دیدبان آزار

وقتی بار پرهیز از تعرض جنسی را بر دوش زنان می‌گذاریم

فرهنگ تجاوز واقعیت دارد و زندگی زنان را محدود می‌کند

«فرهنگ تجاوز» عبارتی است که هرچه می‌گذرد بیشتر ممکن است هنگام خواندن روایت‌های تعرض جنسی یا صحبت کردن درباره این موضوع، با آن مواجه شویم. ممکن است به نظر برسد این عبارت گزاره دیگری است برای صحبت از رسوایی‌های متجاوزان سرشناس، تعرض‌های جنسی در دانشگاه‌ها یا ارتش، یا اتهاماتی که علیه قدرت‌مندانی مانند بیل کازبی، وودی آلن، جری سنداسکی یا رومن پولانسکی مطرح شده است، یا عبارتی که در بحث‌های داغ درباره مقاله مجله رولینگ استون و یا مقاله‌ای که در مورد برخورد دانشگاه ویرجینیا با مقوله تجاوز در دانشگاه‌ها نوشته شده بود.

 اما ارتکاب این جرایم خودِ فرهنگ تجاوز نیست، بلکه محصول آن است. در ادامه به معرفی فرهنگ تجاوز می‌پردازیم، این که معنای آن چیست، سازوکارش چگونه است، ریشه‌اش کجا است، چرا آگاهی‌بخشی درباره آن کم‌کم وارد متن جامعه می‌شود و چگونه ورای خودِ تجاوز، منجر به بروز بی‌عدالتی‌ می‌شود.

 

فرهنگ تجاوز بسیار فراتر از تعرض جنسی است

فرهنگ تجاوز فرهنگی است که در آن خشونت جنسی امری عادی انگاشته می‌شود و مقصر آزاردیدگی، خودِ بازمانده است. بحث صرفاً از خودِ خشونت جنسی نیست، بلکه از هنجارها و نهادهای فرهنگی است که حامی متجاوز و موافق معافیت او از مجازات است، بازمانده را شرمسار می‌کند و از زنان می‌خواهد برای در امان ماندن از تعرض جنسی، ازخودگذشتگیِ غیرمنطقی کنند.

فرهنگ تجاوز زنان را تحت فشار می‌گذارد تا آزادی‌ها و فرصت‌های خود را فدای امنیت‌شان کنند؛ زیرا بار تأمین امنیت را به دوش زنان می‌گذارد و در صورت شکست در این راه، آن‌ها را مقصر می‌انگارد. درنتیجه، بعضی فرصت‌ها را از زنان می‌گیرد و دست‌یابی به برخی دیگر را هم منوط به رعایت نکات ایمنی پرهزینه می‌کند. مانند این که مسافرت برای گسترش روابط کاری ممکن نباشد مگر آن که شخص وسع‌اش به گرفتن اتاق شخصی در هتل برسد. درست مثل این است که مالیاتی مختص زنان وضع شده باشد. با گذشت زمان، هزینه‌های این مالیات افزایش می‌یابد و به فرصت‌های از‌ دست‌رفته و پیشرفت‌های به‌دست‌نیامده زنان تبدیل می‌شود. زنان برای ایمن ماندن از خیر فرصت‌های اجتماعی و اقتصادی می‌گذرند. این موضوع در مجموع بر پیشرفت‌شان اثر می‌گذارد که این به نوبه خود بر پیشرفت کل جامعه اثرگذار است.

درست است که فرهنگ تجاوز ریشه در ساختارهای دیرین قدرت پدرسالارانه‌ای دارد که هدف‌اش تأمین منافع مردان بوده است، اما امروزه بار فرهنگ تجاوز بر دوش مردان هم سنگینی می‌کند. برای مثال فرهنگ تجاوز این واقعیت را که ممکن است مردان قربانی تجاوز و تعرض جنسی و زنان عامل آن باشند، رد می‌کند. به این معنی که قانون و جامعه از مردان بازمانده خشونت جنسی حمایت نمی‌کند. هدف از مطرح کردن بحث فرهنگ تجاوز بسیار فراتر است از صرف کاستن آمار وقوع آزار جنسی یا کاهش مصونیت مرتکبان در برابر مجازات -مصونیتی که عامل رشد این فرهنگ است. زیرا مشکلاتی که فرهنگ تجاوز ریشه در آن دارد بسیار بزرگ‌تر از این‌ها است.

