روشنک: یکی از اصلیترین حرکتهای اعتراضی جنبش یا انقلاب ۱۴۰۱، آیین بریدن گیسوان بود/هست. اگرچه، من تقریباً هیچ کدام از ویدیوهای مربوط به بریدن و قیچی کردن موهای زنان را نتوانستم کامل ببینم. عکسها هم به سرعت رد کردم تا بتوانم هرچه سریعتر از این تصویر هراسانگیز عبور کنم. دیدن قیچی کردن موی زنان برای من تازه و عادی نبود. یا حتی جذاب و خیرهکننده. خودم بارها و بارها خواب بریدن مویم را دیدهام. از اضطراب و دلهرهای که بر جانم انداخته هرچه بگویم کم گفتهام. دیگر نمیخواستم و نمیتوانستم این تجربه و طعم تلخ را با دیدن این تصویرها برای خودم یادآوری کنم. اگرچه دیدم و یادآوری هم شد. ولی تا توانستم گریختم و دست بر چشم گذاشتم و ازبین انگشتان تماشا کردم.
اما آنچه در این باره برایم بسیار جالب توجه بود این است که چطور قبل از این حوادث و داشتن این تصاویر در ذهنم، بدون اینکه کوچکترین اطلاعی از استعاره و نماد این حرکت در ذهن داشته باشم چنین خوابهایی دیدهام. آن هم مکرراً! به یاد میآورم که چندین بار در گذشته در اوج نارضایتی و غم و تنهایی و احساس شکستِ سنگین از انتخاب و ازدواجم، خواب میدیدم که با دستان خودم قیچی به دست گرفته و موها را جلوی آیینه قیچی کردهام. دقیقاً همانطور که زنان و دختران برای نشان دادنِ اعتراضِ عمیق خود انجام دادند و موها را بریدند.
هر بار با ترس و وحشت، به تعبیر خواب مراجعه میکردم و قسمتهایی از تعبیرها را با حال و وضع کنونیام هماهنگ میدیدم و بیشتر غمگین و مضطرب میشدم. همچون این تعبیر که: «بریدن و قیچی کردن مو یعنی از زندگی و ازدواج و همسر ناراضی هستی، به زودی جدایی در پیش خواهد بود و این کار را خودت با خودت میکنی.» یا اینکه: «مو نشانه زیبایی و آبرو برای زن است، آنکه به دست خود این کار را میکند خود را در معرض اتّفاقی که برابر با ریختن آبروست قرار میدهد.» و بله، همه درست و دقیق بودند و به حقیقت هم پیوستند. اما من چطور میدانستم که این کار چه معنایی می دهد و این خواب را میدیدم؟
درحالیکه به تازگی فهمیدهام این حرکت پیشینهای بسیار طولانی دارد. آنطور که دانستهام در جوامع بسیاری، زنان برای اعتراض به ظلم و ستم، موی خود را میبریدند یا در بسیاری از فرهنگها، بریدن مو را به عنوان مجازاتی برای زنان قرار میدادند تا عنصری مهم و نمادین را از بدنشان حذف کرده و به اصطلاحِ خود، بیآبرویشان گردانند. تقریباً مطمئنم چندین سال قبل، وقتی این خوابها را میدیدم هیچ چیز از این حرکت و استعارههای نهفته در آن نمیدانستم. فقط برای خود اینگونه تعبیر میکردم که من از آنجا که همیشه بر موهایم و بلند بودنشان اصرار و وسواس داشتهام، از ترسِ از دست دادنشان چنین خوابهایی میبینم.
آنچه از احوالاتم در آن دوران به یاد میآورم که باعث میشد این خوابها را ببینم، قبل از آنکه به وضعیتم معترض باشم- بهویژه آنکه در دورهای خاص، از سمت خانواده حمایتی نداشتم و از تصمیم به اعتراض و جدایی بر حذر میداشتندم- احساس غم و اندوه بود. از این رو، در خواب از فرط ناراحتی دست به قیچی میبردم و موها را میبریدم. هر بار که از خواب بیدار میشدم به شدت از کاری که کردهام تعجب میکردم و پشیمان میشدم ولی باز هم خوابها تکرار میشدند.
یک بار هم بعد از آبان 98 و جنایتی که در حق مردم و بعدتر بر جان مسافران هواپیمای اوکراینی رفت، این بار در بیداری، رفتم و موهایم را کوتاه کردم. یادم می آید آن روزها هم بهشدّت اندوهگین و مستأصل شده بودم. اولینبار بود که قلبم از پشت قفسه سینه به طور ممتد تیر میکشید و آن شبها همیشه نگران بودم که اگر امشب بخوابم فردا صبح بیدار نخواهم شد. و اما، دوست دارم از احوالات شخصی به آنچه دراینباره رخ داد، تعمیم و ارتباطی گستردهتر برقرار کنم. ازاینرو، جانمایه و جوهره این حرکت اعتراضی را به زعمِ شخصی، زیادیِ اندوه میدانم، آنچنان که موجودیتی خشمگین و اعتراضی از این زیادت، سر برمیآورد و این بر تارَک حرکتهای اعتراضی از سوی زنان نوشته شده است. آنچنان که خود من نیز در نهایت از این پشته غم و اندوه فریاد برآوردم و به اعتراض به آنچه بر من رفته، جدا شدم.
و اما نکته جالب توجه همچنان برایم "موی" زن است. آنچنان که به دلیل محدودیت دانستههایم دراینباره، حتی موضوعی اسرارآمیز برایم جلوه میکند. و همین نکته است که پاسخ پرسشم درباره چگونگی رخ دادن خوابها را در خود جای داده است. "موی زن" و بارِ سنگینی که از نماد و استعاره و استنتاجهای فرهنگی و عقیدتی و تاریخی و شخصی بر آن حمل میشود. باری که بر ذهن زن و مرد، نسلبهنسل در اثر آموزش و تربیتِ کمابیش صُلب، حفظ و منتقل میشود. جالب آنکه در تمام فرهنگها نیز در این زمینه شباهتی مثالزدنی وجود دارد. در آخر، آنچه من دیدم از بریدنِ مو به دست خود، خواب بود و به حقیقت پیوست. این که زنان و دختران در ایران و جهان کردند که در واقعیت بود و گریزی از تعبیر آن که پیروزی حتمی و به بار نشستن این حرکت است، نیست. گویی که در "آن" محقق شده است.