نگین باقری: «کفشهای من رو بپوش تا بفهمی این زندگی سخته». این اولین قلابی است که فیلم به گردن مخاطب میاندازد تا او را برای تماشای ادامه آن تشویق کند. داستان زنان کارگری که در محیط کار به اشکال مختلفی آزار میبینند و به دلیل وابستگی مالی امکان بیرون آمدن از آن وضعیت را ندارند. همه چیز از یک معدن سنگ در شمال مینهسوتا آغاز میشود. شرط کار کردن زنان در معدن این است که باردار نباشند برای همین با معاینه واژینال این موضوع را بررسی میکنند.
نظارت بر بدن اولین آزار در محیط کار آنها است که مخاطب را برای وارد شدن به موضوع اصلی فیلم آماده میکند. چارلیز ترون، در نقش جوسی رو به دوربین میگوید: «قبل از اینکه شما رو استخدام کنن، پاهاتون رو بردند تو آسمون تا ببیند حاملهاید یا نه؟» انگار این سوال از مخاطب پرسیده میشود تا تفاوت آزار جنسی در محیط کار کارگری را با مشاغل دیگر نمایش دهد. جایی که فرودستی کارگر، تضاد طبقاتی و خشونت جنسیتی با هم تلاقی پیدا میکنند.
دومین آزاری که فیلم سرزمین شمالی نشان میدهد مربوط به حقوق کارگری زنان است. زنان باید در گوش خود فروکنند که مدیران معدن میتوانند تا جایی که میخواهند از آنها کار بکشند؛ چرا که به گفته سرکارگر، دیوان عالی در مورد استخدام زنان با آنها کاری ندارد. در این فیلم آزار زنان فقط شامل نداشتن بیمه و حقوق کم و شرایط سخت نیست بلکه آنها مشکلات دیگری دارند که کار کردن را برایشان دشوارتر از مردان میکند. آزار کلامی و سپس فیزیکی شکل سوم و چهارمی است که فیلم به عنوان زیرمجموعهای از کلیت آزار در محیط کار نمایش میدهد. در لحظه ورود مردی از کنار زنان تازهوارد میگذرد و آنها را فاحشه صدا میزند. نگاههای دنبالهدار شروع میشود، خندههای معنیدار به گوش میرسد و این تازه ابتدای راه است.
در طول فیلم اشاره کوتاهی به رفتار رییس معدن با زن نقش اول میشود. هر اتفاقی که بیفتد، رییس او اصطلاحاً یک «جنتلمن» باقی میماند. حتی زمانی که به جوسی اتهام میزند که با مردان متأهل کارخانه رفتار خارج از هنجار داشته است، از ظاهر موقر خود خارج نمیشود. با همین تصاویر فیلم به خوبی نمایش میدهد که در شکل پنجم، آزار تنها از سوی کارگران با لباسهای خاکی شده و صورت کثیف رخ نمیدهد بلکه مردان دارای مرتبههای شغلی بالاتر هم از آزار رساندن مبرا نیستند؛ آنها از روش متفاوتی زنان را در موقعیت استیصال قرار میدهند و شرایط را برایشان سختتر میکنند. زمانی که زن تصمیم به شکایت میگیرد یک کاراکتر مثبت فیلم مانع او میشود و با این توصیه که تو دختر خوشگلی هستی این جواب را از جوسی (چارلیز ترون) میشنود: «آره من خوشگلم و فکر میکنی میتونم یکی رو پیدا کنم که ازم مراقبت کنه؟ من نیازی به مراقبت ندارم. من میخوام از خودم و بچه هام مراقبت کنم».
نویسنده برای اینکه مطمئن شود پیامش را به مخاطب رسانده از صحنههای نمادین و گاه شعارهای فراوانی استفاده کرده است. برای مثال فرایند اعتراض جودی با اعتراضات آنیتا هیل به آزار جنسی زنان در مجلس سنای آمریکا همراه میشود و جودی را برای ادامه شکایتش مطمئنتر میکند. نکته جالب فیلم این است که قصه آن را بر اساس یک داستان واقعی نوشتهاند و جوسی واقعی در تمام فیلمبرداری همراه کارگردان بودهاست. در ادامه بعد از شکایت زن از یک سو آزارها بیشتر و از سوی دیگر همکاران زن جوسی به خاطر ترس ازدستدادن کارشان با او قطع رابطه میکنند. پدر او که کارگر همین معدن است تحمل عصیان جوسی را دربرابر آزار ندارد و فکر میکند که دخترش دنبال دردسر میگردد. اما از آنجایی که ایستادگی یک زن برای حق خودش، ایستادگی او برای حق همه زنان است تا پایان فیلم زنان دیگری هم با جوسی همراه میشوند.
در واقع فیلمنامه زنان را سه بار مقابل هم میگذارد؛ یک بار جوسی را مقابل مادرش که با او مخالفت میکند، بار دیگر او را مقابل وکیل معدن و دست آخر در مقابل همکارانش قرار میدهد. زنانی که از رد پای تردید در نگاهشان میتوان فهمید که آنها نیز روزی آزار را تجربه کرده و حالا صرفاً به دلیل قرار داشتن در شرایط متفاوتی، در مقابل آن سکوت کردهاند. اگرچه یکی از نقاط ضعف این فیلم این است که نگاه ضعیفی به ساختار و ریشههای خشونت علیه زنان در محیط کار دارد اما همچنین نکته مثبت آن هم این است که در طول نمایش از مردان آزارگر چهره کاملا سیاهی نمیسازد. آنها کاراکترهای خاکستری هستند که روزی متلکهای جنسی میانداختند و همچنین زمانی که تماشاگر انتظارش را ندارد، برای شهادت در دادگاه از صندلی بلند خود بلند میشوند و میگویند: «من پشت جوسی هستم.»
نام فیلم: سرزمین شمالی (به انگلیسی: North Country)
کارگردان: نیکی کارو
نویسنده: مایکل سیزمن
سال: ۲۰۰۵