هر زمان که جنبشهای اعتراضی جدید ظاهر میشوند، مردم به تاریخ رجوع میکنند تا از فعالان و اندیشمندان پیشین بیاموزند. همه ما بر دوش کسانی که برای دستیابی به یک جامعه انسانیتر تلاش، مبارزه و فداکاری کردهاند، ایستادهایم. «من هم» یکی از این جنبشها است؛ این جنبش نه تنها آگاهی درباره شیوع آزار و اذیت جنسی به ویژه در میان زنان را افزایش داده بلکه نمونهای است از شکستن سکوت افرادی که شهروند درجه دو تلقی میشوند، اما گرد هم آمدند تا صدایشان را بلند کنند.
تاریخ مملوء است از زنان شجاع و مبارزی که برای آزادی و حقوق کارگران قیام کردند و برای مقابله با تجاوز و انواع دیگر خشونت جنسی، کارزارهایی را به راه انداختند. این زنان، نویسندگان و اندیشمندانی مانند «سوجورنر تروث، سوزان بی آنتونی، شارلوت پرکینز گیلمن، الا بیکر، بتی فریدان، دولورس هوئرتا» و بسیاری دیگر بودند. یکی از این زنان، «رز اشنایدرمن» است؛ یکی از پیشگامان ناشناخته جنبش MeToo که زنان را سازماندهی کرد تا برای تصویب قوانینی بجنگند که از آنها برابر انواع استثمار مانند آزارهای جنسی مردان عالیرتبه در محیطهای کاری محافظت کند.
فعالیتهای زنان کارگر
در تاریخ ۲۵ مارس ۱۹۱۱، آتشسوزی در کارخانه «بلوز تراینگل» در شهر نیویورک منجر به کشته شدن ۱۴۶ کارگر که عمدتا زنان مهاجر و دختران نوجوان بودند، شد. یک هفته بعد، فعالان جلسهای را برای یادبود قربانیان در ساختمان اپرای متروپولیتن برگزار کردند. در این مراسم، اشنایدرمنِ ۲۹ ساله –مهاجر یهودی، کارگر لباسفروشی، مسوول اتحادیه، فمینیست و سوسیالیست- سخنرانی کرد. او که به حمایت پلیس، دادگاهها و سیاستمداران از تولیدکنندگان پوشاک علیه کارگران واقف بود، این سوال را مطرح کرد که قوانین چطور به تحولات عمده منجر میشوند اگر الزامآور نباشند؟
اشنایدرمن، مقابل ۳۵۰۰ شنونده در آن جلسه گفت: «اگر من کلامی در جهت آرام کردن اوضاع بگویم به تمامی این اجساد سوخته بیگناه خیانت کردهام. ما، شما مردم خوب این جامعه را امتحان کرده و شما را مطالبهگر یافتهایم. این اولین بار نیست که دختران این شهر زنده زنده میسوزند. من هر هفته، از مرگ نابهنگام یکی از خواهران کارگرم مطلع میشوم و هر سال هزاران نفر از ما دچار معلولیت جسمانی میشوند.»
او این جملات را خطاب به جمعیتی میگفت که از کارگران، اصلاحطلبان ثروتمند و مردمی از طبقه متوسط شهری بودند؛ «برای هر کاری در این شهر، تعداد زیادی از ما کارگران وجود دارد. به همین خاطر اگر ۱۴۶ نفر از ما هم بسوزند گویا چندان موضوع مهمی اتفاق نیفتاده است!» اشنایدرمن با ۱۴۵ سانت قد و موهایی قرمز، سخنوری مسحورکننده بود. سخنرانی او کارگران کارگاههای تولید لباس را که در بالکنها مستقر بودند و زنان ثروتمندی را که در صف اول این جلسه نشسته بودند، به هیجان آورد.
دوران کودکی او
اشنایدرمن در لهستان متولد شد و در سال ۱۸۹۰، زمانی که ۸ ساله بود همراه خانوادهاش که یهودی ارتدکس بودند، به نیویورک رفت. دو سال بعد پدرش در اثر مننژیت درگذشت و مادرش برای تامین مخارج زندگی، برای همسایهها خیاطی و در خانههایشان کارگری میکرد. اما خانواده او همچنان برای پرداخت اجاره خانه و رسیدهای سوپرماکت، به کمکهای نهادهای خیریهای وابسته بودند. اشنایدرمن در۱۳ سالگی برای کمک به تأمین هزینههای خانواده، تحصیلات خود را رها کرد. او شغلی را به عنوان فروشنده یک فروشگاه بزرگ پیدا کرد که نسبت به کار کردن در تولیدیهای لباس بهتر بود؛ چرا که در آنجا با آزار جنسی کمتری مواجه میشد. یک سال بعد، او کار پردرآمدتر اما خطرناکتری را در بخش تولید کلاه در یک کارگاه تولید پوشاک، شروع کرد.
