الهه محمدی: فرقی ندارد کارمند ادارهای دولتی باشید یا روزنامهنگاری که سالها است در حوزههای مختلف خبری قلم زده. آزار و اذیت جنسی همواره همراه زنان روزنامهنگاری است که شاید فکرش را هم نمیکردند از سوی کسانی که خودشان را «روشنفکر» مینامند، آزار ببینند؛ از آزار و اذیتهای کلامی تا آزارهای جنسی.
روزنامهنگاری دیگر در ایران حرفهای مردانه نیست. زنان روزنامهنگار یا درسش را خواندهاند یا با علاقه و با کسب تجربه پا به میدان مطبوعهنویسی گذاشتهاند. مطبوعاتی که هرچند دیگر دارند جایشان را به رسانههای آنلاین میدهند اما اگر سری به تحریریههای همین رسانههای آنلاین هم بزنید، میبینید که اکثریت با زنها است؛ زنهایی که هرچند اکثریتاند اما به ندرت به رتبههای بالای روزنامهنگاری میرسند.
زنان در مطبوعات ایران بیشتر یا خبرنگارند یا نهایتا معاون دبیر سرویسهای خبری. هرچند در سالهای اخیر زنان بعضا به دبیر سرویسی رسیدهاند اما به سردبیری؟ به ندرت. مانع هم همان کلیشههای جنسیتی است؛ معمولا اگر زنی به سردبیری روزنامه یا سایتی خبری برسد، حرف و حدیثها از همان روز اول رهایش نمیکند و اینگونه انواع و اقسام توهینها و تهمتها آغاز میشود: «حتما با مدیر مسول رابطه جنسی دارد»، «شاید هم صیغه او شده»، «او که چیزی بارش نیست!»
«زن» بودن برای یک زن روزنامهنگار کافی است که مدارج بالایی در این حرفه را طی نکند و اگر هم روزی قرعهای به نامش افتاد باید فکری برای عواقب آن بکند. عواقبی که همکارانش برای او رقم میزنند. زن و مرد هم ندارد. کلیشههای جنسیتی آنقدر در ذهن و جان مردم ریشه دوانده که زن، مرد و روشنفکر و غیر روشنفکر نشناسد. زنان و مردان روزنامهنگاری که شاید بارها خودشان از برابری حقوق زنان و مردان قلم زده باشند اما پای واقعیت که پیش میآید، جنسیتزدهترین رفتارها را از خود نشان میدهند. حالا این را بگذارید کنار انواع و اقسام آزارهای کلامی و ادبیات سکسیستی روزنامهنگاران «فرهیختهای» که با انواع و اقسام شوخیهای جنسیتزده، زنان روزنامهنگار را آزار میدهند و البته بسیاری از همین زنان هم به جنسیتزده بودن این ادبیات آگاه نیستند.
با یک حساب سرانگشتی متوجه میشویم که زنان اکثریت تحریریهها را تشکیل میدهند؛ آن هم نه برای اینکه مدیران مجموعههای رسانهای اقبالی برای استخدام بیشتر زنان دارند بلکه چون حقوق پرداختی به روزنامهنگاران معمولا پایین است و در جامعه مردسالار ایران که مردان نانآور اصلی خانواده هستند، مردان کم کم عطای قلم زدن در مطبوعات را به لقایش میبخشند و چه کسی بهتر از زنان برای گرفتن همین حقوقهای اندک؟! اما با اینکه زنان در تحریریهها زیاد هستند، مدیرمسوولان و سردبیران ترجیح می دهند برای ماموریتهایی که مثلا به مرزها نزدیک است یا مربوط به حوزههای دفاعی-امنیتی است، مردان را روانه این حوزههای خبری کنند تا زنان خبرنگاری که شاید در آن متخصص هم باشند.
از طرفی روزنامهنگاران معمولا قراردادی درست و حسابی ندارند و دبیر سرویس و یا سردبیر به راحتی میتوانند خبرنگاران را اخراج کنند. حالا اگر زنی خبرنگار باشد که به خواستههای جنسی بالادستیهای مردش اجابت نگوید، به راحتی از آن رسانه اخراج میشود. حتی اگر دبیر سرویس مردی، خبرنگار زن سرویس خود را به این دلیل که پاسخ مثبتی به این خواستهها نداده اخراج کند، آن زن تهدید میشود که این موضوع را همگانی نکند. ممکن است سردبیر دلیل این اخراج را هم از دبیر سرویس نپرسد و اگر برای این موضوع اعتراض کنی، پاسخ او این باشد: «مرد است دیگر!»
