دیدبان آزار

شریهان راشو بازمانده جنایات داعش درگذشت

چهار سال کابوس

دیدبان آزار: شریهان راشو، زن ایزدی که در سال ۲۰۱۴ به اسارت داعش درآمد، پس از سال‌ها دست‌‌ و پنجه نرم کردن با تروما و افسردگی درگذشت. در ماه اگوست ۲۰۱۴، داعشی‌ها به خانه او و مادرش هجوم بردند. او که تنها ۱۴ سال داشت، قتل بی‌رحمانه مادرش را با چشمان خود دید. مادر، در زیر لباس خود اسلحه پنهان کرده بود و تا نفس آخر در مقابل جنگجویان داعش ایستاد، یکی از آنها را کشت و دیگری را زخمی کرد. در نهایت خودش به ضرب ۲۷ گلوله کشته شد. در همان روز، شریهان به همراه تعداد بسیاری از ایزدی‌ها به اسارت داعش درآمد و به مدت چهار سال به بردگی جنسی گرفته شد. چند روز بعد از آغاز اسارت، شریهان و باقی اسرا به مدرسه‌ای در سوریه انتقال یافتند و به مدت یک ماه در شرایط اسفناک بهداشتی و غذایی نگهداری شدند‌. بعد از یک ماه، کابوس آنها تیره‌تر شد، زنان و دختران از یکدیگر جدا و فروخته شدند. شریهان در مصاحبه‌ای گفته بود: «در ازای پول، ماشین، خانه، لوازم خانه و حتی هدیه معامله شدیم.» طی چهار سال، شریهان بیش از ۲۰ بار معامله شد و هرروز مورد تجاوز قرار گرفت. زمانی که باردار شد، تروریست‌های داعش به شکمش لگد زدند و جنینش سقط شد.

در سال ۲۰۱۷، دولت عراق پیروزی خود را بر داعش اعلام کرد. با این حال از سرنوشت  حدود ۳۰۰۰ تن از مردم ایزدی همچنان اطلاعی در دسترس نیست. شریهان در سال ۲۰۱۸، پس از پرداخت ۱۳۰۰۰ دلار توسط خانواده‌اش به کسانی که اسیرش کرده بودند، آزاد شد. پس از آزادی در‌به‌در به دنبال گرفتن خبری از برادر گمشده‌اش بود. شریهان آرزوی مرگ می‌کرد با این حال تصمیم گرفت با افشاگری، آنچه مردم ایزدی پشت سر گذاشتند آشکار کند. او در نهایت پس از سال‌ها مبارزه با آسیب‌های جسمی و روانی دوران اسارت و بیماری مزمن، در حالی که تحت درمان‌های شدید بود، درگذشت. داستان او روایتی است از نسل‌کشی و جنایت علیه ایزدی‌ها، که هنوز تمام نشده و آثار آن پابرجاست.

اخیرا اخراج خانواده‌های ایزدی در آلمان به موضوعی بحث‌برانگیز تبدیل شده و میان ایزدی‌های پناه‌برده به آلمان هراس ایجاد کرده است. خانواده‌ای متشکل از دو والد و چهار فرزند، که به اقلیت ایزدی تعلق داشتند و در جریان نسل‌کشی سال ۲۰۱۴ توسط داعش هدف قرار گرفته بودند ــ نسلی‌کشی که پارلمان آلمان آن را در سال ۲۰۲۳ به رسمیت شناخته است ــ به عراق بازگردانده شدند. این خانواده سال‌ها در ایالت براندنبورگ زندگی کرده و فرزندانشان در مدارس محلی ادغام شده بودند. آن‌ها با پرواز چارتر حامل ۴۳ نفر از لایپزیگ به بغداد فرستاده شدند. مقامات آلمان در ابتدا ادعا کردند که فقط مردان مجرد، برخی با سوابق کیفری، در این پرواز حضور داشته‌اند. اما بعدها مشخص شد که این ادعا درست نبوده و این خانواده نیز در میان اخراج‌شدگان بوده‌اند. سازمان‌های مدافع حقوق پناهندگان می‌گویند بازگرداندن ایزدی‌ها به‌ویژه زنان ایزدی به عراق، در حالی که عراق همچنان برایشان امن نیست و روستاهایشان ویران شده، مصداق نقض محافظت‌‌های قانونی در نظر گرفته‌شده برای قربانیان نسل‌کشی است‌. مرکز ملی مشاوره آنلاین برای پناهجویان در آلمان، درباره اخراج زنان و دختران ایزدی هشدار داده و خواهان توقف این روند شده است.

