دیدبان آزار

یادداشتی همدلانه خطاب به همراهان جنبش می‌تو

من قربانی نیستم

نسیم سلطان‌بیگی: روایت‌های آزار جنسی تکان‌دهنده‌اند؛ در این مدت، هر روایتی که منتشر شد، خشم‌های عمیقی برانگیخت و دل‌های بسیاری را هم لرزاند. اما آنچه مرا به نگارش این یادداشت ترغیب کرد، بیان جنبه دیگری از ماجرای روایت‌های آزار است. در روایت‌هایی که تاکنون منتشر شدند یک موضوع برای من تبدیل به دغدغه ذهنی و درنهایت نیروی پیش‌برنده برای نگارش این یادداشت شد. آنچه در ادامه می‌خوانید، درباره استفاده از واژه قربانی و تاثیر آن بر عملکردهای فردی و اجتماعی است. پیش از طرح موضوع می‌خواهم بگویم تمام‌قد در کنار روایان ایستاده‌ام و همراهشان هستم. این واژه‌ها را همدلانه می‌نویسم و معتقدم نگاه جمعی به یک مساله اگر عاری از جانبداری و نابرابری باشد، به همه‌جانبه دیدن موضوع کمک می‌کند.

زمانی که روایت‌های آزار جنسی را می‌خوانید، متوجه می‌شوید که آزاردیدگان جنسی به عنوان قربانیان یک روایت تلخ شناخته می‌شوند و مخاطبان روایت، به طور جدی از داشتن نگاه «قربانی‌نکوهی» منع می‌شوند. پرسشی که می‌خواهم به آن بپردازم این است که استفاده از واژه قربانی برای تمام افراد آزاردیده جنسی چه تاثیری بر جامعه و خود آزاردیدگان دارد؟ واژه‌ها از آن جهت دارای اهمیت‌اند که شکل‌دهنده نگاه و عملکرد ما می‌شوند.

 

تفاوت قربانی بودن با آسیب‌دیدگی

«مثلث کارپمن»، مثلث شرم یا مثلث قربانی، تعریف دقیقی از وضعیت قربانی ارائه می‌دهد. مثلث کارپمن نقش افراد در روابط مخرب را به سه دسته آزارگر، قربانی و ناجی تقسیم می‌کند. استفان کارپمن که از شاگردان اریک برن محسوب می‌شود معتقد است افراد به طور ناخودآگاه با درگیر شدن در این نقش‌ها در یک چرخه معیوب گرفتار می‌‌شوند. پافشاری بر هر یک از نقش‌های آزارگر، قربانی یا ناجی افراد را در تله وابستگی قرار می‌دهد.

قربانی بودن با آسیب‌دیده بودن تفاوت دارد؛ فرد آسیب‌دیده قدرت تغییر شرایط را از دست نداده، موقعیت سختی که در آن قرار گرفته را تشخیص می‌دهد و برای خروج از این موقعیت مبارزه می‌کند. احساس قربانی شدن توسط یک فرد یا موقعیت، به معنای تسلیم در برابر اجبارهای بیرونی است که در نهایت منجر به وابستگی به عوامل بیرونی می‌شود. در نقش قربانی (Victim) تمرکز افرد بر آن چیزی است که نمی‌خواهند نه آنچه که می‌خواهند. به بیان دیگر، نقش قربانی زمانی شکل می‌گیرد که ما به این باور می‌رسیم که کنترل خود بر زندگی و قدرت شخصی‌مان را از دست داده‌ایم، در یک فضای ناامن گیر افتاده‌ایم و نیازمند یک ناجی برای خروج از این وضعیت هستیم. نقش ناجی (Rescue) همانطور که از نامش پیداست، فرشته نجات است. این افراد احساسِ خوبِ خودشان را از طریق همدلی با دیگران ایجاد می‌کنند و با کمک به دیگران و نادیده گرفتن نیازهای خود، احساس ارزشمند بودن دارند. ناجی عامل اصلی مشکلات را برطرف نمی‌کند و با حل آنها به صورت سطحی در موقعیتی قرار می‌گیرد که به قربانی به طور مداوم کمک‌رسانی کند. این وضعیت مانع بهبودی قربانی می‌شود و او را در وضعیت وابستگی به ناجی قرار می‌دهد. ضلع سوم در مثلث کارپمن، آزارگر (Persecutor) است. کسی که محدودیت‌های سفت و سختی برای رابطه تعیین می‌کند، بسیار کنترل‌گر است، رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز می‌دهد و برای حفظ موقعیت خود، با سرزنش طرف مقابل او را در جایگاه قربانی نگه می‌دارد.

