طاهره جورکش: با آغاز حمله اسرائیل به ایران، بسیاری از تریبونهای داخلی و خارجی، روایتهایی از بالا و دور از رنجِ واقعیِ زندگی در جنگ ارائه میدادند؛ روایتهایی که فاصلهای عمیق با تجربههای ملموس مردم، و بهویژه زنان، داشتند. اما در همان روزهای تاریک، بیش از 20 زن روزنامهنگار، در سه روزنامه شرق، هممیهن و پیام ما، با تمام رنج، خستگی و خطر، قلم به دست گرفتند تا جنگ را از دلِ زندگیهای واقعی، انسانی و زنانه روایت کنند. این گزارش، ادای احترامی است به زنانی که سالهاست حقیقت را بهرغم هزینهها نوشتهاند و آنهایی که در ۱۲ روز جنگ ایران و اسرائیل، از دل بحران، در میان انفجارها و درست در قلب جنگ، با تن و جان خود حقیقت را ثبت کردند. این نوشته، بازخوانی همان روایتهاست؛ گزارشی تحلیلی از نگاه زنانی که نه در قالب گزارشهای مردانه و کلان، بلکه از بطن واقعیتهای روزمره و رنجهای بیواسطه نوشتند: از درختی که سپری شد برای نجات مهری، زایمانی زیر موشکباران، نوزادانی که پیش از نخستین لبخند با صدای انفجار خاموش شدند، موهای ریختهشده پرنیا بر تشک صورتی، تارایی که دیگر مجال رقص نیافت، زنانی در بند اوین که بمب بر سرشان فرود آمد، پرستاری که جنگنامه نوشت، زندگیهایی که به تعلیق افتادند، و اورژانسی که مستقیماً هدف حمله قرار گرفت. روایت زنانه از جنگ، با توجه به مضمون گزارشها و روایتهای ثبتشده، در چهار محور اصلی شکل گرفته است. زنان، کودکان، شهر در جنگ، و امداد و همبستگی. این نوشته، تلاشی است برای روشنکردن چهره جنگ، از زبان زنانی که نوشتنشان، نه فقط کنشی حرفهای، بلکه مقاومتی سیاسی، عاطفی و انسانی است.
جنگ ۱۲ روزه، علیرغم کوتاهیاش، سایه سنگینی بر زندگی زنان حاضر در مناطق درگیر انداخت. زنانی که نهتنها با ترس و ناامنی دستوپنجه نرم میکردند، بلکه مسئولیت حفظ خانواده و مدیریت بحرانهای روزمره را به دوش میکشیدند. بدن زن، میدان برخورد مستقیم خشونت نظامی و شکنندگی بود؛ از ترسهای لحظهای تا صدمات عمیق روحی و جسمی. اما روایت زنان، فراتر از آسیبها، حاوی لحظات مقاومت و امید بود؛ مراقبتهای بیوقفه، پایداری در برابر ویرانی، و صبر در مواجهه با نامعلومیها. این زنان، برخلاف تصویری که اغلب از جنگ ارائه میشود، نه قربانیان منفعل، بلکه کنشگرانی فعال و مهم در حفظ زندگی و خاطرههای جنگ بودند؛ صدایی که باید شنیده و داستانی که باید نوشته شود. در این بازخوانی، سه محور بنیادین مورد بررسی قرار میگیرند: نخست، بدن زنانه که محل تقاطع خشونت، اضطراب و امکان بقاست؛ دوم، روایت و سوگواری زنانه که حافظه تاریخی و عاطفی جنگ را زنده نگه میدارد؛ و سوم، کنشهای زنانه در دل بحران که مراقبت، اعتراض و بازماندن را به سیاست بدل میکنند. هدف این تحلیل، دیدن جنگ از لابهلای ریه فرزانه، شکم باردار مهری، دست لرزان مادری زیر آوار، و صدای زنی است که تصمیم میگیرد بماند و بنویسد؛ زنانی که روایتشان نه حاشیه، بلکه قلب حقیقت است.
بدن زن، نهتنها صحنهای برای خشونت، بلکه میدان مبارزهای پیچیده است؛ جایی که جنگ، جنسیت و قدرت درهم میآمیزند و بدن زن روایتگر درد، مقاومت و تحمیل تاریخی خشونت میشود. در دو گزارش نیلوفر حامدی در روزنامه شرق، بدن زنانه بهمثابه میدان جنگ بهگونهای متفاوت اما مکمل بررسی شده است؛ جایی که جنگ نه فقط در خیابانها و بمبارانها، بلکه در اعماق تن و روح زنان رخ میدهد. در گزارش «زندگی در تعلیق» (۲۶ خرداد ۱۴۰۴)، بدن زن حامل جغرافیای پنهان جنگ است؛ جنگی که از درون خانه آغاز میشود، به مرز میرسد و دوباره به تن زن بازمیگردد. زنانی مثل ناهید در مرز گرجستان و ترکیه، گریه را بهعنوان کنشی قدرتبخش و رهاییبخش بازتعریف میکنند، برخلاف کلیشه زن مقاوم که گریه را نشانه ضعف میداند. زنانی چون زهرا، گرفتار کشمکش میان تصمیمات مردانه و مسئولیت نگهداشتن خانوادهاند و زنانی که به دلیل خشونت ساختاری و تبعیض جنسیتی، همواره ناامن و طرد شدهاند. واژههایی چون «تعلیق»، «برزخ» و «سوگ چندلایه» وضعیت سوژه زنانهای را نشان میدهد که هم رنج میکشد و هم مراقب است؛ نه قهرمان جنگ، بلکه حامل حافظه و درد. این نگاه، جنگ را از عمق بدن و زندگی زنانه روایت میکند. در گزارش دوم، «زایمان زیر موشکباران» (۲ تیر ۱۴۰۴)، بدن زن باردار دیگر فقط محل بارداری و زایش نیست، بلکه مرکز ثقل تجربه جنگ است. تن زن که همزمان زیستگاه جنین است، میزبان اضطراب، ناامنی و فشار روانی است و تصمیمهایی میگیرد که ابعاد سیاسی مییابد. زنان باردار نهتنها بدن خود را باید در برابر تهدیدهای بیرونی محافظت کنند، بلکه اضطرابهای فروخورده را نیز مهار میکنند تا جنینی که درونشان است از هراس جنگ در امان بماند. این مقاومت خاموش و روزمره، بدن زن را از انفعال بیرون میآورد و آن را فاعل معنابخش بحران میسازد. متن کامل طاهره جورکش را از اینجا دانلود کنید.