 

تاریخ مطرح شدن اصطلاح فرهنگ تجاوز

اصطلاح «فرهنگ تجاوز» اولین بار در دهه ۱۹۷۰ میلادی مطرح شد. این اصطلاح در کتاب تجاوز: اولین کتاب مرجع برای زنان[1] آمد، کتابی که «جمعیت فمینیست‌های رادیکال نیویورک»[2] در سال ۱۹۷۴ منتشر کرد. سپس در سال ۱۹۷۵ مستند فرهنگ تجاوز به بررسی عمیق‌تر این مفهوم پرداخت. البته در سال‌های اخیر، رسانه‌های جریان اصلی به مفهوم فرهنگ تجاوز توجه روزافزونی داشته‌اند. علت عمده این توجه افزایش شمار رسانه‌ها و کنشگری مجازی فمینیستی و با محوریت مسائل زنان است.

تارنماهایی مانند فمینیستینگ (Feministing)، شیکزویل (Shakesville)، کالرلاینز (Colorlines)، ریشیالیشس (Racialicious) و فمینیست (Feministe) جستارهایی در باب معرفی و تحلیل جنبه‌های مختلف فرهنگ تجاوز منتشر کرده‌اند. موفقیت این تارنماها باعث شد صدای نویسندگان فمینیستی که در این موضوع قلم می‌زدند به گوش همگان برسد و سرانجام توجه نشریات جریان اصلی هم به آن جلب شود. هم‌زمان، کارزارهای آگاهی‌بخشیِ گروه‌هایی مانند «آگاهی‌بخشی همگانی درباره اصل ۹» (Know Your IX)[3] و «هولابَک» (Hollaback)[4] نیز بر این اثرگذاری افزوده‌اند و این مسئله را بیش‌از‌پیش برجسته کرده‌اند.

 

فرهنگ تجاوز بازماندگان را مقصر می‌داند و سبب معافیت مرتکبان از مجازات می‌شود

اولاً در فرهنگ تجاوز، تجاوز معضلی است که باید با بهبود رفتار قربانیان بالقوه تجاوز (که در این دیدگاه، عمدتاً زن فرض می‌شوند) حل شود، نه با بهبود رفتار متجاوزان بالقوه (که عمدتاً مرد فرض می‌شوند). این الگو در اشکال متعددی نمود پیدا می‌کند. نمونه کلاسیک آن زمانی است که کسی (یا خودِ متجاوز) بازمانده تجاوز را مقصر می‌داند چرا که با پوشیدن لباس‌ باز توجه متجاوز را جلب کرده است. مثلاً در سال ۲۰۱۱ یک مأمور پلیس در تورنتو به زنان دانشجو گفت: «زنان نباید مثل فاحشه‌ها لباس بپوشند تا قربانی تعرض جنسی نشوند» و همین موجب به راه افتادن اعتراضات جهانی زنان با عنوان «رژه فاحشگان» شد.  

شکل دیگری از این تفکر آموزش‌هایی است که درباره «مسئولیت فردی» اغلب به دختران جوان تازه‌دانشجو می‌دهند و به آنان توصیه می‌کنند از نوشیدن الکل بپرهیزند و در مهمانی‌هایی که فضای مردانه و سمی دارد شرکت نکنند وگرنه تا هنگام فارغ‌التحصیلی جزو آمار 25 درصدی خشونت جنسی در دانشگاه خواهند بود. این توصیه‌ها تحت عنوان «مسئولیت فردی» و «حفظ امنیت» مطرح می‌‌شود اما هم‌چنان مسئولیت پیشگیری از تجاوز را بر عهده قربانیان بالقوه آن قرار می‌دهد.

