ثمین چراغی: تهران، میدان آرژانتین، ساعت ۱۱ ظهر. تصمیم میگیرم حد فاصل میدان تا ترمینال بیهقی را پیاده بروم. هدفون در گوشم است و مهستی شروع میکند به آواز خواندن: «مراقب گلدون اطلسی باش، یه وقتایی منتظر کسی باش، کسی که چشماش…» هوا خنک است، چشمهایم را...
گلچهر حمیدیمنش: صبح یک روز عادی از مسیر همیشگی راهی سر کار هستم. بیرون کافهای که میخواهم قهوه صبحگاهیام را بخرم، مرد جوانی که با مرد مسنتری که میتواند پدرش باشد پشت میز بیرون کافه نشسته، برایم با شهوتی چندشآور بوس میفرستد. با جدیت در چشم...
غنچه قوامی: ساعاتی که در خیابانهای تهران میگذرانم به یکی از درگیریهای ذهنی همیشگیام تبدیل شده است. دمای بالا که برای ما زنان گرمایی مضاعف دارد. حواسجمعی همیشه برای ردیابی گشت ارشاد و فرار از بازداشت احتمالی و اما متلکپرانیها و آزار و اذیتهای ...
غنچه قوامی: از صبحهای تابستان سالهای دبیرستان است. هدفون در گوش و شرق در دست قدمزنان به سمت خانه میروم. ناگهان کسی از پشت سر چنان محکم باسنم را میفشارد که جیغ میزنم و روزنامه از دستم میافتد. تا به خودم آمدم دیدم مردی در حال دویدن است. با اینکه...
در آستانه انتخابات شورای شهر جمعی از کنشگران مدنی جنبش زنان بیانیهای صادر کردند که کاندیدا را بر ضرورت توجه به این مطالبات ملزم میکرد. این بیانیه به شرح زیر است: به نام خدا «حق به شهر»، حقی از آن تمامی شهروندان است و ساکنان شهرها باید ب...