 نکته مهم در مثلث قربانی این است که اگرچه ما بیشتر وضعیت خود را با یکی از نقش‌ها همسان‌سازی می‌کنیم اما این نقش‌‌ها سُلب نیستند و با گذشت زمان، تغییر می‌کنند. در واقع ما در آنها جابه‌جا و نقش‌های متفاوتی را عهده‌دار می‌شویم.

 

لزوم آگاهی‌بخشی درباره سطوح متفاوت خشونت

درگیر شدن با خشونت جنسی در هر سطحی، مساله‌ای نیست که بتوانیم به تنهایی از آن عبور کنیم و عموما نیازمند حضور درمانگر است. افراد میزان‌های متفاوتی از خشونت جنسی را تجربه می‌کنند و به تبع آن وضعیت جسمی و روانی آزاردیدگان متفاوت است. اگر جنبش می‌توی جهانی به مثابه یک راهنما در نظر گرفته شود، سطح‌بندی خشونت از طریق اعلام آن با واژه‌های متفاوت و متعدد را در این جنبش می‌توان دید. خشونت جنسی در موقعیت‌های متفاوتی مانند خیابان، محل کار، از سوی اعضای خانواده یا در بستر یک رابطه عاطفی فریبکارانه و همچنین در درجه‌های متفاوتی از کلامی تا فیزیکی امکان بروز دارد. این خشونت‌ها در می‌توی جهانی در سه دسته طبقه بندی شدند: سوءاستفاده جنسی (Sexual Abuse)، آزار و اذیت جنسی (Sexual Harassment) و تجاوز جنسی (Rape). سطح‌بندی خشونت و ارائه تعریفی دقیق از آنها کمک می‌کند که فرد آزاردیده از خشونت، درگیر ساده انگاری یا پیچیده‌سازی آسیبی که با آن مواجه شده، نشود. از سوی دیگر، تعریف دقیق‌تری از میزان خشونت اعمال شده توسط آزارگر و مجازاتی متناسب با همان میزان خشونت، می‌دهد. یکدست‌سازی خشونت و استفاده از واژه‌های یکسان برای کسانی که در معرض میزان‌های مختلفی از خشونت قرار گرفتند، سبب درگیر شدن در چرخه معیوب مثلث قربانی می‌شود.

 

بیشتر بخوانید:

 هم‌صدایی علیه سکوت

 روایتگری علیه تجاوز: شلوغ‌کاری، جن‌زدگی

 

به باور من، آگاهی‌بخشی درباره سطوح متفاوت خشونت و آسیب‌های ناشی از آن بخشی از وظیفه ما به عنوان کنشگرانی است که خواهان ساختن جامعه‌ای به دور از خشونتیم. وضعیت روانی و جسمی دختری که از سوی مردان ناشناسی مورد تجاوز قرار می‌گیرد و دختری که در یک رابطه عاطفی فریبکارانه آزار جنسی دیده است، متفاوت است. ما با استفاده از واژه‌های متفاوت می‌توانیم به بازنمایی این تفاوت و سطح‌بندی خشونت‌های جنسی کمک کنیم.

