دیدبان آزار: این متن توسط جمعی از فعالان فمینیست ارسال شده است که در برگزاری دو همایش 8 مارس دیدبان آزار مشارکت داشته و در سالهای اخیر با نوشتهها، مشورتها، همدلیها و حمایتهای خود به بالیدن و تداومیافتن دیدبان آزار کمک کردهاند.
«ما با همدیگر خطرناکیم»
این وحشتی که به جان شما افتاده پیروزی ماست. ما که با مشتهای گرهکردهمان، با تلاش مستمر، بیوقفه و همبستهمان، بدون آن دمودستگاه عظیم وحشتباری که شما در اختیار دارید، چنان لرزه بر اندامتان انداختهایم که به لکنت افتادهاید و تاریخ جعل میکنید. ما اینجاییم و آنجا؛ در میانه خواب و بیداری شما؛ در رویای جهان نرینه یکدستتان که بر پاشنه فرمان سنت و ثروث و مکنت پوشالی میچرخد؛ در کابوسهای واقعیتان وقتی از تکوتا میافتید و توپ و تانکتان هم تکانمان نمیدهد. مستاصل در تسخیر قدرت روایاتمان دستوپا میزنید و میدانید که ما اینجا و آنجا و همهجاییم؛ مویرگهای منشعبی زیر پوست زمخت از ترستان، ریشهدار در جغرافیای خشم شمال و جنوب و مرکز، هربار به طرفی که باید پیوند میخوریم، جوانه میزنیم و رشد میکنیم، ریشه میگستریم و راه میرویم درونتان، میدویم، بزرگ میشویم و بر بدنهایتان میپیچیم چنانکه باید. شاید در نگاه مهگرفته شما غیرقابلباور باشد که ما به پاس فرایند، و بدون هیچگونه نگاه ابزاری به فعالیتهایمان، با حفظ خودفرمانی مالی و با گذر از مال و نام، با مهر و عشق و همبستگی و برای هم نوشتهایم. ما همسرنوشتیم و دستهایمان به هم دوخته شده است، هرچه کنید، هرچه بگویید و هرچه صداهای پرشور و زندهمان را تکهپاره و بعد به هم وصل کنید، جز رسوایی بیشتر خودتان و محکمترکردن دستهای بههموصلشده ما نتیجهای نخواهید گرفت. دستهای ما یکشبه به هم گره نخوردهاند و شما نمیدانید ما چه راه دورودرازی را دستدردست یکدیگر پیمودهایم. ما نهتنها به فعالیتهای فمینیستی که به پیوندهای همبستهمان ادامه خواهیم داد؛ و نهتنها ادامه خواهیم داد که محکمتر از پیش، با خشم پیروزمندانهای شعلهورتر از پیش و با مهرورزیای عریانتر از هروقت دیگر وفاداریمان را به «ژن، ژیان، ئازادی» فریاد خواهیم زد. ما در دستوپنجه نرمکردن با وحشت شما خبرهایم. ما میراثدار زنان برفلکوداری هستیم که ماندند و ساختند و آموزش دادند. زنانی که پنداشتند ساختن مدرسه، چاپ روزنامه، برپایی انجمن و تظاهرات، جان و تن خفته شما را بیدار خواهد کرد. نکرد. چیزی از رشد نمیدانید؛ از قلمهخوردن؛ قدرت باهم و نه برهم؛ از یادگیری جمعی چیزی نمیدانید شما. در مغاک تاریک جهل خود سالهاست ماندهاید. از دیدبانی فقط جعل و زور و فحشا را آموختهاید. توان تشخیص سره از ناسره، خشونتهای مرئی، نامرئی را از یکدیگر ندارید. نمیدانید دیدبانی یعنی مشاهده فراگیر ستم گرهخورده با جنسیت، قوم، طبقه، مذهب، خانواده، میزان برخورداری از توانایی یا ناتوانی. از داشتن قدرت تنها عمودایستادن بر سر دیگری، بودن در مسندی بالا را یاد گرفتهاید. نمیدانید جمع چه توانی دارد و چه محبوب و در عین حال ترسناک است از دور. ما میدانیم. ازاینرو است که در افق کوتاه دیدتان پیوندهای محکم ما، دیدبانی آزارهایی که میدهید و وجدانهای بیدار ما را جرم فرض میکنید. نمیدانید که زنان مبارز فمینیست با تلاشهای مستمر، با حفظ خودفرمانی مالی و استقلال عمل توانستهاند