نگین باقری: حاشیه خیابان جای خالی برای پارک کردن خودرو باقی نمانده است. چند اتوبوس و دلیکان هم دم در ایستادهاند تا زنان قابلمهها، زیرانداز، فلاکس و وسایلشان را داخل سبدهای چرخدار بگذارند و وارد دنیای بدون مردان شوند. دنیایی که میتوان در آن روسری که دیگر بخشی از بدن شده را درآورد، مانتو را مانند یک زره از تن جدا کرد و به جای شلوار، پیراهنی پوشید که با آن رفتهرفته در هوا حل شد و نور را فهمید.
دیوارهای بلند پارک آنقدر از چشم دور هستند که محصور بودنمان در بین آنها دیده نمیشود. اینجا شاید تنها پرندگان نر باشند که اجازه پیدا میکنند به مخفیگاه ما وارد شوند؛ اگر راهی برای جلوگیری از ورود آنها هم بود حتما تدبیری اندیشیده میشد. به محض ورود، تصویر راه رفتن در پارکی که در آن زنان بدون حجاب قدم میزنند شوکهکننده و حتی کمی خندهدار است. تصور کردن اینکه فقط یک قدم آن طرفتر از ورقههای فلزی سبزرنگ پارک بهشت مادران نمیتوانیم با همین تیپ بچرخیم معنی نمایشی و سنتی از قدرت را به صورت عینی توی چشممان فرو میکند؛ اما این تور قدرت نیروی سادهای هم نیست که صرفا بر اساس اراده سیاستگذاران عمل کند. بلکه در همین چارچوب اشکال نامرئی آن سعی در تنظیم عملکردهای دلخواه خود و به انقیاد درآوردن سوژه دارند.
در سالهای گذشته رویکردهای متفاوتی نسبت به این پارکهای تکجنسیتی وجود داشته است. برخی پارکهای بانوان را، قدمی در جهت رفع تبعیضهای جنسیتی میدانستند و برخی دیگر بالعکس آن را در جهت بازتولید سلطه جنسیتی ارزیابی میکردند. این نوع تفاوت نگاه را حتی در گفتوگو با زنانی که به پارک آمدهاند هم میشود دنبال کرد. برخی معتقدند این فضاها برای افزایش استفاده زنان از فضای شهری ساخته شده و از سوی دیگری گروهی معتقدند منجر به دور شدن آنها از شهر شده است و راهی به جز همین حصار برای ورزش کردن باقی نگذاشته است.
سلامت، ابزار مشروعیتبخش مدرن برای تفکیک جنسیتی
در پارک مادران شیب زمین که صافتر میشود زنانی را میتوان دید که برای گرفتن آفتاب روی زمین دراز کشیدهاند و برای روزهای تاریک زیر مانتوشلوار ویتامین D ذخیره میکنند. «سلامت ابزاری مدرن جهت مشروعیتبخشی برای ساخت این پارکها بوده است.» برای مثال مصطفی پودراتچی استاد کلاسهای جامعهشناسی شهری دانشگاه علامه طباطبایی، که به گفته خودش یکی از افراد تاثیرگذار در ایدهپردازی این پارکها بود، همیشه میگفت به دلیل فضایی که این پارکها برای افزایش تحرک زنان و سلامت آنها فراهم کرده از آنها تا همیشه دفاع خواهد کرد. با این حال بردن دوچرخه در این فضا ممنوع است. نگهبانان از ساعت ۶:۳۰ زنان را از پارک به سمت در خروجی هدایت میکنند و در عین حال روزهای جمعه، که میتوانست متعلق به زنان شاغل باشد، پارک تبدیل به یک فضای مختلط میشود.
