دیدبان آزار

نگاهی به جادوی زنان در سینما

«ساحرگان ایرانی شما را جارو خواهند کرد»

نویسندگان: طاهره جورکش-محمدکریم آسایش

شهرزاد و آلیس نمادهای شرقی و غربیِ دنیای جادویی برای زنانند، نمادهایی که سینما را به قدرت‌های جادویی زنان وصل کرده است. شابیزک حزن(بلادونای غم) از ایجی یامومونو در امتداد یک تریلوژی است که قصه‌های هزار‌ویک شب را شامل می شود و ژاک ریوت سازنده «سلین و جولی قایق‌سواری می‌کنند»، از شهرزاد الهام می‌گیرد. از طرفی هم «والری و هفته عجایبش» و جستجوی او به دنبال ایگل و هم تعقیب‌و‌گریز سلین و جولی در «سلین و جولی قایق‌سواری می‌کنند» و هم دنیای فانتزی و تخیلیِ هردو که برگرفته از رویاهای آنهاست، از «آلیس در سرزمین عجایب» تأثیر پذیرفته‌اند.

زنان واجد ویژگی‌هایی هستند که نماد این دنیای جادویی قلمداد می‌شوند. بدن و میل آنها مظهر نیروی جادویی است و قدرتِ تخیلِ آنها که رمزگانِ شاعرانگی است، سحرآمیز و افسونگر تلقی می‌شود. زنان، «اغواگر» تصور می‌شوند و اغواگری به «مکر زنان» نسبت داده می‌شود، پدیده‌ای که شرارت‌آمیز و منشا آن جادو و شیطان است. در «والری و هفته عجایبش»، والری توسط کشیش به اغواگری متهم و نشانه جادوگری قلمداد می‌شود. در «شابیزک حزن» هم ژانه هم توسط مردم و هم توسط شیطان، اغواگر خوانده شده، که این نمادی است از جادوگری. نشان «اغواگری» را در «سلین و جولی قایق سواری می کنند»(اغواگری سلین) و «تو تنها نخواهی بود»(اغواگری نونا) هم می‌توان مشاهده کرد.

اغواگری با نشانه‌های جادویی همراه است؛ خون‌آشامی السا، مادربزرگ والری و اغواگری او یا سکانس عشقبازی نونا و گرگینه‌شدن در «تو تنها نخواهی بود». «اغواگری» به‌مثابه نماد قدرت جادویی در «پس از آبی: بهشت پلید» هم حضور دارد، هم «زورا» و هم «اشترنبرگ» که از قدرت‌های جادویی برخوردارند، مظهر میلِ جنسی‌اند، به‌ویژه تصویرِ نمادینش یعنی چشم بین پاهای «زورا». اساس فیلم‌های «جادوی عملی» و «جادوگر عاشق» هم اغواگریِ زنان جادوگر است. سوفی در «مدرسه خیرو‌شر» به دنبال اغواگری است‌. اغواگری برای ایو در «جادوگری و عوضی» خصلتی دوگانه دارد هم موجب وسوسه دیگری است و هم موجب عاشق‌پیشگی خود. اغواگری الویرا در «الویرا: ارباب تاریکی» عامل قدرتی است که گرچه دردسرهایی هم برایش دارد اما خصیصه اصلی او به‌عنوان یک جادوگر است. میل زنانه جادوگران، نقشی درمانگر و معجزه‌بخش نیز دارد. والری با مهربانی‌اش، جادوی راسو را خنثی می کند همانطور که شهرزاد با قصه‌های جادویی‌اش، جنون پادشاه را شفا می‌دهد.