پلتفرمهایی را ایجاد و حفظ کنند که زمین همبستگی ما است. ما قدرشناس تکتک نویسندگانی هستیم که بدون دریافت هیچگونه حقالتحریر و کاملا داوطلبانه، و حتی گاها با چشمپوشی از درج نام و کسب اعتبار اجتماعی، و فقط و فقط با هدف ارتقای دانش فمینیستی با یادداشتهایشان به گسترش و سرزندگی این پلتفرمها کمک کردند. ما همچنین قدرشناس کسانی هستیم که بدون هیچگونه چشمداشت مالی یا معنوی فضای خواهرانه ایجادشده را حفظ کردند و امکان پیوندیابی میان فمینیستها را زنده و روشن نگه داشتند. ما انگهایی مربوط به بودجهگیری و وابستگی این دست پلتفرمها و در کل زنان کنشگر را، اتهامات واهی «همکاری با دولتهای دیگر» و وابستگی به اینجا و آنجا را امتدادی از پروژههای صغیرانگاری زنان و راهی عبث برای سلب عاملیت آنها میدانیم. ما متکثریم، سالها تلاش کردید که صداهایمان را خاموش کنید و نتوانستید. باز هم نخواهید توانست. شبکه محکم همبستگی ما فرای مرزهای ایران و منطقه را مترادف «عامل بیگانه» بودن میگیرید و جانهای آزادیخواهمان را به منابع مالی «دیگری» گره میزنید. دوتایی خود/دیگری ساختنتان و نسبتدادن استقلال فکری/عملی ما به دیگری، ذرهای از توانهای جمعی ما کم نمیکند. ما در سیطرهی افقی شور و عمل خود باقی خواهیم ماند. قدردان این حضور جمعی متکثر، پشتبهپشت هم و به میانجی شبکههایی که به اتکای دانش/تجربه جمعی خود در درازنای تاریخ ساختهایم حرکت خواهیم کرد. همبسته یکدیگر در برابر ظلم و جهل و نادانی شما. ما اینجا و آنجا و همه جاییم.»
در اواسط مستند پر از دروغ و دونگی که خبرگزاری میزان منتشر کرده است، قطعهای به گوش میرسد که در آن سردبیر دیدبان آزار، غنچه قوامی، در اولین همایش فمینیستی دیدبان آزار نقل قولی را از کتاب «فمینیستی زیستن» از سارا احمد روخوانی میکند. تنها بخشی که از این روخوانی در مستند به گوش میرسد، فیالواقع آخرین جملهی آن است که میگوید: «معلوم است که جمعشدنمان، بدن یکپارچه فمینیستیمان رعشه بر اندامشان میاندازد. ما با همدیگر خطرناکیم.» از دید حاکمیت زنستیز و آنتیفمینیست، هرآنکس که «فمینیستی زندگی میکند» بهحتم «جاسوس است» و خطرناک. پس به قوامی اتهام میزند، به تمامی فمینیستهای دیگر نیز اتهام میزند.
در مقابل دروغبافیها و پروندهسازیها، ما بر همان نیرویی پافشاری میکنیم که در دو همایش دیدبان آزار مستقل و داوطلبانه و پرشور پیش راندیم. شعله کشیدیم و درکنار هم ادامه دادیم و ادامه خواهیم داد. پس بهپاس جمعشدنهای داوطلبانه و مستقل و فمینیستیمان در پلتفرم دیدبان آزار، بهپاس مقاومت همسرنوشتهایمان در تمام این سالها، بهپاس زندگی و یکبار دیگر به پاس «زن، زندگی، آزادی/ژن، ژیان، ئازادی»، کل این قطعه را مرور میکنیم: «این تجربه زیسته ما از برخورد با دیوار است که ما را بسوی اندیشیدن به ایدههای جدید رهنمون میکند. ایدههایی که نه از ذهنی که جهان آن را به کنج انزوا کشانده است که از گوشت و پوست و بدنهایمان مایه میگیرد. بدنهایی که به درودیوار بسته میزند تا جایی برای خود باز کند. حالا فرض کنید این بدنهای ملتهب و ورمکرده از درد تاریخ، همگی یکجا گرد هم جمع شوند. چه دانش و چه فهمی انباشت میشود. معلوم است که جمع شدنمان، بدن یکپارچه فمینیستیمان رعشه بر اندامشان میاندازد. ما با همدیگر خطرناکیم.»