دیدبان آزار

روایت‌های مردان: چرا متلک می‌گوییم؟

غنچه قوامی: عموماً در تلاش برای تبیین علل و آثار خشونت در نظام مردسالار، آنچه که مورد توجه و بررسی قرار می‌گیرد، وضعیت زن در جایگاه قربانی و هم‌چنین تعریف زن بودن در ساختار نابرابر قدرت مردسالار است. این توجه یک‌سویه، موجب می‌شود که چگونگی برساخت مردانگی که خود حاصل مجموعه‌ای از عوامل درهم تنیده تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و … است، از نظر پنهان بماند و نقش و ظرفیت مردان در شکستن چرخه‌های خشونت نادیده گرفته شود.
به همین دلیل است که به هنگام صحبت درباره آزار و اذیت‌های خیابانی (و دیگر اشکال خشونت علیه زنان) تنها روایت‌ها و تجربه‌های زنان به اشتراک گذاشته می‌شوند و از نگاه مردان سخنی به میان نمی‌آید. گویی مردان خشن و هوس‌ران به دنیا آمده و افشای این طبیعت حیوانی و مقابله با آن تنها رسالت زنان است (دیدگاه ذاتگرایانه). در حالی که مفهوم مردانگی را نیز ارزش‌ها و انتظارات اجتماعی و تصورات کلیشه‌ای شکل می‌دهد. و تنها با پذیرفتن این گزاره است که به درکی جامع از ریشه‌های خشونت می‌توان رسید.
پژوهش مشترک نهاد زنان سازمان ملل «U.N. Women» و گروه مطالعاتی پروموندو «Promundo» که در ماه می ۲۰۱۷ منتشر شد، به بررسی انگیزه‌های مردان از آزار و اذیت خیابانی زنان در چهار کشور خاورمیانه از جمله مراکش، مصر، لبنان و فلسطین پرداخته است. در این تحقیق ۴۸۳۰ مرد مورد نظرسنجی قرار گرفته‌اند که در میان آن‌ها ۳۱ درصد از مردان لبنانی و ۶۴ درصد از مردان مصری اظهار داشتند که زنان را در فضاهای عمومی مورد آزار و تعرض جنسی قرار داده‌اند.
اگرچه آزار و اذیت‌های خیابانی معضلی جهانی است و به کشورهای در حال توسعه محدود نمی‌شود و در تمامی دنیا تقریباً ساختاری یکسان دارد، نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که عواملی چون بی‌سوادی، بیکاری و بی‌ثباتی سیاسی، در شکل‌گیری رفتار آزارگران مؤثر هستند. برای مثال تقریباً نیمی از مردان این پژوهش دچار احساس سرخوردگی و افسردگی و به دلیل عدم اشتغال یا تمکن مالی در مقابل خانواده خود شرمسار بودند. بنابراین می‌توان گفت که این مردان انتظارهایی از خود داشته‌اند که به آنها دست نیافته‌اند و با ابراز سلطه بر زنان تا حدودی احساس سرخوردگی خود را جبران می‌کنند.
اما سؤال این جا است که این انتظارات چه هستند و چگونه شکل می‌گیرند؟ ایدئولوژی مردسالار، الگوی «مردانگی ایدئال» را به افراد مذکر جامعه تحمیل می‌کند. ریوین کانل جامعه شناس استرالیایی، این الگو را مردانگی هژمونیک «Hegemonic Masculinity» می‌نامد. مردانگی هژمونیک یعنی هرگونه رفتار و عملی که به موقعیت مسلط مردان مشروعیت می‌بخشد و وضعیت فرودست زنان (و دیگر اشکال به حاشیه رانده شده مردانگی) را موجه جلوه می‌دهد. و می‌تواند وابسته به موقعیت‌های زمانی و فرهنگی متفاوت، دچار تحولاتی شود. اینکه مردان نان‌آوران خانه محسوب می‌شوند و باید اعضای خانواده را به لحاظ اقتصادی تأمین کنند، اینکه مردان نباید احساسات خود را بروز بدهند، اینکه مردان شهوت‌ران و تنوع طلب هستند و کنترلی بر روی غرایز جنسی خود ندارند، کلیشه‌های جنسیتی هستند که فرهنگ مردسالار در ایران (و بسیاری فرهنگ‌های دیگر) به افراد تحمیل می‌کند و در برساخت هویت و ساختار ذهنی مردانه نقشی اساسی دارند.
افراد مذکر همواره برای مطابقت با این الگو تحت فشار هستند و آن را بازتولید می‌کنند. بنابراین متلک‌پرانی، تعرض جسمی و جنسی و دیگر انواع خشونت به عنوان شیوه ابراز قدرت و سلطه، با مفهوم مردانگی گره می‌خورد و از طرف جامعه امری طبیعی تلقی می‌شود. سوت زدن و تکه‌پرانی به هنگام تعطیلی مدارس دخترانه، خاطره مشترک نوجوانی بسیاری از مردان ایرانی است که در شکل‌گیری «مردانگی» آنان نقش داشته است. این خاطرات عموماً با خنده و شوخی همراه غرور روایت می‌شوند. البته این مسئله در ایران به علت تفکیک جنسیتی مدارس و بسیاری محدودیت‌های دیگر تشدید شده است.
شوخی و خنده و تفریح، یکی دیگر از انگیزه‌هایی است که مردان برای آزار دادن زنان در فضاهای عمومی مطرح می‌کنند. در جمع‌های دوستانه پسرانه این موضوع شدت می‌گیرد و به نوعی نمایش «مردانگی» افتخارآمیز تبدیل می‌شود. چرا که «مرد» بودن ارزش محسوب می‌شود. یکی از باورهای غلطی که وجود دارد این است که زنان متلک‌ها و مزاحمت‌ها را توجه و تحسین تلقی می‌کنند و طالب آن هستند، بویژه اگر پوشش رسمی تبلیغ شده را رعایت نکرده باشند. سکوت در مقابل آزارهای خیابانی هم این باور را تقویت می‌کند. شاید اگر آزارگر بداند که این مزاحمت‌های کلامی و فیزیکی تا چه اندازه عواقب روحی برای شخص مورد هدف به دنبال دارد، دیگر برای دقایقی تفریح، چنین رفتاری نکند. بنابراین برای مقابله با آزار و اذیت خیابانی، تنها به تنبیه، مجازات و یا بی‌آبرو کردن آزارگران نباید بسنده کرد. باید پذیرفت که مردان هم تحت آموزه‌های مردسالارانه رشد و تربیت یافته‌اند. این به معنی رفع مسئولیت از آنان نیست، بلکه به معنی پذیرفتن مسئولیت و مشارکت بیشتر برای تلاش در جهت تغییر مفاهیم غالب «زنانگی» و «مردانگی» است.

