چیدمان گاراژ تجاوز که در سال ۲۰۰۲ برگزار شد، آمارهایی در خصوص تجاوز و به همراه آن روایات شخص اولی درباره آسیبهای جنسی به نمایش گذاشت. جنبش میتو (من هم) تأثیری گسترده و همهسویه بر سیاست، ادیان متشکل، موسسات آموزشی، صنعت فیلم آمریکا (هالیوود)، حوزه ورزش و ارتش داشته است. شاید برجستهسازی فرهنگی آزار جنسی و تجاوز موضوع جدیدی باشد اما تلاش برای جلب توجهها به این مسئله موضوعی جدید نیست.
با آغاز دهه هفتاد میلادی گروهی از زنان هنرمند در ایالات متحده آمریکا از طریق هنر پرفورمنس، ویدئو و سایر رسانههای غیرسنتی شروع به مقابله با تجاوز، زنای با محارم و تهاجم جنسی کردند. با هدف گرفتن موضوعی ممنوعه، آنها در صف اول ارتقای آگاهی عمومی در این زمینه قرار داشتند. در کتاب جدیدم «بر خلاف میل ما: ترومای جنسی در هنر آمریکا از سال ۱۹۷۰»[1]، به تفصیل توضیح میدهم که چگونه تلاشهای بیامان این زنان برای پایان دادن و شکستن سکوتی که خشونت جنسی را احاطه کرده بود، امروز در جنبش میتو منعکس شده است.
تجاوزهای قهرمانانه دوران رنسانس
پس از ظهور این گروه هنرمندان فمنیست، آنها کوشیدند آنچه را که مورخان هنر «سنت قهرمانسازی از متجاوز در هنر غرب» مینامند به چالش کشیدند. این سنت در اوایل رنسانس رواج پیدا کرد. هنرمندان این دوره به تعرض جنسی، تجاوز و زنکشی، رنگ و لعاب زیبایی و قهرمانیگری میدادند که باعث میشد واقعیت این خشونتها پنهان شود. برای مثال، در «تجاوز به اروپا»[2] تیسین (نقاش ایتالیایی) اسطورهای از یونان باستان به تصویر کشیده شده است که در آن زئوس برای ربودن اروپا و آوردنش به کرت خود را تبدیل به یک گاو کرد؛ در آنجا هویت خود را آشکار و به ائوروپه تجاوز کرد و پدر سه فرزند شد. در تفسیر تیسین، اروپا در شمایلی شهوانی نمایش داده شده است؛ گویی هنگام پرواز بر پشت گاو در آسمان، غرق لذت است. تصویر کوپید بازیگوش (خدای عشق)، پویایی ترکیب و رنگهای زنده، این واقعیت را که زئوس قصد تجاوز به اروپ را دارد، میپوشانند.
در «یو و ژوپیتر»[3]، اثر کورجو (نقاش ایتالیایی)، ژوپیتر، پادشاه رومی خدایان، در حالی خود را به ابر مبدل میکند که پریای را در آغوش گرفته؛ پریای که هیچ تصوری از اینکه کسی که اغوایش میکند در واقع ژوپیتر است، ندارد. عملی کثیف که شهوانی به تصویر کشیده شده است و به نظر میرسد یو از آن لذت میبرد.