اوضاع در بیرون از تحریریهها هم چندان به نفع زنان خبرنگار نیست؛ زنان خبرنگاری که یک حوزه خبری دارند شاید حداقل یک بار با آزارهای جنسی از سوی مسئولان، سیاستمداران، رابطهای خبریشان یا خبرنگاران مرد در آن حوزه خبری روبرو شدهاند. مسوولانی که خبرنگاران به زعم خودشان «زیبا» را نشان میکنند و بعد از رفتوآمد آن زنان به حوزههای خبری، پیامکها شروع میشود. حتی بعضی از خبرنگاران زن عکسهای خود در پروفایل اپلیکیشنهای پیامرسان را کمتر بدون حجاب منتشر میکنند؛ چون به گفته خودشان «در حوزه خبریمان دید بدی به ما پیدا میکنند وشاید برایمان ممنوعیت به وجود بیاورند.»
اینها را بگذارید در کنار تمام تذکراتی که زنان خبرنگار برای ورود به حوزه خبریشان بر سر حجاب و پوششان با آن روبرو هستند و حتی در مواردی مسولان آن سازمان یا نهاد به مدیرمسوولان روزنامهها زنگ زده و درباره نوع پوشش خبرنگار زن آن روزنامه شکایت کردهاند و در آخر هم نتیجه چیزی نبوده جز اخراج آن خبرنگار –هرچند با سابقه زیاد- از آن حوزه خبری. و واکنش اغلب زنان روزنامه نگار در برابر تمام این اذیت و آزارها چیزی نیست جز سکوت.
آزارهای جهانی علیه روزنامهنگاران زن
اما این فقط زنان روزنامه نگار ایرانی نیستند که با این خشونتها مواجهند؛ براساس نظرسنجی فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران که همزمان با روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان سال گذشته منتشر و از بین ۴۰۰ روزنامهنگار زن از ۵۰ کشور دنیا انجام شد، از هر دو روزنامهنگار زن یکی از آنها هنگام کار با آزار و اذیت جنسی، سوءرفتارهای روانی، تسویهحساب آنلاین و انواع دیگر خشونتهای جنسیتی قرار میگیرند.
همچنین ۸۵ درصد شرکتکنندگان دراین نظرسنجی میگویند هیچ اقدام یا اقداماتی علیه مجرمان خشونتهای جنسی در محل کار صورت نگرفته و اکثر محلهای کار حتی یک سیاست و شیوهنامه کتبی برای مقابله با چنین سوءاستفادههایی ندارند. همچنین بنا بر نتایج این نظرسنجی، رسانهها، مکانیسمی برای تهیه گزارش در صورت وقوع چنین مسائلی ندارند.
طبق این نظرسنجی، ۴۸ درصد روزنامهنگاران زن از خشونت مبتنی بر جنسیت رنج بردهاند، ۴۴ درصد روزنامهنگاران زن مورد آزار و اذیت آنلاین قرار گرفتهاند، از میان رایجترین خشونت مبتنی بر جنسیت در روزنامهنگاران زن، ۶۳ درصد آنان از خشونت کلامی، ۴۱ درصد از خشونت روانی، ۳۷ درصد از آزار جنسی و ۲۱ درصد از سوءاستفاده اقتصادی رنج میبرند و تقریبا ۱۱ درصد نیز خشونت فیزیکی را تجربه کردهاند. ۴۵ درصد از افرادی که مرتکب اعمال خلاف شده بودند، افرادی خارج از محل کار روزنامهنگاران زن بودهاند که شامل منابع خبری روزنامهنگاران، سیاستمداران، خوانندگان و شنوندگان میشوند. ۳۸ درصد دیگر از افرادی که متوسل به خشونت علیه زنان شدهاند نیز رئیس یا سرپرست روزنامهنگاران زن بودهاند.
طبق این نظرسنجی، دو سوم روزنامهنگاران زن هیچگاه شکایت رسمی در خصوص آزار و اذیت جنسی نکردهاند و از میان روزنامهنگاران زن کسانی که شکایت کردهاند، تنها ۱۲.۳ درصد از نتیجه شکایتشان راضی بودند. و در آخر تنها ۲۶ درصد از محلهای کار سیاستهایی برای جلوگیری از خشونت جنسیتی و آزار جنسی علیه روزنامهنگاران زن دارند.
داستان غمانگیز سکسیسم فرهنگی
روزی چیماماندا انگوزی آدیشی، نویسنده مشهور نیجریهای در کتاب «ما همه باید فمینیست باشیم» نوشته بود: «ما از عدالت دم میزنیم و داستان وقتی غمانگیزتر میشود که میبینیم بسیاری از حامیان سکسیسم، قشر فرهنگی ما هستند، قشر به ظاهر فرهنگیای که هنوز کمترین درکی از روابط انسانی ندارند و از همین جا است که بیفرهنگی بستر فرهنگ میشود.» چه توصیف غمانگیزی از وضعیت ما روزنامهنگارها.
منبع: نشریه دانشجویی «زن» - دانشگاه بوعلی همدان