غنچه قوامی: از صبحهای تابستان سالهای دبیرستان است. هدفون در گوش و شرق در دست قدمزنان به سمت خانه میروم. ناگهان کسی از پشت سر چنان محکم باسنم را میفشارد که جیغ میزنم و روزنامه از دستم میافتد. تا به خودم آمدم دیدم مردی در حال دویدن است. با اینکه شوکه شده بودم فریادزنان به دنبالش دویدم. به او نرسیدم و کم آوردم. نشستم کف پیاده رو و دقایقی گریه کردم. از آن روز به بعد هرگز در خیابانهای تهران به موسیقی گوش نمیدهم.
در صف تاکسیهای خطی ده ونک ایستادهام. صداهای جنسی مردی را از پشت سرم میشنوم. بر میگردم و میبینم که زیپ شلوارش را پایین کشیده و .. همان لحظه تاکسی میرسد. مرد در صندلی جلو را باز میکند که سوار شود. آنقدر عصبی شدهام که ناخودآگاه دست میبرم، محکم یقهاش را میکشم و فحش میدهم. برمیگردد و با پشت دست محکم میخواباند تو گوشم. در حالیکه از تاکسی دور میشود میگوید: «خفه شو ج… اگر سوار بنز بودم الان داشتی…» راننده میگوید: «اگر زودتر فهمیده بودم حسابش را میرسیدم». یکی از مسافرها میگوید: «خانم سوار میشوی یا ما برویم، کار و زندگی داریم». میگویم آنقدر بیاهمیت است که حتی نمیتوانی چند دقیقه منتظر بمانی تا از خودم دفاع کنم؟ میگوید: «لابد انتظار دارید ما جانمان را به خطر بیندازیم و از شما دفاع کنیم. اگر چاقو در بیاورد و بزند چه؟ زنان باید به کلاسهای رزمی بروند تا بتوانند مراقب خودشان باشند. دخترهای من جفتشان میروند.»
از روی پل هوایی رد میشوم. مرد عابر در کمال آرامش و بدون ذرهای اضطراب دست دراز میکند و سینهام را میفشارد. چنان با طمأنینه که انگار دست برای برداشتن قهوهای که در ساعت استراحت جلویش گذاشتهاند دراز کرده. داد میزنم و دنبالش میافتم. شروع به دویدن میکند. در انتهای پل توقف میکند، روبرویم میایستد و میگوید: «خانم ببخشید، غلط کردم، دیگر هرگز چنین کاری نمیکنم» حالم بد جور بهم ریخته و میدانم که تحمل و اعصاب کتک خوردن ندارم. میگذارم به راهش ادامه دهد و دور شود. آرامش آن مرد هنگام دستدرازی به بدن من، بدون شک حاصل سکوت هر روزه اکثریت زنان در مواجهه با آزار و اذیتهای خیابانی است.
آزار و اذیت خیابانی به عنوان موضوعی عمومی و هر روزه، در ایران چندان مورد توجه قرار نگرفته است. تکرار و وفور متلکها و دستدرازیهای جنسی/جنسیتی روزمره به عادیسازی این نوع خشونت منجر شده است. کامنتهای جنسی را بعنوان هزینه اجتنابناپذیر عبور و مرور در مکانهای عمومی پذیرفتهایم. تا جایی که زنانی که در اعتراض به این مزاحمتها صدا بالا میبرند و فحاشی میکنند به بیشرمی و بیحیایی و متهم میشوند و یا با برچسب بدحجابی و بدلباسی مقصر شمرده میشوند. زن محجوب در مقابل چنین امری «طبیعی و عادی»، سرش را پایین میاندازد، «حرمت» خود را حفظ میکند و راهش را ادامه میدهد. بارها چهره مزاحمها را دیدهام که از فریادهایم متعجب شدهاند. بارها جواب دادهاند که: «کولیبازی نکن سلیطه و …. حالا انگار چه شده است». مزاحمتهای خیابانی را برای فرد مزاحم چنان بیعقوبت گذاشتهایم که با نگاهی مالکانه و حق به جانب دست دراز کند و لبخند بر لب و آرام به راه خود ادامه دهد. منظور از عقوبت، حداقلیترین هزینه یعنی بی آبرو شدن لحظهای فرد خاطی در نگاههای عابران است. اعمال دقایقی ترس، شرم و نه صرفاً هزینه قانونی. دقایقی اضطرابآور به مثابه آموزش که فرد برای اولین بار با غیرعادی و غیر قابل قبول بودن عمل خود مواجه میشود. طبیعی پنداشتن مزاحمتهای لفظی و فیزیکی توسط مردان، آنها را به موجوداتی ذاتاً بیاراده، بیمارانی جنسی/روانی و غیرقابل کنترل تبدیل میکند و اهمیت تربیت و آموزش را نادیده میگیرد.
