نگین باقری: از سالها پیش در جنگهای مختلفی زنان را به غنیمت میبردند و به آنها تجاوز میکردند. حادثهای که در کنار تاخت و تاز بر خاک وطن، نشانهای دیگر برای سرافکنده کردن قوم مغلوب بود. پس با وجود این ریشه تاریخی اگر تجاوز پدیده جدیدی نیست پس چه چیزی آن را به یک مسئله اجتماعی تبدیل میکند؟ این همان سوالی است که امیل دورکیم قبل از نوشتن اثر خود به نام خودکشی (۱۸۹۷) به آن پاسخ داد. خودکشی پدیده جدیدی نبود اما افزایش خودکشی این جامعهشناس را به سمت بررسی این پدیده اجتماعی هدایت کرد. حال ما با طرح سوال مشابهی از خود باید بپرسیم اگر تجاوز همیشه وجود داشته پس چه چیزی آن را به یک مسئله اجتماعی تبدیل میکند؟ در متن زیر تلاش میکنم تا جوابی به این سوال بدهم.
آمار تجاوز
آمار مستندی درباره تجاوز وجود ندارد. ما تنها میدانیم در سال ۸۲ یکی از بزگترین پژوهشها درباره خشونت علیه زنان انجام شده که بر اساس آن ۱۰/۲ درصد از زنان گفته بودند که از آغاز زندگی تا امروز با خشونت جنسی و ناموسی در خانواده روبرو شده اند. (قاضیزاده طباطبایی و دیگران، ۱۳۸۲) آﻣﺎر ﺗﺠﺎوز ﺟﻨﺴﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﺎرم در ﺗﺤﻘﻴقهای ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ روﺳﭙﻴﮕﺮی چیزی ﺑﻴﻦ ۲۲ تا ۲۵ ﺗﺎ درﺻﺪ ﻋﻨﻮان ﺷﺪه و در ﺗﺤﻘﻴﻘﺎت ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ فرار زنان از خانه اﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺑﻴﻦ ۱۲ تا ۳۶ درﺻﺪ در ﺗﻐﻴﻴﺮ اﺳﺖ. (مالجو، ۱۳۸۸) رئیس انجمن آسیبهای اجتماعی هم در آخرین اظهارات خود درباره آمار تجاوز از «تشکیل ۵۲۰۰ پرونده قضایی در کشور در مورد رابطه جنسی برادر با خواهر و پدر با دختر» خبر داده است. (باشگاه خبرنگاران جوان. شوک تکاندهنده تجاوز به محارم. ۱۰ مرداد ۱۳۹۵) اینها تنها آمارهای پراکندهای است که از تجاوز در ایران به دست آمده. زمانی که آماری در دسترس نباشد به این معنا نیست که مسئلهای هم وجود ندارد. به نظر میآید که آن چیزی که امروز تجاوز را به یک مسئله اجتماعی تبدیل میکند تغییرات در اشکال و پیامدهای آن باشد. چیزی که در یک سال گذشته تلاش داشتم تا از طریق مصاحبه با ۱۴ زن بازمانده تجاوز به تبیین ابعاد آن بپردازم.
چرخش روایت مسلط از تجاوز
افسانه نجمآبادی در کتاب دخترکان قوچان (۱۳۸۱) نوشته که در دوره قاجار حاکم خراسان به ازای مالیات مردم، دختران قوچان را به قفقازیها میفروخت. آن زمان دختران قوچانی معادل وطن تلقی شدند و فروش آنها به جای مالیات گندم نمونهای برای تجاوز به وطن بود و اینگونه این موضوع به یکی از مضامین تاثیرگذار انقلاب مشروطه تبدیل شد. در ادوار تاریخی مختلفی بدن زن با مرزهای ملی ایران چنان پیوند میخورد که بارها فقها با فتوای دفاع از ناموس سربازان را به جنگ میفرستند. برخلاف تنیدگی بدن زن به عواطف اجتماعی در آن دوران، امروز روایت اصلی شکل گرفته از تجاوز به ما تصویر دیگری از تجاوز را نشان میدهد.
اگر بدن زن در گذشته دربردارنده معنای مام وطن بود دیگر بدن امروزی حامل چنین معنایی نیست. معنای مسلط از بدن زن با گسستی همراه شده که تجاوز به آن نیز عواطف عمومی را برنمیانگیزاند. تنها تجاوز به کودکان (مانند تجاوز به آتنا در پارسآباد اردبیل، ستایش در ورامین و.. ) عواطف را تحریک و منجر به همکاریهای جمعی جهت کمک به خانواده آسیبدیده یا پیدا کردن متجاوز میشود اما تجاوز به زن بزرگسال معنای مشابه و درنتیجه واکنش مشابهی تولید نمیکند. از سوی دیگر اگرچه تجاوز به زنان سیستانوبلوچستان از مهمترین تریبون شهر ( خطبه نماز جمعه) مطرح میشود اما هیچگاه چنین نگاهی به تجاوزهای هرروزهای که در شهرهای مدرن رخ میدهد وجود نداشته است. لذا به نظر میآید تجاوز به کودکان و یا تجاوز به زنان در محیطهای سنتی در معنا با هم اشتراکهایی دارند که ما را به سوال دیگری راهنمایی میکند: مضمون مسلط از تجاوز و بدن تجاوزدیده چه تغییری کرده است؟
مصاحبههای انجام شده من را به این نتیجه رساند که امروزه تجاوز در بستری شکل میگیرد که آن را به یک پدیده فردی تقلیل میدهد. با نگاهی به دلایل فردی و ساختاری سکوت قربانی و اطرافیان او میتوان گفت ما با بدن فردی شدهای روبرو هستیم که حاضر نیست برای حقخواهی مسئله تجاوز را از شکل راز بیرون بیاورد. زنان به دلایل متعددی نسبت به تجاوز سکوت میکنند و دوستان و خانواده او نیز چشمشان را روی تجاوز میبندند. آنها گاه از عواقب شکستن سکوت میترسند یا نگران قضاوت دیگران هستند. گاه نسبت به تجاوز سکوت میکنند زیرا نمیخواهند تصویری به عنوان یک قربانی آسیبدیده از خود به نمایش بگذارند و گاه از قدرت متجاوز واهمه دارند.
