دیدبان آزار

هشتگ #سهم_کوئیر_از_شهر و روایاتی از آزار، سرکوب و حذف

اصرار می‌کرد که سکس با یک مرد را تجربه کن

دیدبان آزار: به تازگی هشتگی با عنوان #سهم_کوئیر_از_شهر در توئیتر به راه افتاده است که به فقدان‌ها و چالش‌های زندگی کوئیرها در فضاهای شهری می‌پردازد. عده‌ زیادی از کاربران با استفاده از این هشتگ تجربه‌های خود را از کوئیر بودن در ایران بازگو کرده‌اند. با نگاهی به این روایات می‌توان دریافت که پذیرفته نشدن، هویت پنهانی، فقدان امنیت، آزار و اذیت و توهین، نگرانی از مواجهه با نیروهای امنیتی-انتظامی زندگی این افراد را با دشواری‌های متعددی مواجه کرده است. «شاید اگر از همون کودکی افرادی مثل خودمون رو می‌دیدیم خیلی زودتر خودمون رو می‌پذیرفتیم و سال‌ها افسردگی و حس نپذیرفته نشدن رو تجربه نمی‌کردیم. سهم من از این شهر فقط خودسانسوری بوده.»

کاوه کرمانشاهی در رشته توئیتی به همین موضوع پرداخته و نوشته است: «زندگی افراد کوئیر در ایران در سایه تبعیض و خشونت دائمی در خوف و خفا می‌گذرد. بسیاری از افراد کوئیر حتی برای پذیرش خود هم باید مسیر سخت و طولانی را طی کنند تا شاید امکان آشکارسازی در سطح جامعه و فضاسازی در سطح شهر را با وجود همه سرکوب‌ها و ممنوعیت‌ها پیدا کنند.»

البته اینکه شما به عنوان یک فرد کوئیر شهرنشین باشید یا اهل روستا و اینکه به کدام یک از شهرهای کشور تعلق داشته باشید هم در میزان فضاسازی‌های فردی و جمعی‌تان تاثیر خواهد داشت. کرمانشاه ادامه می‌دهد: «در نبود انجمن‌ها، کافه‌ها و...برای گردهم‌آیی افراد کوئیر در شهرهای ایران، پارتی‌های خصوصی با وجود مشکلات و محدودیت‌های موجود به معدود فضاهای دورهمی تبدیل می‌شوند. پارتی‌هایی که عموما مکان برگزاری آنها در توان طبقه‌ایی از افراد کوئیر شهری متعلق به طبقه متوسط و مرفه جامعه است. راهیابی به چنین فضاهایی برای فردی غیر از آن طبقه آسان نیست. حتی بسیاری، از ترس پذیرفته نشدن در چنین فضاهایی در پی یافتنش هم نیستند. سهم کوئیر ایرانی از فضاهای آلترناتیو، به شدت طبقاتی و تحت تاثیر امتیازاتی است که می‌تواند کسی را به پارتی های خصوصی برساند و دیگری را خانه‌نشین کند.»

کاربر دیگری با نام محمدحسین هم به همین فقدان محیط‌های جمعی اشاره کرده است. او که اهل یکی از شهرستان‌های کردنشین ایران است، تجربه آشنایی‌هایش بیشتر در وبلاگ‌ها بوده و تصور می‌کرده که در تهران و در پارک دانشجو فرصت بیشتری برای آشنایی با افرادی شبیه به خود پیدا خواهد کرد، اما سهمش از حضور در آن محیط هم تحقیر و تهدید بوده است: «وقتی وارد پارک شدم هیجان خاصی داشتم. هیجان دیدن افرادی که می‌دونستم مثل همیم و نگاه‌هایی که حرف می‌زدند. هنوز ده دقیقه نگذشته بود که پلیس اومد سراغم و گفت این وضع پوششه؟»
در کیوسک انتظامات پارک، وسایلش را روی زمین پخش کردند و پس از پرسش‌های بسیار درباره اینکه «چرا موهای بدنش را شیو کرده یا ابروهایش را اصلاح کرده آیا همجنس‌باز است؟» با تهدید و اخذ تعهد، بالاخره اجازه دادند که برود. همین تجربه سبب شد که او از محیط‌های جمعی به فضاهای بسته‌تر رانده شود:‌ «کم‌کم از پارک به استخر روزهای سه‌شنبه، بعد به کافه و رستوران و در آخر به حمام‌های عمومی رسیدم.» او رشته‌توئیت خود را اینطور به پایان می‌ٰرساند: «در شهر ما من سهمی ندارم. در شهرهای بزرگتر نیز اگر سهمی داشته باشیم آنقدر فضا استرس‌زاست که عملا بی‌سهمیم.»

کاربری که سبزه‌میدان رشت را به عنوان فضایی برای معاشرت افراد کوئیر در دوران کودکی‌اش می‌شناخت، نوشته که با حضور مجددش در رشت دیگر افراد ترنس را در آن میدان ندیده است: «بعد از امنیتی شدن فضاها و ترس افراد کوئیر برای حضور در پاتوق‌ها، حضور در اینترنت تنها راه برقراری ارتباط بود. من هم در فضای اینترنت بزرگ شدم و هویت کوئیر من سهمی از فضای شهری نداشت.»

معراج که اهل شهرستان ابهر زنجان است درباره تجربه خود و سایر دوستانش چنین می‌گوید: «کل شهرمون فقط یه اکیپ کوئیر داره که اونم ما هستیم. هربار که بیرون می‌ریم تو خیابون دنبالمون می‌کنن و آزارمون می‌دن، برای لحظه‌ای نمی‌تونیم توی پارک یا مکان عمومی جمع بشیم چون بلافاصله سروکله اوباش پیدا میشه. ما سهمی از فضاهای شهری نداریم.»