در طول زمان، بسیاری از محققان و منتقدان -عمدتا مرد- این آثار را به سبب ترکیببندی دراماتیک، رنگهای فریبنده و اندامهای ایدهآل انسانی، تحسین کردهاند و موضوع خشونت جنسی بسیار کم مورد توجه واقع شده است. اما با شروع دهه هشتاد میلادی، برخی از مورخان هنری -عمدتا زنان- نگرانی خود را درباره محتوای خشونتآمیز جنسی این آثار تحسینشده، ابراز کردند. آنها خاطرنشان کردند که به نظر میرسد بازنمایی تجاوز در بسترهای اساطیری، مذهبی و تاریخی نیز در راستای شکوهمند نشان دادن تجاوز بوده است. آنها متعجب بودند که چرا هیچ.کس درباره این واقعیت که این خشونت موضوعی بسیار شایع، پذیرفتهشده و مورد تحسین بوده صحبت نمیکند؟ چرا کسی با دیده تردید و پرسش به آن نمینگرد؟ آیا این حاکی از وجود مشکلی بزرگتر، فراتر از دنیای هنر بود؟
بیشتر بخوانید:
کنش غیرقهرمانانه؛ بازنمایی تجاوز جنسی در آثار هنرمندان زن
دو هنرمند روایت را تغییر میدهند
افزایش آگاهی در زمینه آسیبهای جنسی مستلزم ایجاد ضدروایتی بصری است. تجاوز خوشایند و زیبا نبوده و بیشک نباید قابلپذیرش باشد. دو هنرمند، سوزان لیسی و لزلی لبوویتز در خط مقدم این جنبش بودند. آنها دست کم هفت اجرای عمومی در مقیاس بزرگ در شهر لسآنجلس به نمایش گذاشتند. اجراهایی که به بازتعریف و جرمانگاری تجاوز به عنوان یک جرم خشونتآمیز و عملی به منظور انقیاد زنان کمک کردند.
بر روی نقشه دوم، او موقعیت مکانی مراکز پیشگیری، خطوط هاتلاین تجاوز، اتاقهای اورژانس بیمارستان و مراکز مشاوره و بحران را با رنگ دیگری مشخص کرد. رهگذرانی که نقشهها را بررسی میکردند، کارمندان شهرداری، گردشگران یا خریداران، با یک نگاه در معرض شمار تکاندهندهای از تجاوزهای رخداده در شهر و منابع موجود برای کمک به بازماندگان قرار میگرفتند. لیسی و لبوویتز موفق به آگاهسازی، جلب توجه رسانهها و تشویق بازماندگان به درخواست کمک و حمایت شدند.
یک طبل ضد تجاوز
در طی سالها، لیسی، لبوویتز و دیگر هنرمندان بارها و بارها چنین مضامینی را در آثار خود تکرار کردند. نقاشی «سو کو» در سال ۱۹۸۳ با عنوان «زنی که به سمت بار قدم برمیدارد -توسط چهار مرد روی میز بیلیارد مورد تجاوز قرار گرفته است- در حالی که بیست تن نظارهگر بودند»[4] این ماجرای واقعی را محکوم کرد: چهار مرد به طرز وحشیانه و در ملاءعام به یک زن 21 ساله به طور گروهی تجاوز کردند و حامیانشان در یک میخانه در نیوبدفورد، ماساچوست، تماشا کردند و هیچکاری نکردند.
چیدمان «گاراژ تجاوز»[5] که در سال ۲۰۰۲ توسط استفانی بروسر، جاش ادواردز، کیتی گرون و لیندزی لی برگزار شد، بخشی از پروژه «در خانه» در دانشگاه کنتاکی غربی بود که با همکاری هنرمند فمنیست جودی شیکاگو و همسرش دونالد وودمن برگزار شد. شرکتکنندگان چیدمانهاییدر اتاقکهای مختلف یک خانه در کنتاکی ساخته و مضامین زنانه و مردانه را مورد کنکاش قرار داده بودند. همانطور که از نامش پیداست، گاراژ تجاوز چیدمانی در گاراژ یک خانه بود. این چیدمان با نشان دادن آمارهای مربوط به تجاوز و اعلان روایات اولشخص از آسیبهای جنسی، مسئله تجاوز را پررنگ کرد. همینطور نشان داد که پورنوگرافی باعث ترویج تجاوز شده و همچنین این واقعیت را که مردی میتواند مورد تجاوز یک زن قرار گیرد را نیز عیان کرد.
