نویسنده: ...
پس از قتل ژینا امینی، دانشگاه الزهرا به صحنه اعتراضات مستمر زنان دانشجو بدل شد. زنان الزهرا در طی دو ماه، تصاویری ماندگار از کشف حجاب، روسریسوزان، هنر اعتراضی، دیوارنویسی، تجمع، تحصن و بسطنشینی خلق کردند. با بسیج، حراست و نیروهای سرکوبگر درافتادند، بارها در اعتراض به بازداشت و تعلیق و منع ورود دانشجویان دست به اعتراض زدند، برای چهلم مهسا امینی، محوطه دانشگاه را با شعار «چقدر بهت پول دادن باتوم به دستت دادن»، «نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری»، ... تسخیر کردند، بهدنبال قتل کیان میرفلک، کف دانشگاه را با قایقهای رنگی پوشاندند و شعار دادند: «جنایت تکرار شده، مهاباد نیزار شده»، «مهاباد مهاباد، از ظلم و جور رها باد» و ... . ابراهیم رئیسی که برای بازدید به الزهرا رفته بود زنان دانشجو شعار«مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» سر دادند و برخی از زنان روسری و مقنعه خود را از سر برداشته و در هوا چرخاندند.
به گفته یکی از فعالان دانشجویی دانشگاه الزهرا از تاریخ هشتم تا نهم آبان، ۱۵۰ نفر از دانشجویان که اکثرا خوابگاهی بودند تعلیق شدند. تعلیقهای گسترده یک شب پس از تجمع گسترده دانشجویان خوابگاهی دانشگاه الزهرا در نیمهشب ۸ آبانماه اتفاق افتاد. رئیس کمیته انضباطی دانشگاه در پاسخ به پیگیریهای دانشجویان تعلیقی از تشکیل شدن کمیته برای این افراد جلوگیری کرد و فقط حدود ۷۲ ساعت برای تخلیه خوابگاه به دانشجویان مهلت داد. تنبیهی که به زنان دانشجو که از شهرهای دیگر به تهران آمدهاند فشاری مضاعف وارد کرده و آنها را درگیر بحران معیشتی میکند. دانشجویان در اعتراض به این احکام و همچنین بازداشت همدانشگاهیان خود، به تجمع در صحن دانشگاه و شعار دادن ادامه دادند. رایحه حسینی دبیر مجمع دانشجویان الزهرا و نیلوفر میرزایی، از تاریخ 7 آبان و 10 آبان در بازداشت بهسر میبرند. سارینا صادقی دیگر دانشجوی این دانشگاه روز 14 آذر پس از حدود یک ماه بازداشت به قید کفالت آزاد شد.
دانشجویان الزهرا در بیانیهای نوشتند: «دانشگاهی که حل میشود در زندانی و چشماندازی که از هم میپاشد... . خون پشت خون، جنازه از پیِ جنازه، درد پشت درد، رنج پشت رنج ... . اینک این ماییم؛ دانشجویانی که با مردم همراهیم و تاب میآوریم این بیداد را. پس از تهدید، ارعاب، توهین و تعلیق تعداد زیادی از "ما" و بازداشت سه تن دیگرمان(رایحه_حسینی، نیلوفر_میرزایی و سارینا_صادقی)، همچنان با قامتی افراشته ایستادهایم. ناکارآمدی حکومت در تمامی سطوح بالاخص در اینجا که ریاست دانشگاه الزهرا است مدنظر است، به وضوح مشخص است. حقارت و ذلت مزدوران حراست دانشگاه تا به آنجاست که خود اطلاعات دانشجویان را به دست نیروهای امنیتی داده و دو دستی آنان را تحویل نهادهای امنیتی دادهاند. بعد از نحوه بازداشت #نیلوفر_میرزایی که هنگام خروج از درب خوابگاه صورت گرفت؛ اینبار وقاحت و خفت را تا حدی پیش بردهاند که چندین نفر از اعضای حراست و نهادهای امنیتی به دنبال دانشجو در کلاس درس رفته و به شناسایی دانشجویان از روی لباس و کفششان پرداختهاند. ما دانشجویان دانشگاه الزهرا با وجود تحمل فشارها و تهدیدها، از همراهی با خواستهای به حق مردم کوتاه نخواهیم آمد و تا آزادی بیقید و شرط همدانشگاهیهای دربندمان و لغو هر گونه رفتار غیر قانونی علیه آنان دستدردست یکدیگر به همدلی و خواهری خواهیم ایستاد.»