میلِ زنانه، علیه نظمِ مردسالارانه و نمادهای آن یعنی مذهب، سنت، خانواده، قدرت و ریتمِ عادی زندگی است. والری علیه مذهب و سلطه خانوادگی شورش کرده است و این شورش با بلوغش همراه است، سلین و جولی نظم زندگی روزمره و وابستگی به مردان را به سخره می‌گیرند، ژانه علیه مردسالاری و پادشاهی است و در انتها همه زنان ژانه می‌شوند تا با گذشت روزگار در خط‌مقدم تسخیر باستیل در انقلاب 1789 فرانسه قرار گیرند، نونا در برابر نظام سنتی مردانه ایستاده است، راکسی و زورا و اشترنبرگ علی‌رغم منازعه‌شان، هریک در مقابلِ زنان بزرگترِ خانواده‌ها و نظامِ سرکوبِ جنسی قرار دارند، کری نیز در فیلم «کری» علیه مذهب و سلطه مادر طغیان می‌کند، گنگ دخترانِ نوجوان در«کرافت» هم عصیانِ سرخوشی نوجوانانه هستند، «سوفی» در «مدرسه خیر و شیر» علیه محیط پیرامون، خانواده و قواعد مدرسه مبارزه می‌کند و شولا و زنانِ جادوگرِ فیلم در «من یک جادوگر نیستم»، استعمارِ نو(نئوکلنیالیسم) را به چالش می‌طلبند. سخنرانی ساحره بزرگ در جشن ساحرگان در فیلم «جادوگری و عوضی»، از فرازهای درخشان در مورد قدرت جادوگری زنان و شورش آنها علیه نظم مستقر است:

«آنها می‌گویند خدا آدم را از تصویر و شباهت خود ایجاد کرد. کدام جهنمی همچنین فکری کرده‌ است؟ خدا زن را از تصویر و شباهت خودش ایجاد کرد. به برخی از شما داستان احمقانه آدم و دنده‌اش خورانده شده؟ بهشت در کجاست؟ در جهنم. خدا کیست؟ مادربزرگ. ما که هستیم؟ ساحره. مردها در سایه ترس ما زندگی می‌کنند، چون ما حقیقت را می‌دانیم. خدا یک زن است و آنها نمی‌توانند این را تحمل کنند. به‌اندازه کافی از خوب و بد، بهشت و جهنم، از فضیلت و گناه، برایمان گفته‌اند. فقط یک حقیقت در کل جهان وجود دارد: یک الهه توانمند بزرگ، یک مادر بی‌رحم، دختری بی‌رحم و روحی خالص. آنها غرایز ما را ریشه‌کن کردند، آنها با احساس گناه روح ما را احمق فرض کردند و به جنسیت ما تف انداختند. حالا زمان انتقام فرارسیده، او بازمی‌گردد و عدالت را برپا می‌کند: عدالت: عدالت!»

 

بیشتر بخوانید:

خون، تمایز، بدن/ زن، زندگی، آزادی

گیسوبران؛ اعتراضی زنانه از زندگی تا آزادی

 

این شورش زنانه­ جادو و میل، دلالت‌های تاریخیِ سیاسی و اجتماعی متعددی دارد. جنبش جادوگران جدید در دهه 1970 شکل گرفت، دهه‌ای که دهه زنان و فمینیسم نیز خوانده می‌شود. از سوی دیگر یکی از ریشه‌های احیای جادو، جنبش هیپیسم و بوهمی‌گرایی بوده است، بازگشتی شورش‌وار به طبیعت. یکی از خاستگاه‌های مهم توجه به جادوگری و زنان، سینمای اروپای شرقی از جمله سینمای چکسلواکی بوده است. نقش زنان و دختران جوان و نوجوان در بهار پراگ 1968 که با حمله نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به خزان انجامید، در شکل‌گیری این استعاره‌های سینمایی علیه دولت‌های توتالیترِ سرمایه‌داری دولتی(شبه‌کمونیستی) نقش داشته است. در دوران جدید نیز رواج جنبش نئوپاگانیسم در احیای جادوگران جدید و موج جدید فمینیسم نقش داشته است.

بلوغ، یک نقطه عطف در رابطه میان زنان و جادوست. بلوغ برای زنان پدیده‌ای جادویی است، دشتان(قاعدگی) جنون ماهانه خوانده می‌شود و در سینما همین عامل نمادی است برای قدرت‌های ویژه زنان. در والری و هفته عجایبش و کری، پریود نقطه اساسی فیلم است، پریود نشانی از آگاهی زنانه است، آگاهی‌ای که به قدرت می‌رسد. در «کرافت» و «مدرسه خیروشر» و «تو تنها نخواهی بود» و «جادوگر» هم بلوغ مسأله‌ای کلیدی است. مسأله بلوغ با خروج از معصومیت کودکانه و توجه به میل و سرکشی همراه است. گل بابونه نماد معصومیت است، گلی که در فیلم «والری و هفته عجایبش» به‌وفور دیده می‌شود و نام فیلم دیگری درباره دختران نوجوان شورشی از سینمای موج نوی چکسلواکی در سال 1966 نیز هست : «بابونه‌ها».

