطمینان میدهد که تا وقتی مانند قربانی در زمان حادثه رفتار نکنیم، آسیب ناپذیریم. بازماندگان خشونت خانگی و آزار جنسی همچنان از سوی جامعه و افرادی که قاعدتاً باید به کمک آنها بیایند، مورد خشونت و آزار قرار میگیرند. واکنشهای معمول شامل خشم، ناباوری، تحقیر و ملامت است که گاهی در عمل به امتناع از کمک به قربانی منجر میشود.
تبعات عارضه سرزنش قربانی
سرزنش قربانی تاثیرات منفی و مخربی بر بازماندههایی میگذارد که علاوه بر رنج تحمل تعرض و خشونت، باید بخش یا تمام مسئولیت جرمی که دیگری در موردشان مرتکب شده را به عهده بگیرند. سرزنش قربانی عواقبی جدی برای سلامت روانی و روند بهبود بازماندهی خشونت و آزار دارد. بازماندههایی که مورد سرزنش واقع شدهاند به احتمال زیاد در صورت وقوع جرم بعدی آن را گزارش نمیکنند. عارضه سرزنش قربانی علاوه بر تبعاتی که برای فرد به همراه دارد بر تصمیمگیری سایر افراد در مورد گزارش خشونت (چه در موقعیت قربانی و چه شاهد)، تعهد مقامات در پیگیری جرم و تعقیب مجرم، و تصمیمات دادگاه تاثیر میگذارد.
گرایش به مسئول شناختن قربانی بابت عملی که مرتکب نشده در مورد کسانی که قربانی خشونت جنسی و خانگی بودهاند بسیار شدید است. بازماندگان خشونت خانگی و آزار جنسی همچنان از سوی جامعه و افرادی که قاعدتاً باید به کمک آنها بیایند، مورد خشونت و آزار قرار میگیرند. واکنشهای معمول شامل خشم، ناباوری، تحقیر و ملامت است که گاهی در عمل به امتناع از کمک به قربانی منجر میشود. چنین نگرشی میان نیروهای پلیس، پزشکان و مشاورانی که با قربانیان مواجه میشوند، باعث میشود کسانی که به کمک نیاز دارند نسبت به دریافت کمک دلسرد و ناامید شوند و برای نجات خود از وضعیت اقدامی نکنند.
با پدیده سرزنش قربانی هرجا که مواجه میشوید مقابله کنید. با خشونتگر و دلایل رفتارش همدلی و موافقت نکنید. فراموش نکنید اگر از رابطه خشونتآمیز دیگری آگاه هستید و کسی را دربارهاش مطلع نمیکنید، سکوت شما به معنی قبول و همراهی با خشونت است. خشونت در خانه همسایه مسئله شخصی او نیست. مسئله همه ماست.
چه باید کرد؟
قدم اول آگاهی است. با چرخه خشونت و موانع مادی و روانی ترک یک رابطه خشونتآمیز آشنا شوید و از پرسیدن سوالهایی مثل «چرا زودتر ترک نکرد؟» یا «چرا قبلاً چیزی نگفتی؟» پرهیز کنید. به انتخابهای اشخاص با در نظر گرفتن شرایط و موقعیتشان احترام بگذارید. دائم به خود یادآوری کنید که هیچکس دلش نمیخواهد قربانی باشد. به جای کنکاش گذشته سعی کنید به عبور از تجربه تروماتیک کمک کنید.
با پدیده سرزنش قربانی هرجا که مواجه میشوید مقابله کنید. به بازماندگان خشونت این اطمینان را بدهید که مطلقاً مقصر نیستند. اگر خودتان تجربه خشونت خانگی یا آزار جنسی داشتهاید حتماً از متخصص کمک بگیرید و سعی کنید از موقعیت قربانی خارج شوید. تشکیل گروههای حمایتی و سهیم شدن در تجربههای یکدیگر به شما کمک میکند زودتر از سوژه «قربانی» به سوژه «نجاتیافته» تبدیل شوید. با گروهها و جمعهای محلی که به بازماندگان خشونت کمک میکنند ارتباط بگیرید. اگر چنین گروههایی را نمیشناسید، وقتش است که خودتان یکی راه بیاندازید.
با خشونتگر و دلایل رفتارش همدلی و موافقت نکنید. نگذارید با بهانههایی همچون مستی، مصرف مواد، یا رفتار و حرفهای قربانی، عمل خشونتآمیز خود را توجیه کنند. اگر به دلایلی قصد کمک به خشونتگری را دارید، سریعتر او را به مشاور متخصص ارجاع دهید.
فراموش نکنید اگر از رابطه خشونتآمیز دیگری آگاه هستید و کسی را دربارهاش مطلع نمیکنید، سکوت شما به معنی قبول و همراهی با خشونت است. خشونت در خانه همسایه مسئله شخصی او نیست. مسئله همه ماست.
منبع: میدان