از سوی دیگر استراتژیهایی که بعد از تجاوز برای امنیت خود دنبال میکنند استراتژیهای فردی و سرکوبکننده است. برای مثال دربرابر خشونت ساختاری پوشش خود را تغییر میدهند یا رفتوآمد خود را محدود میکنند و در شدیدترین حال ممکن در کیفشان وسیلههای دفاع شخصی میگذارند. از طرفی دیگر معمولا آنها به سیستم های کیفری اعتمادی ندارند و آن را نمادی مردسالارانه می دانند. از ۱۴ زن آزاردیده ۵ نفر شکایت کرده که هیچ کدام به نتیجه قضایی نرسیدهبودند. بر اساس تعریف قانون از تجاوز[1] میتوان گفت که کدهای قانونی اولا بسیار محدود هستند که شامل بسیاری از رفتارهایی که زنان به آن تجاوز میگویند نمیشود. چنانچه در مصاحبههای من نیز زنانی علیرغم بهره نبردن از فرصتهای آموزشی رفتارهای جنسی شوهرشان را تجاوز تلقی میکردند. دوم اینکه بوروکراسی موجود در نهاد قضایی مانع کمک به زنان می شود. چنانچه سه نفر از زنان بعد از تجاوز به کلانتری میروند اما این نهادها بدون دریافت نامه قاضی حاضر به چک کردن دوربینهای ناظر بر واقعه نمیشوند. سوم اینکه هنگام مراجعه زن آزار دیده با روشهای متفاوتی سعی در پشیمان کردن او در فرایند قضایی دارند. برای مثال با ترساندن دو نفر از مصاحبهشوندهها از فرایند قضایی و «بیآبرو» شدن زن، آنها را پشیمان میکنند.
لذا باید گفت همان طور که به عقیده فوکو جنسیت به موضوعی شخصی تبدیل شده، تجاوز نیز موضوعی شخصی است. پیش از این موضوع تجاوز میتوانست سرنوشت ملت و یا قومی را رقم بزند اما با شکلگیری بدنهای فردیشده، تجاوز هم به یک موضوع فردی تقلیل پیدا کرده است. امروزه تجاوز و به خصوص تجاوز به زنان بزرگسال تنها در محیطهای به شدت سنتی مانند سیستان و بلوچستان در راس اخبار قرار میگیرد که هنوز قواعد بدن فردی در آن مسلط نشده است. با کنار گذاشتن این استثنا خواهیم دید مضمون مسلط از تجاوز چگونه به رخدادی فردی تقلیل مییابد. چیزی که امروز ما نام تجاوز بر آن گذاشتهایم هیچ شباهتی به آنچه پیشتر به آن تجاوز گفته میشد ندارد چرا که داستان تجاوز در عصر مدرن به نفع انضباط فردیشدهای روایت میشود که در عصر پیشین وجود نداشت. این بار سازوکارها یا تکنولوژیهای خود سرکوب را نه از بیرون، بلکه از سوی خود فرد بر خودش اعمال میکند. به همین دلیل بدن زن به چیزی که ذاتا قابل شکستن است تعبیر میشود و برای او بدن جدیدی میسازد. بدنی که پیشاپیش خود را قربانی میداند و به همین دلیل رفتوآمدهای خود را محدود میکند یا به سرزنش خود میپردازد.
منابع:
-قاضی طباطبایی، محمود ؛ تبریزی، محسن و مرجایی، هادی (۱۳۸۲).مرکز مشارکت امور زنان نهاد ریاست جمهوری و وزارت کشور، تهران.
- مالجو، محسن.(1389) تجاوز به محارم: زمینهها، استراتژیهای متجاوز و واکنشهای بزهدیده. فصلنامه علمی- پژوهشی رفاه
- نجمآبادی، افسانه (۱۳۸۱) خاطرات دختران قوچان. انتشارات روشنگران و مطالعات زنان: تهران
[1] «هرگاه کسی با زنی که راضی به زنای با او نباشد در حال بیهوشی، خواب یا مستی زنا کند رفتار او در حکم زنای به عنف است. در زنا از طریق اغفال و فریب دادن دختر نابالغ یا از طریق ربایش، تهدید و یا ترساندن زن اگرچه موجب تسلیم شدن او شود نیز حکم فوق جاری است.» (قانون مجازات اسلامی، ۱۳۹۲)
منبع: نشریه دانشجویی «زن» - دانشگاه بوعلی همدان