نیروی انتظامی تا به امروز به مسئله امنیت زنان در فضاهای عمومی توجه چندانی نداشته است. حضور گسترده گشت ارشاد و کنترل حجاب، درمقابل سکوت مطلق در برابر آزار زنان در مکانهای عمومی. چرا که ایدیولوژی مردانه/مردسالارانه حاکم، زنانی که از حجاب مطلوب تبلیغات رسمی تخطی میکنند را به طور ضمنی مستحق دستدرازی میداند. سال گذشته به قصد گزارش یک مورد مزاحمت به سمت مأمور گشت ارشاد رفتم: «آیا برای مقابله با مزاحمان خیابانی میشود به شما رجوع کرد؟» بلافاصله بازداشت شدم. اخیراً برای گزارش دو مورد مزاحمت با پلیس 110 تماس گرفتم، پاسخ دادند که سریعاً مأمور میفرستند. اگرچه تا سر رسیدن مامورپلیس مزاحم بدون شک دور شده است اما همین گزارشها تا حدودی نهادهای مسئول حفظ امنیت را متوجه بحران و ملزم به تدبیراندیشی برای حل مسئله میسازد. بدون شک راه مبارزه با آزار و اذیت جنسی با توجه به تبعیض سیستماتیک و نهادینه شده علیه زنان در دستگاه قضایی، جرمانگاری صرف نیست.
آزار و اذیت خیابانی شامل هرگونه عمل فیزیکی، بصری و کلامی است که بدون رضایت طرف مقابل در فضاهای عمومی صورت میگیرد و ممکن است مبتنی بر جنسیت، نژاد، مذهب و … باشد. آزار لفظی زنان گاهی بعنوان شوخ طبعی یا تمجید و در نتیجه خوشایند تلقی میشود. هستند کسانی که می گویند: «زن دوست دارد همواره مورد توجه باشد و تمجید شود. پس توجه غریبهها در خیابان برای او نیز رضایت بخش است و به او حس زیبا بودن میدهد.» این در حالی است که آزارهای لفظی تنها متوجه زنان جوان و دارای معیارهای غالب زیبایی چهره و اندام نیست. از این رو هرگونه متلکپرانی خیابانی اعم از جنسی/غیرجنسی، چاپلوسانه، شوخطبعمابانه و …. مصداق خشونت و مستلزم واکنش و مقابله است.
خشونت ساز و کار پرقدرتی برای کنترل اجتماعی است. هراس زنان از خشونتهای مردانه، اعمال آنان را به شدت محدود میسازد. آزارهای خیابانی از انواع رفتارهایی است که موجب ارعاب و کنترل زنان در فضاهای عمومی میشود. بارها مسیرهای خود را تغییر دادهایم، شبها از قدم زدن در خیابانهای کم رفت و آمد اضطراب گرفتهایم و هزینه اضافی آژانس را متحمل شدیم، برای در امان ماندن از نگاهها و الفاظ جنسی روسری و مانتوهایمان را دودستی چسبیدهایم، در تاکسی و مکانهای پر جمعیت خود را «جمع و جور» کردهایم و در پیادهروها و معابر خود را کنار کشیدهایم تا مرد عابر بدون کوچکترین تغییر جهتی به راه مستقیم خود ادامه دهد. این شیوه مواجه با خشونت خیابانی در واقع صحهگذاری است بر تسلط مردان بر فضاهای عمومی. علاوه بر اعمال محدودیت، قربانیان خشونت خیابانی ممکن است عواقب روانی و عاطفی متعددی را تجربه کنند که بر احساس امنیت و اعتماد به نفس حضور آنان در عرصههای عمومی تاثیرگذار است.
آزار و اذیت در فضاهای عمومی، مسئلهای منحصر به طبقه اجتماعی خاص نیست. ماشینهای گرانقیمتی که روز و شب زنان را تعقیب میکنند این باور کاذب که مزاحمان خیابانی متعلق به طبقات فرودست و یا مهاجران هستند، را به راحتی بی اعتبار میکند. اگرچه ممکن است با مرد خوشپوش سوار بر ماشین مدل بالا هنگام مزاحمت برخورد نرمتری صورت بگیرد. «خفه شو ج… اگر سوار بنز بودم الان داشتی…». برخورد با مزاحمان خیابانی فارغ از طبقه اقتصادی و اجتماعی آنان باید قاطعانه باشد. اینگونه است که آزار و اذیت خیابانی به امری مطلقاً غیرقابل قبول و ناخوشایند تبدیل خواهد شد وادعای رضایتمندی ضمنی زنان در توجیه این نوع خشونت دیگر موضوعیتی نخواهد داشت.
خشونت در فضاهای عمومی معضلی جهانی است و تنها معطوف به جنسیت نیست. زنان محجبه مسلمان در اروپا و امریکا موارد متعددی از آزار خیابانی را گزارش کردهاند. ال جی بی تیها نیز دایما در معرض این گونه مزاحمتها قرار میگیرند. ایدههای غالب از مذهب، نژاد و غیره نیز در فضای عمومی به این شکل نمود پیدا میکنند. مبارزه با این نوع خشونت پیش ازهرگونه توسل به ابزار بازدارنده قانونی نیازمند آموزش است. هر برخورد قاطع، اعلام عدم رضایت و نوعی آگاهیرسانی است. در مقابل آزارهای خیابانی خواه لفظی و خواه فیزیکی سکوت نکنیم.
منبع: کانون زنان ایرانی