الهه محمدی: مریم هیچ وقت صورت آن مرد را ندید؛ چشمی نداشت برای دیدن. آن روز رفته بود تا در خیابانهای خیس تهران، بوی باران را نفس بکشد. برود خانه هنرمندان که درختهایش را، حوضش را، ساختمانها و گالریهایش را ندیده بود ولی صدای پرندهها و آدمهایش را شنیده بود. اما آن روز پای مریم به پارک نرسید؛ سر کوچه که رسید، ماشینی جلوی پایش ایستاد و بوق زد. گفت او را میبرد خانه هنرمندان اما نبرد؛ «به من آبمیوه تعارف کرد، گفتم ممنون تشنه نیستم. گفت خواهر بخور بگذار ما هم ثوابی کرده باشیم! خوردم. هنوز زمان زیادی نگذشته بود که دیگر نفهمیدم چه شد. وقتی چشمهایم را باز کردم در خانهاش بودم. او به من تجاوز کرده بود. او را نمیدیدم و همان لحظه آرزوی مرگ کردم. او دوباره من را سوار ماشینش کرد، به مترو برد و گفت پیاده شو! نفهمیدم خودم را چطور به خانه رساندم و حالا که سه سال از آن زمان میگذرد بهندرت پایم را از خانه بیرون میگذارم. افسرده شدهام اما از بیرون رفتن وحشت دارم.»
مریم مثل زهرا و مثل مینا دارای معلولیت است؛ نمیبینند، نمیشنوند، ناتوانی ذهنی دارند یا روی ویلچر نشسته و مانند هزاران فرد دارای معلولیت دیگر انواع اذیت و آزار جنسی را تجربه کردهاند؛ از خشونتهای فیزیکی درخانه، تا لمس شدنهای بیاجازه، نجواهای جنسی در گوشی، عورتنمایی مقابل چشمشان و تجاوز. آزارهایی که در ایران اغلب گزارش نمیشوند، آمار دقیقی از میزان آنها وجود ندارد، نهادهای مسئول از آمارهای موجود هم چیزی منتشر نمیکنند و راه برای سوءاستفاده آزارگران باز میماند.
هرچند جنبشهایی برای پایان دادن به خشونت علیه افراد معلول در جهان به راه افتاده اما ساختارهای اجتماعی، کلیشههای منفی و پیشداوریها، نواقص قانونی و حمایتی، نبود آموزش و... جزو موانعیاند که منجر به ایجاد نگرشهای تبعیضآمیز در نهادهای مختلف در مقابله با آزار جنسی زنان دارای معلولیت میشود و به افزایش این آزارها دامن میزنند. زنانی هم که به دنبال عدالت در مقابل آزارهای جنسی میروند، طعم واقعی تبعیض را بیش از پیش میچشند.
فرهنگ، نقش اصلی را در پایان دادن به آزار و اذیت جنسی دارد؛ فرهنگ مسلطِ مبتنی بر روابط نابرابر قدرت، تبعیض را از بسیاری جهات عادی و از آزارگران زنان دارای معلولیت محافظت میکند. تغییرات فرهنگی همه جانبه در خانواده، خیابان، محل کار و دانشگاه باید شرایطی را فراهم کند که این زنان از آنها برای شکلگیری و استفاده از استراتژیهای خود برای کنار زدن نابرابریهای ساختاری استفاده کنند؛ یا همانطور که فعالان جنبش معلولان میگویند: «بدون ما، نه به هرآنچه درباره ماست.»
وقتی از فرهنگ «معلولآزاری» حرف میزنیم از چه حرف میزنیم؟
رویکردهای مشترک حقوق معلولیت، حقوق زنان و برابری جنسیتی هنوز به طور متمرکز زندگی زنان دارای معلولیت را مورد نظر قرار نداده است. نهاد زنان سازمان ملل[i] هنگام مشاورهها به این نتیجه رسیده است که این زنان در مسیر عدالتخواهی با موانع مضاعفی روبرو میشوند. خشونت علیه زنان دارای معلولیت بهندرت گزارش میشود و هنگامی هم که گزارش میشوند، موانع متعددی اجرای عدالت را تهدید میکند. همچنین به نظر میرسد مسئولان اجرای قانون، ابزار و تجهیزات لازم را برای مقابله با خشونت علیه این زنان ندارند. فرهنگ عمومی عدم باور به زنان، درخصوص زنان دارای معلولیت شدیدتر است. این زنان گاهی اوقات از ادامه فرآیندهای رسمی قضایی صرف نظر میکنند، چون این تصور وجود دارد که آنها شکننده هستند، قادر به صحبت با زبان بزرگسالان نیستند یا حتی به خاطر مشکلات بینایی نمیتوانند مجرم را شناسایی کنند. در واقع با آنها مانند کودکان برخورد میشود.
اتحاد بینالمللی معلولیت به این نتیجه رسیده است که زنان با معلولیتهای روانی-اجتماعی ممکن است به خاطر سابقه سلامت روانیشان بیاعتبار تلقی شوند و درباره زنان با معلولیت ذهنی هم احتمال دارد توانایی راستگویی آنها زیر سوال برود. زنان دارای معلولیت شنوایی و بینایی، به این دلیل که نمیتوانند چیزی که دیده یا شنیدهاند را بازگو کنند، امکان دارد بیاعتبار قلمداد شوند. بهطور کلی ممکن است قضات در پروندههای مربوط به این زنان، درخواست مدارک بیشتری کنند، مخصوصا وقتی معلولیت روانی-اجتماعی یا ذهنی همچنان در فرد وجود دارد و یا او برای برقراری ارتباط و جابجایی به کمک نیاز دارد این موضوع شدت بیشتری پیدا میکند.[ii]
آنطور که تحقیقات نشان میدهد، مردان دارای معلولیت هم مورد اذیت و آزارهای جنسی قرار میگیرند. مجله طب پیشگیری آمریکا، (American Journal of Preventive Medicine)، نتایج پژوهشی را که در سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ انجام شده، منتشر کرده که نشان میدهد مردان دارای معلولیت ۴ برابر بیشتر از مردان بدون معلولیت، آزار جنسی را تجربه میکنند.[iii] کلیشهها و پیشداوریهای منفی علیه این مردان هم میتواند در راه اجرای عدالت مشکلاتی ایجاد کند. مثلا اینکه گفته میشود آنها «مرد واقعی» نیستند و مردانگیشان مورد پرسش قرار میگیرد. به طوری که وقتی مردان دارای معلولیت یک آزار جنسی را گزارش میدهند، ممکن است صدا یا تجربیات آنها اصلا شنیده نشود. این باور که «معلولیت، مردان را بیخطر میکند» حتی گاهی منجر به این میشود که گزارشهای آزار زنان توسط این افراد جدی گرفته نشود. اما افسانههای مرتبط با جنسیت زنان منجر به سرزنش قربانی و توجیه اعمال آزارگر میشود و حتی این سوال را در اذهان به وجود میآورد؛ «او آن مرد را تحریک کرده است؟» به همین دلیل شهادت زنان میتواند به سادگی رد شود. مسائلی مانند موانع ارتباطی، کمبود مترجم، درک ضعیف از تبعیض معلولیتمحور در بین کارکنان سیستمهای قضایی هم میتواند قابل توجه باشد.
از لمسهای ناخواسته تا سقط جنین اجباری
افراد دارای معلولیت انواع اذیت و آزارهای جنسی را تجربه میکنند؛ آزارهایی مانند: لمس اجباری و ناخواسته، قرار گرفتن در معرض تماشای پورنوگرافی، قاچاق جنسی، شنیدن جوکهای جنسی، تجاوز جنسی از سوی محارم، پرستاران یا مددکاران مراکز نگهداری معلولان و هرگونه تماس جنسی یا فعالیت ناخواسته دیگری. بسیاری از بازماندگان آزارهای جنسی، در مورد خدمات یا کمکهای حمایتی موجود برای بازماندگان خشونت جنسی اطلاعی ندارند و حتی بسیاری از مددکاران و مسوولان مربوط به امور معلولان، آموزشی در این زمینه ندیده و نوع مواجهه درست با بازماندگان را نمیدانند.
برای افراد معلول، سوءاستفاده جنسی میتواند به شکل رعایت نکردن حریم خصوصی آنها و قرار گرفتن در معرض اعمالی ناخواسته در طول مراقبتهای شخصی مانند حمام کردن، لباس پوشیدن و توالت باشد. سقط جنین اجباری، عقیمسازی یا بارداری ناخواسته از عواقب اذیت و آزارهای جنسی به زنان دارای معلولیت است. معلولان ذهنی، شناختی، اجتماعی، رشدی، نابینایان، ناشنوایان، و افرادی با چند معلولیت، کسانی هستند که معمولا مورد هدف اذیت و آزارهای جنسیاند.
نابینایان عموما مورد لمسهای ناخواسته و حرفهای درگوشی جنسی قرار میگیرند و ناشنوایان شاهد حرکات جنسی با زبان اشاره و یا «لب زدن» آزارگرانند. آنطور که ائتلاف کالیفرنیا علیه تجاوز جنسی (CALCASA)[iv] در توصیهنامهای که برای مراکز بحران تجاوز در آمریکا تهیه کرده نوشته که اگر فرد مبتلا به ناتوانی ذهنی و شناختی در سنین پایین مورد آزار قرار گیرد و هیچکس مداخله نکند، این سوءاستفاده میتواند تا بزرگسالی ادامه یابد. غالباً افراد دارای معلولیت رشد، بهگونهای آموزش میبینند که کاملاً مطابق با خواستههای افراد دارای قدرت رفتار کنند. این آموزش در مورد رفتارهای تسلیمپذیرانه، اغلب از طریق کلاسهای درس و برنامههای توسعه مهارتهای اجتماعی برای اغلب افراد مبتلا به ناتوانیهای شناختی، فکری و رشدی داده میشود. در ابتدا، افراد معلول میآموزند که پیروی از این دستورالعملها، میتواند راهی برای دسترسی به امتیازات، فرصتهای تفریحی یا پیشرفت در زندگی باشد.
عواملی که آزارهای جنسی معلولان را شکل میدهند
اما آنچه که وضعیت را برای زنان دارای معلولیت پیچیده و سختتر میکند، ساختارهای اجتماعی موثر بر چگونگی تجربه آزار جنسی در میان آنان است. مطالعات نشان دادهاند که این زنان صرف نظر از سن، نژاد، قومیت، جهتگیری جنسی یا طبقه اجتماعی، دو برابر زنان غیرمعلول مورد آزار جنسی، تجاوز و سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند. ساختارهای تبعیضآمیزی که بر اساس روابط نابرابر قدرت چیده شده، برخورد متفاوت در برابر قانون، کلیشهها و هنجارهای نهادینهشده و عدم آموزش، از عواملی هستند که اذیت و آزارهای جنسی زنان دارای معلولیت را شکل میدهند.