فرشته طوسی، پژوهشگر اجتماعی و فعال دانشجویی سابق در مقاله «طرد و مقاومت زن کنشگر در دانشگاه» مینویسد: «اعمال قدرت دانشگاه بر زنان کنشگر متفاوت است. از جملۀ مصادیق آن دخیل کردن مستقیم نهاد خانواده در امور مربوط به دانشجو و استفاده از ظرفیتهای مردسالارانۀ نهاد خانواده برای فشار بر دانشجوی زن است، رویهای که برای مردان بسیار کمتر استفاده میشود. نهاد دانشگاه و خانواده در کنار یکدیگر، بهصورت خودآگاه و ناخودآگاه، نظارتی دائمی را بر دانشجوی زن به کار میگیرند که برای کنشگر زن چندین برابر هم میشود. اطلاعرسانیهای پیدرپی به خانواده، ترساندن خانوادهها و حتی دادن اطلاعات غلط به آنها بخشی از این نظارت است که ممکن است در ابتدا کماهمیت جلوه کند، اما باعث میشود که خانوادهها موانع مهمی بر سر راه فعالیت این زنان ایجاد کنند.»
اهمیت اعتراضات دانشجویی و مقاومت زنان در دانشگاه الزهرا را با توجه به تکجنسیتی بودن این دانشگاه و تاریخچه آن بهتر میتوان درک کرد. دانشگاه الزهرا، که تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷، دانشگاه فرح پهلوی نام داشت، در سال ۱۳۵۴ بهمثابه نوعی اعمال تبعیض مثبت برای زنان، شروع به کار کرد. این فضای تفکیکشده بنا بوده محیطی رام و آرام برای بالیدن و ترقی علمی زنان دانشجو فراهم کند و پس از انقلاب فرهنگی، به بستری تبدیل شد برای تربیت زنان منطبق با الگوی خانواده اسلامی با برگزاری انبوهی از کارگاههای آموزش امور خانهداری، همسرداری و فرزندآوری. در همین راستا دانشجویان الزهرا علیرغم زنانه بودن محیط این دانشگاه، با مقررات سختگیرانهتری در زمینه محدودیتهای عبورومرور در خوابگاهها و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نسبت به دیگر دانشگاهها مواجه بودهاند. زمانی که اصولگرایان، انجمن اسلامی این دانشگاه را بهدست گرفتند، فضای کنشگری سیاسی در این دانشگاه تکصدایی بود. از این رو، عرصه فعالیت سیاسی برای زنان دانشجو بسیار تنگ و ناپذیرا بوده است و نام الزهرا در تاریخ مبارزات دانشجویی بسیار در حاشیه بوده یا کلا حذف شده است. با تشکیل «مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه الزهرا» فضای سیاسی در این دانشگاه متحول شد. فرشته علیزاده، مسئول برد انجمن این دانشگاه بود که در میان درگیریهای بین دانشجویان و پلیس در کوی دانشگاه تهران در وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ناپدید شد.
دانشجویان الزهرا بهدلیل انتخاب تحصیل در دانشگاه تکجنسیتی، در معرض برچسبزنی و قضاوت بودهاند و مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفتهاند. یکی از دانشجویان در مصاحبهای توضیح میدهد: «من خیلی جاها سعی کردم نگاه مردم رو نسبت به الزهرا تغییر بدم، فکر میکردن حوزه علمیه است. به من میگفتن به خاطر الزهرایی بودنت چادر میذاری، میگن از وقتی اون دختر چادریه تو دانشگاتون خودکشی کرد فهمیدم خیلی دانشگاتون فضاش یجوریه، میگن عین مدرسه دخترونه است، فکر میکنن تفکر افراطی داری، به هر کسی میگم الزهراییام میگن بهت نمیاد، به من گفتن مگه الزهرا رشته شیمی داره، واسه اینکه نگاه بدی بهم نداشته باشن به بعضیا اصلا نمیگم الزهرا بودم. من خیلیا تو پیجم که لوکیشن میزدم هم الزهرا رو میشناختن هم واقعا خوب میشناختن، یعنی درسته یه سریا اینطورن ولی خیلیام دیدشون نسبت به الزهرا مثبته.»
