الهه محمدی: خشم. خشم و انتقام. این بن مایه اصلی فیلم «زن جوان نویددهنده» Promising Young Woman)) است. فیلمی که ایدهاش در سال 2017 که جنبش Me Too تازه در آمریکا شکل گرفته بود، به ذهن «امرالد فنل»، کارگردان این فیلم رسید و بالاخره آن را در سال 2020 ساخت و حالا در پنج رشته نامزد اسکار 2021 شده است.
چهار سال از شروع جنبش افشاگری علیه خشونت جنسی در آمریکا گذشته و حالا این موضوع جای خودش را در صنعت فیلمسازی هالیوود باز کرده است. پرداختن به آزارهای جنسی پیش از این در چند فیلم و سریال مثل «بامبشل»، «نمایش صبحگاهی»، «باورنکردنی» و «وقتی آنها ما را میبینند» بازنمایی شد تا منتقدان آنها را ادای دینی بدانند به زنانی که سکوتشان را علیه خشونت جنسی شکستند.
حالا «زن جوان امیددهنده» یکی از جدیدترین فیلمها درباره موضوع خشونت جنسی است. فیلمی با نمایش زنی امید بریده از سیستم قضایی که آمده تا خود به تنهایی علیه فرهنگ تجاوز نهادینه شده در جامعه قد علم کند، مثل یک ابرقهرمان وارد میدان شود و انتقام بگیرد.
«کَسی» با بازی «کری مولیگان»، 30 ساله است، دانشکده پزشکی را ترک کرده و با والدینش در اوهایو زندگی میگذراند. او در یک زندگی ساکت، آرام و خستهکننده، به عنوان یک باریستا در کافه ای کار می کند. سالها قبل، همکلاسی او «ال مونرو» به بهترین دوست کَسی، «نینا فیشر» تجاوز کرد، مدرسه و سیستم قضایی تحقیقات را کنار گذاشت و همین موضوع خودکشی نینا را رقم زد.
شبهای کَسی اما داستان دیگری دارد. او پشت چهره آرامش، عصبانی است و خودش را بارها در معرض خطر تجاوز قرار میدهد تا برای بهبود زخمهای خود مقابل مردانگی سمی بایستد و انتقام «نینا» را بگیرد. او شبهای خود را با نمایشی از مستی در کلابهای شهر طی میکند، به مردان اجازه میدهد تا او را به خانههای خود ببرند و هنگامی که قصد سوءاستفاده جنسی از او را دارند، هوشیاریاش را به رخ آن مردان کشیده و آنها را با وحشتی که دچارش شدهاند تنها میگذارد.
انتقادی بر خنثی بودن شاهدان خشونت جنسی
میتوان «زن جوان نویددهنده» را جزو فیلمهای زنانهای دانست که علیه تماشاچی بودن، قیام کرده است. «کَسی» در سکانسهایی از این فیلم سراغ رئیس دانشکده پزشکی، جردن گرین وکیل مرد متجاوز و مادیسون زنی که دوست نینا بوده، میرود و آینه را جلوی آنها میگیرد. شاهدانی که هنگام گزارش تجاوز به سادگی از کنار آن گذشتند و حق را به زنی که با پای خودش به محفلی مردانه رفته، مشروب خورده و مست کرده بود، ندادند. و حالا هم غیر از وکیل، هیچکدام در ابتدا اشتباهشان را نمیپذیرند.
از اینجاست که این فیلم به تریبونی برای نمایش MeToo تبدیل میشود و کل فرهنگ قربانینکوهی در مرکز آن قرار میگیرد. فرهنگی که میگوید اگر زنی زیاد مشروب بخورد باید انتظار تجاوز داشته باشد، فرهنگی که از چنین مردانی محافظت میکند و سیستمی که رضایت زنان در رابطه جنسی را هیچ میگیرد.