خواهرانگی و رفاقت خواهرانه، بعد دیگرِ مهم در قدرتِ جادویی زنان است و در این رفاقت نمادهایی از رابطه هم‌جنس‌خواهانه هم دیده می‌شود. روابطه والری و هدویکا، رابطه سلین و جولی، رابطه گنگ دخترانِ نوجوان در کرافت، رابطه بین راکسی و زورا، عشقبازی دختران هم در والری و هفته عجایبش و هم شابیزک حزن همگی گویای این نکته‌اند.

قدرتِ تخیل، یک ویژگی اساسی برای جادوی زنانه است، والری رویأ می‌بیند، سلین و جولی مشغول رویاپردازی هستند(حتی آبنبات‌های توهم‌آور اشاره صریحی به آن دارند)، ژانه در رویاهایش با شیطان ارتباط برقرار می‌کند، راکسی در رویای خود با زورا رابطه دارد، سوفی، رویاهای «مدرسه خیروشر» را می‌بیند و ارتباطی رویاگون با رافائل دارد. این قدرتِ تخیل بر همان دو نماد استوارند یعنی آلیس و شهرزاد. اوجِ خیال‌ورزی را می‌توان در داستان های هزار‌ویک شب و نسخه‌های متعدد سینمایی و تلویزیونی و انیمیشنی آن با قصه‌های شهرزاد و در نسخه‌های «آلیس در سرزمین عجایب» از جمله نسخه‌های تیم برتون و یوان شوانکمایر دید. در نسخه تیم برتون با جادو و جادوگری هم مواجهیم، ملکه سفید و ملکه قرمز، نمادهای جادوی سفید و جادوی سیاهند. و آلیس نیز ماجراجویی‌هایش را با خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های جادویی شکل می‌دهد.

یک مسأله مهم در رابطه «زنان و جادو»، موضوع «ساحره‌سوزی و ساحره‌کشی» است. فیلم‌هایی چون «والری و هفته عجایبش»، «تو تنها نخواهی بود»، «شابیزک حزن»، «پتک جادوگران»، «هکسان: جادوگری در گذر اعصار»، همگی به این موضوع پرداخته‌اند. ساحره‌سوزی مجازاتی بود برای زنانی که سرکش تلقی و به ساحرگی متهم می‌شدند. مجموعه «سایلنت هیل» هم براساس ساحره‌سوزی شکل گرفته است. در «سایلنت هیل»، علاوه بر ساحره‌سوزی، با رویاپردازی و بلوغ هم روبرو هستیم. «سایلنت هیل» هم یک شورش است، شورشی علیه حکمرانیِ ستمگر و همچنین تلمیحی به نزاع با تخریب محیط زیست دارد. فاجعه «سایلنت هیل»، به نفرینِ جادوگران تشبیه می‌شود. در فیلم‌های دیگری نیز ساحره‌سوزی به نمایش درآمده است که از جمله می‌توان به «مهره هفتم»، «ژنرال جادوگر»، «بوته آزمایش»، «دوقلوهای شیطانی» و «علامت شیطان» اشاره کرد.

باید توجه داشت که «ساحره‌سوزی» امری ورای مقابله با سرکشی زنان بوده است. «ساحره‌سوزی» ابزاری بوده است برای انباشت سرمایه و تثبیت و تداوم سرمایه‌داری‌ از طریق تحمیلِ نقش بازتولیدیِ رایگان به زنان. این مبحث، بن‌مایه اصلی کتاب «کالیبان و ساحره: زنان، بدن و انباشت بدوی» نوشته سیلویا فدریچی است. نمایش محل قربانیان راسو(خون‌آشام) در «والری و هفته عجایبش» در کارخانه‌ای متروکه با دستگاه پنبه‌زنی هم استعاره‌ای از رابطه ساحره‌سوزی، سرکوب زنان و استثمار سرمایه‌داری دارد. همین ویژگی عصیانگرِ نمادین در مفهومِ ساحرگی زنان است که «اسلن» فمینیست فرانسوی را بر آن می‌دارد که در هفته‌نامه «لا گل اورت»(دهان گشوده) با الهام از خیزش زنان علیه حجاب اجباری و لغو قانون نسبتا برابری‌خواهِ خانواده در روز هشتم مارس سال 1357 بنویسد: «ساحرگان ایرانی شما را جارو خواهند کرد.»

مطالب مرتبط