مجمع دانشجویان الزهرا در سالهای اخیر از طریق برگزاری نشست، حلقه مطالعاتی، تولید پادکست، انتشار نشریه فمینیستی و ... نقش مهمی در پررنگ کردن مطالبات جنسیتی و آگاهیبخشی فمینیستی در این دانشگاه داشته است. علیرغم تاریخچهای از در حاشیهبودگی و نگاه فرودستگرایانه به زنان دانشگاه الزهرا، خیزش زن، زندگی، آزادی، زنان الزهرا و ممارستهای سالهای اخیرشان در جنبش دانشجویی غالبا مردانه را مرئی کرد. زیرا همانطور که فرشته طوسی در مقاله خود بحث میکند در جنبش دانشجویی نیز زنان فعال به شکلی طرد و در حاشیه رفتن را تجربه کردهاند: «در دانشگاه هم یک منطق متضاد بر سوژۀ سیاسی زن اعمال میشود. زن از طرفی بهسرعت حذف میشود و از سوی دیگر عاملیت او به رسمیت شناخته نمیشود. هیچکس او را خطاب قرار نمیدهد. خطابها از آنِ مردان حاضر در میدان است. گفتوگو با زن صورت نمیگیرد. رئیس دانشگاه، معاونان و سایر نهادهای درون دانشگاه، همه تلاش میکنند حضور او را نادیده بگیرند اما در پشت صحنه برای حذف او تلاش مضاعفی میکنند.»
او ادامه میدهد: «فعالان دانشجویی زن به این موضوع اشاره دارند که با وجود ضرورت شرکت آنان در تصمیمگیریها و روندها، نادیده گرفته شده و حضور صوری در تشکلها داشتهاند. در واقع، تلقی مردان چنین است که طبیعتاً میتوان زنان را اقناع کرد و به شرکت دادن و نظرخواهی از آنان نیازی نیست. زن عنصری واکنشگر تلقی شده که در موقع لزوم باید بتواند در صحنهای که از پیش آماده شده حاضر شود. اما این قابل تعمیم به همۀ زنان نیست، همانطور که نمیشود تمامی مردان را در این جایگاه فرادستانه قرار داد.»
در چنین تجربه عمومیای از فعالیت دانشجویی، فضای دانشگاه الزهرا در بزنگاه جنبشی که با مطالبه زنان شعلهور میشود، به ناگهان و برخلاف روال همیشگی مورد انتظار در تاریخ جنبش دانشجویی تبدیل به یکی از داغترین و درخشانترین صحنههای مبارزه دانشجویی میشود. فضای تکجنسیتی که بعد از انقلاب سعی بر آن بود که ایده «زن برتر» را در آن پرورش دهند، نهتنها در تمام این سالها با مقاومتهای خرد زنان در زیست زنانهشان در خوابگاه و ... ناکام ماند، بلکه بهطور مشخص در بزنگاه جنبش کنونی نقیض خود (شرایط عنصر مقاوم و برانداز خود را نیز در دل خود پرورش میدهد. آنجا که انقیاد هست، مقاومت شکل میگیرد و اتفاقا دقیقا بر علیه همان ایدئولوژی و خواست آغازین سیستم میشورد) را در دل خود پروراند و به شکلی یک آرکیتایپ از اتوپیای زنانهای شد که زنها در آن تنها عاملان سازماندهی و فعالیت هستند و از همه مهمتر تنها کسانی که میتوانند این تاریخ فعالیت را روایت کنند. درحالیکه راویان فعالیتهای دانشجویی، راهپیمایی و اعتراضات و تحصنها اکثرا مردان فعال بودهاند. از دل چنین امکانی بود که مقاومت و سازماندهی زنان دانشجو به دید آمد. این مقاومت و کنشگری در قدمهای بعدی خود برانداز همین نظام تکجنسیتی خواهد بود. چون هیچ قدرت مردانهای نمیتواند نقش پررنگ و راهبردی زنان را در شکلدهی به اعتراضاتشان به حاشیه ببرد.