این کمدی سیاه و تریلر انتقامجویانه خوشساخت را میتوان تلاشی فمینیستی خواند که سعی در به نمایش گذاشتن رنج زنان خشونتدیده دارد ولی بعضی از خطابههای گل درشتش از کیفیت دیالوگها کاسته است. و حتی گویی کارگردان با به تصویر کشیدن سکانسهای هالیوودی و یا حتی مفرح و خندهدار، در لحظاتی رنج بازماندگان را تقلیلانگاری هم میکند.
بیشتر بخوانید:
از فرهنگ سکوت تا فریاد رازهای ممنوعه
من کنارت هستم، من حرفت را باور میکنم
« کسی» و انتقام جوییِ سکسی
کارگردان این فیلم توانسته به درستی تحریکپذیری، هراس، افسردگی، خشم و در نهایت خودکشی یک بازمانده خشونت جنسی را در قالب یکی از نزدیکان بازمانده به تصویر بکشد و با پیوند قدرت و آسیبپذیری نقش اول داستان که شاهدی بر رنج دوستش بوده، فراز و نشیبهای سلامت روان افراد درگیر با موضوع تجاوز را نشان دهد.
اما این فیلم و فیلمهایی مانند آن، فیلمهای دهه 70 و 80 میلادی را به یاد میآورند که بازماندگان تجاوز را به «انتقامجویانی سکسی» بدل میکنند. زنانی که با استفاده از جذابیتهای جنسی، خودشان مجری عدالت میشوند و باید هزینه این عدالتجویی را خودشان بپردازند.
نکته دیگر اینکه، فنل در مقام نویسنده و کارگردان این فیلم به عمد نینا، بازمانده تجاوز را که کل فیلنامه حول داستان او شکل گرفته، به تصویر نمیکشد. علیرغم اهمیتش برای روایت، نینا هرگز مورد توجه قرار نمیگیرد. او مرده است و ما نمیدانیم در بزرگسالی چه شکلی بوده. زیرا تنها تصاویری که از او میبینیم از دوران کودکی کَسی و او است و همین موضوع بیننده را در تعیلقی مدام میگذارد که او چه کسی بوده؟ چه اتفاقی دقیقا برایش افتاده و چرا نباید هیچ جزییاتی از او به دست تماشاگر برسد؟
علیه خشونت علیه زنان دانشجو
چند سال پیش، یکی از دانشجویان محلی یک دانشگاه در آمریکا، به دلیل تجاوز به یک زن مست و فیلمبرداری از صحنه تجاوز، مورد توجه اخبار ملی قرار گرفت. این مرد در خوابگاه خود زن جوانی را با مشروبات الکلی مست کرد و به طرز وحشتناکی مورد تجاوز قرار داد. آن مرد پس از محکومیت به دلیل رفتار جنسی جنایی درجه چهار، به زندان محکوم شد.
اتفاق مشابه دیگری هم در سال 2013 روی داد. اعضای یک تیم فوتبال دبیرستان در اوهایو یک مهمانی با مصرف الکل برگزار کردند و دختری نوجوان در آن مهمانی چنان مست شد که شاهدان او را درحال استفراغ، مشکل در راه رفتن و گفتگو دیده بودند. اما آن پسران او را از آن مکان به مکانی دیگر منتقل کردند تا با او رابطه جنسی برقرار کنند و در نهایت به تجاوز جنسی متهم شدند. گرچه وکلای آنها ادعا میکردند که دختر آنقدر مست نبوده که نتواند به رابطه جنسی رضایت دهد اما سرانجام، این پسران در دادگاه اطفال بزهکار، محکوم شدند.
بعد از این دو ماجرا که در برههای در سرخط اخبار قرار گرفته بود، موضوع تجاوز حین مستی و کم و کاستیهای قانونی در این بیشتر مورد بحث قرار گرفت. طبق گزارش مجله Campus Safety ، بیش از نیمی از زنانی که نوعی از خشونت جنسی در دانشگاه را تجربه میکنند، هرگز به کسی چیزی نمیگویند، چون احساس میکنند ممکن است مورد تحقیر قرار بگیرند و به خاطر اینکه مشروب نوشیدهاند، سرزنش شوند.