دومین نشانه بارز فرهنگ تجاوز، بی‌میلی یا ناتوانی (یا هردو) نسبت به مجازات عاملان تجاوز و تعرض جنسی است. مأموران پلیس، دادستانان و اعضای هیئت‌منصفه اغلب هنوز به تصویر کلیشه‌ای از تجاوز «واقعی» معتقدند. در این تصویر، جرم شامل حمله مردی غریبه با اعمال زور به قربانی مؤنثی است که الکل ننوشیده، رفتار اغواگرانه جنسی نداشته، بلافاصله این رخداد را به مراجع قضایی گزارش داده و شواهد فیزیکی فراوانی هم برای اثبات ادعایش ارائه کرده است. نظام قضایی اغلب به جرایم ناهم‌خوان با این الگوی کلیشه‌ای توجهی نمی‌کند و دادستان‌ها چون –اغلب به درستی- معتقدند هیئت‌منصفه این جرایم را نمی‌پذیرد و رد می‌کند، آن‌ها را نادیده می‌گیرند.

قربانی‌نکوهی نه تنها از وقوع تجاوز جلوگیری نمی‌کند، بلکه زیست زنان و فرصت‌های پیش روی آنان را هم محدود می‌کند.

بدیهی است نتیجه همه این‌ها می‌شود ایجاد محیطی که در آن تجاوز امری معمول است، قربانیان وادار به سکوت می‌شوند و متجاوزان مجازات نمی‌شوند. اما از عواقب پنهانی‌تر و مهلک‌تر فرهنگ تجاوز اعمال سلطه بر زیست زنان و محدود کردن آزادی‌ها و فرصت‌های پیش روی آنان است. وقتی بار پرهیز از تعرض جنسی را بر دوش زنان می‌گذاریم، آزارگران جنسی را قادر می‌سازیم برای زیست زنان حد و مرز تعیین کنند و مسئولیت سرنوشت زنانی که از این مرزبندی‌ها تخطی کنند با خودشان است.

گاهی برای اعمال سلطه بر رفتار زنان آشکارا از تهدید و خشونت جنسی استفاده می‌کنند، مثلاً تهدید به تجاوز ابزاری می‌شود برای ساکت کردن نویسندگان و کنشگران زن. تهدیدهای مجازی علیه زنانی هم‌چون آنیتا سرکیسیان، منتقد فمینیست امور رسانه‌‌ها، و کتی سی‌یرا، وبلاگ‌نویس و برنامه‌نویس، نمونه‌های خوبی از این تهدیدها است. شکل بی‌رحمانه‌تر این رفتار «تجاوز اصلاحی» است،‌ یعنی تجاوز به زنان و مردان هم‌جنسگرا برای آن که بالاجبار دگرجنس‌گرا شوند.

 

فرهنگ تجاوز یعنی این که خشونت جنسی در کمال شگفتی بسیار رایج است

فرهنگ تجاوز به تجاوز دامن می‌زند اما در عین حال مانع سنجش میزان حقیقی تجاوز در جامعه هم می‌شود که خود مروج تجاوز خواهد بود. انگ‌زنی، قربانی‌نکوهی و این پیش‌فرض (عموماً درست) که گزارش دادن تجاوز به مقامات قضایی به محکومیت متجاوز نمی‌انجامد، باعث بی‌میلی بسیاری از قربانیان به افشاگری و گزارش‌دهی می‌شود. آمار پایین گزارش خشونت جنسی از این موضوع نشأت می‌گیرد. کلیشه‌ تجاوز «واقعی» بر تعاریف و معیارهای به‌کاررفته هنگام جمع‌آوری داده‌ها،‌ اثر می‌گذارد. بدین ترتیب اگر تعریف ما از این جرم محدود باشد، برخی از انواع تجاوز در آمار انعکاس نمی‌یابد.

برای مثال سالیان سال، تجاوزهایی که قربانیان آن‌ها با مصرف مواد مخدر یا الکل بیهوش شده بودند یا مواردی که قربانیان مرد بودند، جزو آمار گزارش جرایم اف‌بی‌آی نمی‌آمده است. البته تنها علت دشواریِ سنجش دقیق میزان تجاوز و تعرض جنسی، وجود فرهنگ تجاوز نیست. این فرهنگ فقط به این معضل دامن می‌زند. نبودِ داده‌های جامع و قابل‌اتکا، میزان فراگیری تجاوز و تعرض جنسی را از نظر پنهان می‌کند. یعنی توان و منابعی که باید صرف پیدا کردن راهکارهایی برای مقابله با فرهنگ تجاوز شود، در جدال بر سر اینکه آیا فرهنگ تجاوز اصلاً معضل محسوب می‌شود یا نه، به هدر می‌رود.