سهیل معینی، فعال حمایت از حقوق معلولان و مدیر عامل انجمن باور هم گسترش فقر را یکی از عوامل مهم سوءاستفاده از معلولان میداند. او در گفتوگو با «دیدبان آزار» میگوید وقتی گروهی که صدایی ندارند درمعرض محرومیتهای اجتماعی قرار میگیرند، بیشتر در معرض سوءاستفاده و انواع تعرضها هستند و این در مورد افراد معلول هم صادق است؛ «افراد معلول توانایی دفاع از خود را ندارند و عمدتا نمیدانند سوءاستفاده یعنی چه و چه هنگام حقوقشان دارد نقض میشود. اگر این سوءاستفاده خشن هم نباشد ممکن است حتی مقاومت هم نکنند.»
او ادامه میدهد: «در کل میتوان گفت افراد معلول به دو جهت میتوانند بیشتر در معرض سوءاستفاده قراربگیرند؛ یکی خود وضعیت معلولیت و دیگری تاثیر محرومیت بر معلولیت. یک دسته از این افراد به دلیل قرار گرفتن در خانوادههای پایین دست و در معرض آسیب، به بالاترین طریق ممکن میتوانند مورد آسیب قرار بگیرند که شاید مستقیم ناشی از معلولیت آنها نباشد، اما ناشی از موقعیت فرودست و گروههای حاشیهای خانواده باشد. قطعا هم هرچه فقر گسترش پیدا میکند، محرومیتها توسعه پیدا کرده و سوءاستفاده افزایش مییابد. وقتی اینها زیاد شود، افراد معلول هم که دراین بسترند بیشتر در معرض خشونت قرار میگیرند.»
آماری از وضعیت آزار و اذیت زنان دارای معلولیت در جهان
مطالعات متعددی در جهان نشان میدهد که زنان دارای معلولیت اذیت و آزارهای جنسی را با نرخ بالاتری نسبت به زنان بدون معلولیت تجربه میکنند. طبق گزارش نهاد زنان سازمان ملل، در کشورهای عضو اتحادیه اروپا، ۶۱ درصد از زنان دارای معلولیت در مقابل ۵۴ درصد از زنان بدون معلولیت، از ۱۵ سالگی آزار جنسی را تجربه کردهاند.
همچنین، شورای ملی معلولیت آمریکا دریافته که ۳۱.۶ درصد از دانشجویان کارشناسی ارشد معلول در دانشگاه نوعی از خشونت جنسی را تجربه کردهاند. در یکی از اولین و پراستنادترین مطالعات در مورد خشونت جنسی علیه افراد دارای معلولیت، فعالان و فمینیستهای وابسته به مرکز امداد به تجاوز جنسی سیاتل دادهها را در یک دوره ۱۹ ماهه (مه ۱۹۷۷ تا دسامبر ۱۹۷۹) جمعآوری و بیش از ۳۰۰ مورد سوءاستفاده جنسی را شناسایی کردند که بیشتر این موارد زنان و کودکان دارای ناتوانیهای جسمی یا شناختی بودند. این مرکز نتیجه گرفت که فقط در ایالت واشنگتن سالانه حدود ۳۰،۰۰۰ مورد سوءاستفاده جنسی علیه افراد دارای معلولیت رخ میدهد.
در کانادا زنان دارای معلولیت دو برابر بیشتر از زنان بدون معلولیت مورد آزار جنسی قرار گرفتهاند. در استرالیا هم ۸۹ درصد از زنان دارای معلولیت و ۶۸ درصد از مردان معلول آزار جنسی را تجربه کردهاند. یک نظرسنجی از بزرگسالان ۱۶ تا ۵۹ سال در انگلستان و ولز هم نشان میدهد که زنان دارای معلولیت دو برابر زنان بدون معلولیت اذیت و آزارهای جنسی را تجربه کردهاند. همچنین در سال ۲۰۱۳ کارشناسان سعودی در گفتوگو با روزنامه «الاقتصادیه سعودی» اعلام کردند که ۲۰ درصد معلولان و ۹۰ درصد از عقبماندگان ذهنی در عربستان در معرض آزار و اذیت و تعرض جنسی قرار دارند و میزان تعرض به معلولان زن به ۶۰ درصد، و معلولان مرد به ۳۰ درصد میرسد.[v]
چندی پیش، دیدبان حقوق بشر افغانستان هم در تازهترین گزارش خود از میزان بالای اذیت و آزارهای جنسی زنان دارای معلولیت در این کشور نوشت و بیان کرد که مسئولان دولتی این زنان را مورد سوءاستفاده و آزار جنسی قرار میدهند، این موضوع حتی زمانی که آنان به وزارتخانهها برای دریافت معاش/حقوق معلولیت خود مراجعه میکنند، اتفاق میافتد.[vi]
چرا ایران آمار ندارد؟
اما در ایران آمار مدونی از میزان اذیت و آزارهای جنسی افراد معلول وجود ندارد. آخرین اظهارنظر دراین باره مربوط به خرداد ماه سال پیش است؛ زمانی که رضا جعفری، رئیس سابق اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی کشور اعلام کرد که طبق گزارشهایی که به این سازمان رسیده، معلولآزاری رتبه چهارم در گروه خشونتهای خانگی را دارد.
بهروز مروتی، فعال مدنی و مدیر کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت معتقد است در ایران این موضوعات جزو اسرار مگو است؛ به گفته او نه در این زمینه آماری ارائه و نه برای آن حدودی قائل میشوند. او در گفتوگو با «دیدبان آزار» از موانعی میگوید که بر سر ارائه آمار درباره اذیت و آزار جنسی افراد معلول وجود دارد؛ «سازمان بهزیستی که متولی امور افراد دارای معلولیت است تا الان راجع به این مسائل آمار مدونی نداده است؛ هرچند که اورژانس اجتماعی زیر نظر خود سازمان بهزیستی است و حتی میتواند اذیت و آزارهای غیرجنسی را هم گزارش کند، اما متاسفانه آمار طبقهبندیشده ارائه نمیدهد و برآورد خاصی هم در این زمینه ندارند. تنها سال پیش آماری کلی دراین باره داده شد اما ناقص بود.»
مروتی تعداد این اذیت و آزارها را بسیار بیش از تصور میداند و معتقد است هیچ متولیای در این زمینه وجود ندارد که پیگیر این موضوع باشد و آمارگیری کند؛ «برخی از خبرگزاریها به طور محدود به این موضوع میپردازند اما سازمان بهزیستی که متولی این امر است، هیچ گزارشی ارائه نمیدهد.»
«بدن من ملک عمومی نیست»
چند هفتهای از موج افشاگریها درباره اذیت و آزارهای جنسی در فضای مجازی میگذرد. افشاگریهایی کهMe too ایرانی نام گرفته و ابعاد مختلفی پیدا کرده است. در لابهلای روایات مختلف، روایاتی اندک از زنان دارای معلولیت و یا افراد مرتبط با آنها هم منتشر شدند که نشان از تبعیض مضاعف علیه افراد دارای معلولیت داشتند. بعضی از زنان دارای معلولیت در توییتر نوشته بودند که بدن زنان معلول اغلب متعلق به دیگران و ملک عمومی تلقی میشود. قدرت تصمیمگیری از این افراد گرفته شده و آنها را در موقعیت نابرابری قرار میدهد. یا معلولان زن که از ویلچر استفاده میکنند گفتند افراد بدون درخواست اجازه، ویلچرشان را هل میدهند.
زهرا ناشنواست؛ او در گفتوگویی که با «دیدبان آزار» داشته میگوید بارها آزار دیده ولی هیچوقت آنها را گزارش نداده است؛ «بارها شده که در جمعی غریبه قرار گرفتهام و کسی ناخواسته مرا لمس کرده؛ فکر میکنند چون نمیشنوم حتما نمیبینم یا کارشان را درک نمیکنم! یا برای کاری باید مدام به یک اداره مراجعه میکردم. بعد از چند بار مراجعه، مسئول مربوطه از من پرسید که ازدواج کردهام یا خیر؟ و وقتی که جوابم منفی بود، به من گفت که میتواند همسری برایم پیدا کند. اما یک جوری به او فهماندم که من نمیخواهم ازدواج کنم. آن مرد هم به من گفت کارم را زمانی انجام میدهد که دوستدخترش باشم! بعضی از دوستان نابینایم هم این آزارها را تجربه کردهاند. آنها میگویند مواقعی مورد لمس منظم و نامناسب افرادی که قصد کمک به آنها را دارند، قرار میگیرند و وقتی با دوستان غیرمعلول و یا خانوادهشان در این باره حرف میزنند، اغلب این پاسخها را میشنوند: "طبیعی است که مردم هنگام کمک به عبور از خیابان تو را لمس کنند." اما بدن ما ملک عمومی مردم نیست.»
بیشتر بخوانید:
زنان دارای معلولیت جنبش #Mee to را میبییند و میگویند: پس ما چطور؟
مژده خواهر میناست؛ مینا ناتوان ذهنی است و مژده از او مراقبت میکند. او در گفتوگو با «دیدبان آزار» از زمانی میگوید که به دلیل مشغله از دوستش که توانبخش افراد معلول بوده خواسته که بعضی مواقع از مینا نگهداری کند، اما آن مرد خواهرش را آزار داده است؛ «دوستم قبول کرد که بعضی مواقع از خواهرم نگهداری کند. یک روز وقتی وارد خانه شدم دیدم آن مرد لباسهای خواهرم را درآورده و وقتی من را دید هول شد و به سرعتم از خانهام بیرون رفت. علیه او شکایت کردم و منتظر رای دادگاهم.»
چرا آنها نمیتوانند بگویند: نه!
«مارین کروس میکر» در کتابش با عنوان «درهای قفلشده، سوءاستفادههای جنسی بنیادی»[vii] نوشته است: «قدرت و عوامل دیگری وجود دارد که خطرات سوءاستفاده را برای افراد دارای معلولیت افزایش میدهد. به عنوان مثال، اگر این افراد به طور مداوم در مراقبت شخصی، مانند استحمام و لباس پوشیدن کمک دریافت کنند و یا اینکه ارزیابیهای بدنی و درمانهای معمولی شامل لمس را زیاد تجربه کنند، ممکن است نسبت به لمس شدن بیحس و بیتفاوت شوند. حتی در درمانهای نظارتشده هم، افراد معلول در معرض خطر بیشتری هستند؛ چرا که نمیدانند آیا میتوانند به لمسهای دردناک یا مشکوک به سوءاستفاده جنسی نه بگویند؟ به عنوان مثال یک زن دارای معلولیت، نمیداند در تماس با راننده اتوبوس که خود را دوست میخواند ولی از مرزها عبور میکند و خواستار بوسه است و او را نوازش جنسی میکند باید چه برخوردی کند. در حالیکه آن دختر حتی نمیداند میتواند در مقابل آن درخواست نامتناسب یا لمس شدن "نه" بگوید.» بسیاری از افراد دارای معلولیت، بصورت مطیع و مهربان، اجتماعی شدهاند و ممکن است در شرایطی زندگی کنند که حتی اجازه "نه" گفتن را نداشته باشند.