در ماه آگوست سال ۲۰۱۴، داعش به سنجار -سرزمین اجدادی کرد‌های ایزدی‌ در شمال عراق- هجوم برد و هزاران نفر را قتل عام کرد. یکی از جنایات گسترده داعش، ربودن هزاران زن ایزدی بود که به اجبار مسلمان و برقع‌پوش شدند و به عنوان برده‌های جنسی میان جهادی‌های داعش تقسیم شدند. زنانی که هویتشان توسط داعشی‌ها جایگزین شد و صبیه نام گرفتند. زنانی که به روایت خودشان میان داعشی‌ها دست‌به‌دست می‌شدند و با تجاوز روزمره، بارداری ناخواسته، خشونت فیزیکی شدید و مواجه بودند. بهار، یکی از اسرای سابق می‌گوید با سه فرزندنش در اتاق ردیف شده بودند و گمان می‌کردند قرار است گردن زده شوند و از در عوض فروخته شدند تا به داعشی‌ها خدمت کنند: «هر موقع می‌خواستند باید مانند همسرشان رفتار می‌کردم. اگر می‌خواستند کتکم می‌زدند.» کودکان بهار هم که زیر ۱۰ سال داشتند، مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گرفتند. بهار ۴ بار فروخته شد. نفر چهارم او را به عنوان خدمتکار به دو پایگاه دیگر داعشی‌ها اجاره می‌داد. بهار برای نظافت به این پایگاه‌ها می‌رفت و مورد خشونت و تجاوز قرار می‌گرفت.

در ماه ژوئیه سال ۲۰۲۱، با پیدا شدن دو زن در سوریه که سال‌ها قبل توسط داعش ربوده شده بودند، ایزدی‌ها برای یافتن هزاران زنی که هنوز پیدا نشده‌اند خواستار کمک بین‌المللی شدند. خانواده‌های این دو دختر، هفت سال منتظر شنیدن یک خبر از حال آن‌ها بودند و بالاخره در ماه ژوئیه، این بی‌خبری به پایان رسید. علی‌رغم تصور عمومی مبنی بر این که بسیاری از ایزدی‌ها در جنگ یا در طول دوره اسارت کشته شدند، اما خبر آزادی این دو زن، به گزارش‌هایی که ادعا می‌کردند ۲۷۶۸ ایزدی مفقود شده و هنوز زنده‌اند، اعتبار بخشید. بنابراین خود مردمان ایزدی گروه‌هایی تشکیل دادند و برای نجات زنان اسیر دست‌به‌کار شدند. اما پس از گذشت یک دهه، همچنان خبری از باقی مفقودشدگان نیست. بسیاری از زنان، از داعشی‌ها باردار شدند و گفته می‌شود از ترس پذیرفته نشدن فرزندانشان توسط خانواده و جامعه، به ماندن تن داده‌اند. زنان رها‌شده نیز همچنان با انواع چالش‌هایی روانی دست‌به‌گریبانند و بسیاری توسط خانواده و اجتماع استیگماتیزه و منزوی شدند.

