نویسنده: صاد
جمعی از کنشگران برابری جنسیتی گزارش تهیه کردهاند از خشونتهای جنسی یک نقاش شهره که در صفحه جنبش میتوی ایران منتشر شده است، 12 روایت هولناک که هنگام روخوانی آن هم بارها باید توقف کرد و نفس عمیق کشید. نویسندگان گزارش میگویند تعداد راویان بیشتر بوده و برخی ترجیج دادند از انتشار تجربههایشان خودداری کنند تا از انتقامجویی آزارگر در امان بمانند. همانطور که در روایات مشخص است اطمینانی از قدرت خود در عرصه هنر برای مسدودکردن زندگی حرفهای زنانی که به او نه گفتهاند استفاده کرده است. یکی از زنان نوشته است: «در راه تصور میکردم یک خواب ترسناک دیدهام و قطعا نمیتوانست واقعیت داشته باشد، شاید خواب بود. اما استاد به دفاعیه من نیامد. من گیر افتاده بودم و اینکه نتوانم دفاعیه را تمام کنم برایم بهنوعی مرگ بود. به سراغش رفتم که "استاد خواهشا دفاعیه من را بیایید و تمام کنیم، من گیر کردهام." استاد در راهروهای دانشگاه بیاعتنایی میکرد و حتی جوابی به من نمیداد و میرفت. در نهایت دستبهدامن استادهای زن شدم که استاد بابک اطمینانی از من دلخور است، راضیاش کنید تا من دفاعیهام را انجام بدهم و درسم را تمام کنم. به سختی و با بدبختی و رنج زیادی تمام کردم. سالها نقاشی کردم و اما اکنون دو سال است توسط بابک اطمینانی از هر نمایشگاهی محروم و حذف شدهام.»
همانطور که در گزارش هم عنوان شده، تعدادی از این روایات ماهها قبل در شبکههای اجتماعی منتشر و علنی شدهاند و هیچگونه خللی در روند فعالیت اطمینانی ایجاد نکردهاند. کلاسها، مصاحبهها و حضور در نشستها همچنان برقرار بوده و هست. این موضوع هشداری است برای فعالان حامی خشونتدیدگان، که باید از روایتگری فراتر رفت و توقف این روند نیازمند پیگیریهایی است که افشاگری نقطه عزیمت آن است. زنی بهدرستی نوشته است: «جریان هنرهای تجسمی بهخصوص نقاشی بهشدت مردسالار است، جریان مافیای مارکت نقاشی گوشش به این حرفها هم بدهکار نیست. قیمت کارهای آغداشلو بعد از افشاگری به چند میلیارد هم رسید و همچنان سیر صعودی دارد.»
اگرچه که شبکه حمایتی این فرد را باید فراتر از شاگردان وفادارش دید و در بستری کلیتر جستوجو کرد، اما آنچه که در این یادداشت کوتاه میخواهم روی آن دست بگذارم مشخصا دفاع از افراد متهم به خشونت جنسی و انکار روایات با اتکا به شناخت شخصی است. با گذشت بیش از سه سال از آغاز جریان روایتگری خشونت جنسی در ایران، تقریبا هربار که روایتی منتشر میشود و پای شخصی دارای جایگاه و اعتبار و شهرت در میان است، افرادی جلو میآیند و تجربیات مثبت خود از فرد متهم را در مقابل تجربههای روایتشده قرار میدهند. علیرغم تعدد و تواتر روایات، الگوهای مشترک و مکرر در تجربههای بازگوشده و سوءاستفاده فاحش این استاد نقاشی از جایگاه و اعتبارش در برابر زنان بسیار جوان عرصه هنر، همچنان با کامنتهایی مواجهیم که با ارجاع به تجربه و شناخت شخصی خود تلاش میکنند رنج زنان سخنگو را نفی و بیاعتبار کند: «برای من که شاگردش بودم اصلا قابلباور نیست. با بردن اسم خودتون داستان تخیلیتون رو بنویسید»، من شاگرد استاد بودم و اصلا قابلباور نیست»، «ایشون بسیار محترم هستن و متاسف میشم از شنیدن و خوندن این توهمات»، «دروغ محضه، من چند دوره شاگردش بودم، ذرهای چنین چیزی حس نکردم، شایعهپراکنی نکنید» و... . زنانی که از خشونت یک آزارگر سریالی در امان ماندهاند، حالا کنار او ایستادهاند، در مقابل و علیه آنها که آسیبهایی جبرانناپذیر و فراموشنشدنی دیدهاند، نه در مقام قربانینکوهی بلکه در تلاش برای انکار مطلق روایات.