 

بیشتر بخوانید:

10 نکته برای پایان دادن به فرهنگ تجاوز

16 روش برای مقابله با فرهنگ تجاوز

 

فرهنگ تجاوز نتیجه مستقیم تبعیض جنسیتی در متن قانون است

فرهنگ تجاوز از ناکجا پدید نیامده، بلکه نتیجه مستقیم قرن‌ها قدرت پدرسالاری و نهادهایی است که برای حمایت از آن رشد یافته‌ است. هنگام شکل‌گیری ایالات متحده، قدرت‌مندان، یا همان مردان، نظامی را بنا کردند که در آن حقوق قانونی و اجتماعی زنان فرع بر حقوق مردان بود. افراد اغلب تحت پوشش توجیهاتی چون اخلاق و سنت و لزوم «حمایت» از زنان، از این نظام دفاع می‌کردند اما عملاً همگی این‌‌ها به سلطه مردان بر زنان دامن می‌زد.

امروزه خیال می‌کنیم این نهادها مدت‌ها است که از میان رفته‌، اما ضمن گوش سپردن به مباحثی که درباره تجاوز مطرح می‌شود، درست با همان الگوها مواجه می‌شویم، الگوهایی که نشان می‌دهد مسئله اصلی قدرت است و غالبا به شکل ترس از قدرت گرفتن زنان بروز پیدا می‌کند، که مبادا زنان، مردان را فقط بر اساس یک ادعا به زندان بیاندازند.

تاریخ مملوء است از مردانی که از قدرت گرفتن زنان در این زمینه به شدت نگران و وحشت‌زده‌ بوده‌اند. لرد هیل،‌ حقوق‌دان بریتانیایی در سال ۱۶۸۰ هشدار داد «تجاوز... اتهامی است که طرح آن آسان اما اثبات آن سخت است و دفاع شخص-گرچه چندان بی‌گناه نباشد- از خود در برابر آن از آن هم سخت‌تر.» این دغدغه او در نظام قضایی ایالات متحده ریشه دواند و نشو و نمو کرد. در یک پرونده مشهور تجاوز در قرن هجدهم، وکیل مدافع متهم به هیئت منصفه هشدار داد با این اتهام تجاوز «مرگ و زندگی شهروندی در دست یک زن قرار گرفته است.» (هری بدلو، «شهروند» مذکور، تبرئه شد.)

این افکار هنوز به تاریخ نپیوسته‌ است. تا سال ۱۹۷۵، دادگاه‌های کالیفرنیا ملزم بودند در پرونده‌های تجاوز این دستورالعمل‌ها را به اعضای هیئت‌منصفه بدهند: «متهم به چنین جرمی در این پرونده به آسانی محکوم می‌شود اما وقتی محکوم شد به‌دشواری خواهد توانست از خودش دفاع کند حتی اگر بی‌گناه باشد. بنابراین، طبق قانون شما موظفید شهادت زنی را که نامش در اطلاعات پرونده آمده با دقت بررسی کنید.» (لرد هِیل کجایی که ببینی راهت ادامه دارد) همان‌طور که پس از قرن‌ها این ترس‌ها چندان از بین نرفته، چاره کار این نیست که آسیب ناشی از طرح اتهام تجاوز علیه مردان را با کاهش قدرت گزارش‌دهی و طرح دعوی زنان، کم کنیم.‌ درگذشته در قیاس با امروز، این مواضع صراحتا اعلام می‌شدند. اما شباهات واکنش‌های مدرن کنونی به مواضع گذشته، حیرت‌انگیز است.