 

بیشتر بخوانید:

 «ما اینجاییم تا فضا را پس بگیریم»

 «من یک زن ترنس سیاهم و آزار خیابانی بخشی از زندگی روزمره‌ام است»

 

در میان این روایات، یکی از کابران مشخصا از تجربه آزار جنسی خود در مواجهه با یک راننده تاکسی نوشت که متوجه گرایش جنسی او شده بود. راننده ابتدا از معنی انگشتر او پرسید و سپس در مقصد مقرر پیاده‌اش نکرد: «از ترس قالب تهی کرده بودم. داستان‌های تجاوز به دلیل لزبین بودن، از جلوی چشمم رد می‌شدند. گفت: "نترس ببین تو بزرگراه می‌مونیم." چاره‌ای نبود باید راه میومدم تا بالاخره راضی بشه ولم کنه. ولی در مورد بد بودن همجنسگرایی و اینکه "آخه تو خیلی خوشگلی حیف نیست لزبین باشی؟" و "یه شب با من باش مطمئن باش نظرت عوض میشه"، سخنرانی کرد. آب دهنم خشک شده بود. هی می‌گفتم نمی‌دونم در مورد چی حرف می‌زنی و می‌گفت "نه دروغ نگو معنی انگشتر و دستبندت رو می‌دونم."» در میانه این حرف‌ها  زن حتی به این فکر می‌کند که خودش را از خودرو به بیرون پرتاب کند اما خوش‌شانس بود که توانست در نهایت از آن ماشین پیاده شود: «پیاده که شدم صدام کرد و اصرار که شماره منو بگیر و سکس با مرد رو تجربه کن. شجاعت اینکه الان بیرون ماشینم و می‌تونم فرار کنم باعث شد بگم: "اگر امروز بگن همه چشم‌رنگی‌ها رو بکشید، تو لنز آبی میذاری که زنده بمونی؟" سرش رو به علامت آره تکون داد. گفتم ولی آخر شب، چشم‌آبی نیستی و می‌دونی که تا همیشه چشمات قهوه‌ایه درسته؟ اومد دوباره چیزی بگه که بدو بدو خیابون رو رفتم بالا پریدم تو یه کوچه.»

این هشتگ اما مختض فضاهای شهری نیست بلکه به گفته کاربری دیگر، استعاره‌اس از کل زندگی یک کوئیر است: «تبعیض مضاعف چندگانه رو آشکارا میشه در سهم کوئیر از شهر دید و این مسئله با تاثیر موارد دیگه‌ای مثل جنسیت، اتینک، طبقه، مذهب، معلولیت و...بدتر هم میشه. به همین جهات میشه این هشتگ رو مقدمه‌ای قرار داد تا در رابطه با سهم کوئیر از خانواده، خانه، خدمات عمومی و در مجموع زندگی صحبت بشه.»

نیمانیا از فعالان حقوق دگرباشان به محدود شدن افراد کوئیر به زندگی مجازی اشاره کرده و نوشته است: #سهم_کوئیر_از_شهر در شکل‌گیری جنبش‌ آن نقش دارد. همیشه شهروندانی که در اقلیت قرار می‌گیرند، با توجه به طبقه اجتماعی، اتنیک و حتی معلولیت از در اختیار داشتن فضاهای شهری بیشتر محروم‌ بوده‌اند. اماکن عمومی همچون میدان‌ها، پاتوق‌ها، کافی‌شاپ‌ها و قهوه‌‌خانه‌ها در طول تاریخِ تحولات اجتماعی، محلی برای تجمع گروهای مختلف فکری، بحث و مجادله و شکل‌گیری جریان‌های اجتماعی بوده است. اگر بخواهیم از نسبت فضای شهری با جامعه دگرباش ایران صحبت کنیم، از سال‌‌‌هایی که دگرباشان جنسی در ایران با پدیده اینترنت و در ادامه اتاق‌های چت و گفتگو و وبلاگ‌ها آشنا شدند، عمده فضایی که محل اجتماع افراد دگرباش بوده، به دلیل سرکوب و سیاست‌های حذفی، فضای مجازی است. و بعد کافه‌ها و رستوران‌هایی که در شهرهای مختلف به صورت دوره‌ای تبدیل به پاتوق و یا محلی برای دیدار و تجمع افراد دگرباش می‌شود.»

او با تاکید بر اهمیت نقش فضا در جنبش‌های اجتماعی به جنبش «استون‌وال» در آمریکا اشاره می‌کند که آغاز قیام‌ها و شورش علیه پلیس توسط دگرباشان بوده و از یک بار زیرزمینی (استون‌وال) در محله «گرینویج» نیویورک که پاتوق همجنسگراها و ترنس‌ها و درگ‌ها بوده، آغاز شده است. نیمانیا ادامه می‌دهد: «آشناترین فضای شهری برای دگرباشان ایران شاید «پارک دانشجو» در تهران باشد که با توجه به تاریخ و فرهنگ دگرباشی در ایران می‌تواند پتانسیل «استون‌وال» را داشته باشد. «پارک دانشجو» شاید تنها مکانی باشد که در فضای شهری سال‌ها و به صورت تاریخمند مکانی برای تجمع افراد دگرباش بوده است. استفاده از ظرفیت اماکن و فضاهای شهری در پیشبرد جنبش‌های اجتماعی یک امر ضروری است و روزی می‌تواند آلترناتیوی باشد برای گذار از تجمع در فضای مجازی و حضور در خیابان‌ها و فضای شهری.»

منبع تصویر: christina quarles

مطالب مرتبط