هنجارمندسازی کاربران مطیع
«لطفا تلفن همراهتان را در کیف بگذارید» این صدا از ابتدای ورودی استخر میآید. مسئول آن میگوید اگر کسی با گوشی از ورودی استخر خارج شود ما را جریمه میکنند. یکی از قوانین پارک هم این است که افراد نباید در آن فیلمبرداری کنند. با اینکه فضا در آن زنانه است باز هم گشت ارشاد در قالب تذکرهای دوستانه در این فضا حی و حاضر است. در مورد پارکهای بانوان میتوان دلایل متعددی پیدا کرد که نه به دلایل ایدئولوژیک یا مذهبی بلکه صرفا برای هنجارمندسازی بدن زنانه در شهرها ساخته شدهاند. برداشت فوکو از قدرت کمک مهمی در فهم این موضوع میکند. از منظر او «قدرت آیینهای حقیقت را تولید میکند.» به عقیده او قدرت دیگر از شکل مشرف به مرگ و حیات در دست حاکمیت و دولت درآمده و به شکل آناتومی سیاسی بدن (با تاکید بر تکنولوژی انضباطی) ظاهر شده است. بنابراین طبقهبندی افراد در مکان و جدا کردن بدنها از یکدیگر از نخستین تکنیکهایی است که تکنولوژی انضباطی بهره میبرد. به همین خاطر الگوی سراسربین و فضاهای تکجنسیتی شده به یکدیگر شباهت دارند. در هر دو امکان مداخله بر رفتار انسان فراهم شده و فضا را به یک عامل کنترل رفتار تبدیل میکنند. از نگاه نویسندگان مقالهای که با عنوان «تفکیک جنسیتی در فضای شهری» در مجله جامعهشناسی ایران منتشر شده هم هدف از این پارکها، نوعی اعمال قدرت بر جزء جزء حرکات بدن، اداها و اطوار افراد و تولید یک بدن مطیع است.
با این حال اینجا هم گشت ارشاد حضور دارد و با وجود تکجنسیتی بودن آن رعایت نکردن پوشش مدنظر مسئولان پارک، تذکرهای آنها را به دنبال خواهد داشت. تذکرهای بی فایدای که نشان میدهد قدرت اعمال شده پارکهای تکجنسیتی طبق انگیزه ایدئولوژی طراحان آن موفقیتآمیز عمل نمیکند. این تذکرها به یادآورنده تذکرها در استادیومها به هنگام تشویق مسابقات زنان است. تذکرهایی که به طور مداوم در این محلهای تکجنسیتی خواستار تحرک کمتر و تشویق و سرودخوانی کمتر از سوی زنان میشود. با یک مشاهده میدانی مختصر میتوان فهمید که در سطح کردار نیز کاربران مطیع فرمانهای ایدئولوژیک طراحان نیستند. به همین دلیل است که نویسندگان این مقاله اعتقاد دارند فعالان حوزه زنان باید در انتقاد به این فضای مشخص، جدال قدرت را از سطح سنتی مبتنی بر اموری مانند خانهنشین کردن زنان، به سطح مدرن، یعنی بهینهسازی و بهنجارسازی حضور منتقل کنند.
پارکهای بانوان، هتروپیاهای مدرن شهری
نویسندگان مقاله پارکهای تکجنسیتی را یادآور هتروتوپیاهایی مانند استخرهای زنانه و سواحل مختص بانوان دریای خزر میدانند. هتروپیا در دستگاه معنایی فوکو به فضاهای متفاوت جداگانهای گفته میشود که در عصر مدرن معطوف به جداسازی اشکال مختلف انحراف یا بحران و ... بودهاند و قواعد جاری فضا در آنها حکمرانی نمیکند. او خانههای سالمندان، مدارس شبانهروزی یا روسپیخانهها را یک هتروپیا میدانست. از نظر فوکو فضاهای مخصوص زنان نوع دیگری از این هتروپیاست.
طبقهبندی زنان و جداسازی بدنها از یکدیگر از نخستین تکنیکهایی است که برای رویتپذیر کردن آنچه در فضا میگذرد بهره میبرد. سهیل توانا و معصومه شفیعی، نویسندگان این مقاله با مقایسه پارکها و فضاهای جداسازیشده دیگر نوشتهاند: «با اینکه در هتروتوپیاهای پارکهای بانوان نگاه مردانه غایب است ولی افراطهای زنانه در تأکید بر امور جنسی، بعدی غیر قابل تحمل را برای مسئولان امر ایجاد میکند.» آنها در گفتوگو با یکی از مسئولان پارک به این پاسخ دست یافتهاند: «-چرا در بعضی موارد مسئولان به کاربران پارک در مورد نحوه پوشش تذکر میدهند، اینجا که کاملاً محافظتشده است و تنها زنان در آن حضور دارند. پس چرا باید شاهد این قبیل رفتارها باشیم؟
- اینکه فقط زنان حضور دارند اما این دلیل نمیشود که شاهد هر شکلی از پوشش باشیم، در بعضی از موارد واقعاً خودنمایی بعضی از خانمها آزاردهنده است و باید با چنین رفتارهایی برخورد شود.»