در بدو تاریخ ایالات متحده، دادگاه‌ها هنگام صدور رأی در پرونده‌های تجاوز این عمل را نه صرفاً به علت فقدان رضایت زن، بلکه به علت خدشه‌دار شدن پاکدامنی و عفتش جرم می‌دانستند. به همین دلیل قربانیِ شاکی باید ثابت می‌کرد «شخصیت مثبتی» دارد تا بتواند علیه متجاوز حکم بگیرد. به علاوه، زن باید اثبات می‌کرد در برابر حمله متجاوز مقاومت فیزیکی نشان داده است. دادگاه نیویورک در سال ۱۸۳۸ اعلام کرد «زن باید تا آخرین رمق و از نفس افتادن مقاومت کند تا هیئت‌منصفه به این نتیجه برسد که رابطه جنسی خلاف میلش بوده است.» در بسیاری از ایالت‌ها نیز لازم بود زن با فریاد کمک بخواهد و آزار را بلافاصله گزارش کند تا آن عمل جرمی قابل‌تعقیب محسوب شود.

حتی در صورت رعایت این معیارها، شهادت زنان منافی شأن و جایگاه متهم به تجاوز قلمداد می‌شد. یعنی اگر جایگاه اجتماعی متجاوز از جایگاه قربانی بالاتر بود یا مرد سفیدپوست و زن غیرسفیدپوست بود، احتمال تنبیه مرد ناچیز بود. این افکار به نظر آشنا می‌آید و باید هم این‌طور باشد. امروزه این عناصر دیگر در پرونده‌های تجاوز جزو الزامات قانونی نیست، اما هم‌چنان در دل رویکرد جامعه نسبت به خشونت جنسی جا خوش کرده و تداوم یافته است.

اگر زنی پا پیش ‌گذارد و فردی را به تجاوز متهم ‌کند، معمولاً سوابق زندگی و شخصیتش به پرسش کشیده می‌شود (می‌گویند چرا الکل نوشیده بود؟ چرا اصلاً به مهمانی رفته بود؟ چرا قرص ضدبارداری خورده؟) اگر در برابر حمله متجاوز مقاومت جسمی نکرده باشد، او را متهم می‌کنند که  به آن رابطه رضایت داشته یا دست کم مرتکب را «گیج» کرده است. اگر زن حادثه را فوراً گزارش نکند، آن را نشان دروغگویی‌اش می‌پندارند و وضعیت اجتماعی او را با جایگاه متجاوز قیاس می‌کنند. هرچه جایگاه مرتکب بالاتر باشد، احتمال این که حرف زن مورد پذیرش قرار بگیرد کمتر است.

 

جامعه چگونه می‌تواند با فرهنگ تجاوز مقابله کند؟

فرهنگ تجاوز را نمی‌توان با طرح یک برنامه یا تصویب قانون خاصی معجزه‌وار اصلاح کرد. اما کارزارهای حمایتی گروه‌هایی نظیر «آگاهی‌بخشی همگانی درباره اصل ۹» و «هولابَک» توجه افکار عمومی را به مشکلاتی جلب کرده است که به فرهنگ تجاوز دامن می‌زند و به زنان در مبارزه سازمان‌یافته با این فرهنگ کمک کرده است.

بخشی از قدرت فرهنگ تجاوز از سوگیری‌های ناخودآگاه و پیش‎فرض‌های پنهان ذهن افراد نشأت می‌گیرد، پس جلب توجه افراد به این سوگیری‌ها گامی به سوی تغییر این فرهنگ است. تغییرات ساختاری هم حائز اهمیت است. مثلاً فشاری که کنشگران و سیاست‌مدارانی هم‌چون سناتور کرستن گیلیبرند بر نظامیان وارد کرده‌اند هم موجب توجه بیشتر آنان به مشکل تعرض جنسی شده است و برخی شواهد حاکی از کاهش تدریجی نرخ آزارهای جنسی است. کاخ سفید ستاد بحرانی برای رسیدگی به مشکل تعرض جنسی در دانشگاه‌ها تشکیل داده است، گرچه هنوز برای لمس اثرات این اقدامات زود است.

 

نویسنده: آماندا تاوب

برگردان: فاطیما ترابی

منبع: VOX

 


[1] Rape: The First Sourcebook for Women

[2] New York Radical Feminists Collective

[3] https://www.knowyourix.org/

[4] https://www.ihollaback.org/

منبع تصویر: Andrew Burton/Getty Images

مطالب مرتبط