دیدبان آزار

برای نسیم سیمیاری

تو مثل ستاره‌ها شب‌ را از شب‌زده‌ها دور می‌کنی

نویسنده: ناشناس

من برای مدت کوتاهی در زندان اوین زندانی بودم. از وقتی آزاد شدم هیچ روزی نبوده که به بچه‌ها فکر نکنم. امروز که گشت‌های ارشاد و حجاب‌بان‌ها را دیدم بیشتر از همیشه به بچه‌ها و بیشتر از همه به #نسیم_سیمیاری فکر کردم. من برای مدت کوتاهی فرصت داشتم با نسیم همبند باشم. نسیم رو پارسال اردیبهشت سپاه بازداشت کرده بود. چهار ماه در سلول انفرادی نگهش داشته بودند، فقط برای ۱۰ روز با دو نفر دیگر هم‌سلولی شده بود و باز نسیم را به انفرادی برده بودند. چهار ماه خیلی کم غذا خورده و مدام اعتصاب غذا کرده بود. وقتی هم که در زندان اوین بود هشت روز به‌خاطر بلاتکلیفی‌اش اعتصاب غذا کرد. به قول بازداشتی‌های #زن_زندگی_آزادی، نسیم «مبارز خیابونی» بود، یعنی نسیم هم یکی از آن‌هایی بود که آن ماه‌ها خیابان‌ها را برای «آزادی، آزادی، آزادی» پر کرده بودند.

من به‌خاطر وجود آدم‌هایی مثل نسیم جرئت پیدا کردم که بدون روسری در خیابان‌ها راه بروم و حس کنم که پشتم گرم است و کسی حق ندارد چپ نگاهم کند. از روزی که آزاد شده‌ام هرروز نگران نسیم هستم. نسیم را درگیر پرونده سنگینی کرده‌اند. هرروز هم یک چیز جدید به او می‌گفتند، اول پرونده‌اش از یکی شد دو تا، بعد هم آدم‌های دیگری به پرونده‌اش اضافه شدند و بعد هم اتهاماتش زیادتر شد. به نسیم در کنار اتهام‌های دیگر، اتهام محاربه زده‌اند که مجازاتش می‌تواند اعدام باشد. از دوستانم در زندان در مورد نسیم که خبر گرفتم گفتند که هر مقام قضایی را که دیده به اعدام تهدیدش کرده‌اند. نسیم هنوز بلاتکلیف است و حکمی ندارد، باوجود اینکه دارد می‌شود یک سال که بازداشت شده است.

من نسیم را با محکم راه‌رفتنش و صورت قوی و آرامَش به یاد می‌آورم. ما برای اینکه باز هم در مقابل این گشت‌های ارشاد و حجاب‌حجاب‌بان‌ها بتوانیم برای داشتن آزادی، احساس امنیت کنیم به نسیم‌ها نیاز داریم. نسیم خیلی از ما را نمی‌شناخت اما به‌خاطر ما تمام آزارهایی را که دید به جان خرید. نسیم را اگر الان ببینید موهایی با اندازه متوسط دارد. نسیم یکی از آن‌هایی بود که در «زن، زندگی، آزادی» موهایش را بریده بود. می‌گفت که قبلا موهایش خیلی بلند بوده. می‌‌گفت که اگر آزاد شدم می‌توانم عکسش را پیدا کنم که به موهایش پرچم ایران بسته. می‌گفت این عکس هم در پرونده‌اش هست. من هم یکی از اولین کارهایی که بعد از آزادی کردم همین بود و وقتی پیدایش کردم دلم از شجاعتش دوباره لرزید.

امروز بیشتر به این فکر می‌کردم که آن ماه‌ها ما خیلی بیشتر از همیشه هوای هم را داشتیم. حالا دوباره گشت‌های ارشاد آمده‌اند، اما ما هم می‌توانیم دوباره هوای هم را داشته باشیم و برای آزادی هم تلاش کنیم، نسیم تلاش کرد که ما آزادی انتخاب پوشش داشته باشیم، ما تلاش کنیم که نسیم از زندان آزاد شود. خوب به یاد دارم که آن ماه‌ها هر کسی هر کاری که از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد. هنوز آدم‌هایی از آن ماه‌ها در زندان‌اند، تنهایشان نگذاریم و حتی فقط در همین حد که از آن‌ها حرف بزنیم، برایشان قدم برداریم. نسیم عزیزم، هربار که این ویدئو را نگاه می‌کنم و بعد آهنگ آن را گوش می‌دهم، وقتی که خواننده می‌خواند «تو مثل ستاره‌ها شب‌و از شب‌زده‌ها دور می‌کنی» نمی‌توانم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. انگار بعد از زن زندگی آزادی آهنگ‌های عاشقانه زیادی آهنگ‌های مبارزه شده‌اند، چون تو و بسیاری مانند تو آن‌ها را جایی خوانده‌اید. دوستت دارم.