آزارهایی که گزارش نمیشوند
بسیاری از زنان آزاردیده دارای معلولیت یا عموما آزارهای جنسی را گزارش نمیکنند و یا اساسا به خاطر وضعیت معلولیت، امکان این کار را ندارند. بسیاری از آنهایی هم که این موضوع را گزارش و شکایت قضایی میکنند، خودشان احساس محاکمه شدن دارند؛ از قبیل اینکه در جریان دادرسی ممکن است مسائلی از این دست پیش بیاید که آیا متجاوز از معلولیت شخص آگاهی داشته؟ و اینکه آیا بازمانده به دلیل ناتوانی خود قادر به رضایت به عمل جنسی بوده است یا خیر.
بهروز مروتی، از افراد کمتوان ذهنی شدید مثال میزند که زمانی که بدون مراقبت وارد جامعه میشوند، رفتارهایی را که به نوعی تعرض به حقوق آنهاست درک نمیکنند، مگر این که خشونتهای شدید صورت بگیرد؛ «بعضی از سوءاستفادهها در بطن زندگی خصوصی این افراد اتفاق میافتد و ممکن است افرادی که بیشتر با این افراد سروکار دارند از آنها سوءاستفاده کنند. در نتیجه فرد حتی نسبت به متعرض گارد بستهای ندارد و اعتراضی نمیکند، یا اگر هم آزار ببیند و احساس کند که مورد خشونت قرار گرفته است و از او سوءاستفاده میشود، بخاطر نزدیکی با آن فرد و وابستگی به او، این موضوع را بیان نکند. همین موضوع باعث میشود که خیلی از این مسائل گزارش و ثبت نشود و به همین دلیل هم به لحاظ حقوقی و قانونی قابل پیگیری نیست.»
او ادامه میدهد: «زنانی که معلولیتهای شدید یا چندگانه دارند بیشتر ممکن است در بطن خانواده مورد سوءاستفاده قرار بگیرند. چون توان اجتماعی و فردی دفاع از خودشان را ندارند و جا و پناهی ندارند که بروند. به همین خاطر ممکن است این آزارها را بیان نکنند. یک وجه دیگر قضیه این است که ما داریم از لایههای خیلی آشکار سوءاستفاده به سمت به لایههایی حرکت میکنیم که ممکن است سوءاستفاده در آن عادی تلقی شود. لایه بعدی، زنانی هستند که ازدواج کردهاند اما به دلیل شرایط بسیار سخت معلولیت در ترکیب با محرومیتهای اجتماعی آنها با افرادی ازدواج کردهاند که افراد مناسبی نیستند؛ اعم از افرادی که چند زن دارند و این فرد معلول بخاطر اینکه حس میکند قدرت انتخابی ندارد به هرگونه خشونت و تعرضی تن میدهد که باعث میشود شاهد تعرض توسط همسر قانونیاش یا افراد دیگر باشد. افرادی هم هستند که در خانوادههای فروپاشیده و بزهکار زندگی میکنند. افرادی که معتادند خیلی راحت ممکن است که خواهر خودشان یا حتی همسرشان و سایر افراد خانواده را در معرض سواستفاده و بهرهکشیهای مختلف قرار دهند؛ زنان دارای معلولیت هم چون امکان رهایی در خودشان نمیبینند، اینها را تحمل میکنند.»
مروتی از گزارشهایی میگوید که به دست کمپین معلولان رسیده؛ «چند مورد اذیت و آزار جنسی به ما گزارش شده است اما زمانی که خواستیم با آنها به طور مفصل دراین رابطه صحبت کنیم، پشیمان شدند و دیگر صحبتی نکردند. مثلا چندماه پیش یکی از دخترهای دارای معلولیت را از مرکزی مرخص میکنند و وقتی برمیگردد یکی از کارمندان بهزیستی به این دختر مشکوک میشود. میبرند آزمایش میکنند و میبینند که بستگانش به او تجاوز کردند و خواهرش هم شاهدش بوده که این کار دادگاهی شد، اما هنوز نتیجه دادگاه اعلام نشده است.»
کشورها چگونه از افراد معلول آزاردیده حمایت میکنند؟
در کنوانسیون حقوق افراد دارای معلولیت (CRPD) که در سال ۲۰۰۶ تصویب شد، برابری زن و مرد به عنوان یکی از اصول اصلی و راهنما برای کشورها آورده شده است.[viii] در ماده ۶ این کنوانسیون نوشته شده که زنان دارای معلولیت مورد تبعیض های چندگانه قرار دارند و کشورهای عضو را به اتخاذ تدابیر مناسب جهت اطمینان از توسعه، پیشرفت و توانمندسازی کامل آنها فرا میخواند. ماده ۱۶ هم دولتها را موظف میسازد تا با رویکرد حمایتی، از هر نوع استثمار، خشونت و سوءاستفاده از افراد دارای معلولیت جلوگیری کنند و کمیته حقوق افراد دارای معلولیت به طور خاص آزار و اذیت جنسی در محل کار را بررسی کرده است.
· آفریقا: پروتکل منشور آفریقایی در مورد حقوق بشر و مردم در مورد حقوق زنان در آفریقا (پروتکل ماپوتو) که در سال ۲۰۰۳ تصویب شد، دولتها را موظف به مبارزه و مجازات آزار جنسی در محل کار و موسسات آموزشی میکند. این پروتکل همچنین دولتهای عضو را موظف میکند تا از برخورداری کامل زنان دارای معلولیت از حقوق انسانی و مردمی خود بر اساس برابری با دیگران، از جمله محافظت از آنها در برابر تبعیضات ناشی از معلولیت و خشونت جنسی و جنسیتی، اطمینان حاصل کنند.
· آمریکا: کمیسیون بینالمللی آمریکایی حقوق بشر، قرار دادن مجازات و ریشهکن کردن خشونت علیه زنان را در سال ۱۹۹۴ مصوب کرده است. این کمیسیون دولتهای عضو را موظف میکند که به آسیبپذیری زنانی ناتوان در برابر خشونت توجه ویژهای داشته باشند.
· اروپا: کنوانسیون شورای اروپا در مورد پیشگیری و مبارزه با خشونت علیه زنان و خشونت خانگی (کنوانسیون استانبول) که در سال ۲۰۱۱ تصویب شده است، کشورهای عضو را موظف میکند اقدامات لازم را برای ارتقا و حمایت از حق زندگی بدون خشونت زنان در انظار عمومی و حوزه خصوصی انجام دهند. اجرای این کنوانسیون باید بدون اعمال تبعیض از هر لحاظ از جمله معلولیت باشد. همچنین منشور حقوق اساسی اتحادیه اروپا، مصوب سال ۲۰۰۰، تبعیض بر اساس جنسیت و معلولیت را ممنوع میکند.
بهروز مروتی میگوید ایران هم در سال ۱۳۸۷ به این کنوانسیون پیوسته اما این پیوستن، نمادین است؛ «چرا که در اجرا حتی اپسیلونی از این کنوانسیون اجرا نشده و درکل مسئولان با این کنواسیون بیگانهاند.» او میگوید ایران در زمینه حمایت از افراد معلول آزاردیده خلاء قانونی جدی دارد؛ «ما در سازمان حمایت از معلولان، اصل عدم تبعیض را نداریم که درکل تبعیض قائل شدن به دلیل معلولیت را محکوم یا منع کرده باشد. از طرفی هم درباره اذیت و آزار به معنای غیرجنسی هم ما موردی نداریم. متاسفانه سازمان بهزیستی اذیت و آزارهای جنسی را اصلا پیگیری نمیکند. ما دراین دو، سه سال ۶ الی ۷ مورد خیلی حاد آزار داشتیم. در آخرین مورد هم شخصی به بهانه کرونا، فردی را در بازار تهران، مورد اذیت و آزار قرار داده بود و ما شکایت کردیم اما قوه قضائیه به این موضوع رسیدگی نکرد و پرونده را تا باز کرد، مختومه اعلام کرد. این نشان میدهد که اصلا نگاهی که حاکمیت به اذیت و آزار دارد، شامل حال افراد دارای معلولیت نمیشود و این یک نقص قانونی و فرهنگی است. در کشور ما این موارد را جزو مسائلی نمیدانند که باید نسبت به آن قانونی وضع کنند و با آن برخورد قانونی صورت بگیرد. طبعا وقتی که قانونی وجود ندارد، دولت دراین زمینه وارد نمیشود. مجلس باید خلاءهای قانونی را پوشش دهد. دولت باید با دستگاههایی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی، نسبت به این موارد در کشور فرهنگسازی و آماری را جمعآوری و برمبنای آن برنامهریزی کنند و نسبت به آن اقدامات اساسی انجام دهند.»
لزوم ورود فعالان مدنی
مروتی، مدیر کمپین پیگیری حقوق افراد دارای معلولیت معتقد است نقش نهادهای مدنی و فعالان درباره ورود به موضوع اذیت و آزار جنسی بسیار مهم است؛ «متاسفانه نهادهای مدنی در حوزه افراد دارای معلولیت به شدت ضعیف یا منفعل عمل میکنند، حتی سازمانهای مردمنهاد حوزه معلولیت نیز بعضا منفعل هستند، حتی در این بحث میتوانم بگویم در این چهار سالی که در این حوزه به صورت خیلی حرفهای فعال هستم، ندیدهام که هیچ انجمن یا سازمان مردم نهادی به این بحث بپردازد و دراین رابطه اقداماتی انجام دهد. کمپین ما به صورت مشخص چندین بار از طریق مسئولان سازمان بهزیستی خواسته است که اورژانس اجتماعی، آماری از اذیت و آزارهای چه جنسی و چه غیرجنسی افراد دارای معلولیت را ارائه دهند و متاسفانه آنها این کار را نکردند.»
او ادامه میدهد: «نهادهای مدنی حتما میتوانند و باید وارد شوند چون اصلا در این حوزه هیچگونه کاری انجام نشده است. در قانون حقوق حمایت از معلولان متاسفانه یکی از بزرگترین نقصها این است که در رابطه با کودکان و زنان دارای معلولیت هیچ مطلبی ارائه نشده و از حقشان دفاع نکرده است. متاسفانه سازمانهای دولتی هم هیچ کاری در این زمینه انجام ندادند و هیچگونه فرهنگسازی و یا برخورد قضایی صورت نمیگیرد، هیچ آماری اعلام نمیشود و وضعیت به شدت بغرنج است.»