روایت‌هایی مکتوب از مردان تصیلکرده طبقه متوسط تهرانی

سجاد،۳۰ ساله، مهندس: در طول دوران زندگی‌ام، هرگز به خانمی متلک نگفته‌ام. علت اصلی البته به گمانم، داشتن چهار خواهر در سنین مختلف بود که مرا مجاب می‌کرد فضای خیابان را امن نگه دارم. ولی در گروه‌های دوستی‌ای که از ابتدای نوجوانی تا اوایل دوره دانشجویی عضو آنها بودم، همیشه این موضوع باب بود و قبح چندانی هم نداشت. علت دیگر هم البته احتمالاً این بود که از زمانی که عقل‌رس شدم و مفهوم جنس مخالف برایم شکل گرفت، در طبقه اجتماعی و فرهنگی‌ای زیست می‌کردم که راه‌های مسالمت‌آمیزتر و کاربردی‌تری از متلک گفتن برای ایجاد ارتباط با زنان داشتم. بنابراین از ابزار نخ‌نما شده و احتمالاً کم‌پرستیژ متلک خیابانی، تقریباً هیچ وقت بهره نبرده‌ام. امروزه اما فکر می‌کنم صرفاً شکل متلک‌ها، تغییر کرده و جنس اصلی این نوع ادبیات را هنوز هم می‌شود در برخی مهمانی‌ها یا کامنت‌ها و چت کردن‌ها در فضای مجازی بازیافت. ولی به دلیل اپیدمیک شدن ادبیات جنسیت‌زده در بین طبقه به اصطلاح آوانگارد جامعه، قبح استفاده از آن فرو ریخته و شنیدنش هم دیگر صرفاً تبدیل به یک دیالوگ به ظاهر کمیک شده است. در نگاه شخصی اما، با توجه به گسترش مرزهای روابط اجتماعی در ۱۰۰ سال اخیر در جامعه جهانی و جرم‌انگاری «ایجاد رابطه یک سویه و بالاجبار در محیط‌های اجتماعی» از سوی مراجع قضایی و انتظامی، این فرهنگ در حال ریشه‌کن شدن است و صدای تخریب ستون‌های سقف آزار خیابانی، هر روز بیشتر به گوش می‌رسد. ممکن است عنوان شود که پس این همه آمار آزارهای کلامی و فیزیکی در خیابان‌ها چیست؟ در پاسخ باید گفت زیاد شدن اخبار یک آسیب، لزوماً به معنای افزایش کمیت آن نیست بلکه احتمال قریب به یقین -و در این مورد یقیناً- کلیت این آمار رو به کاهش است ولی به دلیل همه‌گیر شدن رسانه‌ها و بروز پیشرفت‌های اجتماعی که منجر به گزارش‌دهی راحت‌تر اینگونه موضوعات از سوی آسیب‌دیدگان شده است، موضوع بیش از پیش خود را نشان داده است که البته مطالبه‌ای است بر حق، حتی اگر فقط یک نفر آسیب‌دیده در یک جامعه وجود داشته باشد. متلک شنیدن، یکی از هزاران بهایی است که زنان جهان بابت فرآیند اجتماعی شدنشان پرداخت کرده و می‌کنند. ولی همین که ساختارهای فرهنگی جامعه، کسانی را که در خیابان متلک‌پرانی می‌کنند چنان خوار و خفیف کرده که دیگر کمتر کسی را می‌بینیم که با افتخار در یک جمع از متلک‌پرانی‌اش در خیابان تعریف کند، یعنی مجرمین منزوی شده‌اند و انسان‌ها فارغ از جنسیت، گستره جامعه را فتح کرده‌اند.»

