سما اوریاد: مهسا(ژینا) امینی را، زن کورد اهل سقز کوردستان، در بازداشتگاه وزرا زدند و کشتند. در اشک و خشم و استیصال توأمان درحال گوش دادن به صداهاییم. صداهایی که از حنجرۀ بغضآلودمان به درجات متفاوتی بیرون میآید. صدای اعتراض علیه تاریکی مطلق. حالا اعتراضات مردمی برپاست. و همه یکصدا فریاد میزنند: «زن، زندگی، آزادی»، «ژن، ژیان، ئازادی»، «کوردستان، کوردستان، گورستان فاشیستا» و شعارهای دیگر. ویدئوهای بسیاری در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند که هرکدام تصاویر و صداهای گروهی معترض از شهری، مکانی و داخل ایران را ثبت کردهاند. در چند ویدئویی که در تجمعات اعتراضی دانشجویان منتشر شده، لحظهای، صدایی، تصویری تکاندهندهتر از آنی که بدانیم به گوش و چشم ما میرسد. صداهایی که از اعماق تاریکیِ دههها دارد به لحظه اکنون و به ما میرسد و چیزی را درهم میشکند. صداهایی که ساییده شدهاند روی هم اما نه همراه هم. صداهایی همزمانشده با هم و در تقابل با هم.
ویدئوی اول، منتشر شده توسط گروه دیدبان آزار، تعدادی دانشجو را نشان میدهد که فریاد میزنند و صدایشان شیواست: «زن، زندگی، آزادی». درست بعد از اتمام شعار، ناگهان صدایی از جایی، بلندگویی، مکانی نزدیک به گوش میرسد. صدای نوار پخش سینهزنی و بعد صدای مردی که نوحه میخواند و دارد نوحهای معروف را دکلمه میکند: «سنگر مردان خدا، سنگر دین خدا» و صدای سینهزنی و بعد ویدئو به اتمام میرسد. همینقدر سریع اما حاوی دو صدا و تصویر حاضر و موجود در خاطره جمعی تکبهتک ما. در ویدئویی دیگر، منتشر شده در صفحه ایستاگرامی رادیوزمانه، جمعیتی دیگر را میبینیم که فریاد میزنند: «کوردستان، کوردستان، گورستان فاشیستا»[i] و بلافاصله پس از آن صدای نوحه معروفی دیگر به گوش ما میرسد: «به کربلا میرویم، به کربلا میرویم.»
همزمانی نوحه و شعار اعتراضی لحظهای تاریخی در ایران اکنون است که باید در باب آن تأمل کرد؛ چه اینکه گوشها و خاطرات تمامی کسانی که تحت ظلم و ستم حاکم در ایران دههها زندگی کردهاند، مملو است از صداهایی که در اربعینها و عاشوراها شنیدهاند یا که بالعکس، در تظاهرات از حنجرههاشان فریادش زدهاند، که گوشها هم با شعار اعتراضی آشناست و هم با نوحه، چنین همزمانی عریانی در خود خصلتی نوین و درهمشکننده دارد که بنیان حاکم را خواهد لرزاند.
این همزمانی نوحه و شعار اعتراضی، این صدا و تصویرهای پراکنده بواقع دارند به ما چیزی میگویند. اگر ویدئوی اول را بشنویم، گویی شعار «زن، زندگی، آزادی» جزئی از نوحهای است که بلافاصله پس از آن به گوش ما بیننده و شنوندۀ ویدیو میرسد. چنان همزمان که ممکن است فکر کنیم دستی درکار بوده و تدوینی انجام شده است. اما، در عین بهت، میفهمیم که این جنگ «تنبهتن» به جنگ صدا و تصویر اعتراض علیه صدا و تصویر حاکم بدل شده است. صداهای درحاشیه، در اعماق، در گلو خفته حالا به میدان آمدهاند و پیش از هر نوحهای مذهبی دارند فریاد میزنند: زن، زندگی، آزادی. و در تقاطع این حاشیه، نام کوردستان را میشنویم که به «گورستان فاشیستا» تعبیر میشود، همزمان که بلافاصله صدای غالب میخواهد «ما را به کربلا ببرد.»