مروتی از ورود کمپین به این موضوع میگوید؛ «چندماه پیش ما به صورت ویژه وارد این موضوع شدیم و در اینستاگرام اعلام کردیم که حتما این موارد گزارش شود و هدفمان هم این بود که دوستان بیایند و موارد را گزارش کنند. یک خانمی گزارش داد که یک کودک که به اتیسم مبتلا است، در خانه مورد اذیت و آزار بستگانش قرار میگیرد و وقتی مادر این بچه متوجه این موضوع میشود، تصمیم به شکایت میگیرد، اما همسرش مانع او میشود. از من پرسید و من راهنماییاش کردم و گفتم حتما اقدام کنند و وقتی اقدام کردند گفتند که وقت آن گذشته و باید یکی، دو روز اول آزمایش میکردیم و نتوانستند تشخیص بدهند. با این که مادر خیلی اذعان میکرد که روی بدن فرزندش آثاری باقی مانده است اما متاسفانه رای صادر شده مبنی بر عدم تشخیص آثار بود. ما اسکرین پیامشان را که در تلگرام بود، داخل اینستاگرام گذاشتیم. درکل از چندهزارنفری که پست را دیدند، دونفر مراجعه کردند. یکی از آن ها خانمی بود که یک مورد خیلی هولناک را گزارش کرد که متاسفانه بلافاصله پستها و دایرکت اینستاگرامش را پاک و ارتباط خودش با ما را نیز قطع کرد. او گفته بود که در شهر مشهد، به بهانه جا دادن به مددجویان سازمان بهزیستی، آنها را بردند و مورد اذیت و آزارجنسی قراردادند و به آنها تجاوز کردند. دغدغه بزرگ من بررسی و رسیدگی به اذیت و آزار این افراد است و هرکاری هم میکنم چون دست و بالمان بسته است، نمیتوانیم اطلاعات زیادی به دست بیاوریم و باید دید که در ادامه چه کاری دراین زمینه میتوانیم انجام دهیم.»
نهادهای رسمی همراه نهادهای مدنی باشند نه مقابل آنها
سهیل معینی، مدیرعامل انجمن باور هم معتقد است در خلاء اقدامات قانونی، نهادهای مدنی نقش مهمی در پیگیری موضوع اذیت و آزارهای جنسی دارند؛ «این تلاشها درحال شکل گرفتن است و خود ما سازمانهای مردمنهاد، در این سالها تلاش مضاعفی را انجام داده و سعی میکنیم قوانین را به طرف حمایتهای بیشتر به سمت این گروه سوق دهیم که برای اعمال تعرض و سوءاستفاده و تعدی حق افراد معلول، مجازاتهای مختلف درقانون پیشبینی شود. همینطور که در بعضی از کشورها مثل فرانسه، تشدید مجازات را برای افرادی که از معلولان سوءاستفاده می کنند، در نظر گرفتهاند. اما واقعیت این است که نهادهای اجتماعی اگر بخواهند مداخلهای کنند باید این مداخله چندلایه باشد. ما اورژانس اجتماعی داریم و مشکل این است که اورژانس اجتماعی زمانی میتواند وارد موضوع شود که گزارشی دریافت کند و بسیاری از تخلفات و تعرضات اصولا گزارش نمیشود و در خموشی اتفاق میافتد و چیزی هم که در تاریکی و استتار رخ دهد، قابل دیدن و پیگیری نیست.»
او ادامه میدهد: «ما باید مکانیسمهای دیده شدن را افزایش دهیم و نهادهای بیشتری وارد موضوع شوند تا بتوانند به طور دقیق رویدادها را گزارش کنند. بحث بعدی این است که معنی مداخله چیست. به اورژانس اجتماعی گزارش داده میشود و درنتیجه مداخلاتی انجام میدهد؛ اگر این مداخلات نتواند آن ریشههای تودرتو و چند وجهی سوءاستفاده را قطع کند، عملا ناکام مانده است و این فقط مربوط به این قضیه نیست. چون اورژانس اجتماعی حتی معتادی را که مورد خشونت قرار گرفته را به مراکز معرفی میکند. حتی ممکن است جرمی مرتکب شود و به زندان برود. بعد چه اتفاقی میافتد؟ فرد دوباره به بستر آسیبزا برمیگردد و همچنان در معرض خطر است و اگر نشود کاری برای آن خانواده و آن زن مورد سوءاستفاده انجام داد، چیزی تغییر نمیکند و این نمیتواند ریشه آن سوءاستفاده را حذف کند. این جا ما مسئله داریم. چرا مسئله کودکان کار را نمیتوانیم حل کنیم؟ چرا خیلی از این بزهکاریها را نمیتوانیم حل کنیم؟ زیرا مداخلات ما فقط سطح یک است و سطوح دیگر مداخله که تغییر چرخه زندگی است، مستلزم شکست زنجیره اجتماعی بزهکاری و جرم و سوءاستفاده است. ما اینجا متاسفانه توان یکپارچه کل نهادها و سازمانهای اجتماعی را نداریم. واقعیت این است که تا زمانی که نظام خدمات اجتماعی ما، یک نظام یکپارچه و چندلایه و مبتنی بر یک نظام حمایتی، دفاعی و اجتماعی چندلایه نباشد، مداخلات اجتماعی منجر به تغییر وضعیت زیربنای بروز سوءاستفاده نخواهد شد.»
معینی تحول زیرساختی در نظام اجتماعی ایران را مهمترین اصل برای مقابله با اذیت و آزار زنان معلول میداند؛ «فراموش نکنیم همه این نهادها یکپارچه نیستند و وضعیت فقر در جامعه در حال توسعه است. وقتی که فقر گسترش پیدا میکند و وقتی که فرد از طبقه متوسط عملا به پایین رانده میشود، در همچین شورهزاری، گل و گیاه توسعه رشد نمیکند. این موارد همه بسترهایی هستند برای سوءاستفاده بیشتر و فراموش نکنید که ما لایههای دیگر سوءاستفاده را نیز داریم. فرد معلولی که خیلی قدرت پیدا کردن شغل ندارد، ممکن است وارد چرخههای کاری هم بشود که برخی از کارفرماها حتی از آنها سوءاستفاده هم بکنند. تمام این مجموعه باعث میشود که خشونت اتفاق بیفتد و پایدار بماند. واقعیت این است که تا زمانی که ما نتوانیم یک تحول زیرساختی در نظام اجتماعی خودمان شکل دهیم، همچنان شاهد بروز این مسائل خواهیم بود.»
راهکارهایی برای مقابله با آزار جنسی زنان دارای معلولیت در محیط کار و دانشگاه
آزار و اذیت جنسی در بازار کار و دانشگاهها، تحقق حقوق اساسی از جمله حق اشتغال در محیطی بدون خشونت و حق تحصیل را تضعیف میکند. با نقض چنین حقوقی، بسیاری از زنان دارای معلولیت دسترسی کامل به دنیای کار یا تحصیل ندارند. محیطهای کاری و دانشگاهها موظف به جلوگیری از آزار جنسی هستند و باید آگاه باشند که تبعیض ساختاری مانع احساس اطمینان و امنیت زنان در راستای گزارش آزار جنسی میشود.
طی تحقیقات سازمان ملل متحد، چندین زن دارای معلولیت از ترس تلافیجویی، آزار جنسی را گزارش نداده بودند. برخی از زنان هم اعلام کردند که گزارش نمیدهند تا «مشکلساز» شناخته نشوند. همچنین یکی از خطرات بالقوهای که ممکن است زنان دارای معلولیت هنگام گزارش کردن آزار جنسی برایشان به وجود آید این است که بسیار پرتوقع و قدرنشناس تلقی شوند.
چندی پیش شورای ملی معلولیت ایالات متحده آمریکا دریافت که برنامههای پیشگیری از تعرض جنسی به طور کامل برای دانشجویان دارای معلولیت قابل دسترسی نیست. به عنوان مثال، تمام آموزشهای آنلاین دانشگاههای عنوانبندی نشده و برنامههای آموزشی یا پیشگیری از خشونت که حضوری برگزار میشوند، برای دانشجویان ناشنوا و نابینا قابل دسترسی نیست. طبق این گزارش، همچنین تعداد کمی از کارکنان دانشگاه در مراکز معلولیت آموزش دیدهاند و اطلاعات کمی در مورد تعرض جنسی به دانشجویان دارای اختلالات بینایی و دارای معلولیتهایی مانند نارساخوانی در دسترس است.
نهاد زنان سازمان ملل، دستورالعملی را در آگوست ۲۰۲۰ با عنوان «آزار و اذیت جنسی علیه زنان دارای معلولیت در جهان کار و دانشگاه»[ix] با استفاده از مشاوره با زنان معلول، برای قرار دادن دانش تجربی آنها در هسته اصلی کار برای پایان دادن به آزار جنسی تهیه کرده است. موارد پیش رو راهبردهایی را به محلهای کار و دانشگاهها ارائه میدهد تا بتوانند موضوع معلولیت را در سیاستها، فرایندها و اقداماتشان بگنجانند.
1. جزییات و پیچیدگیها: قواعد بینالمللی که در معاهده حقوق بشر به آن پرداخته شده است چارچوبهایی را برای قوانین و فرآیندهای شناسایی اذیت و آزارهای جنسی مشخص کرده است. درک نابرابری متاثر از روابط قدرت، تبعیض ساختاری و چگونگی شکل دادن به تجارب آزار جنسی، باید در همه امور برای پایان دادن به آن مدنظر قرار گیرد. رویکرد «تقاطعباور» [x]، شناخت و تلاش برای رفع تبعیض ساختاری و موانع پیش روی زنان معلول را تعمیق میبخشد. نیازها، انتظارات و توقعات زنان معلول متنوع هستند. به عنوان مثال زیرنویس کردن، تفسیر زبان اشاره یا ارتقای وسایل ارتباط جمعی برای برخی زنان ضروری است. ارائه اطلاعات با قابلیت درک آسان برای دیگران و همراهی شدن توسط شخص موردنظرشان در خلال فرایندهای گزارش و تحقیق، انتظارات منطقی برای آنهاست. این دستورالعمل دو هدف دارد: تقویت تلاشها برای پایان دادن به تبعیض علیه زنان در راستای ارتقای حقوق افراد معلول و تمرکز بر حقوق معلولیت و آگاهی جمعی برای پایان دادن به تبعیض علیه زنان.