اخیرا یک زن ایزدی دیگر روایت خود را که زمان اسارت تنها 9 سال داشته در گاردین منتشر کرده است: «ما را بردند و در اسارت نگه داشتند تا اینکه جنگجویان داعش به زندان آمدند و به دنبال دختران جوان گشتند. یکی از آن‌ها موهایم را کشید، مرا کتک زد، اسلحه‌اش را روی شقیقه‌ام گذاشت و تهدید کرد که مرا خواهد کشت. مادربزرگم دخالت کرد و با التماس از او خواست که مرا رها کند، تا اینکه از شدت ترس بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم، مادربزرگم گفت بسیاری از دختران را به سوریه برده‌اند، اما مرا نه. ما را همراه گروه‌های زیادی از دختران ربوده‌شده جابه‌جا می‌کردند. هربار که جنگجویان داعش به آنجا یورش می‌آوردند، زنان مسن‌تر ما را در جعبه‌های چوبی یا یخچال‌ها پنهان می‌کردند. کمی بعد ما را به یک مهدکودک منتقل کردند، جایی که مجبورمان کردند قرآن یاد بگیریم، نماز بخوانیم و با وجود سن کم، نقاب بزنیم. آنها برای دختران قرعه‌کشی راه انداختند تا سرنوشتشان را بین بردگی، تجاوز جنسی یا کار خانگی تعیین کنند.» زن ادامه می‌دهد: «نام من برای خدمت در خانهٔ ابوعایشه، یکی از فرماندهان ارشد داعش، درآمد. آنجا مورد شکنجه و ضرب‌وشتم قرار گرفتم. مجبور بودم چهار خانهٔ او را تمیز کنم و از فرزندانش مراقبت کنم. همسرش از من شکایت می‌کرد و گاهی مرا برای چند روز از غذا محروم می‌کردند. او مرا با زنجیر می‌زد و در باران با دست‌بند و پابند رها می‌کرد. ابوعایشه اسرا را با چاقو می‌کشت و به فرزندانش هم یاد داده بود که همین کار را بکنند. او هرشب یک دختر ایزدی را انتخاب و به او تجاوز می‌کرد. من صدای ضجه این دختران را می‌شنیدم.»

زن می‌نویسد اوضاع که در موصل برای داعش به وخامت رفت، به اسرا گفته شد آزاد خواهند شد و به خانواده‌هایشان خواهند پیوست. اما درواقع قصد داشتند همه را بکشند. به آنها بمب کمربندی نصب کردند و دستور دادند وقتی به خانواده‌هایشان رسیدند، بمب‌ها را منفجر کنند. آنها موفق شدند کمربند را بدون انفجار ببرند و جان سالم به‌در ببرند، البته با آسیب‌هایی عمیق و بلندمدت: «آزادی، پایان رنج‌هایم نبود، بلکه آغاز سفری تازه از دردهای روانی بود. بخشی از حافظه‌ام را بر اثر شست‌وشوی مغزی از دست داده بودم و حتی قادر به شناختن خواهر و برادرانم نبودم. تلاش کردم دوباره به مدرسه برگردم، اما به دلیل آسیب‌های روانی نتوانستم ادامه دهم. هنوز هم کابوس‌ها رهایم نکرده‌اند و صدای فریاد دخترانی را می‌شنوم که مورد تجاوز و شکنجه قرار گرفتند. اکنون در انتظار فرصتی هستم تا عراق را ترک و زندگی تازه‌ای را آغاز کنم؛ دور از کابوس‌های گذشته. دیگر نمی‌توانم اینجا یا هیچ جای دیگری که یادآور گذشته باشد زندگی کنم. هر گوشه از این شهر (سنجار) مرا به جهنمی که پشت سر گذاشته‌ام بازمی‌گرداند. داعش، کودکی، رویاها و آینده‌ام را نابود کرد. کابوس‌های شکنجه هنوز هم مرا رها نمی‌کنند و در ذهنم حک شده‌اند، در حالی که بیشتر اعضای داعش که این جنایت‌ها را مرتکب شدند، همچنان آزاد هستند. ما بازماندگان هنوز در تلاشیم تا تکه‌های باقی‌مانده از زندگی‌مان را کنار هم جفت‌وجور کنیم. اما عدالت کجاست؟»

 

 

مطالب مرتبط