از نظر نگارندگان مقاله این آیینها به هیچ عنوان دارای مبنای قانونی و شرعی موجهی نیستند و به عبارت دیگر در یک چارچوب سنتی شکل نگرفتهاند، بلکه اموری کاملاً مدرناند که بر اساس بهنجارسازی رفتار صورتبندی شدهاند. آنها نوشتهاند: «اگر به گذشته بازگردیم و هتروتوپیایی مانند حمامهای زنانه را در نظر آوریم گزاره فوق را چندان غیرمنطقی نخواهیم شمرد. عشوهگری، بازی، برهنگی و لذتی که در چنین هتروتوپیاهایی جاری است بسیار پررنگتر از آنی است که در فضایی مانند بوستان بهشت مادران قابل نظاره است. حتی اگر نخواهیم به گذشته نه چندان دور بازگردیم میتوانیم فضای جاری در مولودیهای زنانه را در حافظه خود زنده کنیم و از خود بپرسیم که چرا این شکل از عشوهگری که در فضای خصوصی سنتی امری کاملاً مرسوم و طبیعی است در یک فضای دولتی مختص به بانوان که از دید مردان نیز پنهان است به این میزان غیرقابل تحمل به نظر میرسد. بهترین پاسخ برای این پرسش تغییر مبنای قدرت از منطق تخطی از قانون و نماینده آن به منطق کنترل و بهنجارسازی است.» به همین دلیل زمانی که طراحی فضا از عهده این کار برنمیآید، نگهبانهای آیینهای فضا باید انجام این کار را بر عهده بگیرند. با این استدلال و همچنین یادآوری ناکارآمدی پارکها برای سلامتی و ورزش زنان شاغل میتوان گفت اعمال قدرت فضایی در محیطی مانند پارک بانوان ربطی به محدودیتهای فرهنگ شرقی برای حضور زنها در عرصه عمومی و همچنین از سوی دیگر هتروپیای زنانه سنتی ایرانی ندارد و بیشتر در قالب هتروپیای مدرن مبتنی بر عقلانیت ابزاری و بوروکراتیک قابل توضیح است که نویسندگان به آن اشاره کردهاند.
پارکی طبقاتی
اگرچه ورود به خود پارک هیچ هزینهای ندارد اما بلیت استخر روباز آن ۱۵ هزار تومان است. با این حال دسترسی به این پارک که در حاشیه اتوبان حقانی واقع شده یا نیازمند خودروی شخصی و یا تاکسی دربست است. اخیرا ورودی برای بیآرتی رسالت هم گذاشته شده که به خاطر دور بودن از امکانات اصلی پارک کمتر از آن استفاده میشود. راه دیگر آن هم این است که مترو مصلی پیاده و از طریق پل عابر پیاده وارد بخش جنوبی پارک شویم. همین دسترسی عذابآور نشان میدهد حتی نیت برنامهریزان برای عدالت شهری هم دچار تناقض شده است. نکته ناراحتکننده دیگر برای زنان حاضر این است که برای مادران خانهدار که پسران بالای هفت ساله دارند هیچ فکری نشده و بخش زیادی از زنان را به دلیل داشتن فرزند پسر از خود محروم کرده است. همچنین پارکی که برای مبارزه با تبعیضهای شهری بنا شده با تعطیل شدن در شب هنگام زنان را وارد فضای ناامنی مانند حاشیه اتوبان یا پل عابر پیاده رسالت میکند.
در این پژوهش آمده است: «یک فضای خاص بعضی از افراد و گروهها را بیش از دیگران منتفع میسازد. با توجه به این میتوان گفت هیچ فضایی وجود ندارد که همگان به یک اندازه از آن سهم ببرند و نیازهای همه را به یک اندازه پاسخگو باشد. از این اصل میتوان نتیجه گرفت که هر فضایی سیاسی است زیرا بر حسب منافع متفاوت، گروههای انسانی را به ما و آنها تقسیم میکند و خطهای تمایز اساسی را بنا میکند که بر مبنای آن مجادلات سیاسی برای تولید و تصاحب فضا شکل میگیرد.»