۲. روش مبتنی بر بازمانده- قربانی: داستانهای زنان باید جدی گرفته شود حتی اگر شکایت آنها به سرانجام نرسد یا متهم تبرئه شود. در یک رویکرد قربانیمحور، باید از آزاردیدگان نجاتیافته درباره نیازهایشان پرسش شود. از جمله مسائل مربوط به محل اقامت مناسب؛ چراکه هر زنی ممکن است احتیاجات متفاوتی داشته باشد. با ارائه روشهای متعدد برای گزارش آزار، اعتماد بازماندگان به سیستم گزارشدهی را افزایش دهید تا بازمانده بتواند با روش انتخابیاش و با میل خود ماجرایش را شرح دهد. این موضوع به ویژه برای زنان معلول بسیار مهم است. زیرا ممکن است داشتن تنها یک گزینه برای گزارش دادن آزار، به اندازه کافی پاسخگوی نیازهای آنها نباشد. شفافیت سازمانی، کلید ارتقای فرهنگی در محل کار است. اعتمادسازی در سیستم، نیازمند ارائه اطلاعات شفاف در مورد علت کاهش اتهامات یا متوقف شدن تحقیقات است. ابلاغ نتیجه پروندهها، بدون نقض اطلاعات محرمانه آنها و با استفاده از دادههای تفکیکی، میتواند شفافیت را تقویت کند و به بازماندگان اطمینان دهد که پرونده آنها فراموش نخواهد شد. این مراحل همچنین نشان میدهد که آیا آزارگران پاسخگو خواهند بود یا خیر و اگر اینطور است چگونه؟
۳. مصاحبه هنگام انجام تحقیقات: انجام تحقیقات، نکات فنی پیچیدهای دارد که انجام آن را برای افراد غیرمتخصص سخت میکند. روش مصاحبهکننده و نگرشی که او در انجام کارش دارد، اعتماد بازماندگان قربانی را تقویت یا تضعیف میکند. بنابراین آگاهی از نیازها و تجارب زنان معلول بسیار مهم است. برخی از زنان دارای معلولیت، به ویژه آنهایی که ناتوانی ذهنی-فکری دارند و یا دارای مشکلات ارتباطی هستند، ممکن است توضیح آنچه که برایشان اتفاق افتاده سخت باشد. لذا لازم است با زنان معلولی که تجربه آزار و اذیت جنسی را دارند و یا با وکلای بازماندگان تجاوز، همکاری صورت گیرد. آنها بهترین گزینه برای مشاوره دادن به مصاحبهگران در مورد روشهای مصاحبه با این زنان هستند. مصاحبهکنندگان باید زنان دارای معلولیت را قادر سازند تا داستان خود را با اعتماد به نفس و به راحتی بیان کنند. سوالات باید منطبق با وضعیت معلولیت این افراد باشد. مثلا، برای زنان نابینا، ممکن است پاسخ دادن به سوالاتی راجع به توصیف فیزیکی آزارگر یا محیط اطراف ممکن نباشد، بنابراین لازم است روشهای جایگزین برای به دست آوردن اطلاعات مربوطه وجود داشته باشد.
۴. جلسات و کارگاههای آموزشی: آموزش موثر با رویکرد تقاطعباور، میتواند تغییرات فرهنگی را برای پایان دادن به آزار و اذیت جنسی رقم بزند. آموزش باید به کلیشههای جنسیتی و همه اشکال نابرابری، از جمله تعصبات و پیشداوریها نسبت به زنان دارای معلولیت بپردازد. آموزش را میتوان با نیازهای زنان معلول تطبیق داد: الف) اطمینان از در دسترس بودن مطالب، استفاده از زبان ساده، قالبهای آسان برای خواندن، خط بریل و غیره و ب) تمرکز بر برخی جنبههایی که مختص زنان دارای معلولیت است. برای مثال با استفاده از سناریوهایی که تجربیات آنها را منعکس کند. برخی از این زنان ممکن است نه حقوق خود را بدانند نه قادر به نام بردن از رفتارهایی باشند که آزار جنسی محسوب میشوند. این معضل برای زنان بدون معلولیت هم چندان غریبه نیست اما زنان دارای معلولیت ممکن است تصور کنند که به علت معلولیت، اعمال تبعیض علیه آنها امری طبیعی است.. جلسات آموزشی که نیازهای خاص زنان معلول را برطرف میکند باید به ارزیابی نیازهای فردی و جمعی آنان بپردازد. این امر برای جلوگیری از فرضیات، جبههگیری و کلیشهها بسیارمهم است.
۵.گزارش دادن: رویهها برای زنان دارای معلولیت باید در فرایند گزارش دادن، ارائه شواهد یا برای داشتن یک همراه، منعطف باشد. روشهای پیچیده گزارش دادن آزار، زنان را از گفتوگو در مورد تجربیات خود منصرف میکند. سازوکارهای گزارش باید برای زنان معلول واضح و روشن باشد. به عنوان مثال گزارشهای آنلاین برای زنان همیشه در دسترس نیست. برای زنانی که معلول ذهنیاند، درک مکانیسم این نوع گزارش دادن ممکن است دشوار باشد. بنابراین انواع مکانیسمهای گزارش دادن از جمله روشهای آنلاین، تلفنی، حضوری و غیره توصیه میشود. انعطافپذیری در پذیرش مدارک و شواهد همچنین میتواند زنان دارای معلولیت را برای گزارش دادن آزار جنسی تشویق کند. به عنوان مثال، اگرچه زنان نابینا نمیتوانند آزارگران را شناسایی کنند اما میتوان شرایطی فراهم کرد که آنها آزارگران را با گوش دادن به صدا یا شناسایی خصوصیات جسمیشان از طریق لمس شناسایی کنند.
۶. صدور احکام موقت و اقدامات جبرانی/ ترمیمی: اقدامات و روشهای درمانی موقت باید متناسب با نیازهای خاص زنان دارای معلولیت انجام شود و هدف باید نمایان کردن عوامل قدرتی باشد که آزار جنسی را امکانپذیر میکند. اقداماتی مانند: آموزش دادن به مشاوران در زمینه جنسیت و معلولیت، آموزش جامع درباره اذیت و ازار جنسی با رویکرد تقاطعباور، مرخصی دادن به آزاردیدگان و فراهم کردن بستری امن برای حضور مجدد بازماندگان.
۷. ارتباطات و اطلاعات: زنان دارای معلولیت ممکن است برای ارتباط برقرار کردن موثر کمکهای بیشتری نیاز داشته باشند. افراد مسئول باید راهکارهای خلاقانهای را به کار بگیرند تا بستر ارتباط گرفتن این زنان را با خود تسهیل کنند. اطلاعات مربوط به سیاستها، رویهها و روشهای پایان دادن به آزار و اذیت جنسی باید از طریق کانالها و اشکال مختلف منتشر شود تا دسترسی حداکثری به آنها وجود داشته باشند.
وقتی پرستار یا مددیار فرد معلول، متجاوز است
زنان دارای معلولیت علاوه بر آزار و اذیت از سوی اعضای خانواده و یا غریبهها در فضای عمومی، مورد آزار مراقبان خانگی و مددکاران مراکز نگهداری هم قرار میگیرند؛ افرادی که به فعالیتهای روزمره این زنان کمک میکنند. سه سال پیش خبری منتشر شد که حکایت از تجاوز یکی از نیروهای تاسیساتی یک مرکز نگهداری معلولان در تهران به یک زن دارای معلولیت داشت؛ بعد از افشای این خبر جسته و گریخته خبرهای دیگری درباره تجاوز بعضی از مددکاران به مددجویان افراد معلول در این مراکز هم منتشر شد. موضوعی که بهروز مروتی هم آن را تایید میکند؛ «ما نمونههایی از تعرض به زنان معلول در درون مراکز نگهداری داشتهایم که هر از گاهی هم منعکس میشود و مسئولان واکنشهایی نشان میدهند و بعد موضوع خاتمه پیدا میکند. اما میزان این سوءاستفادهها در مراکز به طور قطع به یقین کمتر است از افرادی که خارج از مراکز وجود دارند.»
مددیار ممکن است پرستاری باشد که حقوق دریافت میکند و یا حتی والدین، همسر، دوست، شریک زندگی عاشقانه یا حتی داوطلبی که بدون دریافت حقوق از فرد مراقبت میکند. این کمک و مراقبت میتواند از کمکهای جزئی شامل آشپزی، کارهای خانه، کمک مداوم روزانه مانند مصرف دارو، مدیریت مالی یا حتی کمک در انجام کارهای شخصی مانند حمام و دستشویی رفتن و ... باشد. سوءاستفاده مددیار زمانی اتفاق میافتد که آن فرد اراده خود را بر قربانی تحمیل کند. در واقع مددیار با بکارگیری قدرت در روابط با یک فرد معلول، از او سوءاستفاده می کند. این سوءاستفاده شامل همه اشکال خشونت از جمله بدرفتاری، بیتوجهی، استثمار، آزار و اذیت کلامی یا جنسی، نمایش ناخواسته پورنوگرافی، لمس جنسی بدون رضایت، اجبار به انجام فعالیت جنسی و تجاوز کامل جنسی است. سهیل معینی اذیت و آزار از سوی مددکاران را قابل پیگیری میداند؛ «هرچند گاهی اوقات در مراکز نگهداری افراد معلول، اتفاقاتی رخ میدهد اما این موضوع قابل ردیابی است؛ چرا که در مراکز به واسطه دوربینهای مداربسته و بازرسی، امکان ضبط و ثبت رفتارها وجود دارد. به همین دلایل در کل بیشتر موارد در مراکز رسمی نیست، بلکه در بطن جامعه و زندگی خانوادگی است و به دلیل آنکه در خانواده نیز حریم خصوصی وجود دارد این موضوع گزارش نمیشود و همین رویه رسیدگی به موضوع را سخت میکند.»
دستورالعملی برای مراکز رسیدگی به تجاوز
«سوزان در یک خانه گروهی با سه زن دیگر که دارای نقص شناختی یا ذهنی بودند زندگی میکرد. او هنگام کار در انبار یک فروشگاه بزرگ محلی، مورد تعرض جنسی قرار گرفت. دو سال بعد، سوزان این حمله را در یک کلاس "ایمنی شخصی و رابطه جنسی" افشا کرد. تقریباً در همان زمان، سوزان دچار اختلال خواب شد و بیشتر اوقات از خواب میپرید. او همچنین بدون دلیل مشخص هنگام کار عصبانی میشد و در معرض خطر از دست دادن شغلش بود. مدیر بخش سوزان برای ترتیب دادن یک جلسه مشاوره با مرکز بحران تجاوز جنسی محلی تماس گرفت. کارکنان مرکز بحران هرگز به شخصی با معلولیت سوزان مشاوره نداده بودند و معتقد بودند که آنها آموزش یا صلاحیت لازم را ندارند. با این حال حاضر بودند برای خدمت به او تلاش کنند. سوزان جلسات مشاوره خود را چندین ماه بعد آغاز کرد. اگرچه مشاورش برای کمک به او تلاش میکرد اما او هرگز واقعاً با سوزان احساس راحتی نکرد. مشاور معتقد بود که سوزان به اندازه کافی درک نمیکند و از جلسات بهره نمیبرد. از آن طرف، سوزان هرگز احساس نکرد که واقعاً مورد استقبال قرار گرفته است و پس از گذشت ماه اول، جلسات خود را ترک کرد. بعدا هیچکس پیگیری نکرد که چه بر سر سوزان آمد.»
این روایتی است که ائتلاف کالیفرنیا علیه تجاوز جنسی CALCASA))- که در اصل در سال ۱۹۸۰ به عنوان ائتلاف ایالتی کالیفرنیا متشکل از مراکز بحران تجاوز جنسی تاسیس شد- در دستورالعملی با عنوان «حمایت از بازماندگان معلولِ تعرض جنسی» در سال ۲۰۱۰ منتشر کرده است. دستورالعملی که به مسئولان و مددیاران مراکز بحران تجاوز در آمریکا کمک میکند تا بدانند با زنان معلول که آزارهای جنسی را تجربه کردهاند چه برخوردی داشته باشند. این دستورالعمل میتواند برای اورژانس اجتماعی (۱۲۳) و مراکز نگهداری معلولان در ایران مفید باشد.