بیشتر بخوانید:
مناقشه ما سر قدرت است
خشونت جنسی، موضوعی مربوط به قدرت است
یکی از مدافعان از شهادت دادن به شرافت و درستکاری استاد فراتر میرود و به سواد ویژه او در حوزه نقاشی و کلاسهای مفیدش ارجاع میدهد: «لحظهای در کلاسهای ایشان به بطالت نمیگذرد و چون شهریه دریافت کرده به قول خودش مبحثی در زمان مقررشده به اتمام نرسد عذاب وجدان میگیرد.» شاگردان سابقش نوشتهاند او استادی شایسته بوده، و در تدریس مبحث رنگشناسی کسی به پایش نمیرسیده، با شاگردانی که بضاعت مالی نداشتهاند کنار میآمده و کمکشان میکرده که به فعالیت حرفهای خود ادامه بدهند. و این کامنتها ادامه دارد و فهرستی طولانی از سابقه حرفهای و انسانی اطمینانی به مخاطبان ارائه میدهد. نقطهای که باید در آن دقیق شویم همین کامنتهاست که از ازقضا واقعیت دارند و کارکرد مقهورکننده شهرت و اعتبار را نشان میدهند. استادی «کاردرست» و «تک» در حوزه خودش، که تحصیلکرده آمریکاست برای «انتقال دانش و تجربه خود» به ایران میآید. تا همینجا منتی بزرگوارانه بر سر شاگردان تشنه آموختن و جویای سریدرسرهادرآوردن گذاشته است. یکی از کامنتهای مدافعان به همین مسئله اشاره دارد: «ما سعادت شاگردی ایشون رو داشتیم، ایشان الان باید در نیویورک تدریس میکردند ولی عمرش رو برای هنر مملکتش گذاشته.» یکی از راویان با اشاره به همین موضوع نوشته است: «آن زمان برای ما دنیای عجیبی بود. ورود یک استاد تحصیلکرده از آمریکا که دائم تحصیلات آمریکاییاش را بخشی از دانش فراتر خود در دانشگاه میدانست، وضعیتی متفاوت و دستنیافتنی برای ما میساخت.»
از روایتها مشهود است که خود اطمینانی هم آگاهانه از این موقعیت در آن زمان ویژه استفاده میکرده است: «بابک اطمینانی معتقد بود روش و تکنیکی که در آمریکا آموخته، یگانه است و تنها استادی است که میتواند این فنوفنون را به ما بیاموزند.» بله، اطمینانی جایگاهی ویژه و معتبر در عرصه هنر داشته است و همین مسئله باید ما را در مواجهه با این روایت حساس کند. به اینکه فرد دارای اعتبار و «آبرو» با آگاهی نسبت به ویژگیها و امتیازات کاریزماتیک خود چگونه میتواند اعتماد جلب کند، سوژههای وفادار، مدیون و مقهور تولید کند، میدانی از آن خود بسازد و برای مسکوتماندن خشونتهایش برنامهریزی کند؛ کسی باور نخواهد کرد. میگویم برنامهریزی چراکه الگوها و شیوههای تکرارشده در روایات، اتفاقی و ناگهانیبودن خشونتها را غیرممکن میکند. شیوه فراخواندن زنان جوان، کلمات و جملات تکراری برای اقناع آنها، فضاسازی فیزیکی و حمله نهایی.
وقتی متعرض فردی شناختهشده و دارای اعتباراست، ممکن است خود بازماندگان هم در پذیرش و باور خشونتی که متحمل شدهاند دچار چالش شوند: «چطور ممکن است فردی که دیگران روی اسمش قسم میخورند و جلویش خموراست میشوند متعرض جنسی از آب دربیاید؟» احتمالا برخی زنان آسیبدیده هم بعد سالها و با افشاشدن گستردگی روایات با واقعیت تجربه خود مواجه شدهاند و به همین دلیل است که حال یکی از راویان بهحدی بههم ریخته که کارش به بیمارستان کشیده است. این زنان را هم اعتبار و شایستگی حرفهای اطمینانی به کلاسها و خانه او کشانده بود. امروز بهاندازه شش سال از آغاز میتو در سطح جهانی و سه سال در ایران تجربهاندوزی کردهایم و آموختهایم. چهرههای مشهور و معتبر متعددی در نقاط مختلف جهان نام برده شدهاند و همواره طرفدارانی برای دفاع از آنها به پا خاستهاند. تاکید فمینیستها نیز همان است که المیرا بهمنی هم درباره روایات اطمینانی نوشته است: «مسئله در خشونت جنسی، جوشش تستوسترون، فوران میل جنسی، بیماری جنسی و این قبیل توجیهات نیست. "قدرت" است که محرک تجاوز است. قدرت بر دیگری. قدرت بر ارادهها.» و روایتگری جنبشی است برای درهمشکستن بسترهای مبتنی بر روابط قدرت و تولیدگر خشونت جنسی و قدرت آن در افشای قدرت است.