دیدبان آزار

روایتی از عدم صداقت در برقراری رابطه جنسی

نامش «شکست عشقی» نیست

نویسنده: ف

در این یادداشت می‌خواهم از مفهوم «فریب جنسی» بگویم که خود نیز اخیرا آن را تجربه کرده و به‌عنوان مصداقی از خشونت جنسی، به رسمیت شناخته‌ام. اینکه از جانب پارتنرم، کسی که آینده را با من متصور می‌شد مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌ام هنوز برایم عجیب و غیرقابل‌هضم است. او نمی‌تواند عمق و سوزش زخم‌هایم را بفهمد، گیرم که تنها از دور بتواند به تماشای این زخم‌ها بنشیند، همان‌هایی که پشت حصار تن پنهان شده‌اند. فریب جنسی، به معنی هرگونه دروغگویی یا نقش بازی‌کردن و یا نداشتن خلوص نیست در برقراری رابطه جنسی یا برای رسیدن به رابطه جنسی است. برای کسی که فریب می‌دهد، این فرایند به «فقط یک سکس» ختم می‌شود اما برای کسی که با او صادقانه رفتار نشده است، ممکن است حس تحقیر، خودسرزنشگری، سردرگمی و ... به دنبال داشته باشد.

در سال ۲۰۲۴ زندگی می‌کنیم و افراد با مقاصد متفاوت وارد رابطه می‌شوند. برخی برای تجربه‌ جنسی، برخی برای رابطه بلندمدت، عده‌ای برای روابط کوتاه و غیرجدی و وقت‌گذرانی و تفریح. بنابراین شایسته است که دلایل و انگیزه‌های خود و طرف مقابل را برای آشنایی و ورود به رابطه به‌درستی بشناسیم و درباره آنها صادق باشیم، یا دست‌کم صحبت کنیم. فردی که برای برقراری رابطه جنسی، با اهرم دروغ رابطه را آغاز می‌کند یا ادامه می‌دهد، فریبکار جنسی است. برای مثال اگر فردی به‌دروغ ابراز احساسات می‌کند، درظاهر اعلام می‌کند که تمایل به ساختن رابطه‌ای عمیق و بلندمدت دارد درحالیکه به‌خوبی واقف است که هیچ حسی در میان نیست و این مواجهه‌ای زودگذر است، شما را فریب داده است. 

فریبکاری جنسی مصادیق دیگری را هم دربر می‌گیرد؛ از جمله عدم استفاده از لوازم پیشگیری از بارداری به‌صورت غیرتوافقی گرفته و دروغ ‌گفتن درباره هویت خود. البته در اینجا دروغ‌هایی مدنظر است که در تصمیم‌گیری طرف مقابل برای ورود به رابطه جنسی تاثیر می‌گذارد. به عبارت دیگر، دروغ‌گفتن درباره فاکتورهایی که اهمیتی کلیدی در رضایت دادن یا ندادن به رابطه جنسی دارند. برای من مهم است که با کسی رابطه جنسی برقرار کنم که مطمئن باشم میانمان عشق و عاطفه‌ و رابطه‌ای عمیق برقرار است. در غیر این‌ صورت هرگز به رابطه جنسی رضایت نداده‌ام و نمی‌دهم. 

 

بیشتر بخوانید:

 

اسفندماه 1402 که با شوق و ذوق فاصله مترو میرداماد تا ولیعصر را پیاده‌روی می‌کردم به قصد دیدار با پارتنر سابقم (دبیر یکی از انجمن‌های دانشگاه صنعتی خواجه نصیر)، هیچ تصور نمی‌کردم روزی با عصاره تمام پروانه‌های سوخته در دلم در حال روایت آزاری باشم که از سوی او به من رسید. بعد از مدت‌ها دیده بودمش و مهم نبود اگر حواسش جای دیگری است، خودش را می‌خواستم. آن‌روز دوستم نداشت و یک ماه قبل، تصمیم جدایی‌اش را قاطعانه و یک‌طرفه گرفته بود و من خبر نداشتم. دوستم نداشت و شب در آغوش هم گذراندیم، دوستم نداشت و غرق بوسه‌ام کرد و در نهایت سکس داشتیم. به گفته خودش مدت‌ها بود که دیگر به من حسی نداشت و درباره احساساتش سکوت کرده بود. بعد از آنکه مطلع شدم اولین پرسشی که به ذهنم آمد این بود که: «چرا اگر به من حسی نداشتی با من خوابیدی؟» پاسخش از خود اتفاقی که افتاده بود هم برایم تحقیرآمیزتر بود. گفت نمی‌خواستم دست رد به سینه‌ات بزنم درحالیکه این خودش بود که پیش‌قدم و اولین حرکت را برای برقراری رابطه جنسی انجام داد. بعد از آنکه از واقعیت خبردار شدم کاملا حس می‌کردم مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌ام. 

من از ابتدای آشنایی مسیرم را چیده بودم، داستانم را گفته بودم. اگر می‌دانستم دنبال رابطه جدی نیست قبول نمی‌کردم. نمی دانستم در دل فلانی را عزیز می‌دارد و «من» صرفا یک نسخه بک‌آپ‌، یا وسیله فراموشی و تخلیه احساسات هستم. من دوستش داشتم ولی خودم را بیشتر و هرگز خودخواسته به خودم آسیب نمی‌رساندم و چنین تحقیری را نمی‌پذیرفتم. او به خیال خودش رابطه را متمدنانه تمام کرد اما من ماندم و نفسِ ملامتگرم، حس تحقیر و فریب‌خوردن.

کارهای زیادی کردم برای گرفتن حس رضایت و تایید از او، کارهایی که برای منِ سابق خط قرمزهایی واضح بودند. تنها به این دلیل که باور داشتم علاقه و عشقی دوطرفه برقرار است. مسئله من تمام‌شدن رابطه، دل‌بستن به دیگری و هیچ‌چیز دیگری نیست جز صداقت درباره موضوعاتی که از همان ابتدای آشنایی اعلام کرده بودم برایم مهم است. به همین دلیل این متن را نوشتم، نه برای کینه‌توزی و انتقام، که برای فریاد‌زدن اینکه هرکسی حق دارد معیارها و حدوحدود و شروطی برای برقراری رابطه جنسی داشته باشد. بسیاری از ما در چنین موقعیت‌هایی قرار می‌گیریم، اما حس‌های بدی را که نصیبمان می‌شود نمی‌توانیم تعریف کنیم و توضیح دهیم. خود من نیز برای جمع‌کردن ذهنم و نامیدن حس‌هایم، به متن‌های فمینیستی منتشرشده در این حوزه رجوع کردم. و این متن را برای تمامی کسانی می‌نویسم که تجربه مشابه دارند و احساسات آزاردهنده‌شان به «شکست عشقی»، تقلیل پیدا می‌کند.  

مطالب مرتبط