الف) مقدمه: علیرغم میزان بالای خشونت علیه افراد دارای معلولیت، در یک نظرسنجی ملی که توسط SafePlace در سال ۲۰۰۴ انجام شد، تنها ۹ درصد از آژانسهای بحران تجاوز به عنف و خشونت خانگی گزارش کردهاند. آژانسهایی که یک ردیف در بودجه سالانه خود برای نیازهای این افراد یا محل اقامتشان دارند. بازماندگان دارای معلولیت که به احتمال زیاد خدمات دریافت کردهاند، بازماندگان دارای ناتوانی در سلامت روان، نابینا و ناشنوا بودند و این یافته با مطالعه ملی خشونت علیه زنان با معلولیت Nosek and Hughes۹ ۱۹۹۲–۲۰۰۲ مطابقت دارد.
ب) روشهای غربالگری: پذیرش بازماندگان آزار جنسی میتواند منجر به اصلاح سیاستها و پروتکلهای فعلی مرکز بحران شود. با در نظر گرفتن انواع تغییراتی که میتوانید ایجاد کنید، به کارکنان آموزش دهید که مرکز در حال بازنگری سیاستها و قوانینی است که ممکن است افراد معلول را مستثنی بداند. این را در نظر بگیرید که در هر مرحله بررسی، فرآیندی را ایجاد کنید که پیشنهادات کارمندان جمع شود. سپس هنگامی که تغییرات اجرا یا آزمایش میشوند، از کارمندان نظرخواهی کنید.
همچنین ضرورت دارد که اگر سوالی در مورد نیازهای مربوط به معلولیت مطرح میشود، از تمام مراجعان پرسیده شود. این موضوع از اینکه تصور شود که تعیین صلاحیت فرد، ارتباطی با معلولیت داشته، جلوگیری میکند.
قانون حقوق مدنی روشن است: معلولیت فرد نباید ارتباطی با اینکه بازمانده تجاوز حقیقت را میگوید داشته باشد. علاوه بر این درست نیست که اگر آزاردیده دارای معلول است، از او اطلاعات بیشتری درخواست کنیم. این نقض حقوق معلولان در آمریکاست که بر اسناد یا اطلاعات پزشکی خاصی برای تایید معلولیت فرد اصرار شود و اگر یک مراجع موظف به ارائه سابقه پزشکی باشد، باید این قانون برای تمام مراجعان فارغ از معلولیت صادق باشد. در نتیجه از هرگونه سوالی درباره وضعیت معلولیت تنها به عنوان کمکی استفاده کنید تا مطمئن شوید که فرد آسیبدیده خدمات مناسب و مرتبط با نیازش دریافت میکند. با این حال کارکنان ممکن است: ۱. بخواهند اطلاعاتی را برای کمک به بهبود خدماترسانی به همه مراجعان به دست بیاورند. ۲. قربانیانی را که در جستجوی خدمات هستند آگاه کنند که مرکز قصد دارد هرگونه تسهیلات لازم را به آنها ارائه دهد. اگر مرکزی تصمیم بگیرد که اطلاعات بیشتری درباره نیازهای قربانیان دارای معلولیت به دست بیاورد، باید اطلاعاتی را در خصوص موارد زیر در نظر بگیرد:
۱. موانع استفاده از خدمات به بازماندگان خشونت جنسی را شناسایی کنید.
۲.نقاط قوت بازماندگان را شناسایی و حمایت کنید.
۳.به درک بازماندگان از چگونگی تاثیرگذاری معلولیت بر خشونت کمک کنید.
۴.در شناسایی و معرفی منابع موجود مرتبط با معلولیت همکاری کنید.
۵.موضوعات مروبط به پشتیبانی و حمایت از فرد معلول آزاردیده را درمقابل دوستان، خانواده یا مددکاری که ممکن است مرتکب این تعرض شده باشد، بررسی کنید.
۶.حریم خصوصی، محرمانه بودن و استقلال بازماندگان را حفظ کنید.
پ) پاسخگویی به بازماندگان افراد معلول: اگرچه هیچ دستورالعمل جامع یا جهانی برای کار با بازماندگانی که معلولیت دارند، وجود ندارد اما برخی پیشنهادات کلی در این زمینه میتوانند مفید واقع شوند. گرچه که تفاوتهای فردی زیادی در نوع معلولیت، چگونگی درک یا نادیده گرفتن معلولیت توسط خود فرد و نحوه تعامل با سایر افراد درمورد معلولیت وجود دارد. «مارسی دیویس» در ائتلاف برنامههای تعرضات جنسی در نیومکزیکو درباره رویکرد عملی خود در تعامل با افراد معلول میگوید: «با افراد تنها به عنوان یک انسان صحبت کنید و سعی نکنید همه چیز را در مورد معلولیت آنها بدانید، چون آنها برای معلولیت به شما مراجعه نکرده اند. آنها برای اتفاق ناگواری که برایشان رخ داده، پیش شما آمدهاند.»
ت) آداب مواجهه با افراد معلول:
- هیچ پیشفرض و قضاوتی نداشته باشید. معلولیت فرد ممکن است شدیدتر یا بیشتر از آنچه که به نظر میرسد، باشد.
- با بازمانده مستقیم و بدون حضور مددیار، اعضای خانواده، دوست و یا هرکس دیگری صحبت کنید.
- تنها با رضایت خود فرد حق دارید والدین، سرپرستان، همسر و سایر اطرافیان او را در جریان بگذارید و یا درگیر کنید.
- شخص ممکن است توسط اعضای خانواده یا مددیار و ... محافظت شود و رفتار کارکنان پشتیبانی مرکز باید چیزی بین خواستههای مراجع و خانواده او و سیاستها و قوانین مرکز باشد.
- به هرشخصی که به جای بازمانده جواب سوالات را میدهد و از کنارش تکان نمیخورد، توجه داشته باشید. این فرد ممکن است خود آزارگر باشد یا او را بشناسد.
- تحلیل احساسات و اطلاعات در افرادی که ناتوانی شناختی یا مشکلات ذهنی دارند، ممکن است بیشتر طول بکشد. در صورت نیاز برای خدمات مشاورهای وقت بیشتری اختصاص دهید.
- آنها ممکن است دانش بسیار کمی در مورد فعالیت جنسی و بدن خود داشته باشند و ممکن است به آنها گفته شده باشد که در مورد هر دو مورد نباید صحبت نکنند.
- آرام آرام جلو بروید و نشانهها و سرنخها را از خود فرد بگیرید.
- با فرد مانند بقیه بازماندگان رفتار کنید و از تصمیمگیری و انتخاب او حمایت کنید.
ج) محرمانه بودن: بازمانده آزار جنسی، مُراجع و طرف حساب شما است. اما اغلب اعضای خانواده، مددیارها و کارمندان مراکز مختلف معلولیت انتظار دارند که شما به طور خودکار تمام اطلاعات مربوط به شرایط قربانی را به آنها بدهید. کلیه قوانین محرمانه بودن در روند ارائه خدمات به فرد معلول برقرار است (البته به استثنای ایالاتی که قوانین گزارش اجباری در مورد خشونت جنسی، غفلت یا استثمار بزرگسالان از افراد معلول دارند) و شما هم باید همان احترام و قوانین محرمانه بودن مراجع را برای شخص معلول یا هر آزاردیده دیگری قائل شوید. کارکنان باید قبل از صحبت در مورد پرونده با اعضای خانواده، مددیاران یا هر شخص دیگری، از آزاردیده رضایت و امضا بگیرند. اگر شخص سرپرست قانونی دارد، ممکن است طبق قانون مجبور شوید اطلاعات را به آن سرپرست ارائه دهید. با این حال، سرپرستی میتواند محدود باشد و در تمام جنبههای زندگی یک فرد اعمال نشود. این مورد را بررسی کنید. اگر مراجع معلول به انتشار اطلاعاتی رضایت داده است، فرم را با او دوباره چک کنید و مطمئن شوید که آنها به وضوح متوجه شدهاند که شما چه اطلاعاتی از آنها را به چه کسی و با چه شرایطی منتقل میکنید.
چ) سنجیدن پرستاری که بازماندگان تعرض جنسی را معاینه میکنند: با پرستار معاینهگر تعرضات جنسی و بقیه اعضای تیمی که در خصوص تعرضات جنسی فعالیت میکنند کار کنید تا مطمئن شوید که نیازهای بازماندگان دارای معلولیت تجاوز جنسی در ارائه خدمات مرکز به آنها لحاظ شده است.
ح) کمک گرفتن از مفسران زبان اشاره: از بازمانده بپرسید که خودش ترجیحی برای انتخاب مترجم دارد یا نه اما با این حال هیچ تضمینی وجود ندارد که مترجم ترجیحی او در صورت نیاز در دسترس باشد. بازمانده حق دارد مترجم خاصی را نپذیرد. آنها ممکن است مترجم را شخصاً بشناسند یا از نظر سطح مهارت یا جنسیت ترجیح دیگری داشته باشند. از کودکان برای تفسیر و ترجمه زبان اشاره استفاده نکنید. آنها ممکن است اطلاعات را کامل منتقل نکنند یا محتوا برایشان آسیبزا باشد. علاوه بر این درخواست از کودکان برای تفسیر مکالمات در مورد تعرض جنسی میتواند کودک آزاری تلقی شود. به خاطر داشته باشید که اگر کودکان، مددیار یا اعضای خانواده بتوانند زبان اشاره فرد یا مفسر را ببینند، میتوانند استراق سمع کنند. مستقیماً با بازمانده ارتباط برقرار کنید نه با مترجم؛ روبروی فرد بنشینید و ارتباط چشمی خود را با او حفظ کنید.
در هنگام کار با بازماندگانی که ناتوانیهای شناختی یا فکری دارند، در صورت نیاز، اطلاعاتتان را تکرار کنید یا اگر مطمئن نیستید که فرد توضیحات شما را متوجه شده باشد، با زبان سادهتر آنها را بیان کنید.
