نویسنده: طه رادمنش زمانه، زمانۀ فراموشی و روزمرگی است. انسانها، حوادث، رخدادها و رویدادها میآیند و میروند، و فقط مدتی کوتاه در یاد و خاطرِ ما میمانند. جوامع مدرن از اساس از «نسیان» رنج میبرند و این نسیان پهلو به پهلوی بیتفاوتی میزند. در ع...
نویسنده: دسگوهاران مقدمه «به فراموشی سپردنِ مجازات اعدام، صرفا یک مورد جزئیِ کوچک است. اما دقیقا در رابطه با همین جزئیات خرد است که روح درونی حاکم بر انقلاب، به خودش خیانت میکند!» رزا لوکزامبورگ. در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ویدئویی از خداحافظی دو زندانی ...
محرومیت از رسیدگی پزشکی در زندانهای جمهوری اسلامی، نمونهای پرتکرار از نقض حقوق اولیه انسانی است که بهمثابه ابزاری برای اعمال فشار مضاعف بر زندانیان به کار میرود. در ماههای اخیر که زندان کانون مخالفت با اعدام بوده و زندانیان از سراس...
نویسنده: سرایل قتل زنان عموما در پیوند با مفاهیم سرکوبگری چون ناموس صورت میگیرد. زنی که مستحق مرگ دانسته میشود، زنی که «خراب» خطابش میکنند، زنی است غیرمطیع و تخطیگر و کنترلناپذیر. در همین چند دهه عمر ما، در شهر کوچکمان زنی که به تنهایی رانندگی ...
نویسندگان: شیلا و زهره آرزو بدری پیامک توقیف خودرویش را دریافت کرده بود. در خودروی خود در حال رانندگی بوده که پلیس فرمان توقف میدهد، او به راه خود ادامه میدهد، از ترس یا چون نمیخواسته بازداشتنش کنند یا ماشینش را به پارکینگ ببرند، چراکه بسیاری...
ندا ناجی: بسامد اخباری که در مورد رفتارهای فاشیستی پلیس ایران با افغانستانیها میشنویم و انتشار تصاویری که مانند پتک بر سرمان ضربه میزنند هرروز کمتر میشود. سرکوب زنان در خیابان باز اوج گرفته و کتکزدن کودکان در خیابان ناچیز شمرده شده و به گفتن ای...
هستی امیری: همین جمله اول، آخرین حرف را خواهم زد: هر اعدامی سیاسی است. در معنای مطلق، اعدام ابزاری است در دست حکومت، ابزاری در راستای سیاست اقتدارگرا برای نمایش قدرت هیئت حاکمه. شاید بپرسید چگونه هر اعدامی سیاسی میشود؟ با شنیدن خبر صدور حکم اعد...
نویسنده: آدری لرد برگردان: سبا معمار جنسیتزدگی: بیماری آمریکایی با نقابی سیاه بر چهره مقدمه مترجم: روزهایی که این متن را ترجمه میکردم، در تاروپودی از ستمها سپری شد. تاروپودی که نمیتوانم مسئولیت آنها را که پیشتر «اندیشمردان زن، زندگی، آز...
نویسنده: الف روزی که خواهرم را تا زندان همراهی کردیم که برود و حکم دوسالهاش را بگذراند یادم است. تا وقتی که بیایند و از آنجا بیرونمان کنند و تا یک ساعت بعد از آن فکر میکردیم میرود تو، دوباره برمیگردد و اجرای حکمش به تعویق میافتد. مثلا میگویند...
سوم مردادماه زندانیان بند زنان اوین در اولین شب تحصن خود در اعتراض به حکم اعدام همبندیشان پخشان عزیزی در هواخوری زندان تحصن کردند. این زندانیان تمام مردم را به همصدایی با بند زنان اوین فراخواندهاند. در اولین شب تحصن ۲۵ نفر از زندانیان شب را در هو...