مهران، ۲۸ ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی من فکر می‌کنم متلک گفتن و مزاحمت کاملاً با هم یکی نیستند. من خودم یک زمانی در خیابان مثلاً به دختری که می‌دیدم فی‌المثل می‌گفتم «جون» یا از این سنخ سخن‌ها که بار جنسی دارند. این به کلی مذموم است اما شما تصور کن که در مترو، تاکسی یا در پاساژ یک دختری می‌بینی که از او خوشت می‌آید، باید چه کنی؟ باید سر بحث را باز کنی و در این موارد معمولاً بحث با یک شوخی یا حرف کنایه‌آمیز باز می‌شود. این را من در طبقه‌بندی مزاحمت‌ها قرار نمی‌دهم حتی گیرم که طرف مقابل برخورد خوبی نکند. البته این حالت استثناست و قاعده همان مزاحمت نامیدن، متلک گفتن است. الان من متلک نمی‌گویم در خیابان و کلاً هم به نظر من خیلی در خیابان‌هایی که من رفت وآمد می‌کنم وضع از این لحاظ بهتر شده است که شاید به علت باز شدن نسبی فضا در مقایسه با گذشته است. این گشایش تا حدی امکان رابطه غیراتفاقی و مواجهه در محیطی به غیر از خیابان را افزایش داده است و شاید علت مزاحمت کمتر در مناطق متوسط و بالای شهر این باشد. البته شما از من تحلیل یک موضوع را نخواستید اما من دارم تحلیل می‌کنم. راستش من کلاً مورد خوبی برای بررسی نیستم چون مدت‌هاست که خودم و اطرافیان نزدیکم در خیابان متلک نمی‌گوییم و از سمت دیگر مواجهه من با این پدیده در خیابان هم کمتر شده است. و کلاً هم تا جایی که یادم می‌آید از کنار موارد غیرحاد پیش آمده هم عبور کردم، یا با اخم و سرتکان دادن عبور کردم که باید راجع به این بیشتر فکر کنم که باید مواجهه من چگونه باشد.