جَک براتیش، فیلسوف انتقادی رسانه، با وامگیری مفهوم خُردفاشیسم[ii] از فلیکس گتاری، اینطور استدلال میکند که نیروی خُردفاشیستی، همزمان که در ادامۀ استراتژیهای گسترش و سرکوب نیروهای فاشیستی سنتی و قرن بیستم عمل میکند، حالا به چیزهای دیگری و بیشتری مجهز است. براتیش با دست گذاشتن روی خصلت متکثر، همهجا حاضر، بسیار رسانهایشده نیروهای فاشیستی در دنیای معاصر و با اشاره به پیچیدهتر شدن عملکرد آنها، از پیدایش و گسترش خُردفاشیسمی نو سخن بهمیان میآورد. خُردفاشیسمی که زن*ستیزی[iii] و جنیستزدگی، نژادپرستی و سرکوب اقلیتهای قومی و جنسیتی در رأس هستیشناسی سوبژکتیویتۀ سلطهگر[iv] آن قرار دارند. خُردفاشیسمی که همهجا رخنه میکند و جای خودش را باز میکند، در امیال ما، در خاطرات ما، در لحظهلحظۀ تجربیات حسی و ادراک ما از هستی. صداهای فاشیستی، تصاویر فاشیستی. البته بایستی تاکید شود بر اینکه خُردفاشیسم فرقی ماهوی با فاشیسم ندارد و مفهومی است که در ادامۀ اشکال فاشیسمِ حاکم عمل میکند، و به یک معنا، بیانکنندۀ این است که فاشیسم حاکمیتی در عصر حاضر همزمان که از الگوهای قرونوسطایی سرکوب بهره میبرد، به ابزارهای تکنولوژیک پیشرفتهتر و متکثرتری برای سرکوب مجهز است.
راه مقابله با چنین نیروی همهجا متکثر و حاضری، اگر خیلی سرراست و خلاصه گفته شود، مبارزهای ضدخُردفاشیستی و درونماندگار برای بازپسگیری میل و حواس و ادراک سرکوبشده است. برای چنین مبارزهای، به تصاویر و صداهایی نو نیاز است. صداهایی برای مقابله با جنگ بازنمایی، برای ادامه دادن به جنگ تنبهتن در خیابان و همچنین مقابله با جنگ صدا و تصویر در میدانهای متکثر انقیادِ میل و ادراک؛ و رسانه، یکی از پایگانهای اصلی آن.
مبارزه علیه (خُرد)فاشیسم مبارزۀ متکثر صداها و تصاویر و امیال منقادشده و درحاشیه علیه صداها و تصاویر غالب و حاکم است. مبارزه علیه (خُرد)فاشیسمهای موجود در ایران، مبارزه طنین صدای شعار «زن، زندگی، آزادی» علیه «سنگر مردان خدا» در خیابان است، مبارزهای که تنها در خیابان نمیماند، به درون دوربینهای گوشیها رخنه میکند، از مانعِ الگوریتمهای فیلتر و سرکوب میگذرد، در هیأت صدا علیه صدا به گوش ما میرسد و ادراک و حسانیت ما را برای همیشه مخدوش میکند و رها میسازد. مبارزه علیه خُردفاشیسمی که همزمان به تیر جنگی و اکانتهای سایبری مجهز است، به فیلتر و زندان و چه چه مجهز است، به صورتهایی متکثر در میدانهای بیشمار نیاز دارد. به صداهای بیشتری علیه صدای غالب. تا درهم بشکند سوژگی ترسخوردۀ هرآنکه را که خاطرهای داشته یا دارد با «به کربلا میرویم.» تا ازین بهبعد، شنیدن نوحه و صداهای مشابهش مساوی باشد با تداعی شعارِ «زن، زندگی، آزادی». مبارزۀ ضدخُردفاشیستی، در این معنا، مبارزهای برای بازپسگیری صداها و تصاویر و امیال نیز هست. مبارزهای برای بازپسگیری حق به صدا، به تصویر، برای حق به زندگی. زنده باد زن*، زندگی، آزادی، زندهباد تکثیر و ثبت جاودانِ شعار زن*، زندگی، آزادی/ژن، ژیان، ئازادی.
پانوشتها:
[i] این شعار اولینبار در شهرهای کوردستان شنیده شد
[ii] microfascism
[iii] عبارت زن با ستاره مشخص شده است تا بر پیچیدگی و تکثر جنسی و جنسیتی این کلمه تاکید و به آن اذعان شود
[iv] sovereign subjectivity