به نظر میرسد با توجه به میزان بالای خشونت جنسی در دانشگاههای آمریکا کارگردان این فیلم سراغ این موضوع رفته و مشغول دادن این پیام است که گرچه مصرف الکل ممکن است زنان را در معرض خطر تجاوز جنسی قرار دهد اما او به هیچ وجه مسئول تعرض نیست؛ این مرتکبان هستند که از نظر قانونی و اخلاقی مسئول رفتار خودند و باید مورد پیگرد قرار بگیرند.
برداشتی ناقص از جنبش Me Too؟
گرچه تجاوز و انتقام هر دو در «کریسمس سیاه»، «دروغهای کوچک بزرگ» و «من ممکن است شما را نابود کنم» ظاهر میشوند اما روایتهای آنها زنانی را که مورد حمله قرار گرفتهاند، منزوی نکرده و همچنین آنها را به تلافی یک جانبه برای انتقام محکوم نمیکند. این زنان به افراد دیگر، اغلب زنان دیگر تکیه و خواهرانگی را پیدا میکنند. چیزی که در نهایت بیش از برخورد با متجاوزان برایشان مهم است. موضوعی که در «زن جوان نویددهنده» مغفول مانده و همه چیز به غایت شخصی شده است. هرچند نقش اول این فیلم با بازی خیرهکننده کری مولیگان، خودش بازمانده تجاوز نیست اما انتقامجویی است که میخواهد به شخصه عدالت را اجرا کند. گرچه او از جایی به بعد تغییر لحن میدهد و رابطه رمانتیک او با رایان (با بازی بو بورنهام) شکل میگیرد، اما در نهایت نمیتواند دست از انتقامش بکشد، حتی اگر به قیمت به هم خوردن رابطهاش با مردی باشد که دوستش دارد.
از طرفی او در سکانسهایی از فیلم در قالب نقشه انتقامجویانهاش، سعی میکند زنانی را که درباره تجاوز به نینا کم کاری کرده و از موضوع به سادگی گذشتهاند یا اطرافیان آنها را در معرض تجاوز قرار دهد. هرچند در نهایت تجاوز اتفاق نمیافتد اما دقایقی بیینده را به این فکر فرو میبرد که آیا اجرای عدالت همین است؟ ناامن کردن فضا برای زنانی که روزی در مواجهه با یک بازمانده تجاوز اشتباه کردهاند؟ در واقع او میخواهد برای جبران ترومایی که با آن درگیر است، خشونت را با خشونت جواب دهد؟
و از سویی دیگر، پایان فیلم گویی پیامی دلخراش را تداوم میبخشد که بازماندگان خشونت جنسی که به دنبال مجازات آزارگر هستند تنها در صورتی میتوانند به این هدف برسند که خودشان با نتیجهای دهشتناک و سخت، روبرو شوند.
همانطور که جنبش Me Too، طرز فکر ما را تا حدودی درباره خشونت جنسی، متمرکز کردن تجربیات بازماندگان و باور به آنها و افشاگری علیه سوءاستفادهکنندگان از قدرت، تغییر و گفتگوهای سازندهای درباره رضایت جنسی شکل داده، داستانهای برگرفته از این روایات هم مانند این فیلم شاید باید بیش از هر زمان دیگری بر به تصویر کشیدن راه حلهای فمینیستی مواجهه با خشونتهای جنسی تمرکز کنند و نه آنطور شعارگونه که فقط «رسواییِ متجاوز» را در سطحی ظاهری و پیش پا افتاده هدف قرار دهند. بطوریکه انگار یگانه آرمان جنبشی نظیر جنبش Me Tooهمین بوده است.