حدود یک سوم از زنان شاغل در شهر -بیش از ۳۵۰۰۰۰ نفر- در تولیدیها، ساخت و بستهبندی سیگار، مونتاژ جعبههای کاغذی، ساخت شمع و گل مصنوعی کار میکردند اما بخش زیادی از زنان کارگر -حدود ۶۵۰۰۰ نفر از آنها –در صنعت پوشاک مشغول بودند. اشنایدرمن معتقد به ایجاد جنبشی از زنان و مردان کارگر برای تغییر جامعه بود، اما همچنین میگفت زنان کارگر با استثمار مضاعف (از جمله آزار و اذیت جنسی) از طرف کارفرمایان و رهبران اتحادیه روبرو هستند. بنابراین تأکید ویژهای بر سازماندهی زنان و مبارزه برای تصویب قوانینی برای محافظت از آنها داشت. اشنایدرمن به مبارزان جنبش حق رای برای زنان پیوست؛ جنبشی که به نظر بسیاری از رهبران مرد اتحادیهها و حتی بعضی اتحادیههای زنانه، موضوعی ثانویه در مبارزه برای حقوق کارگران بود. او همچنین برای ایجاد اتحاد با اصلاحطلبان طبقه متوسط و فمینیستهایی از طبقه اقتصادی بالا مانند «فرانسیس پرکینز» و «الینور روزولت» تلاش میکرد.
اشنایدرمن در سال ۱۹۰۳، در سن ۲۱ سالگی، اولین اتحادیه صنفی خود به نام اتحادیه «یهودیان سوسیالیستِ تولیدکننده کلاه» را تشکیل داد و اعتصاب موفقیتآمیزی را هم رهبری کرد. او تا سال ۱۹۰۶، نایبرییس انجمن اتحادیههای کارگری زنان(WTUL) در نیویورک بود؛ سازمانی که هدفش را ایجاد اتحاد میان زنان کارگر تعیین کرده بود.
در سال ۱۹۰۸، «ایرنه لوئیزون»، خیّرِ یهودی-آلمانی، به اشنایدرمن برای تکمیل تحصیلاتش پیشنهاد کمک مالی داد. اشنایدرمن با توضیح اینکه نمیتواند امتیازی را که برای بیشتر زنان شاغل وجود ندارد قبول کند، بورس تحصیلی را رد کرد اما پذیرفت که به عنوان مدیر اجرایی WTUL نیویورک، فعالیت کند و از لوئیزون دستمزد دریافت کند.
بیشتر بخوانید:
زنان کارگر تمامی امور دیگر را ممکن میکنند
مبارزه با آزار جنسی ضرورت جنبشی طبقه کارگر است
سازماندهی و سیاست
تلاشهای اشنایدرمن در سازماندهی مهاجران، زمینه اعتصاب ۲۰ هزار کارگر صنعت نساجی را در سالهای ۱۹۰۹ و ۱۹۱۰ فراهم کرد که بزرگترین اعتصاب زنان کارگر آمریکایی تا آن زمان بود. این اعتصاب که عمدتا از سوی زنان یهودی صورت گرفت، به ایجاد اتحادیه بینالمللی زنان کارگر در صنعت لباسدوزی(ILGWU) به عنوان یک بازوی اجرایی قوی، منجر شد. زنان طبقه مرفه که اشنایدرمن آنها را «دسته راسوها» میخواند، برای اعتصاب کارگران، پول، وکیل و وثیقه جمع کردند و حتی به صفوف کارگران عضو اتحادیه پیوستند.
اشنایدرمن نقشی کلیدی در متحد کردن و یکپارچهسازی این ائتلافهای گسترده و پراکنده داشت؛ ائتلافهایی که پس از آتشسوزی کارخانه تراینگل و به دنبال تصویب قانون کار جدید در نیویورک شکل گرفته بودند. در سال ۱۹۱۱، تلاشهای او برای تاسیس سندیکای زنان کارگر نانآور در جهت کسب حق رای به ثمر نشست. او در یکی از تجمعات برای کسب حق رای زنان گفت: «من اعتقاد دارم که ایجاد یک فضای انسانی در صنایع، کار زنان است و به همین خاطر زنان باید حق رای داشته باشند.» و اینگونه او زنان کارگر را برای مبارزه جهت داشتن حق رای بسیج کرد. گرچه برای اشنایدرمن، معامله همراه با مدارا با سافرجتهای یهودستیز و ضد سوسیالیسم، دشوار بود اما با پافشاری او و امثال او، زنان در سال ۱۹۱۷ توانستند حق رای را در نیویورک به دست آورند.
