دیدبان آزار

جای خالی راویان ژینا

قاب مقنعه‌پوش و تصاویر مدیریت‌شده آرمیتا گراوند

نویسنده: سین

تصاویری که از مراسم خاکسپاری آرمیتا منتشر نشدند، عموما تار و بی‌کیفیت بودند، قاب‌هایی مشوش که با دوربین‌های پنهانی ثبت شده بودند و نشان از فضای کنترل‌شده و حضور پرشمار نیروهای امنیتی داشتند. در حال جست‌وجو بودم که به گزارش تصویری «خبرگزاری فارس» برخوردم؛ عکس‌هایی باکیفیت، به‌وضوح در امنیت قاب‌بندی شده و مسلط. دست عکاس نلرزیده و لنز دوربینش را پنهان نکرده. او مامور شده تا راوی این مراسم باشد. عکس‌ها یک مراسم خاکسپاری معمولی را روایت می‌کنند؛ مادری گریان و نزدیکانی در حال مویه و زاری. نه از بازداشت و ضرب‌وشتم ده‌ها نفر نشانی دیده می‌شود و نه از تن‌ندادن آرمیتا. قاب مقنعه‌پوش در مرکز این تصاویر مدیریت‌شده جای گرفته است. راوی همانی است که از ابتدا اخبار آخرین روزهای آرمیتا و تک‌به‌تک نفس‌‌ها و ضربان‌هایش را در بیمارستان کنترل کرده است، صدای خانواده و دوستانش و حتی تصویر مزارش. همانی که نگذاشت پای خبرنگاران به بالین آرمیتا و جوار خانواده‌اش برسد، همانی که در لحظه ژینا، نیلوفر حامدی و الهه محمدی را به‌دلیل حضور در بیمارستان کسری و آرامگاه آیچی سقز، حبس و به همکاری با دولت‌های خارجی متهم کرد. راوی سوگ آرمیتا، پایش را گذاشته روی جای خالی‌شده الهه و نیلوفر. 

سایه شمس در رادیوزمانه می‌نویسد: «آرمیتا بدون مقنعه وارد مترو می‌شود و با آن به خاک سپرده می‌شود؛ بدون آن سرزنده است و قدم می‌زند و با آن یک تصویر بی‌جان در قابی با روبان مشکی است. مراسم خاکسپاری آرمیتا در نوع خودش هولناک است، همان‌قدر که مرگ-قتلش، همان‌قدر که کنترل دیوانه‌وار خبرها در زمان اغمایش. از آگهی ترحیمش شروع کنیم. آرمیتا تنها نام زنانه‌‌ای است که در میان خیل نام‌ها به چشم می‌خورد: فرزند بهمن؛ نوه‌ی حسن؛ برادرزاده‌ی علی‌حسن، بهروز، بهزاد، میلاد و مجتبی؛ خواهرزاده‌ی حشمت، سیداکبر و قاسم. اثری از زنان نیست. مادر، مادربزرگ، خاله یا عمه همان‌قدر از این آگهی ترحیم حذف شده‌اند که خود آرمیتا. یک گل و یک شمع در قاب عکسی که می‌بایست تصویر او را نشان دهد درج شده و به سیاق همیشگی حذف تصویر زنان از آگهی‌های ترحیم، آرمیتای هفده ساله با گل و شمع بازنمایی می‌شود. تنها تصویری که از او در مراسم خاکسپاری دیده می‌شود دورترین تصوری است که می‌توانیم از او داشته باشیم: نوجوانی مقنعه‌پوش و منجمد.»

کنترل شدید امنیتی، سرکوب 28روزه، دروغ و فریب، تهدید و ارعاب، پنهان‌کاری و خبرسازی، همه و همه کاری کرده‌اند که نتوانیم باور کنیم این خاکسپاری آرمیتاست. من دوست دارم فکر کنم که این آگهی ترحیم، نه مرثیه‌ای برای نوجوانی سرکش به نام آرمیتا که امتدادی از روند پایان‌گرفتن سرکوب‌ مردسالارانه است؛ آرمیتا هرگز آن‌که هفتم آبان ۱۴۰۲ به خاک سپرده شده نیست، آن نوجوانیِ عصیان‌گر به‌غایت زنده و حاضر و چه‌بسا که حاضرتر از همیشه است. این ویدئو، قاب آرمیتاست. تصویر آرمیتا همان دقایق پخش‌شده در مترو است، با سری بالا و بلند، محق و ایستاده. آرمیتا همین تصاویر و ثانیه‌هایی است که قطره‌چکانی و احتمالا با ترس‌و‌لرز مخابره می‌شوند. و ما برای وفاداری به او و درهم‌شکستن راوی یکه‌تاز داستانش، باید تکثیرشان کنیم.