وقتی دنیا باز روی وحشیاش را عیان کرده، وقتی پایههای هرآنچه روشن و نیک است زیر پایمان میلرزند، وقتی بیم آن داریم که سقف رویاها و فرداها بر سرمان آوار شود، نوشتن از شما چه دشوار است. با هر رخداد، حادثه، فاجعه، جای خالی شما باز و باز همچون حفرهای پرنشدنی در نظر رژه میرود.
از سالگرد قتل ژینا گذشتهایم و حالا آرمیتا را روی تخت بیمارستان داریم؛ #آرمیتا_گراوند جوان، آرمیتا گراوند نوجوان، که تمام زندگیاش پیش رویش بود و حالا نمیدانیم دیگر زندگیای در انتظارش هست یا نیست. مگر خیال میکردیم تاریخ اینقدر زود تکرار شود و شما هنوز نباشید؟ اینجا هر آن جای سرِ پرشور شما خالیست، جای خشمِ بهوقت و صدای بلندتان. هرقدر هم که واقعهها و مرگها از چپ و راست بر صورتمان سیلی بزنند مگر میتوان از یاد شما کاست؟