لعیا هوشیاری: راستش من سمانه را هیچوقت از نزدیک ندیدهام. هیچوقت دستانش را نگرفتهام. هیچوقت بغلش نکردهام. هیچوقت هم فرصت نشده به چشمهایش نگاه کنم و به او بگویم چقدر دوستش دارم. اما راستترش را بخواهید من هر روز به او فکر میکنم. هر ...
نویسنده: رها کلمات نرگس را که خواندم، با اشک (حالا نه اینکه با اشک خواندن و دیدن غریبه باشد در این روزهای ما)، تصویر چندین لحظه برگشت و افتاد روی هم. تصویر چند لحظه که همه به دور یک سوال میپیچد. از پلههای پیچپیچ مطب دکتر پایین میآییم و خیره...
نویسنده: ناشناس برای نوشتن از شریفه محمدی و واکنش در برابر حکم تکاندهندۀ اعدام او کجا باید ایستاد و به این زن، طناب دار و قوانین جاری و نسبت این هر سه نگاه کرد؟ و اصلاً چه چیز ضرورت این ایستادگی را در نسبت با عموم احکام صادرۀ اعدام دوچندان مینماید؟...
دیدبان آزار: زمستان سال گذشته، تعدادی از زنان و دختران دانشآموز افغان در کابل به دلیل «بدحجابی» بازداشت شدند. وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان این موضوع را تایید و اعلام کرد: «مکرراً به این زنان دستور داده شده بود که به حجاب و پوشش خود توجه ک...
یگانه خویی: روایت اخیر نیلوفر فولادی از تجاوز و تعرض مرد هنرمند/فعال سیاسی از نو منظومهای از شنیدهها، دیدهها و چشیدهها را در من بارگذاری کرد. روایت آیدا حسنزاده نیز از فیگوری مشابه دیروز به این صحنه افزوده شد و از پیِ اینها جریانی از تاییدها و ...
شیما نعمتاللهی: شاید هشت سال داشتم و چند ماهی بود دوچرخهسواری را بدون آن چرخهای کوچک کمکی یاد گرفته بودم. آن روز مهمان خانۀ عموی مادرم بودیم و من و چند بچۀ همسنوسال در کوچه مشغول دوچرخهسواری. هوس کردم دوچرخهای بزرگتر از دوچرخۀ خودم را امتحان ...
نویسنده: نشیبا صدا... در همهمۀ یک کارخانه، کارگاه، شرکت یا دارالترجمۀ قدیمی شاید، کلیدهای ماشین تحریری، رگباری فشرده میشود. انگار میکروفن در یک سوی ماشین قرار گرفته، صدای کلیدها دور و نزدیک میشود. دستی بهتبحر تایپ میکند... تق تق تق... به آخر خط م...
نویسنده: ف در این یادداشت میخواهم از مفهوم «فریب جنسی» بگویم که خود نیز اخیرا آن را تجربه کرده و بهعنوان مصداقی از خشونت جنسی، به رسمیت شناختهام. اینکه از جانب پارتنرم، کسی که آینده را با من متصور میشد مورد سوءاستفاده قرار گرفتهام هنوز برایم عجی...
سرکوب زنان در خانه، خیابان، بازداشتگاه، زندان و ... همواره با تعرض و آزار جنسی به هم آمیخته بوده است؛ ابزاری برای ترساندن، سرکوب مضاعف و حذف زنان از عرصههای فعالیت اجتماعی و سیاسی. در برابر این هجوم، روایت کردن و شهادت دادن به آزار و خشونتی که رخ د...
مهسا غلامعلیزاده: دیروز با دوستِ تازهای داشتیم از تفاوت واکنشها به تجربه زندان میگفتیم. میگفت: «من همه چیز را فراموش کردم. عامدانه. گویی که نبودم. گویی که ندیدم. همانجا هم که بودم انگار نبودم. گوشم را میدادم به دورترین صدا. دماغم را سرگر...