 

روایتگری و خروج از مثلث کارپمن

روایتگری می‌تواند نقطه‌ پایان یک سوگواری طولانی‌مدت و خروج از وضعیت انفعال یا مثلث کارپمن باشد. این تغییر در روانشناسی به مثلث تد یا مثلث قدرت‌دهی معروف است. در این تعریف، نقش مخرب قربانی با نقش سازنده آفرینشگر (Creator) جایگزین می‌شود. برخلاف نقش قربانی که روی آنچه نمی‌خواهد تمرکز می‌کند، نقش آفرینشگر آن چیزی را که می‌خواهد، بیان می‌کند. او توان حل مساله دارد و به جای تمرکز بر آنچه رخ داده، به دنبال راهکارهایی برای خروج از وضعیت وخیمی است که درگیر آن شده است.

در مساله خشونت جنسی یکی از راهکارها، قانونگذاری و اعمال مجازات‌های قانونی برای کسانی است که خشونت جنسی اعمال می‌کنند. یکی از مواردی که مسیر را برای آزارگران هموار می‌کند، نبود قانون و مجازات عادلانه برای برخورد با آنهاست. قانونگذاری عادلانه وظیفه حاکمیت است و نبود قانونی که بتواند نیاز و خواست اجتماعی را تامین کند سبب ادامه یافتن خشونت‌های جنسی در جامعه می‌شود. اما حق‌خواهی یک زنجیره است که در زمان امتداد و معنا می‌یابد. از همین رو معطوف شدن بخشی از فعالیت کنشگران مدنی برای مطالبه‌گری قانون و مجازات عاملان خشونت جنسی، می‌تواند همان نقشی باشد که در مثلث تد از آن به عنوان هدایت‌کننده (Coach) نام می‌شود و در حقیقت نمود سازنده نقش ناجی است. هدایت‌کننده کسی است که به جای حل سطحی مشکلات، راهکارها و آموزش‌های مفیدی ارائه می‌دهد که در نهایت بتواند به رشد افراد کمک کند.

 مطالبه قانونگذاری عادلانه، مطالبه برحقی است که مسئولان باید پاسخگوی آن باشند و از سوی دیگر سطح‌بندی خشونت و ارائه تعاریف دقیق و مصداقی، می‌تواند بخشی از آموزش و راهکارهایی باشد که در نهایت به رشد افراد آسیب‌دیده کمک می‌کند. در نهایت، برای جلوگیری از تخریب بیشتر، نقش آزارگر در مثلث کارپمن به نقش سازنده مبارز (Challenger) در مثلث تد بدل می‌شود. مبارز کسی است که کمک می‌کند فرد مقابل وارد نقش قربانی نشود، به صحبت درباره موضوعی که اتفاق افتاده می‌پردازد و طرف مقابل را زیر سوال نمی‌برد. یک فرد مبارز، شخص مقابل را با استفاده از روش‌های غیرمخرب به چالش می‌کشد، اگر قصد انتقاد کردن دارد به جای اینکه هویت فرد را نشانه بگیرد، رفتاری را که منتقد آن است، مطرح می‌کند و پیشنهاد گفت‌وگو می‌دهد و به این طریق به ایجاد فرصت‌های جدید کمک می‌کند.

تغییر دنیاهای ساخته‌شده کار آسانی نیست و نیازمند پذیرش، صبوری و خودآگاهی است. زنان و مردان نیازمند تعامل آگاهانه و مستمر با یکدیگرند. زنانی که مثلث قربانی را شکستند، پا از اجبارهای بیرونی فراتر گذاشتند، آفرینشگرند و برای خروج از وضعیتی که درگیر آنند رنج‌هایشان را با صدای بلند بازگو می‌کنند، از روایتگری آنهاست که امروز می‌توان درباره مصادیق آزار عینی‌تر به گفت‌وگو نشست و البته، مردانی که مسئولیت‌پذیر باشند، مهارت شنیدن را بیاموزند و آگاهانه‌تر عمل کنند تا به درکی عمیق‌تر از ساختار تبعیض و آسیب‌هایی که در نتیجه آن رخ می‌دهد برسند. گام اول برای ورود به دنیای جدید، ساختن دایره واژگانی جدید است.

مطالب مرتبط