هنگامی که قانونگذاران ایالتی وابسته به جمهوریخواهان سعی در لغو بعضی از قوانین کار داشتند، مثلث اشنایدرمن، WTUL و اتحادیه ملی مصرفکنندگان توانستند زنانی را که به تازگی حق رای به دست آورده بودند برابر این تلاش جمهوریخواهان متحد کرده و سرانجام در انتخابات سال ۱۹۱۸ قانونگذاران ضد کارگری را شکست دهند. در سال ۱۹۲۰، اشنایدرمن از سوی حزب کارگر، کاندید مجلس سنای آمریکا شد. او در برنامه کارزار انتخاباتیاش خواستار ساختن مسکن ارزانقیمت برای کارگران، ایجاد مدارس توسعهیافته در محلات، دسترسی به آب، برق و گاز برای عموم مردم، ایجاد بازارهای تامین مواد غذایی و بیمه بیکاری، بهداشت و درمان دولتی برای همه آمریکاییها شد.
گرچه کمپین او به موفقیت نرسید اما باعث شد اشنایدرمن در مرکز توجه عموم قرار گیرد و نفوذش در جنبشهای کارگری و فمینیستی بیشتر شود. او بعدا به عنوان رییس WTUL آمریکا انتخاب شد و تمرکزش را به قانون حداقل دستمزد و حداکثر ۸ ساعت کار روزانه معطوف کرد. سرانجام در سال ۱۹۲۷، قانونگذاران ایالت نیویورک با تصویب یک لایحه تاریخی، حداکثر ساعت کار زنان در هفته را به ۴۸ ساعت محدود کردند. همچنین در سال ۱۹۳۳ قانون حداقل دستمزد تصویب شد.
همفکران در اوج قدرت
النور روزولت یکی از نزدیکترین متحدان اشنایدرمن بود که در سال ۱۹۲۲ به WTUL پیوست و برای اولین بار با زنان طبقه کارگر و فعالان رادیکال ارتباط برقرار کرد. او کلاسهای آموزشی برگزار میکرد، پول جمع میکرد و در مذاکرات و سیاستگذاریهای WTUL شرکت می کرد. روزولت به عنوان بانوی اول آمریکا، درآمد حاصل از برنامه رادیوییاش را در سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ به WTUL اهدا کرد و در ستون روزنامهها و سخنرانیهایش برای این اتحادیه تبلیغ میکرد. اشنایدرمن به طور مرتب به هاید پارک دعوت میشد تا اوقات خود را با النور روزولت و همسرش فرانکلین. دی روزولت بگذراند. مکالمات اشنایدرمن با فرانکلین روزولت که هنوز رییسجمهور نشده بود، حساسیت روزولت را نسبت به مشکلات پیش روی کارگران و خانوادههایشان برانگیخت.
فرانکلین روزولت، بعد از رسیدن به ریاستجمهوری آمریکا در سال ۱۹۳۳، اشنایدرمن را به عضویت هیئت مشاوران کار در سازمان بازیابی ملی درآورد. اشنایدرمن اولین زنی بود که به این هیئت راه یافته بود. او برای تمام شرکتها، کارخانهها و صنایعی که نیروی کاری عمدتا متشکل از زنان داشتند قوانینی جدید برای حفاظت از حقوق کارکنان طرح کرد. او به همراه فرانسیس پرکینز نقشی مهم در شکل گرفتن قوانین امنیت اجتماعی و استانداردهای منصفانه در کار داشت. مصوباتی که حقوق پایه و ۸ ساعت کار روزانه برای کارگران را تضمین میکرد.
اشنایدرمن در حد فاصل سالهای ۱۹۳۴ تا ۱۹۳۷ از سوی «هربرت لمان»، فرماندار ایالت نیویورک به سمت رئیس اداره کار این ایالت منصوب شد. او در این دوره برای افزایش امنیت اجتماعی کارگران خانگی، دستمزد برابر برای زنان کارگر و برابرسازی مزد کارگران زن و مرد با ارزش کاری یکسان، تلاش و از مبارزات صنفی جمعیت رو به افزایش کارگران در بخش خدمات مانند خدمتکاران هتلها، کارگران رستورانها و کارگران سالنهای زیبایی در نیویورک حمایت کرد. اشنایدرمن در سال ۱۹۵۰ به عنوان رییس WTUL بازنشسته شد و در سال ۱۹۷۲ درگذشت. درست در زمانی که موج دوم فمینیسم به عنوان یک جنبش سیاسی قدرتمند در حال ظهور بود. موجی که به مسائل مرتبط با طبقه و نژاد میان زنان میپرداخت وخیلی زود ظرفیتی برای شنیدن صدای زنان کارگر از خود نشان داد. امروز وقتی زنان از Metoo حرف میزنند، باید رز اشنایدرمن را در فریادهایشان بگنجانند.
نویسنده: پیتر درایر
برگردان: الهه محمدی