حمید، ۲۶ ساله، فعال سیاسی: من هیچ وقت این‌کاره نبودم، به یاد ندارم متلک انداخته باشم به کسی. فاز دیگری هست که بیشتر غیبت است تا متلک، این فاز را دوستان دارند و بعضاً خودم هم مشارکت می‌کنم. اینطور که وقتی خانم خوشگلی که رد می‌شود و می‌رود، یک دیالوگی بین خودمان شکل می‌گیرد که معمولاً با «ماشششششالا» شروع می‌شود. البته که آن خانم هیچ وقت از این که در جمع ما کسی راجع به او صحبت کرده خبردار نمی‌شود و آزاری به کسی نمی‌رسد، منتهی می‌دانم در کل کار خوبی نیست. خلاصه نه من نه رفقایم اهل متلک انداختن نیستیم. چیزی که خودم همیشه حواسم هست و از آن اجتناب می‌کنم یا حتی اگر زمانی انجامش هم بدهم به قدری احتیاط می‌کنم که طرف مقابل متوجه نشود، نگاه کردن خارج از عرف یا همان هیزی است. این مورد را رفقای من، چه پسر چه دختر، زیاد دارند. برای من رفتارشان تا حدودی عادی بود و اگر زیاده‌روی در آن نبود پیش خودم فکر می‌کردم که بخشی از طبیعت انسانی است و فکر می‌کردم عموماً طرف مقابل هم ناراحت نمی‌شود. خودم ولی از آن اجتناب می‌کردم چون فکر می‌کردم اگر یک درصد هم باعث رنجش طرف مقابل بشوم برایم رضایت‌بخش نیست. خودم اما از این که یک دختر نگاهی غیرمتعارف به من بکند بدم نمی‌آید. شرایط ولی زمانی برایم کامل عوض شد که در جمعی قرار گرفتم که یک آقای همجنسگرا هم حضور داشت و با هر نگاهش بدترینِ حس‌ها به من دست می‌داد. حالا که فکر می‌کنم شاید خانم‌ها در مواجهه با نگاه هیز مردها هم چنین حسی دارند، از نگاه بیش از حد و هیز دوستانم ناراحت می‌شوم و عموماً هم به آن‌ها تذکر می‌دهم. در مواجهه با افرادی که مزاحمت خیابانی ایجاد می‌کنند هم همیشه دلم می‌خواهد برخورد کنم، ولی انگار پیغام ذهن من را بدنم آنطور که باید اجرا نمی‌کند. شده در تاکسی تذکر بدهم، یا شده که یک‌بار وقتی دیدم مرد کناری‌ام به خانم بغلی طوری چسبیده که او ناراحت است، همان‌جا از تاکسی پیاده شدم که مرد دیگربهانه‌ای نداشته باشد.

امین، ۲۲ ساله، دانشجوی پزشکی: تا به حال شده که متلک بگویم. هنوز هم می‌گویم البته. مثلاً، این اگر یک دختر جذاب در خیابان ببینم، به او می‌گویم «بلیسمت». این که چه متلکی می‌گویم یا بیشتر به چه کسانی متلک بیندازم، بستگی به حال و هوایم در آن لحظه دارد. اما در کل، وقتی به یک نفر تکه می‌اندازم و یا متلکی می‌گویم، حس شادی به من دست می‌دهد. در هر لحظه‌ای که تکه می‌اندازم، چه در گذشته چه در حال حاضر، همین حس خوشحالی را دارم. دید خاصی نسبت به کسانی که این کار را می‌کنند، ندارم. به خودشان مربوط است. ولی یک چیزی باید بگویم، فکر می‌کنم به کسانی که به آن‌ها متلک می‌اندازم، حس بدی دست می‌دهد. اما اگر ببینم کسی مزاحم زنی در خیابان یا تاکسی شده است، چیزی به او نمی‌گویم و کار خاصی انجام نمی‌دهم.

سینا، ۲۳ ساله، دانشجوی پزشکی: من متلک می‌اندازم. متلکی که بیشتر استفاده می‌کنم «جوووووون» هست. بعضاً به دخترهای خوشگل و پسری که یک کم خودش را شبیه دخترها کرده باشد، تکه می‌اندازم. هیچ وقت نشده است که وقتی به یک نفر متلک می‌اندازم، با من برخورد کرده باشد. وقتی این کار را انجام می‌دهم، حس خاصی ندارم. تصور می‌کنم دخترانی که به آن‌ها متلک می می‌گویم چند حس دارند. مثلاً اگر طرف باحال و خوش بر و رو باشد، می‌خندم به او، اما اگر اینطور نباشد، مسخره‌اش می‌کنم. اگر در تاکسی یا خیابان ببینم کسی مزاحم زنی شده باشد، اگر بتوانم کمکش می‌کنم اما اگر نتوانم، کاری نمی‌کنم. در کل خودم هم می دانم این کاری که می‌کنم در مورد زنان، یعنی متلک انداختن، کار زشتی است اما خب، برای تفریح و خنده گاهی اوقات خوب است.»

 

منبع: کانون زنان ایرانی

مطالب مرتبط