خ) بازماندگان ناشنوا: توجه داشته باشید که برخی از افراد ناشنوا، واژگانی برای توصیف تجاوز ندارند و به جای آن ممکن است از اصطلاحاتی مانند «او با من رابطه جنسی داشت» استفاده کنند که این موضوع میتواند حتی با وجود مفسر زبان اشاره هم اشتباه برداشت شود. اگر مترجمان زبان اشاره به راحتی در دسترس نیستند، در بخشهای پذیرش، تابلوهای ارتباطی قرار بدهید. این اقدام اگرچه ایدهآل نیست اما شما میتوانید به طور موقت پیامها را روی آن یادداشت کنید. اما سعی کنید که پیامها را کوتاه و قابل درک بنویسید و به جای اینکه چندین سوال را در یک جمله بپرسید، روی یک موضوع تمرکز کنید. زبان انگلیسی اغلب زبان دوم برای افراد ناشنوا است؛ به شخص ناشنوا اجازه دهید خودش روش برقراری ارتباط با فرد شنونده را انتخاب کند. یک نفر دیگر حتما باید زمانی که قصد دارید به اطلاعات دقیق و مهمی از فرد برسید و مکالمه اساسی و جدی است، حضور داشته باشد. اگر بازمانده ببیند که کارمندان و مترجم با یکدیگر شوخی میکنند و گپ میزنند، ممکن است تصور کند که مترجم درباره آنان اطلاعاتی دارد و به جای بیطرفی با کارمندان همسو است.
د) بازماندگان نابینا: به جای اینکه با شخص دیگری که معلولیت ندارد صحبت کنید، مستقیم با خود شخص حرف بزنید و از تن صدای عادی خود استفاده کنید. برای دست دادن، ابتدا به فرد سلام کنید و منتظر بمانید تا دستش را جلو بیاورد؛ بیشتر افراد نابینا تمایلی ندارند برای شناختن شما صورتتان را لمس کنند. هرکسی را که وارد اتاق میشود، از آن خارج میشود یا مکالمه با فردی نابینا را شروع میکند، از جمله خودتان را برای فرد نابینا شناسا کنید. اگر فرد کمکی درخواست کرد، ابتدا به صورت کلامی با او ارتباط برقرار کنید و سپس از پشت دست خود برای تماس با پشت دست او استفاده کنید. این موضوع به شما کمک میکند تا بتوانید فرد را هدایت کنید. به طور معمول فرد بازوی راست راهنما را در بالای آرنج میگیرد و نیم قدم عقبتر از راهنما راه میرود. اگر بازمانده نابینا برای راه رفتن از عصا استفاده میکند، میتوانید او را به راحتی به قسمتهای مختلف محل مانند صندلی هدایت کنید. سعی کنید چیدمان محل مانند محل پلهها، ورودی، خروجی و ... را به او توضیح دهید.
اگر فرد نابینا از یک حیوان به عنوان راهنما کمک میگیرد، مراقبت و نظارت بر آن حیوان به عهده صاحبش است، نه کارمندان مرکز بحران تجاوز جنسی؛ بدون اینکه از صاحبش اجازه بگیرید، سگ را لمس نکنید و با حیوان ارتباط برقرار نکنید چون این یک سگ خدماتی است. این حیوانات باید اجازه داشته باشند که در کنار شخصی که معلولیت دارد و در تمام جاهایی که مراجعان معمولا به آنجا میروند، بمانند. شخصی که حیوان خدماتی دارد، با سایر مراجعان مرکز تفاوتی ندارد اما ممکن است در مواردی آن حیوان برای دیگران خطرآفرین باشد و مجبور شوید در مواردی حیوان را از مرکز خارج کنید. با این حال سعی کنید به غیر از این موارد استثنایی، در بقیه موارد از حضور حیوان خدماتی پیشفرض بدی نداشته باشید. لوازم مورد نیاز مرکز مانند بریل، دیسک کامپیوتر، دیویدی، ایمیل و متنهایی با چاپ بزرگ را برای این دسته از قربانیان که نابینا یا کمبینا هستند، در دسترس قرار دهید و برای دسترسی جامع در همه مکاتبات حداقل از فونت ۱۴ Arial استفاده کنید.
ذ) برنامهریزی برای تامین امنیت فرد: امکاناتی را که ممکن است به واسطه مراکز خدمات معلولیت مانند برنامههای خدمات بهداشتی، درمانی و انسانی در دسترس فرد باشد، پیگیری کنید. اگر متجاوز، مددیار بازمانده دارای معلولیت است پیگیری کنید که چه شخص دیگری از خانواده، دوستان و... فرد میتواند به طور موقت یا طولانی از او مراقبت کند. اگر فرد از نظر شناختی یا ذهنی دچار معلولیت و مشکل حافظه است، از تصاویر، تقویم، نمودارها و بازآفرینی صحنهها برای صحبت درباره مسائل مهم استفاده کنید. اگر فرد تصمیم بگیرد که باید به طور موقت یا به طور دائم خانهاش را ترک کند، این اطلاعات مهم را جمع آوری کنید: پرونده پزشکی، اطلاعات پزشکی، مدارک از کار افتادگی و بیمه، اسناد هویتی، نسخهها و دستورهای پزشکی. اگر فرد حیوان خدماتی همراهش دارد، از حیوان مراقبت کنید و آب و غذا در اختیارش بگذارید. تجربه ما نشان داده است که کارکنان مرکز بحران تجاوز جنسی اغلب نگرانند که رفتار و گفتارشان ناخواسته برای مراجعانی که معلولیت دارند، توهینآمیز تلقی شود. یکی از بهترین راهها برای رفع این نگرانی حضور افراد معلول به عنوان کارمند، اعضای هیئت مدیره، داوطلبان، مراجع ... به عنوان بخشی جداییناپذیر از نیروی کار مراکز است. همچنین کارمندان ممکن است برای هضم و مدیریت احساسات و واکنشهای خود در کار با گروههای جدید بازماندگان، به فضا و زمان نیاز داشته باشند. کارکنان، داوطلبان و اعضای هیئت مدیره میتوانند برای خدماترسانی گسترده مرکز به بازماندگان معلول کمک کنند.
ر) همکاری با گروههای محلی
برای توسعه ارائه خدمات به بازماندگان معلول با سازمانهای محلی فعال در زمینه حقوق افراد معلول روابط بیشتری ایجاد کنید. در برخی جوامع همین حالا هم گروههایی با هدف خدماترسانی به افراد معلول وجود دارند که دور هم جمع میشوند و درباره افراد، سیاستها، نیازها و خدمات و منابع جامعه صحبت میکنند. ممکن است مراکزی که در زمینه تجاوز و تعرض جنسی و خشونت فعالیت دارند، همیشه و در همهجا حضور نداشته باشند و امکان تعامل با مراکز خدمات دیگر زمانی که مراکز بحران نتوانند با این گروهها همکاری کنند، دشوار میشود. با مراکز محلی خدمات معلولیت ارتباط برقرار کنید و با نیروهای ویژه جامعه محلی یا ائتلافهایی که روی موضوعات مرتبط با معلولان فعالیت میکنند، مشارکت کنید و مشتاق یادگیری خدمترسانی به افراد معلول، تاریخچه سازمان و جنبش حقوق معلولیت باشید. مصاحبه انجام دهید، قرار ملاقات بگذارید یا تماس تلفنی بگیرید یا از هر روش دیگری استفاده کنید تا افراد را بشناسید. از سازمانهای خدمات معلولان دعوت کنید تا برای آگاهی از معلولیت به کارکنان مرکز آموزش ارائه دهند. ارائه آموزش در رابطه با امنیت معلولان، تعرضات جنسی و نحوه مراجعه به مرکز تجاوز را برای کارکنان پیشنهاد دهید.
**روشهای دیگری که میتوانند برای تعامل و ایجاد روابط کاری قویتر با این گروهها به شما کمک کنند عبارتند از:
- افراد معلول واجد شرایط را برای هدایت و ارائه اطلاعات در مورد سیاستهای مرکز، اعمال اصلاحات در برنامهها یا ارائه خدمات به قربانیان معلول به کار بگیرید.
- استخدام و آموزش داوطلبان و کارکنان معلول برای خدماترسانی تخصصیتر؛ افراد معلول را برای داوطلب شدن به عنوان اعضای هیئتمدیره و بخش کمکهای فنی استخدام کنید و آموزش دهید.
- برای کمک به ایجاد روابط بین گروههای مختلف مانند متخصصان خدماترسانی به قربانیان تجاوز و معلولان، مجریان قانون و کارکنان دادگستری، کلاسهای آموزشی برگزار کنید.
- یک کارگروه ویژه اجتماعی در مورد مسائل مربوط به تعرضات جنسی و افراد معلول ایجاد کنید که افرادی که در زمینه تجاوز و خدمات معلولیت فعالیت میکنند و افراد معلول و اعضای خانوادهشان در آن عضو باشند.
- انجمنها در سنجیدن نیازهایی که در رابطه با خشونت جنسی و افراد معلول وجود دارد، همکاری کنید و سهیم باشید.
Mee too و مواجهه با آزار جنسی افراد معلول
دیدگاههای حقوق معلولیت اغلب در گفتوگوهای مربوط به خشونت علیه زنان غایب است. این موضوعی است که حتی بعد از گسترش جنبش Me too هم مورد توجه فعالان حوزه معلولیت قرار گرفت. «ان وافولا استرایک» که خود دارای معلولیت است در یادداشتی نوشته است که وقتی مردم از «شمولگرایی» و «تکثر» صحبت میکنند، ناتوانی جسمی معمولا نادیده گرفته میشود؛ حال آنکه جنبش زنان میتواند فرصتی برای تغییر باشد. ما، زنان دارای معلولیت، همچنان تلاش میکنیم که جایگاه خود را در جنبشهای زنان پیدا کنیم؛ درحالیکه حذف شدن از کمپینهای فراگیری چون Me too زنگ خطری است بر راهی بس طولانی که تا شنیده شدن صداهایمان باید بپیماییم. [xi]
«هانا ماسون-بیش»، جرمشناس و مدیر پروژه پژوهشی «مکان خصوصی، فضای عمومی» هم در یادداشتی با بیان اینکه هدف این پژوهش، به دنبال برجسته کردن این معضل است که به بدن زنان معلول بدون اجازه آنها دست زده میشود؛ او نوشته است: «تاکنون بیش از ۶۰ نفر از زنانی که به بدنهایشان دست زده شده یا مشت خورده یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، در این پژوهش شرکت کردهاند. در مواردی آنها را به زور داخل قطار کشیدهاند، به آنها اهانت کردهاند یا به سوی خیابان هل دادهاند. معمولترین این روایتها، تجربه روزانه دست زدن به بدنهایشان بدون اجازه آنهاست. به عنوان یک جرم شناس، ۱۵ سال در زمینه جنایات ناشی از نفرت و خشونتهای جنسی تحقیق کردهام. جنبش MeToo و تلاشهای گسترده برای مقابله با ارعاب خیابانی، فرصت خوبی برای پرداختن به اهانت علیه زنان بوده است، اما تجربههای زنان دارای معلولیت اغلب از بحثها و سیاستهای عمومی غایب بوده است.»