امر زیسته چگونه فضای پارک جنسیتی را تغییر داده است؟
طراحی فضا فقط بخشی از تولید فضا است که با وجود اهمیت فراوانی که در کارکرد آن دارد لزوما آن را تعیین نمیکند. همواره نوعی از امر زیسته میتواند مخلّ این کارکردهای از پیش تعیینشده باشد و نوعی از فضاهای بازنمودی یعنی همان جایگاه خلاقیت و مقاومت را به وجود آورد. یکی از تیپهای شخصیتی افرادی که به پارک مراجعه میکنند شامل افرادی میشود که به تفکیک جنسیتی اعتقاد ندارند اما به خاطر راحتی بیشتر وارد بهشت مادران میشوند. در این مقاله درباره آنها آمده: «چنین فضایی در سوژه-منقادسازی ایدئولوژیک مبتنی بر خواست طراحان موفقیتی نمییابد.» به عقیده این دو پژوهشگر اثری از سوژه-منقادسازی ایدئولوژیک مبتنی بر هویتهای مورد علاقه مدیران و سیاستگذارن شهری در اینجا وجود ندارد. بنابراین نقد چنین پروژههایی بر اساس بحثهایی چون اعمال سلطه هویتی بر زنان بیمعنا است. نازنین شاهرکنی اخیرا در مصاحبه با فرناز سیفی به تجربه جمعآوری امضا در این پارکها از سوی اعضای کمپین یک میلیون امضا اشاره کرده است. به گفته او این فضاها هم عرصه را برای زنان تنگ و هم دریچه را برای مطالبهگری باز میکنند.
در مقابل گروه دیگری از مراجعهکنندهها به پارک کاملا درکی سیاسی از این فضا دارند. برخی ساخت این پارکها را مهم میدانند که با تبعیضهای شهری مبارزه میکند و برخی نتیجه آن را بیعدالتی شهری ارزیابی میکنند. نگاه این تیپ افرادی که در این پارکها حاضر میشوند از این جهت اهمیت دارد که نمیتوان پارکهای زنانه را بدون درنظر گرفتن شکل مصرف و خوانش زنان از آن فضا تفسیر کرد. همانطور که لوفور(1991) «در نقد باورهای چپ سنتی تفریحات طبقات متوسط اروپای صنعتی در سواحل مدیترانه را به عنوان دریچهای به سوی مبارزه معرفی میکند.» به عقیده او مصرف فضا میتواند الگویی را به طبقات پایین معرفی کند که خود محرک مناسبی در جهت تقاضای تغییر و مبارزة طبقاتی باشد. «لوفور نام این یوتوپیا را فضای افتراقی (تفاوت محور) میگذارد، فضایی که در آن تقسیمبندیهای پیشینی بر اساس نژاد، طبقه و جنسیت جایی ندارد. با اینحال لوفور نسبتی با فضاهای تفکیک جنسیتی شده نداشت و انتقاد شدیدی به برنامهریزی شهری بدون در نظر گرفتن نیازهای مصرف کنندگان آن فضا وارد میکرد.»
البته گروهی هم از این پارکها تفسیر خاصی ندارند. مانند زنی که میگوید صرفا به دلیل نزدیکی آن به محل زندگیاش به بهشت مادران میآید. در این پژوهش درباره این دسته از افراد نوشته شده: «برای تفسیر این افراد اول یا میتوانیم بگوییم که قدرت در نامرئی کردن خود و ساختن سوژه مطیع چنان موفقیتآمیز عمل میکند که افراد مورد نظر برای فرار از رویارویی با آن و بیعملی خود به ادعای وجود امری اساسیتر پناه میبرد. دوم اینکه بگوییم استراتژی قدرت چنان در برساخت ایدئولوژیک سوژه ناتوان است که این افراد حتی آن را حائز اهمیت برای بررسی نیز به شمار نمیآورند، چه برسد به آنکه بخواهند نگرش خود در استفاده آزادانه از فضاهای عمومی را مورد بازبینی قرار دهند.»
در این مطالعه محققان تیپبندیهای متفاوتی از استفادهکنندگان این فضا به دست آوردهاند. آنها همچنین تیپهای شخصیتی متفاوتی از افرادی که نزدیکی این پارک زندگی میکنند دارند که نشاندهنده تنوع تفکراتشان در استفاده از فضا بوده است. سوال آنها در انتهای نتیجهگیری این بوده که «پس چطور میتوان در جایگاهی قرار گرفت که برای نیازهای مشترک همه زنان آن هم در مورد نحوه گذران اوقات فراغتشان تصمیم گرفت و پروژههای کلان اجرا کرد؟» پروژههایی که در واقع جوابی به نیاز مشترک همه زنان پاسخ نمیدهد و در عین حال از به انقیاد کشدن آنها هم ناکام است.