سپس در سال ۲۰۱۲، لیسی و لبوویتز نسخه بهروزشدهای از سه هفته در می را با عنوان «سه هفته در ژانویه» اجرا کردند. بار دیگر لیسی یک نقشه تجاوز تهیه کرد، این دفعه آن را بیرون محوطه دفتر پلیس دیتون آودیتوریوم لسآنجلس قرار داد. اگرچه نقشه نشان میدهد که شمار تجاوزهای جنسی طی ۳۵ سال گذشته کاهش یافته، اما عیان میکند که خشونت جنسی همچنان به عنوان یک معضل، به ویژه در دبیرستانها و دانشگاهها باقی مانده است. بازدیدکنندگان تشویق میشدند جهت آگاهیرسانی از طریق توئیتر و انتشار مطالب در بلاگ در مورد چیدمان گامی بردارند.
هنرمندان دیگر نیز همین مسیر را دنبال کردند. یکی از این هنرمندان برجسته، اما سولکوویچ، دانشجوی هنرهای تجسمی در دانشگاه کلمبیا، برای اجرایی با عنوان «اجرای تشک: تحمل آن وزن»[6]، که برخی آن را با اجراهای ضدتجاوز دهه هفتاد مقایسه کردند، چهره ملی شد. در طی سال دوم دانشگاه، سولکوویکز اعلام کرد که مورد تجاوز قرار گرفته است. پس از آنکه کمیته داوری دانشگاه تشخیص داد متهم به تهاجم گناهکار نیست، سولکوویچ تصمیم گرفت ساکت نماند. طی دورهای هشتماهه در طول سال چهارم دانشگاه، او یک تشک شبیه به تشکی که روی آن مورد تجاوز قرار گرفته بود بر سر کلاسهایش میبرد و این کار را تا روز فارغالتحصیلی ادامه داد. سایر دانشجویان در دانشگاه کلمبیا و دیگر دانشگاهها نیز برای اعتراض علیه تجاوز در محوطه دانشگاه به او پیوستند.
از دیگر نقاط کشور به این ارتش میپیوندند
بانگ این شیپورها برای دههها طنینانداز بوده است، اما آنها تکصداهایی بودند که گاه مورد بیتوجهی قرار میگرفتند و ناشنیده میماندند. اما در سال ۲۰۱۶، اوضاع شروع به تغییر کرد. زنان و مردان بیشتر و بیشتری برا پایان دادن به سکوت و دادخواهی شروع به بیپرده سخن گفتن کردند. در سال ۲۰۱۸، قاضی رزمری آکیلینا، لری نصار، پزشک سابق تیم ملی ژیمناستیک ایالات متحده را به جرم سوءاستفاده جنسی سریالی از زنان جوان و کودکان به ۱۷۵ سال حبس محکوم کرد: «حالا دیگر متوقف شده است. مانند این بازماندگان فاشگویی کنید! به این ارتش بپیوندید!»
صدای بیش از ۱۵۰ زن ورزشکار از رادیو و تلویزیون شنیده و در روزنامهها خوانده میشد، آنها به ارتش ضدتجاوز پیوسته بودند. آنها به صدها قربانی کلیسای کاتولیک، ستارگان هالیوود، روسا، روزنامهنگاران و سیاسیون پیوستند که از ابتدای جنبش میتو قدم جلو گذاشتهاند. اما بیایید فراموش نکنیم هنرمندان فمنیست در خط مقدم بودهاند؛ کسانی که شجاعانه برای پایان دادن به سکوت، بیپرده و بیپروا سخن گفتند؛ آن هم زمانی که افراد معدودی به موضوعات ممنوعه مربوط به خشونت خانگی، تجاوز و زنای با محارم میپرداختند.
نویسنده: ویوین جی. فراید
برگردان: سمانه اصغری
منبع: Conversation
[1] Against Our Will: Sexual Trauma in American Art Since 1970
[2] Rape of Europa
[3] Jupiter and Io
[4] Woman Walks into Bar – Is Raped by Four Men on the Pool Table – While 20 Watch
[5]Rape Garage
[6]Mattress Performance: Carry That Weight