او ادامه میدهد: «چندی پیش از کارزار "فقط بپرس، چنگ نزن" باخبر شدم که توسط دکتر «ایمی کاوانا» که خود نابیناست شروع شده است. او سخت از بابت اینکه همهروزه در اماکن عمومی توسط مردها لمس می شود، ناراحت بود و تصمیم گرفت این موارد را در توئیتر منعکس کند. در حال حاضر، دکتر کاوانا و من روی یک پژوهش مشترک کار میکنیم که صدای زنان دارای معلولیت و داستانهای آنها از موارد ناخواسته لمس بدنهایشان توسط مردها را به گوش همه برسانیم. پژوهش ما نشان داده است که غریبهها به بدن این زنان دست میزنند، چون تصور میکنند آنها به کمک نیاز دارند. ممکن است این عمل با حسن نیت انجام شود اما لمس بدن کسی بدون اجازه او میتواند عواقب جدی به دنبال داشته باشد. اتحاد ما برای مقابله با لمس ناخواسته چه میتواند بکند؟ نخست، اگر میخواهید به یک فرد معلول کمک کنید، باید این کمک به گونهای مناسب و با اجازه او باشد. مرزهایشان را بشناسید و به پاسخشان احترام بگذارید (اِیمی توصیه هایی بسیار خوبی در وبلاگش دارد). دیگر این که، ناظری فعال باشید. بسیاری از زنان پروژه ما از مردمی شکایت دارند که میبینند آنها را لمس میکنند اما در موردش کاری انجام نمیدهند. امکان مداخله را درنظر بگیرید یا دستکم بعد از واقعه از فرد معلول حمایت کنید. این کار به فرد بازمانده خشونت این احساس را میدهد که کسی هست که میداند آنچه رخ داده، نادرست بوده است.»
هانا در آخر مینویسد که همه زنان دارای معلولیت حق دارند در اماکن عمومی بدون وحشت از لمس ناخواسته رفت و آمد کنند. به گفته عایشه: «خسته شدهام - به هردو معنی کلمه چون به بیماری اِم ای هم مبتلا هستم - از این که اجازه ندارم فضایی برای حرکت در دنیا با سرعت خودم و با راحتی خودم داشته باشم. تا جایی که به کسی لطمه نزنم، می خواهم جامعه هم به من لطمه نزند.» [xii]
«بدون ما، نه به هرآنچه درباره ماست»
اصطلاح «بدون ما، نه به هرآنچه درباره ماست» در دهه ۱۹۹۰ در فعالیتهای مربوط به حقوق معلولیت مورد استفاده قرار گرفت. «جیمز چارلتون» میگوید او اولین بار این اصطلاح را در گفتوگوهای فعالان معلولیت آفریقای جنوبی، یعنی «مایکل ماسوتا» و «ویلیام رولند» شنیده است. در سال ۱۹۹۸، چارلتون این جمله را عنوان کتابی درباره حقوق معلولیت برگزید. او در این کتاب این اصطلاح را بیانگر عقیده افراد معلول میداند. به این معنی که آنها میدانند چه چیزی برایشان بهتر است. [xiii] از آن زمان به بعد این جمله به عنوان شعار جنبش حمایت از حقوق معلولیت به کار گرفته شد. در این گفتمان، سیاستها، رویهها و روشها باید به نفع همه باشد و اطمینان حاصل شود که بازماندگان آزار جنسی در مرکزیتاند و صدای آنها در سراسر جهان شنیده میشود. فعالان حوزه معلولیت معتقدند این گفتمان باید در همه فعالیتها مورد توجه قرار گیرد تا در رفع تبعیض ساختاری و احقاق حقوق معلولان گامهای بزرگی برداشته شود.
به گفته «الی آ. ولفاف» و «مری هامس»، افراد دارای معلولیت صدایی دارند که لازم است از ابتدای هر فرآیند و برنامهریزی در نظر گرفته و هرگز نباید به عنوان یک اقدام ثانویه لحاظ شود. زبان، کلمات و کنشها میتوانند به ما کمک کنند تا برخی از این نبردهای روزمره را به سرانجام برسانیم. یک مثال از کلماتی که میتواند تضمین کند افراد معلول، کنار گذاشته نمیشوند استفاده از عبارت «بدون ما، نه به هرآنچه درباره ماست» است. این کلمات توانمند، شعارهایی را تشکیل می دهند که در طی سالهای گذشته به جنبش حقوق معلولیت تبدیل شده است. این شعار به عنوان فراخوان کنوانسیون حقوق معلولان سازمان ملل متحد بدل شد و همچنان بیش از هر زمان دیگر دارای اهمیت است. اما چرا این شعار مهم است؟
اهمیت این شعار به این دلیل است که افراد معلول باید به عنوان رهبرانی رویتپذیر در صدر و مرکز موضوع باشند تا صدایشان و تجربیاتشان را به اشتراک بگذارند. این شعار مهم است چون نقش افراد بدون معلولیت را به عنوان متحدان و شرکایی که راه را برای برابری و مشارکت افراد معلول باز میکنند، تقویت میکند. مهم است زیرا ما را با همه افراد و گروههای به حاشیه رانده شده و دیده نشده که خواستار دیده شدنشان هستند، متحد میکند. بیش از همه، اهمیت این شعار برای افراد معلول این است که آنها باید کسانی باشند که صدایشان راهگشا و تصمیمگیرنده است.
«بدون ما، نه به هرآنچه درباره ماست» تأکید میکند که باید از افراد معلول به عنوان مشارکتکنندگان اساسی و اصلی در هر بخش صنعت و جامعه از جمله سرگرمی، مد، آموزش، ورزش، پزشکی، تجارت و قانون استفاده شود. افراد معلول باید رهبران سازمانهای معلولان باشند، اما این کافی نیست. آنها همچنین باید در سازمانهای اصلی محلی، ملی و بینالمللی حضور پررنگی داشته باشند.
عبارت قدرتمند «بدون ما، نه به هرآنچه درباره ماست» دیدگاهی را برای افراد دارای معلولیت ترسیم میکند که نشاندهنده غرور و قدرت است نه انگ و ترحم. این به آنها کمک میکند تا دریابند که جامعه افراد معلول یک جامعه توانمند و اعتلادهنده است و آنها را متحد میکند تا برای حقوق و کرامت انسانی خود مبارزه کنند.[xiv]
رویکرد تقاطعباور، راه چاره
«آنچه تاریخ بارها و بارها به ما نشان داده این است که اگر صداهای طردشده- افراد رنگینپوست، افراد کوئیر، افراد معلول، افراد فقیر - در جنبشهای ما مرکزیت پیدا نکنند، این گروهها بیش از پیش به حاشیه رانده میشوند. پایان دادن به خشونت جنسی به هر صدایی از گوشهگوشه جهان احتیاج دارد.» اینها جملاتی از «تارانا بروک»، زن سیاهپوست، فعال اجتماعی و فعال حقوق شهروندی است که برای اولین بار در سال ۲۰۰۵ از عبارت Me too استفاده کرد. حرکتی که به عنوان بخشی از یک کمپین مردمی برای ترویج توانمندسازی زنان از طریق همدلی، در میان زنان سیاهپوست با تجربه آزار جنسی به خصوص در مناطق محروم بود و بعدا در سال ۲۰۱۷ تبدیل به جنبشی بزرگتر به همین نام در شبکههای مجازی شد.
کارشناسان نهاد زنان سازمان ملل با الهام از این سخنان بروک، دستورالعمل آزار جنسی زنان معلول در دانشگاه و محل کار را نوشتند و در آن توسعه رویکرد تقاطعباور را راه حل اصلی برای مقابله با آزارهای جنسی علیه زنان دارای معلولیت معرفی کردند؛ «درک دقیق از خشونت علیه زنان باید شامل یک رویکرد اینترسکشنال باشد که بررسی کند چگونه جنسیت و معلولیت در کنار هم تجربه خشونت علیه زنان، از جمله آزار جنسی را شکل میدهند. زنان دارای معلولیت از اشکال مشابه خشونت مبتنی بر جنسیت با زنان بدون معلولیت رنج میبرند، اما آنها با نرخهای بالاتر و در یک دوره طولانیتر میتوانند آسیبهای شدیدتری را (حدود ۱۰ برابر) تجربه کنند. بنابراین باید اطمینان حاصل شود که روابط بین جنسیت و معلولیت به طور روزمره در تلاش برای پایان دادن به آزار جنسی وجود دارد.»
در دستور کار ۲۰۳۰ سازمان ملل، [xv] کشورهای عضو متعهد شدند اطمینان حاصل کنند که هیچکسی را از قلم نمیاندازند و ابتدا با افرادی که دسترسی کمتری به آنها وجود دارد ارتباط برقرار خواهند کرد. این امر مستلزم اقدامی صریح برای پایان نابرابریها و مقابله با تبعیض است. زنان دارای معلولیت خود را فراموششده میدانند: صدا و تجربیات آنها به اندازه کافی مورد توجه واقع نشده است، از جمله در محل کارشان و در زمینه پایان دادن به آزار جنسی. آنطور که نهاد زنان سازمان ملل در گزارشهایش آورده، «جنبش جهانی #MeToo تجربیات زنان دارای معلولیت را به طور گسترده منعکس نکرده است. لذا اتخاذ رویکردهای تقاطعباور برای پایان دادن به آزار جنسی، خطر متداول به حاشیه رانده شدن آنها را کاهش میدهد.» در بطن تلاشها برای پایان دادن به آزار و اذیت جنسی لازم است که صدا و تجارب زنان معلول را به عنوان منابع معتبر و ارزشمند اطلاعاتی به رسمیت بشناسیم. پیروی از دستورالعمل «بدون ما، نه به هرآنچه درباره ماست» در جنبش حقوق معلولیت، محور اصلی تشخیص این موضوع است که چگونه نابرابریها، آزار جنسی را شکل داده است و تحقق حقوق پایمالشده در گرو این پیروی است.
پانوشت:
لازم به توضیح است که دیدبان آزار با چند مسوول سازمان بهزیستی برای گرفتن میزان آمار اذیت و آزار جنسی زنان معلول تماس گرفت، اما هیچکدام حاضر به توضیح در این باره نشدند.
منابع:
[i] https://www.unwomen.org/en
[ii] https://www.internationaldisabilityalliance.org/
[iii] https://www.disabled-world.com/disability/sexuality/sexually-abused.php
[iv] https://www.calcasa.org/wp-content/uploads/۲۰۱۰/۱۲/Survivors-with-Disabilities.pdf
[v] http://harasswatch.com/news/۱۵۰۰
[vi] https://www.bbc.com/persian/afghanistan-۵۲۴۶۰۴۵۸
[vii] https://link.springer.com/article/۱۰.۱۰۰۷/BF۰۱۱۰۲۳۹۳
[viii] https://www.un.org/development/desa/disabilities
[1] منظور از رویکرد «تقاطعباور» رویکرد «اینترسکشنال» است.
[1] https://harasswatch.com/news/۱۳۸۹
[1] https://www.independent.co.uk/voices
[1] https://books.google.co.zw/books?id=ohqff۸DBt۹gC&lpg=PA۳&pg=PA۳&redir_esc=y#v=onepage&q&f=false
[1] https://www.un.org/sustainabledevelopment/development-agenda/